وصيّت
مسأله :
وصيّت آن است که انسان سفارش کند بعد از مرگش براى او کارهايى انجام دهند، يا بگويد بعد از مرگش چيزى از مال او ملک کسى باشد يا براى اولاد خود و کسانى که اختيار آنان با اوست قيّم و سرپرست معيّن کند و کسى را که به او وصيّت مىکنند وصى مىگويند.
مسأله :
کسى که وصيّت مىکند بايد رشيد باشد و از روى قصد و اختيار وصيّت کند و اگر مىخواهد نسبت به اموالش وصيّت کند بايد حاکم شرع او را از تصرّف در اموالش جلوگيرى نکرده باشد.
مسأله :
کسى که اسباب قتل خود را فراهم کرده است مثلاً عمداً سمّى خورده است اگر بعد از آن راجع به اموالش وصيّت کند صحيح نيست ولى اگر قبل از خودکشى وصيّت کرده صحيح است چنانکه راجع به غير اموالش چه قبل از آن عمل و چه بعد از آن اگر وصيّت کند صحيح است.
مسأله :
اگر انسان وصيّت کند که چيزى به کسى بدهند، در صورتى آن کس آن چيز را مالک مىشود که آن را قبول کند.
مسأله :
وقتى انسان نشانههاى مرگ را در خود ديد، بايد اگر امانتى نزد او هست به صاحبش برگرداند و اگر به مردم بدهکار است يا واجبى نظير نماز و حجّ و خمس و زکات و مانند اينها بر ذمّه اوست بايد بپردازد يا وصيّت کند، و اگر مالى نزد کسى دارد يا در جايى پنهان کرده بايد اطلاع دهد و نيز در صورتى که فرزند صغير دارد و حقّ آنان در معرض خطر است بايد براى آنان قيّم معيّن نمايد.
مسأله :
وصى بايد شيعه و بالغ و عاقل و مورد اطمينان باشد.
مسأله :
اگر کسى چند وصى يا چند وصى و ناظر براى خود معيّن کند بايد با نظر يکديگر به وصيّت او عمل نمايند و اگر اختلاف در ميان آنها افتاد بايد به حاکم شرع مراجعه نمايند.
مسأله :
اگر انسان به واسطه گفتن يا انجام دادن کارى از وصيّت خود برگردد وصيّت باطل مىشود، همينطور اگر وصيّت خود را تغيير دهد وصيّت اوّلش باطل مىشود و بايد به وصيّت دوّم او عمل نمايند.
مسأله :
اگر کسى در مرضى که به آن مرض مىميرد مالش را به کسى ببخشد يا بفروشد بخشش و فروش او صحيح است.
مسأله :
انسان بيش از ثلث اموالش نمىتواند وصيّت کند و چنانچه زيادتر از ثلث وصيّت نمايد زيادى آن محتاج به اذن ورثه است، خواه قبل از مردن اذن دهند يا بعد از مردن.
مسأله :
اگر انسان بعد از مردن کسى بفهمد که او را وصى خود کرده در صورتى که مشقّت نداشته باشد بايد وصيّت او را انجام دهد و مىتواند ديگرى را از طرف خود وکيل نمايد.
مسأله :
اگر وصى بميرد يا ديوانه شود يا کافر شود يا نتواند کارهاى ميّت را انجام دهد حاکم شرع يک نفر را به جاى او معيّن مىکند.
مسأله :
وصى امين است و اگر بگويد به وصيّت عمل کردم قول او پذيرفته مىشود و چنانچه مال در دست او تلف شود اگر زياده روى يا کوتاهى ننموده باشد ضامن نيست.
مسأله :
واجبات مالى نظير بدهکارى و خمس و زکات و حجّ از اصل مال برداشته مىشود گرچه ميّت براى آنها وصيّت نکرده باشد امّا واجبات بدنى نظير نماز و روزه از اصل مال برداشته نمىشود و سزاوار است که ورثه ميّت را برىالذمّه نمايند گرچه مال هم نداشته باشد.
مسأله :
هرگاه کسى وصيّتهاى متعدد براى کارهاى مختلف بنمايد و نگفته باشد از ثلث بردارند بايد واجبات مالى او را نظير بدهى از اصل مال بردارند و واجبات بدنى او را نظير نماز و روزه از ثلث مال بردارند و اگر ثلث زياد آمد به بقيه وصيّت عمل نمايند ولى اگر وصيّت کرده باشد که از ثلث بردارند بايد اوّل واجبات مالى او را از ثلث بدهند و اگر زياد آمد واجبات بدنى او را بدهند و اگر زياد آمد به بقيه وصيّت عمل نمايند.
مسأله :
اگر کسى بگويد که ميّت وصيّت کرده فلان مبلغ به من بدهند يا بگويد من وصى ميتم که مال او را به مصرفى برسانم يا ميّت مرا قيّم بچههاى خود قرار داده، چنانچه از گفته او اطمينان حاصل شود بايد به او بدهند و اگر اطمينان حاصل نشود بايد مراجعه به حاکم شرع شود.
مسأله :
اگر وصيّت کند چيزى به کسى بدهند و آن کس پيش از وصيّت کننده بميرد وصيّت باطل مىشود، و اگر بعد از وصيّت کننده و پيش از آنکه قبول کند يا رد نمايد، بميرد، مال منتقل به ورثه او مىشود در صورتى که ورثه آن وصيّت را رد نکنند.