توضيح المسائل مطابق با فتاواى حضرت آيه اللّه العظمى آقاى حاج شيخ لطف اللّه صافى گلپايگانى بسم اللّه الرحمن الرحيم الـحـمـد للّه رب العالمين , والصلوه والسلام على خير خلقه واشرف بريته محمد وآله الطاهرين , لا سيما بقيه اللّه فى الارضين , ولعنه اللّه على اعدائهم اجمعين الى قيام يوم الدين .
احکام تقليد
مسأله 1 :
عقيده مسلمان به اصول دين بايد از روى دليل باشد, و نمى تواند دراصول دين تقليد نمايد, يعنى بدون دليل گفته کسى را قبول کند, ولى اگر از گفته غيربه عقايد دينى يقين پيدا کند در حکم به مسلمان بودن او کافى است , و در احکام دين بايد يا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روى دلـيـل بـدسـت آورد, يا از مجتهدتقليد کند, يعنى بدستور او رفتار نمايد, يا از راه احتياط طورى به وظيفه خود عمل نمايد, که يقين کند, تکليف خود را انجام داده است , مثلا اگر عده اى از مـجتهدين عملى را حرام ميدانند, وعده ديگر مى گويند حرام نيست , آن عمل را انجام ندهد,و اگـر عـمـلـى را بـعـضى واجب و بعضى مستحب ميدانند, آن را بجا آورد پس کسانى که مجتهد نيستند و نمى توانند به احتياط عمل کنند, واجب است از مجتهد تقليدنمايند.
مسأله 2 :
تقليد در احکام ياد گرفتن فتواى مجتهد است با التزام به عمل به آن , و ازمجتهدى بـايـد تـقـليد کرد که مرد و بالغ و عاقل و شيعه دوازده امامى و حلال زاده وزنده و عادل باشد, و عادل کسى است که با ملکه عدالت کارهايى را که بر او واجب است بجا آورد و کارهايى را که حرام اسـت تـرک کـنـد, و مـلـکه عدالت عبارت است ازحالتى که وادار کند انسان را به اطاعت و ترک مـعـصيت , و نشانه آن اين است که اگراز اهل محل يا همسايگان او يا کسانيکه با او معاشرت دارند حـال او را بپرسند,خوبى او را تصديق نمايند, و مجتهدى که انسان از او تقليد ميکند - در صورت عـلـم بـه مخالفت فتواى او با فتواى غير - بنابر احتياط واجب بايد غير, اعلم از او نباشدمگر آن که فتواى غير اعلم موافق با احتياط باشد يا فتواى اعلم شاذ و نادر باشد که در اين صورت بايد به قولى کـه احوط است عمل نمايد, و اعلم يعنى کسى که درفهميدن حکم خدا از تمام مجتهدهاى زمان خود استادتر باشد.
مسأله 3 :
مجتهد و اعلم را از سه راه مى توان شناخت : اول - آن که خود انسان يقين کند, مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد واعلم را بشناسد.
دوم - آن که دو نفر عالم عادل , که مى توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند,مجتهد بودن يا اعلم بودن کسى را تصديق کنند بشرط آن که دو نفر عالم عادل ديگربا گفته آنان مخالفت ننمايند.
سـوم - آن کـه عـده اى از اهـل علم که مى توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند, و ازگفته آنان اطمينان پيدا مى شود, مجتهد بودن يا اعلم بودن کسى را تصديق کنند .
مسأله 4 :
اگـر شـناختن اعلم مشکل باشد مى تواند از کسى تقليد کند که يقين به اعلم بودن ديـگران از او نداشته باشد يا مخالفت فتواى او با فتواى اعلم معلوم نباشد واگر چند نفر درنظر او اعلم از ديگران وبا يکديگر مساوى باشند, بايد از يکى از آنان تقليد کند.
ولى چنانچه يکى پرهيزکارتر باشد بهتر آن است که از او تقليد کند.
مسأله 5 :
بدست آوردن فتوى يعنى دستور مجتهد چهار راه دارد: اول - شنيدن از خود مجتهد.
دوم - شنيدن از دو نفر عادل .
سوم - شنيدن از کسى که انسان به گفته او اطمينان دارد.
چهارم - ديدن در رساله مجتهد, در صورتى که انسان بدرستى آن رساله اطمينان داشته باشد.
مسأله 6 :
تا انسان يقين نکند که فتواى مجتهد عوض شده است , مى تواند به آنچه در رساله نوشته شده عمل نمايد, و اگر احتمال دهد که فتواى او عوض شده جستجو لازم نيست .
مسأله 7 :
اگر مجتهد اعلم در مسأله اى فتوى دهد, کسى که از او تقليد مى کند,بنابر احتياط نمى تواند در آن مسأله به فتواى مجتهد ديگر عمل کند ولى اگر فتوى ندهد و بفرمايد احتياط آن اسـت کـه فـلانطور عمل شود, مثلا بفرمايد احتياط آن است که در رکعت سوم و چهارم نماز, سه مرتبه تسبيحات اربعه يعنى (سبحان اللّه والحمد للّه ولا اله الا اللّه واللّه اکبر) بگويند, مقلد بايد يا به ايـن احتياط, که احتياطواجبش مى گويند عمل کند وسه مرتبه بگويد, يا به فتواى مجتهدى که عـلـم او ازمـجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهاى ديگر بيشتر است عمل نمايد, پس اگر او يک مرتبه گـفتن را کافى بداند, مى تواند يک مرتبه بگويد.
و همچنين است اگر مجتهداعلم بفرمايد مسأله محل تامل يا محل اشکال است .
مسأله 8 :
اگر مجتهد اعلم بعد از بيان فتوى در مسأله اى احتياط کند مثلا بفرمايديک مرتبه تـسبيحات خواندن در رکعت سوم و چهارم کفايت مى کند اگرچه احتياطاين است که سه مرتبه بخوانند, مقلد مى تواند به خواندن يک مرتبه اکتفا کند ومى تواند رعايت احتياط نموده , سه مرتبه بخواند و اين احتياط را احتياط مستحب گويند.
مسأله 9 :
اگر مجتهدى که انسان ازاو تقليد مى کند, از دنيا برود بايد از مجتهد زنده تقليد کند, ولى کسى که در مسأله اى به فتواى مجتهدى عمل کرده يا آن را ياد گرفته وملتزم به عمل به آن شـده بـاشـد, اگـر بعد از مردن آن مجتهد در آن مسأله به فتواى مجتهد زنده رفتار نکرده باشد, مـى تـوانـد در آن مسأله به فتواى مجتهدى که از دنيارفته باقى باشد, بلکه جواز بقا بر تقليد او در ساير مسائل نيز بعيد نيست .
ولى اگرمجتهد ميتى که از او تقليد مى کرده اعلم از حى باشد بقا بر تـقليد او بنابر احتياطواجب است چنانکه اگر مجتهد حى از ميت اعلم باشد عدول به حى واجب است .
مسأله 10 :
اگر در مسأله اى به فتواى مجتهدى عمل کند, و بعد از مردن او درهمان مسأله به فـتـواى مـجتهد زنده رفتار نمايد, دوباره نمى تواند آن را مطابق فتواى مجتهدى که از دنيا رفته است انجام دهد.
ولى اگر مجتهد زنده در مسأله اى فتوى ندهد, واحتياط نمايد ومقلد مدتى به آن احـتـيـاط عـمـل کـنـد, دوبـاره مـى تـوانـد به فتواى مجتهدى که از دنيا رفته عمل نمايد, مثلا اگرمجتهدى گفتن يک مرتبه (سبحان اللّه والحمد للّه ولا اله الا اللّه واللّه اکبر) را در رکعت سوم و چـهـارم نـمـاز کـافى بداند, ومقلد مدتى به اين دستور عمل نمايد و يک مرتبه بگويد, چنانچه آن مـجـتـهد زنده احتياط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتى به اين احتياط عمل کند وسه مرتبه بگويد دوباره مى تواند به فتواى مجتهدى که از دنيا رفته برگردد و يک مرتبه بگويد.
مسأله 11 :
مسائلى را که انسان غالبا به آنها احتياج دارد واجب است ياد بگيرد.
مسأله 12 :
اگـر بـراى انـسـان مسأله اى پيش آيد که فتواى اعلم را نداند اگر مخالفت فتواى غيراعلم با اعلم معلوم نباشد يافتواى غيراعلم موافق با احتياط باشد مى تواندبه غيراعلم رجوع کند ومى تواند ازروى احتياط وظيفه خودرا انجام دهد.
مسأله 13 :
اگر کسى فتواى مجتهدى را به ديگرى بگويد چنانچه فتواى آن مجتهدعوض شود لازم نيست به او خبر دهد که فتوى عوض شده ولى اگر بعد از گفتن فتوى بفهمد اشتباه کرده , در صورتى که ممکن باشد بايد اشتباه را برطرف کند .
مسأله 14 :
اگـر مکلف مدتى بدون تقليد عمل کند در صورتى صحيح است که مطابق با واقع انجام شده باشد, واگر عبادى بوده به قصد قربت آن را بجا آورده باشد, و راه بدست آوردن مطابق شـدن آن بـا واقـع ايـن است که يا بعد علم پيدا کندکه مطابق با واقع بوده يا آن که مطابق فتواى مجتهدى که فعلا وظيفه اش تقليد ازاوست واقع شده باشد.