زکات گندم،جو، خرما و گندم (آیت الله محمد فاضل لنکرانی (ره))

زکات گندم،جو، خرما و گندم (آیت الله محمد فاضل لنکرانی (ره))

زکات گندم و جو و خرما و کشمش

مسأله 1937 :

زکات گندم و جو و خرما و کشمش وقتى واجب مى شود که بمقدار نصاب برسد و نصاب آن ها 288 من تبريز، 45 مثقال کم است که حدود 847 کيلو گرم برآورد شده است.

مسأله 1938 :

اگر پيش از دادن زکات از انگور و خرما وجو و گندمى که زکات آنها واجب شده خود و عيالاتش بخورند، يا مثلا به فقير بدهد، زکات مقدارى را که مصرف کرده واجب نيست.

مسأله 1939 :

اگر بعد از آنکه زکات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد مالک آن بميرد، بايد مقدار زکات را از مال او بدهند. ولى اگر پيش از واجب شدن زکات

[309]

بميرد، هر يک از ورثه که سهم او باندازه نصاب است، بايد زکات سهم خود را بدهد.

مسأله 1940 :

کسى که از طرف مجتهد جامع الشرائط مأمور جمع آورى زکات است موقع خرمن که گندم و جو را از کاه جدا مى کنند و بعد از کشمش شدن انگور و تمر شدن رطب مى تواند زکات را مطالبه کند. و اگر مالک ندهد و چيزى که زکات آن واجب شده، از بين برود بايد عوض آن را بدهد.

مسأله 1941 :

اگر بعد از مالک شدن درخت خرما و انگور يا زراعت گندم و جو زکات آنها واجب شود، مثلا خرما در ملک او زرد يا سرخ شود، بايد زکات آن را بدهد.

مسأله 1942 :

اگر بعد از آنکه زکات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد زراعت و درخت را بفروشد، بايد فروشنده زکات آنها را بدهد.

مسأله 1943 :

اگر انسان گندم يا جو يا خرما يا انگور را بخرد و بداند که فروشنده زکات آن را داده، يا شک کند که داده يا نه، چيزى بر او واجب نيست. و اگر بداند که زکات آن را نداده چنانچه مجتهد جامع الشرائط معامله مقدارى را که بايد از بابت زکات داده شود، اجازه ندهد معامله آن مقدار باطل است. و مجتهد جامع الشرائط مى تواند آن مقدار را از خريدار بگيرد، و اگر معامله مقدار زکات را اجازه دهد معامله صحيح است و خريدار بايد قيمت آن مقدار را به مجتهد جامع الشرائط بدهد، و در صورتيکه قيمت آن مقدار را بفروشنده داده باشد، ميتواند از او پس بگيرد.

مسأله 1944 :

اگر وزن گندم و جو و خرما و کشمش موقعى که تر است به 288 من، 45 مثقال کم برسد و بعد از خشک شدن کمتر از اين مقدار شود، زکات آن واجب نيست.

مسأله 1945 :

اگر گندم و جو و خرما را پيش از خشک شدن مصرف کند اگر چه خشک آنها باندازه نصاب باشد، زکات آنها واجب نيست.

مسأله 1946 :

خرمايى که تازه آن را مى خورند و اگر بماند خيلى کم مى شود چنانچه مقدارى باشد که وزن خشک آن به 288 من، 45 مثقال کم برسد، زکات آن واجب است

مسأله 1947 :

گندم و جو و خرما و کشمشى که زکات آنها را داده اگر چند سال هم نزد او بماند زکات ندارد.

مسأله 1948 :

اگر گندم و جو و خرما و انگور از آب باران يا نهر مشروب شود يا مثل زراعتهاى مصر از رطوبت زمين استفاده کند زکات آن ده يک (101) است، و اگر با

[310]

دلو و موتور و پمپ از چاههاى عميق و نيمه عميق که فعلا متداول است آبيارى شود زکات آن بيست يک (201) است. و اگر مقدارى از باران يا نهر يا رطوبت زمين استفاده کند و بهمان مقدار از آبيارى با دلو و موتور و پمپ استفاده نمايد، زکات نصف آن ده يک (101) و زکات نصف ديگر آن بيست يک (201) مى باشد يعنى از چهل قسمت سه قسمت آن را بابت زکات بپردازد.

مسأله 1949 :

اگر گندم و جو و خرما و انگور، هم از آب باران و نهر مشروب شود و هم از آب دلو و موتور و پمپ استفاده کند، چنانچه طورى باشد که عرفاً بگويند با دلو و موتور مثلا آبيارى شده نه باران، زکات آن بيست يک است (201) و اگر عرفاً بگويند با آب باران مثلا آبيارى شده نه دلو، زکات آن ده يک (101) است.

مسأله 1950 :

اگر شک کند که با آب باران يا با دلو و موتور و پمپ آبيارى شده، بيست يک (201) بر او واجب مى شود و احتياط مستحب آن است که ده يک (101) بدهد.

مسأله 1951 :

اگر گندم و جو و خرما و انگور با آب باران يا نهر مشروب شود و به آب دلو و موتور و پمپ محتاج نباشد ولى با آب دلو و موتور هم آبيارى شود ليکن آب دلو و موتور تأثيرى در زياد شدن محصول نداشته باشد، زکات آن ده يک (101) است، و اگر با دلو و موتور آبيارى شود و به آب نهر يا باران محتاج نباشد ولى با آب نهر يا باران هم مشروب شود ليکن در زياد شدن محصول تأثيرى نگذارد، زکات آن بيست يک (201) است.

مسأله 1952 :

اگر زراعتى را با دلو و يا موتور يا پمپ آبيارى کند و در زمينى که پهلوى آن است زراعتى کنند، که از رطوبت آن زمين استفاده نمايد و محتاج به آبيارى نشود، زکات زراعتى که با دلو آبيارى شده بيست يک (201) و زکات زراعتى که پهلوى آن است ده يک (101) مى باشد.

مسأله 1953 :

مخارجى را که براى گندم و جو و خرما و انگور کرده است حتى مقدارى از قيمت اسباب و لباس را که بوسيله زراعت کم شده، ميتواند از حاصل کسر کند، و چنانچه پيش از کم کردن اينها وزن محصول به 288 من، 45 مثقال کم برسد،، بنابر احتياط واجب بايد زکات باقيمانده آن را بدهد.

مسأله 1954 :

قيمت بذرى که زکات به آن تعلّق نگرفته يا زکاتش را پرداخته است مى تواند جزء مخارج زراعت حساب نمايد، ولى بايد قيمت زمان کاشت را

[311]

حساب کند.

مسأله 1955 :

اگر زمين و اسباب زراعت يا يکى از اين دو ملک خود او باشد نبايد کرايه آنها را جزء مخارج حساب کند، و نيز براى کارهائى که خودش کرده يا ديگرى بدون اجرت انجام داده، چيزى از حاصل کسر نمى شود.

مسأله 1956 :

اگر درخت انگور يا خرما را بخرد، قيمت آن جزء مخارج نيست، ولى اگر خرما يا انگور را پيش از چيدن و قبل از تعلّق زکات بخرد، پولى را که براى آن داده جزء مخارج حساب مى شود.

مسأله 1957 :

اگر زمينى را بخرد و در آن زمين گندم يا جو بکارد، پولى را که براى خريد زمين داده جزء مخارج حساب نمى شود، ولى اگر زراعت را پيش از تعلّق زکات بخرد پولى را که براى خريد آن داده مى تواند جزء مخارج حساب کند و از حاصل کم نمايد، امّا بايد قيمت کاهى را که از آن بدست مى آيد از پولى که براى خريد زراعت داده کسر نمايد مثلا اگر زراعتى را پانصد تومان بخرد و قيمت کاه آن صد تومان باشد فقط چهار صد تومان آن را مى تواند جزء مخارج حساب نمايد.

مسأله 1958 :

کسى که بدون گاو و وسايل کشاورزى ديگر که براى زراعت لازم است مى تواند زراعت کند اگر آن وسايل را بخرد نبايد پولى را که براى خريد آنها داده جزء مخارج حساب نمايد.

مسأله 1959 :

کسى که بدون گاو و وسايل کشاورزى ديگرى که براى زراعت لازم است نمى تواند زراعت کند اگر آنها را بخرد و بواسطه زراعت بکلّى از بين برود، مى تواند تمام قيمت آنها را جزء مخارج حساب نمايد و اگر مقدارى از قيمت آنها کم شود، مى تواند آن مقدار را جزء مخارج حساب کند، ولى اگر بعد از زراعت چيزى از قيمتشان کم نشود، نبايد چيزى از قيمت آنها را جزء مخارج حساب نمايد.

مسأله 1960 :

اگر در يک زمين جو و گندم و چيزى مانند برنج و لوبيا که زکات آن واجب نيست بکارد، خرجهائى که براى هر يک از آنها کرده فقط پاى همان حساب مى شود، ولى اگر براى هر دو مخارجى کرده بايد دو قسمت نمايد، مثلا اگر هر دو به يک اندازه بوده، مى تواند نصف مخارج را از جنسى که زکات دارد کسر نمايد.

مسأله 1961 :

اگر براى شخم زدن يا کار ديگرى که تا چند سال براى زراعت فايده دارد خرجى کند بنابر احتياط واجب بايد مخارج آن را بين چند سال تقسيم کند.

[312]

مسأله 1962 :

اگر انسان در چند شهر که فصل آنها با يکديگر اختلاف دارد و زراعت و ميوه آنها در يک وقت بدست نمى آيد گندم يا جو يا خرما يا انگور داشته باشد و همه آنها محصول يک سال حساب شود، چنانچه چيزى که اوّل مى رسد به اندازه نصاب باشد، بايد زکات آن را موقعى که مى رسد بدهد و زکات بقيّه را هر وقت بدست مى آيد ادا نمايد، و اگر آنچه اوّل مى رسد باندازه نصاب نباشد در صورتى که علم و يقين دارد با آنچه بعد بدست مى آيد باندازه نصاب مى شود، باز هم واجب است زکات آنچه را که رسيده همان وقت و زکات بقيّه را موقعى که مى رسد بدهد و اگر يقين و علم ندارد که همه آنها باندازه نصاب شود، صبر مى کند تا بقيّه آن برسد، پس اگر روى هم به مقدار نصاب شود، زکات آن واجب است و اگر به مقدار نصاب نشود زکات آن واجب نيست.

مسأله 1963 :

اگر درخت خرما يا انگور در يک سال دو مرتبه ميوه دهد اگر در هر مرتبه به مقدار نصاب نباشد زکات آن واجب نيست براى اين که زراعت دو فصل مثل زراعت دو سال است.

مسأله 1964 :

اگر مقدارى خرما يا انگور تازه دارد که خشک آن باندازه نصاب مى شود، چنانچه بقصد زکات از تازه آن بقدرى به مستحق بدهد که اگر خشک شود به اندازه زکاتى باشد که بر او واجب است، اشکال ندارد.

مسأله 1965 :

اگر زکات خرماى خشک يا کشمش بر او واجب باشد نمى تواند زکات آن را خرماى تازه يا انگور بدهد و نيز اگر زکات خرماى تازه يا انگور بر او واجب باشد، نمى تواند زکات آن را خرماى خشک يا کشمش بدهد. امّا اگر يکى از اينها يا چيز ديگرى را به قصد قيمت زکات بدهد مانعى ندارد.

مسأله 1966 :

کسى که بدهکار است و مالى هم دارد که زکات آن واجب شده اگر بميرد بايد اوّل تمام زکات را از مالى که زکات آن واجب شده بدهند، بعد قرض او را ادا نمايند.

مسأله 1967 :

کسى که بدهکار است و گندم يا جو يا خرما يا انگور هم دارد، اگر بميرد و پيش از آن که زکات اينها واجب شود ورثه قرض او را از مال ديگر بدهند هر کدام که سهمشان به 288 من و 45 مثقال کم برسد، بايد زکات بدهند، و اگر پيش از آن که زکات اينها واجب شود، قرض او را ندهند چنانچه مال ميّت فقط باندازه بدهى او باشد واجب نيست زکات اينها را بدهند، و اگر مال ميّت بيشتر از بدهى او باشد، در

[313]

صورتى که بدهى او بقدرى است که اگر بخواهند ادا نمايند بايد مقدارى از گندم و جو و خرما و انگور را هم به طلبکار بدهند، آنچه را به طلبکار مى دهند زکات ندارد و بقيّه مال ورثه است و هر کدام آنان که سهمش باندازه نصاب شود، بايد زکات آن را بدهد.

مسأله 1968 :

اگر گندم و جو و خرما و کشمشى که زکات آنها واجب شده خوب و بد دارد، بنابر احتياط واجب بايد زکات هر کدام از خوب و بد را از خود آنها بدهد و يا زکات همه را از خوب بدهد ولى زکات همه را از بد نمى تواند بدهد.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

نظر سایر مراجع

Powered by TayaCMS