زکوة گندم وجو وخرما وکشمش .
مسأله 1863 :
زکوة گندم وجو وخرما وکشمش وقتى واجب مى شود که به مقدار نصاب برسند ونصاب آنها 288 من تبريز 45 مثقال کم است وهرمن ششصد وچهل مثقال 24 نخودى است که تقريا 847 کيلو گرم مى شود
مسأله 1864 :
اگر پيش از دادن زکوة از انگور وخرما وجو وگندمى که که زکوة
آنها واجب شده خود وعيالاتش بخورند ، يا مثلا به فقير بدهد مجانا ، بايد زکوة مقدارى را که مصرف کرده بدهد . / صفحة 319 /
مسأله 1865 :
اگر بعد از آنکه زکوة گندم وجو وخرما وانگور واجب شد مالک آن بميرد ، بايد مقدار زکوة را از مال او بدهند . ولى اگر پيش از واجب شدن زکوة بميرد ، هر يک از ورثه که سهم او به اندازه نصاب است ، بايد زکوة سهم خود را بدهد .
مسأله 1866 :
- کسى که از طرف حاکم شرع مأمور جمع آورى زکوة است ، موقع خرمن که گندم وجو را از کان جدا مى کنند وبعد از خشک شدن خرما و انگور ، مى تواند زکوة را مطالبه کند ، واگر مالک ندهد وچيزى که زکوة آن واجب شده از بين برود بايد عوض آن را بدهد .
مسأله 1867 :
ار بعد از مالک شدن درخت خرما وانگور ، يا زراعت گندم و جو زکوة آنها واجب شود ، مثلا خرما در ملک او خرما شود ، بايد زکوة آن را بدهد .
مسأله 1868 :
اگر بعد از آنکه زکوة گندم وجو وخرما وانگور واجب شد زراعت ودرخت را بفروشد ، بايد زکوة انها را فروشنده بدهد .
مسأله 1869 :
اگر انسان گندم يا جو يا خرما يا انگور را بخرد وبداند که فروشنده زکوة آن را داده ، يا شک کند که داده يا نه ، چيزى بر او واجب نيست واگر بداند که زکوة آن را نداده ، چه حاکم شرع معامله مقدارى را که بايد از بابت زکوة داده شود ، اجازه بدهد چه ندهد معامله آن مقدار صحيح است ولى اگر اجازه ندهد مستحق يا حاکم مطالبه زکاة از عين مال از خريدار مى کند چنانچه بدهد او از بايع مطالبه مى کند واگر معامله مقدار زکوة را اجازه دهد ، خريدار بايد قيمت آن مقدار را به حاکم شرع بدهد ودر صورت که قيمت آن مقدار را به فروشنده داده باشد ، مى تواند از او پس بگيرد .
مسأله 1870 :
اگر وزن گندم وجو وخرما وکشمش موقعى که تر است به 288 من و 45 مثقال کم برسد وبعد از خشک شدن کمتر از اين مقدار شود ، زکوة آنها واجب نيست .
مسأله 1871 :
اگر گندم وجو وخرما را پيش از خشک شدن مصرف کند ، / صفحة 320 / چنانچه خشک آنها ره اندازه نصاب باشد ، بايد زکوة آنها را بدهد .
مسأله 1872 :
خرمايى که تازه آن را مى خورند واگر بماند بعد از خشک شدن ، خرما به آن نمى گويند ، ولو مقدارى باشد که خشک آن ره 288 من و 45 مثقال کم برسد ، زکوة آن واجب نيست .
مسأله 1873 :
گندم وجو وخرما وکشمشى که زکوة آنها را داده ، اگر چند سال هم نزد او بماند زکوة ندارد .
مسأله 1874 :
اگر گندم وجو وخرما وانگور از آب باران يا نهر مشروب شوند يا مثل زراعتهاى مصر از رطوبت زمين استفاده کنند ، زکوة آنها ده يک است واگر با دلو ومانند ل آن آبيارى شود ، زکوة انها بيست يک است . واگر مقدارى از باران ، يا نهر ، يا رطوبت زمين استفاده کنند وبه همان مقدار از آبيارى با دلو و مانند آن استفاده نمايند زکوة نصف آنها ده يک وزکوة نص ديگر آنها بيست يک مى باشد يعنى از چهل قسمت سه قسمت آن را بايد بابت زکوة بدهند .
مسأله 1875 :
اگر گندم وجو وخرما وانگور ، هم از آب باران مشروب شود ، وهم از آب دلو ومانند آن استفاده کند ، چنانچه طورى باشد که عرفا بگويند آبيارى با دلو ومانند آن شده ، زکوة انها بيست يک است واگر عرفا بگويند آبيارى با آب نهر وباران شده ، زکوة آنها ده يک است .
مسأله 1876 :
اگر شک کند که آبيارى با آب براان وآب دلو بوده يا عرفا مى گويند با آب باران آبيارى شده ، مى تواند از نصف آن ده يک واز نصف ديگر آن بيست يک بدهد ونيز اگر شک کند که با هر دو بوده ، يا عرفا مى گويند آبيارى با دلو شده ، مى تواند زکوة تمام آن را بيست يک بدهد .
مسأله 1877 :
اگر گندم وجو وخرما وانگور با آب باران ونهر مشروب شوند وبه آب دلو ومانند آن محتاج نباشند ولى با آب دلو هم آبيارى شوند ، وآب دلو به زياد شدن محصول کمک نکند ، زکوة آنها ده يک است واگر با دلو ومانند آن آبيارى شوند وبه آب نهر وباران محتاج نباشد ولى با آب نهر وباران هم مشروب / صفحة 321 / شوند وآنها به زياد شدن محصول کمک نکنند ، زکوة آنها يک است .
مسأله 1878 :
اگر زراعتى را با دلو ومانند آن آبيارى کنند ودر زمينى که پهلوى ان است زراعتى کنند که از رطوبت آن زمين استفاده نمايد ومحتاج به آبيارى نشود زکوة زراعتى که با دلو آبيارى شده بيست يک وزکوة زراعتى که پهلوى آن است ده يک ميباشد .
مسأله 1879 :
مخارجى را که براى گندم وجو وخرما وانگور کرده است ، و مقدارى از قيمت اسباب ولباس را که به واسطه زراعت کم شده ، نم تواند از حاصل کسر کندم بلى بعد از ملاحطه نصاب ، زکاة آن مصارف لا لازم نيست بدهد وده يک يا بيست يک با قيمانده را بايد بدهد يعنى چنانچه قبل از کسر آنها 288 من و 45 مثقال کم برسد بايد زکوة باقيمانده آن را بدهد .
مسأله 1880 :
تخمى را که به مصرف زراعت رسانده مى تواند قيمتى را که در حين زرع داشته جزء مخارج حساب نمايد وحکم آن در
مسأله قل بيان شد .
مسأله 1881 :
اگر زمين واسباب زراعت يا يکى از اين دو ملک خود او باشد ، نبايد کرايه آنها را جزء مخارج حساب کند . ونيز براى کارهايى که خودش کرده ، يا ديگرى بى اجرت انحام داده ، چيزى از حاصل کسر نمى شود .
مسأله 1882 :
اکر درخت انگور يا خرما را بخرد ، قيمت آن جزء مخارج نيست . ولى اگر خرما يا انگور را پيش از چيدن بخرد ، پولى را که براى آن داده جزء مخارج حساب مى شود .
مسأله 1883 :
اگر زمينى را بخرد ودر آن زمين گندم يا جو بکارد ، پولى را که براى خريد زمين داده جزء مخارج حساب نمى شود . ولى اگر زراعت را بخرد ، پولى را که براى خريد آن داده مى تواند جزء مخارج حساب نمايد واز حاصل کم کند اما بايد قيمت کاهى را که از آن بدست مى آيد ، از پولى که براى خريد زراعت داده کسر نمايد مثلا اگر زراعتى را پانصد تومان بخرد وقيمت کاه آن صد تومان باشد فقط چهار صد تومان آن را مى تواند جزء مخارج حساب نمايد . / صفحة 322 /
مسأله 1884 :
کسى که بدون گاو وچيزهاى ديگرى که براى زراعت لازم است مى تواند زراعت کند ، اگر اينها را بخرد ، نبايد پولى را که براى خريد اينها داده جزء مخارج حساب نمايد .
مسأله 1885 :
کسى که بدون گاو وچيزهاى ديگرى که براى زراعت لازم است نمى تواند زراعت کند ، اگر آنها را بخرد وبه واسطه زراعت بگلى از بين بروند ، مى تواند تمام قيمت آنها را جزء مخارج حساب نمايد واگر مقدارى از قيمت آنها کم شود ، مى تواند آن مقدار را جزء مخارج حساب کند ولى اگر بعد از زراعت چيزى از قيمتشان کم نشود ، نبايد چيزى از قيمت آنها را جزء مخارج حساب نمايد .
مسأله 1886 :
اگر دى يک زمين جو وگندم وچيزى مثل برنج ولوبيا که زکوة آن واجب نيست بکارد ، چنانچه مقصودش زراعت کردن چيزى بوده که زکوة ندارد وبعدا چيزى را که زکوة دارد زراعت کرده ، نبايد مخارج را حساب کند واگر مقصودش زراعت کردن چيزى بوده که زکوة دارد وبعدا چيزى را که زکوة ندارد زراعت کردة ، مى تواند تمام مخارج را حساب نمايد واز حاصل کم کند و در صورتى که مقصودش زراعت هر دو بوده مخارجى را که کرده ، بايد به هر
دو ، قسمت نمايد مثلا اگر هر دو به يک اندازه بوده ، مى تواند نصف مخارج را از جنسى که زکوة دارد کسر نمايد .
مسأله 1887 :
اگر انسان در چند شهر که فصل آنها با يکديگر اختلاف دارد وزراعت ميوه آنها در يک وقت بدست نمى آيد گندم يا جو يا خرما يا انگور داشته باشد وهمه آنها محصول يک سال حساب شود ، چنانچه چيزى که اول مى رسد به اندازه نصاب يعنى 288 من و 45 مثقال کم باشد ، بايد زکود آن را موقعى که مى رسد بدهد وزکوة بقيه را هر وقت بدست مى آيد اداء نمايد واگر آنچه اول مى رسد به اندازه نصاب نباشد ، صبر مى کند تا بقيه آن برسد ، پس اگر رويهم به مقدار نصاب شود ، زکوة آن واجب است واگر به مقدار نصاب نشود ، زکوة آن واجب نيست . / صفحة 323 /
مسأله 1888 :
اگر درخت خرما يا انگور در يک سال دو مرتبه ميوه دهد ، چنانچه روى هم به مقدار نصاب باشد بنا بر احتياط زکوة آن واجب است .
مسأله 1889 :
اگر مقدارى رطب يا انگور تازه دارد که خشک آن به اندازه نصاب مى شود ، چنانچه به قصد زکوة از تازه آن به قدرى به مستحق بدهد که اگر خشک شود به اندازه زکوتى باشد که بر او واجب است اشکال دارد .
مسأله 1890 :
اگر زکوة خرماى خشک يا کشمش بر او واجب باشد ، نمى تواند زکوة آن را خرماى تازه يا انگور بدهد ونيز اگر زکوة خرماى تازه يا انگور بر او واجب باشد نمى تواند زکوة آن را خرماى خشک يا کشمش بدهد . اما اگر يکى از اينها يا چيز ديگرى را به قصد قيمت زکوة بدهد مانعى ندارد .
مسأله 1891 :
کسى که بدهکار است ومالى هم دارد که زکوة آن واجب شده اگر بميرد بايد او لتمام زکوة را از مالى که زکوة آن واب شده بدهند ، بعد قرض او را اداء نمايند .
مسأله 1892 :
کسى که بدهکار است وگندم يا جو يا خرما يا کشمش هم دارد ، اگر بميرد وپيش از انکه زکوة اينها واجب شود ، ورثه قرض او را ازمال ديگر بدهند ، هر کدام که سهمشان 288 من و 450 مثقال کم برسد ، بايد زکوة بدهد واگر پيش از آنکه زکوة اينها واجب شود ، قرض او را ندهند ، چنانچه مال ميت فقط به اندازه بدهى او باشد بنا بر احتياط بايد زکاة را بدهند وطلب طلبکاران را يا استرضاء از آنها بنمايند ، وهمچنين اگر مال ميت بيشتر از بدهى او باشد ، در صورتى که بدهى او به قدرى است که اگر بخواهند اداء نمايند ، بايد مقدارى از گندم وجو وخرما وکشمش را هم به طلبکار بدهند .
مسأله 1893 :
اگر گندم وجو وخرما وکشمشى که زکوة آنها واجب شده خوب وبد دارد ، احتياط واجب آن است که زکوة هر کدام از خوب وبد را از خود آنها بدهد ولى چنانچه خوب وخوبتر دارد اظهر اکتفاء به دادن از خوب است . / صفحة 324 /