اطاعت از پدر و مادر

اطاعت از پدر و مادر

فصل دهم: اطاعت از پدر و مادر

مقتضاى اصل اولى

وجوب اطاعت يا حرمت عقوق؟

بررسى آيات

بررسى روايات

از جمله احکام مشهور در فقه اسلامى، که آثار فراوانى در ارتباط با آن مطرح مى‌شود، وجوب اطاعت از پدر و مادر است. بى‌ترديد در صورتى که چنين مطلبى، تمام و خالى از اشکال باشد، اطاعت، عنوان ثانوى و وجوب آن، حکم ثانوى خواهد بود. آن‌چه در اين‌جا مهم به نظر مى‌رسد و تاکنون هم کسى به طور منقّح و اساسى به آن نپرداخته، اصل مطلب است که درباره آن، دو پرسش اساسى مطرح مى‌شود:

آيا اطاعت از پدر و مادر واجب است، يا عقوق آن دو، حرام است؟

در صورتى که پاسخ، وجوب اطاعت باشد، دايره و محدوده آن کدام است؟

پيش از هر چيزى، لازم است مقتضاى اصل اولى در مسئله روشن شود تا در صورت نياز و کوتاه آمدن ادله، مورد تمسک قرار گيرد.

مقتضاى اصل اولى

فقها به مناسبت‌هاى گوناگونى، گفته‌اند مقتضاى قاعده و اصل اولى، ولايت نداشتن شخصى بر شخص ديگر و نافذ نبودن حکم فردى، در حق فرد ديگر است. گاهى در تعليل اين اصل نيز مى‌گويند: آحاد بشر، به حسب طبع، آزاد و مستقل آفريده شده‌اند و به گونه فطرى، مسلط بر جان و اختياردار مال خود هستند، و بدين لحاظ، تصرف نمودن در شئون و اموال آن‌ها و تحميل خواست و نظر خود بر آن‌ها، نوعى ظلم و تعدى محسوب مى‌شود. بر طبق حديثى نيز على -عليه‌السلام- خطاب به امام‌مجتبى -عليه‌السلام- فرموده‌است:

لا تکن عبد غيرک و قد جعلک الله حرّا؛(1)

بنده ديگرى مباش؛ زيرا بى‌ترديد خدا تو را آزاد آفريده‌است.

و بر اساس حديث ديگرى فرموده‌است:

يا ايها الناس ان آدم لم يلد عبداً و لا أمةً و ان الناس کلهم احرار و لکن‌الله خوّل بعضکم بعضا؛(2)

اى مردم! بى‌ترديد آدم، برده و کنيزى زاد و ولد نکرد و بى‌گمان، مردم، همه آزادند، ولى‌خدا (شايد مقصود از خدا، سنت‌هاى الهى باشد) برخى از شما را، مالک بعضى ديگر مى‌کند.

مى‌توان گفت اصل عدم وجوب اطاعت از ديگرى، از چنان وضوحى برخوردار است که نياز به دليل و استدلال هم ندارد.

وجوب اطاعت يا حرمت عقوق؟

براى روشن شدن اين‌که آيا از ديدگاه شريعت اسلامى، اطاعت از والدين واجب است يا عقوق و رنجانيدن آن‌ها، حرام است، چاره‌اى جز مطالعه دقيق آيات و روايات مربوط نيست. البته روشن است بر طبق ضابطه‌اى که در بخش نخست کتاب گفتيم، اطاعت و عقوق، هر دو از عناوين ثانويه هستند. از اين‌رو تنها نتيجه‌اى که از اين بحث انتظار داريم، تعيين نوع حکم ثانوى (وجوب يا حرمت) است.

بررسى آيات

آيات متعددى در قرآن، بيان‌گر نحوه معاشرت فرزندان با پدر و مادر خود است، و بر حسن خلق و احترام نسبت به آن‌ها، تأکيد دارد. مى‌توان اين آيات را به چند دسته تقسيم نمود:

1 - آياتى که سفارش به نيکى و احسان و تواضع نسبت به والدين مى‌کند، مانند:

و قضى ربک الّا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا اما يبلغنّ عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما افّ و لا تنهرهما و قل لهما قولاً کريما و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة و قل ربّ ارحمهما کما ربّيانى صغيراً؛(3)

و پروردگارت مقرر نموده‌است که جز او را نپرستى و به پدر و مادر نيکى کنى. اگر يکى‌از آن دو يا هر دوى آنان در نزد تو به پيرى رسيدند، پس به آن‌ها اف مگو و ميازارشان، و به آن‌ها، سخنى کريمانه بگو و از روى رحمت براى آن‌ها پر و بال تواضع بگستران و بگو پروردگارا! آنان را مشمول رحمتت کن؛ زيرا مرا در خردسالى پرورش‌دادند.

و از همين قبيل است آياتى که فرزندان را سفارش به انفاق نمودن به والدين مى‌کند، مانند:

يسألونک ماذا ينفقون قل ما أنفقتم من خير فللوالدين و الأقربين و اليتامى‌و....(4)

2 - برخى آيات سفارش به سپاس‌گزارى فرزندان از والدين خود مى‌کند، مانند:

و وصّينا الانسان بوالديه حملته امّه وهناً على وهن و فصاله فى عامين ان اشکر لى و لوالديک الىّ المصير؛(5)

و به انسان، که مادرش به او باردار شد، سستى به روى سستى و از شير گرفتنش در دو سال بود، به او درباره پدر و مادرش، سفارش نموديم و گفتيم سپاس‌گزار من و آن دو باش که بازگشت امور به سوى من است.

3 - آيه‌اى ديگر، دستور به اطاعت نکردن فرزندان از والدين خود، در صورتى که آنان خواهان شرک ورزيدن فرزندان خود باشند، داده‌است:

و ان جاهداک على أن تشرک بى ما ليس لک به علم فلا تطعهما و صاحبهما فى الدنيا معروفاً.(6)

4 - از برخى آيات نيز، بعضى مانند شيخ انصارى‌(7) استفاده حرمت عقوق والدين نموده‌اند، مانند آيه «و برّاً بوالدتى و لم يجعلنى جبّاراً شقيّاً»،(8) که البته اين استفاده قابل تأمل است؛ زيرا اين آيه و آياتى پيش از آن، در مدح و توصيف مريم و حضرت عيسى -عليه‌السلام- نازل شده‌است، و محتمل است مراد از آن جبار و شقى نبودن آن حضرت نسبت به خداوند باشد، نه نسبت به مادر، تا دليلى بر حرمت عقوق باشد و از همين قبيل است آيه «و برّاً بوالديه و لم يکن جبّاراً عصيّا»(9) در تمجيد از حضرت يحيى -عليه‌السلام-.

به هر حال همان‌گونه که پيدا است، هيچ يک از آيات مزبور، دلالت بر وجوب اطاعت از والدين ندارد، تا آن‌جا هم که ما مى‌دانيم، کسى از اين آيات، چنين حکمى را استفاده نکرده‌است، مگر اين‌که گفته شود مقتضاى مفهوم شرط در آيه «ان جاهداک على ان تشرک بى...»، اين است که در صورت عدم فرمان والدين به شرک، اطاعت از آنان، واجب باشد. اين مفهوم گيرى نيز مشکل به نظر مى‌رسد؛ زيرا لازمه آن اين است که انسان در تمام کارهاى خرد و درشت خود مطيع دستور والدين باشد، و اگر به معصيتى غير از شرک، دستور دادند، اطاعت از آنان، واجب باشد، و اين چيزى است که هيچ فقيهى به آن ملتزم نشده‌است.

در اشاره به آن‌چه گذشت آيتالله خوئى در مبحث نماز مسافر، گفته‌است:

دليلى بر حرمت سفر فرزند با نهى والدين مادامى که به حد ايذا نرسد، نداريم؛ زيرا هيچ دليلى بر وجوب اطاعت و فرمان‌برى از والدين، به گونه مطلق، همانند اطاعت عبد از مولايش، در دست نيست. بله بر طبق آيات قرآنى، معاشرت و مصاحبت نيکو با آنان، واجب است و به همين سبب دشمنى ورزيدن با آنان و اذيت نمودن آنان، جايز نيست، اما وجوب و تحريم، به صرف امر و نهى، و از اين بالاتر، لزوم اذن گرفتن در تمام امور، گرچه ترک آن نيز مستلزم ايذا نباشد، همه، فاقد دليل است. به ويژه اگر آنان نسبت به کار فرزندان خود، اطلاع پيدا نکنند.

بله در برخى نصوص، خطاب به فرزندان وارد شده اگر پدر و مادر به تو دستور دادند از اهل و مال خود بيرون شو، اين کار را انجام ده، ولى کسى در اين معنا شک ندارد که اين حکمى اخلاقى است، نه تکليفى شرعى.(10)

بررسى روايات

روايات فراوان در اين زمينه را برحسب مضامين آن‌ها مى‌توان به چند دسته تقسيم نمود:

1 - روايات دلالت کننده بر وجوب برّ و نيکى و احترام نسبت به والدين، مانند آن‌چه در صحيحه ابى‌ولّاد حنّاط آمده‌است:

سألت اباعبدالله -عليه‌السلام- عن قول‌الله عزّ و جلّ: «و بالوالدين احسانا» ما هذا الاحسان؟ فقال: الاحسان أن تحسن صحبتهما، و ان لا تکلفهما ان يسألاک شيئاً مما يحتاجان اليه و ان کانا مستغنيين، أليس يقول‌الله: «لن تنالوا البرّ حتى تنفقوا مما تحبّون»؟ و قال: «اما يبلغنّ عندک الکبر احدههما أو کلاهما فلا تقل لهما افٍّ لکما و لا تنهرهما» قال: ان أضجراک فلا تقل لهما: أفٍّ و لا تنهرهما ان ضرباک قال: «و قل لهما قولاً کريما» قال: ان ضرباک فقل لهما: غفرالله لکما، فذلک منک قول کريم، قال: «و اخفض لهما جناح الذّل من الرحمة» قال: لا تمل (لامتلاء) عينيک من النظر اليهما الا برحمة و رقّة، و لا ترفع صوتک فوق اصواتهما، و لا يدک فوق ايديهما، و لا تقدم قدّامهما؛(11)

از امام صادق‌عليه‌السلام- پرسيدم: مقصود از احسان در سخن خداوند «وبالوالدين احسانا» چيست؟ حضرت فرمود: احسان آن است که با آنان نيک سخن بگويى، آنان را وادار مکن چيز مورد نيازشان را از تو بخواهند (بى‌آن‌که درخواست کمک کنند، به آنان کمک نما) اگر چه دارا باشند، آيا خدا نمى‌فرمايد: «لن تنالوا البرّ حتى تنفقوا مما تحبّون» و خدا فرمود: «امّا يبلغنّ...» سپس حضرت فرمود: اگر آنان به تو آزار رساندند، به آن‌ها افّ مگو و اگر تو را کتک زدند، ميازارشان. خداوند فرمود: «وقل لهما قولاً کريما» قول کريم اين است که اگر آن‌ها، تو را زدند بگويى: خداوند شما را ببخشايد! و خداوند فرمود: «واخفض لهما جناح الذّل من الرحمة» با چشم پر به آنان نگاه مکن! (بلکه با مهربانى و نرمى به سويشان بنگر، صداى خود را بر صداى آنان و دست خود را بر دست آنان بالا مبر، و (در راه رفتن) بر آنان پيشى مگير.

حتى برحسب روايات فراوانى، اين حکم اختصاص به پدر و مادر صالح، بلکه مسلمان نيز ندارد. در روايتى از عنسبة بن‌مصعب، آمده‌است:

عن ابى‌جعفر -عليه‌السلام- قال: ثلاث لم يجعل‌الله لاحد فيهنّ رخصة؛ اداء الامانة الى البرّ و الفاجر، و الوفاء بالعهد للبر و الفاجر، و برّ الوالدين برّين کانا أو فاجرين؛(12)

امام باقرعليه‌السلام- فرمود: خداوند در سه چيز به احدى اجازه تخلف نداده‌است: اداى امانت به نيک و فاسق، وفا کردن به عهد نيک و فاسق و نيکى کردن به والدين چه نيک باشند و چه فاسق.

2 - روايات دلالت‌کننده بر استحباب نيکى به والدين، مانند روايت زير از منصوربن‌حازم:

عن ابى‌عبدالله -عليه‌السلام- قال: قلت: اىّ الاعمال افضل؟ قال: الصلاة لوقتها و برّالوالدين و الجهاد فى سبيل‌الله؛(13)

به امام صادق‌عليه‌السلام- عرض کردم: کدام يک از کارها برتر است؟ حضرت فرمود: اداى نماز در وقت آن، نيکى به والدين و جهاد در راه خدا.

3 - روايات دلالت‌کننده بر حرمت عقوق، مانند روايت ابوعبيده از امام باقر-عليه‌اسلام-:

فى کتاب على -عليه‌السلام- ثلاثة لا يموت صاحبهنّ ابداً حتى يرى وبالهنّ: البغى و قطعية الرحم و اليمين الکاذبة يبارز الله بها؛(14)

در کتاب على‌عليه‌السلام- آمده‌است: انجام دهنده سه کار نمى‌ميرند، مگر اين‌که کيفر گناه خود را ببينند: ستم نمودن، بريدن از خويشاوند، و سوگند دروغ خوردن که با آن خدا را به مبارزه مى‌طلبد.

و روايت سکونى از امام صادق -عليه‌السلام-:

لا تقطع رحمک و ان قطعتک؛(15)

با خويشان خود قطع رابطه نکن گرچه آنان با تو، قطع رابطه کنند.

4 - روايات دلالت کننده بر فضيلت نيکى بيش‌تر نسبت به مادر، مانند صحيحه هشام بن‌سالم، از امام صادق -عليه‌السلام-:

جاء رجل الى النبى صلى‌الله عليه و آله فقال: يا رسول‌الله من أبرّ؟ قال: امّک، قال: ثم من؟ قال: امّک، قال: ثم من؟ قال: امک، قال: ثم من؟ قال: امک، قال: ثم من؟ قال: أباک؛(16)

مردى خدمت پيامبرصلى‌الله عليه وآله- رسيد و عرض کرد: به چه کسى نيکى کند؟ حضرت فرمود: به مادرت. شخص پرسيد: سپس به کى؟ حضرت فرمود: به مادرت. آن شخص باز پرسيد: سپس به کى؟ و حضرت همان پاسخ را داد. براى بار ديگر که شخص مزبور آن پرسش را کرد، حضرت فرمود: به پدرت.

و روايت معلّى بن‌خنيس از آن حضرت:

جاء رجل و سأل النبى -صلى‌الله‌عليه‌وآله- عن برّ الوالدين فقال: ابرر امّک، ابرر امک، ابرر امک، ابرر اباک، ابرر اباک، ابرر اباک، و بدأ بالامّ قبل الأب.(17)

مردى از پيامبرصلى‌الله عليه وآله- درباره نيکى به والدين پرسيد، حضرت سه مرتبه فرمود: به مادرت نيکى کن (پس سه مرتبه فرمود) به پدرت نيکى کن. پيامبر، پيش از آن‌که سخن از نيکى به پدر، به ميان آورد، از نيکى کردن به مادر، سخن گفت.

5 - رواياتى که ظاهر آن‌ها، وجوب اطاعت از والدين است. در اين باره، تنها به روايات زير برخورديم:

- روايت محمد بن‌مروان از امام صادق -عليه‌السلام-:

ان رجلاً اتى النبى -صلى‌الله عليه و آله- فقال: أوصنى، قال: لا تشرک بالله شيئاً و ان أُحرقت بالنار و عذّبت الا و قلبک مطمئن بالايمان، و والديک فأطعهما، و برّهما حيّين کانا او ميّتين، و ان أمراک ان تخرج من اهلک و مالک فافعل، فان ذلک من الايمان؛(18)

مردى خدمت پيامبرصلى‌الله عليه وآله- رسيد و عرض کرد: مرا توصيه کن! حضرت فرمود: هيچ به خداوند شرک مورز، گرچه با آتش سوزانده شوى و شکنجه گردى، مگر اين‌که (بر زبانت شرک جارى شود) در حالى که دلت به ايمان اطمينان دارد. و والدين خود را اطاعت کن و به آنان نيکى نما، چه زنده باشند و چه مرده. و اگر به تو دستور بيرون رفتن از اهل و مالت دادند، چنين کن که اين از ايمان است.

- بيانى از على -عليه‌السلام- در نهج‌البلاغه:

ان للولد على الوالد حقّاً و ان للوالد على الولد حقّاً، فحقّ الوالد على الولد ان يطيعه فى کل شى‌ء الا فى معصيةالله سبحانه، و حق الولد على الوالد ان يحسّن اسمه و يحسّن ادبه و يعلّمه القرآن؛(19)

همانا فرزند بر پدر حقى دارد و پدر نيز بر فرزند حقّى. حق پدر بر فرزند اين است که او را در هر چيزى غير از معصيت خداى سبحان، اطاعت کند و حق فرزند بر پدر اين است که براى او اسم نيکو بگذارد، او را به نيکى ادب نمايد و قرآن را به او ياد بدهد.

- روايتى از امام صادق -عليه‌السلام- در تحف العقول نقل شده:

يجب للوالدين على الولد ثلاثة اشياء: شکرهما على کلّ حال و طاعتهما فيما يأمرانه و ينهيانه عنه فى غير معصيةالله و نصيحتهما فى السرّ و العلانية؛(20)

در حق والدين، سه‌چيز بر فرزند واجب است: در هر حال آنان را شکر و سپاس گويد، از امر و نهى آنان در غير از معصيت خداوند، اطاعت‌کند، در نهان و آشکار، خيرخواه آنان باشد.

آن‌چه در مورد روايت نخست، مى‌توان گفت، ضعف سندى آن است؛ زيرا برخى از رجال آن، توثيق نشده‌اند و برخى نيز مشترک بين ثقه و غير ثقه هستند. افزون بر اين‌که نمى‌توان به اطلاق وجوب اطاعت، چنان‌که ظاهر اين روايت است، گردن نهاد؛ زيرا بدون ترديد اطاعت از آن‌ها در امورى که موجب معصيت است، جايز نيست، مگر اين‌که گفته شود اين‌گونه امور به خاطر وضوح حکم آن‌ها، مقصود حضرت نيست، ولى به هر حال عبارت ذيل حديث، قرينه‌اى است بر عدم اراده وجوب؛ زيرا بدون شک، خروج از اهل و مال، به صرف امر مادر، بلکه پدر، واجب نمى‌شود، به ويژه اگر مقصود، دست کشيدن از همسر و فرزند باشد و ظاهراً به همين سبب هم مرحوم آقاى خويى، اين حکم را اخلاقى دانست.

در مورد روايت اخير نيز بايد گفت در کتاب تحف العقول، سندى براى اين روايت ذکر نشده، تا بتوان صحت و عدم صحت آن را مورد ارزيابى قرار داد.

روايت نهج‌البلاغه نيز بر فرض که سندى صحيح داشته‌باشد، دلالت قطعى بر وجوب اطاعت ندارد، مخصوصاً با توجه به اين‌که چنين تعبيرى، در حقوق غير واجب فراوان استعمال شده‌است.

به اين ترتيب حکم نمودن به وجوب اطاعت از اوالدين، بر اساس اين روايات، مشکل به نظر مى‌رسد، مگر اين‌که بگوييم شهرت فتوايى فقها، جبران‌کننده ضعف سندى در اين روايات است که احراز اين شهرت نيز بسيار دشوار است؛ زيرا ظاهراً بسيارى از قدما، متعرض اين بحث نشده‌اند.

آن‌چه مى‌توان با توجه به مجموعه روايات اين باب گفت که اطاعت از والدين در صورتى که مخالفت با آن‌ها، سبب اذيت و ناراحتى آن‌ها و در نتيجه، عقوق آن‌ها گردد، واجب است. شايد نظر برخى از فقها نيز که متعرض اين مسئله شده و حکم به وجوب اطاعت از آنان نموده‌اند، همين صورت باشد.

از باب مثال علامه حلى در استدلال بر لزوم مراعات نظر والدين در صورت منع نمودن آن‌ها از جهاد رفتن فرزندشان مى‌نويسد:

طاعة الابوين فرض عين و الجهاد فرض کفاية، و فرض العين مقدم على فرض الکفاية؛(21)

اطاعت از پدر و مادر، واجب عينى و جهاد، واجب کفايى است، و واجب عينى بر واجب کفايى تقدم دارد.

ولى همين محقق ضمن فروعى که پس از مسئله بالا مطرح مى‌کند مى‌نويسد:

لو سافر لطلب العلم و التجارة استحب له استئذانهما، ولو منعاه لم يحرم عليه مخالفتهما، و فارق الجهاد لان الغالب فيه الهلاک و هذا الغالب فيه السلامة؛(22)

اگر فرزند بخواهد به منظور فراگيرى دانش و يا به قصد تجارت، مسافرت کند، مستحب است از والدين خود اذن بگيرد، و در صورتى که با منع آنان، روبه‌رو شد، مخالفت با آنان بر او حرام نيست و اين کار با رفتن به جهاد، فرق مى‌کند؛ زيرا در جهاد، احتمال کشته شدن، زياد است و در اين کار احتمال سالم ماندن.

چنان‌که روشن است و عبارت علامه نيز به آن اشاره دارد، مخالفت نمودن با والدين در اين‌گونه امور، موجب اذيت و ناراحتى آن‌ها مى‌شود و در چنين فرضى، بايد اطاعت از آنان را واجب دانست. در حقيقت بايد اين اندازه وجوب را قدر متيقن از مدلول روايات دانست، مخصوصاً با لحاظ اين نکته که وجوب اطاعت از هر شخصى، خلاف اصل و نيازمند دليل است.

در جمع‌بندى مباحث اين فصل بايد گفت: بى‌ترديد ايذا و عقوق والدين مذموم و حرام است، چنان‌که بدون شک برّ و نيکى و مراعات ادب و احترام نسبت به آن‌ها واجب است. اطاعت از آنان نيز در صورتى که سبب معصيت خداوند؛ يعنى فعل حرام يا ترک واجب نشود و نيز در صورتى که مخالفت با آنان موجب رنجش و اذيت آنان گردد، واجب خواهد بود.

به هر حال بايد اين‌گونه احکام را ثانوى شمرد؛ از باب مثال انجام و ترک امورى، مانند مسافرت رفتن، يا شرکت نمودن در مجالس خاص، به لحاظ حکم اولى، محکوم به اباحه يا استحباب است، ولى در صورت نهى والدين از اين‌گونه امور، و بااين فرض که انجام آن‌ها سبب ناراحتى و عقوق ايشان مى‌شود، حکم حرمت پيدا مى‌کند.

1 . نهج‌البلاغه، ترجمه فيض‌الاسلام، نامه‌31، ص‌929.

2 . محمد بن‌يعقوب کلينى، روضه، ج‌8، ص‌69، ح‌26.

3 . اسراء (17) آيات 24ù23.

4 . بقره (2) آيه‌215.

5 . لقمان (31) آيه‌14.

6 . همان، آيه‌15.

7 . مرتضى انصارى، مکاسب، ص‌334.

8 . مريم (19) آيه‌32.

9 . همان، آيه‌14.

10 . سيدابوالقاسم خوئى، مستند العروة، ج‌8، ص‌106.

11 . حر عاملى، وسائل الشيعة، ج‌15، ابواب احکام الاولاد، باب‌92، ح‌1.

12 . همان، باب‌93، ح‌3.

13 . همان، باب‌92، ح‌2.

14 . همان، باب‌95، ح‌1.

15 . همان، ح‌3.

16 . همان، باب‌94، ح‌1.

17 . همان، ح‌3.

18 . همان، باب‌92، ح‌4.

19 . نهج البلاغة، ترجمه فيض‌الاسلام، حکمت‌391، ص‌1274.

20 . ابن‌شعبة حرانى، تحف العقول، ص‌322.

21 . علامه حلى، منتهى المطلب، ج‌2، ص‌901.

22 . همان، ص‌902.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

نظر سایر مراجع

No image

اطاعت از پدر و مادر

جدیدترین ها در این موضوع

No image

مصلحت نظام

No image

عسر و حرج

No image

ضرر

No image

اکراه

No image

اضطرار

پر بازدیدترین ها

No image

اطاعت از پدر و مادر

No image

مقدمه

No image

بررسى

No image

عسر و حرج

No image

اکراه

Powered by TayaCMS