کتاب امر به معروف و نهى از منکر

کتاب امر به معروف و نهى از منکر

کتاب : امر به معروف و نهى از منکر

واجب است امر به معروف و نهى از منکر، يعنى «امر به واجب شرعى و نهى از حرام شرعى» . و طريق آن کتاب و سنّت و کشف عقل است از لطف حکيم به ايجاب امر به واجب و تحريم فعل حرام و مستقل است [ عقل در فهم آن ]، يعنى حاجت به ساير ادلّه نيست اگر وجوب و حرمت در مأمورٌبه و منهىٌعنه هم عقلى باشد و حَسَن يا قبيح عقلى باشد، به نحوى که ادراک حکم شرعىِ ايجابى يا تحريمى در آن فعل بنمايد . و مستحب است امر به مندوب شرعى و نهى از مکروه شرعى . و اظهر کفايى بودن وجوب امر به معروف و نهى از منکر است .

شرايط وجوب امر به معروف و نهى از منکر

واجب نيست امر به معروفِ واجب و نهى از منکرِ واجب مگر با شروطى:

عالم بودن آمر و ناهى به واجب و حرام

1 . از آن جمله اينکه عالم باشد به وجوب واجب يا حرمت حرام در شرع . و بر غير عالم واجب نيست امر به معروف واقعى و نهى از منکر واقعى و بر ترک آنها مؤاخذه نمى شود؛ اما ترک تحصيل علم به مجرّد معرضيّت ابتلاء به آنها از حيث امر به معروف يا نهى از منکر اگر چه آن معروف يا منکر، محل ابتلاء عملى شخص آمر يا ناهى نباشد، پس محل تأمّل است؛ و فى الجمله وجوب آن ارتکازى است .

احتمال تأثير

2 . از آن جمله تجويز تأثير امر و نهى در امتناع از معصيت باشد؛ پس با علم به عدم افاده انکار، واجب نيست. و محتمل است لزوم انکار قلبى با اظهار رضا به طاعت يا کراهت از معصيت با شروط لاحقه، يا حرمت اظهار رضا به معصيت غير اگر چه اعانت نباشد .و هم چنين با اطمينان به عدم قبول و تأثير در ترک معصيت، واجب نيست امر به معروف ونهى ازمنکر؛ واما جواز و رجحان، پس با عدم خوف ضرر، خالى از وجه نيست.

عدم توبه عاصى

3 . و از آن جمله اينکه مريدِ عصيان در زمان امر به معروف يا نهى از منکر، تائب از معصيتى که کرده است نباشد و اماره مثبته توبه و پشيمانى از او ظاهر نباشد ، و گرنه واجب نيست .

عدم مفسده

4 . از آن جمله اين است که در انکارِ منکرْ مفسدهاى نباشد؛ پس با خوف مفسده و ضرر فعلى يا در مستقبل براى خودش يا احدى از اهل ايمان و آنهايى که به حکم ايشانند از ساير اهل اسلام، وجوب ساقط است، چه آنکه ضررِ مخوفْ نفسى، يا عرضى، يا مالىِ غيرِ قليل باشد.و معتبر نيست در امر به معروف و نهى از منکر عدالت ، و نه خصوص فعل آن معروف و ترک آن منکر .و معتبر است تکليف در آمر و در مأمور .

حکم صبىّ و مجنون

و صبىّ و مجنون، ممنوع مى شوند از اضرار اهل ايمان، مثل اينکه حيوان ممنوع مى شود تکوينا از اضرار . و هم چنين است تأديب صبىّ به تمرين به ترک معصيت و فعل طاعت خصوصاً در آخرين مقدّمات که فى الجمله و در بعض موارد مفوّت است ترک آنها.لازم است رعايت ترتيب به حسب شدّت و خفّت در مراتب امر به معروف و نهى از منکر؛ پس اکتفاء مى شود به اخفّ؛ و در صورت تجويز تأثير، مرتکب اشدّ از آن نمى شود مگر با علم به عدم تأثير اخفّ از اظهار انکار قلبى و اظهار به زبان و متألّم کردن عاصى با مراتب زدن .

اختصاص فرض جرح و قتل به اذن امام ـ عليه السلام ـ يا نايب ايشان

اظهر عدم جواز امر و نهى است براى غير امام و مأذون خاص او در صورت احراز اداى آن به مجروح کردن عاصى يا مقتول نمودن آن ، و در جواز براى نايب عام در غيبت تأمّل است . و اما اگر احراز نشد، بلکه اداى ضرب به يکى از اينها با قصد خلاف بود پس منتهى شد به يکى از اينها، اظهر انتفاء قصاص است . و در ثبوت دم خطاء بر عاقله يا بيت المال، تأمّل است .

احتمال منجر شدن امر به معروف و نهى از منکر به جرح و قتل

و اگر احتمال بدهد انتهاء به يکى از اينها را، پس آيا جايز يا واجب است امر و نهى با اين احتمال، مثل جواز يا وجوب دفاع بر مظلوم يا از مظلوم حتى در صورت احراز انتهاى به جرح و قتل فى الجمله ، يا جايز نيست مگر با اذن امام اصل يا نايب خاص او يا نايب عام او؟ احوط اخير است .اقامه حدود در عصر حضور امام اصل، مخصوص به ايشان يا مأذون از ايشان است .

و مالک مىتواند اقامه حدود بر مملوک خودش نمايد با عدم خوف فتنه و فساد اگر چه از ناحيه اطلاع سلطان جور باشد. و اظهر عدم فرق در مالکْ بين عادل و فاسق و مرد و زن است، مثل مملوک . و در مبعّض، تبعيضِ حدّ، محتمل است، لکن با اشتراک دو نفر مالک مثلاً در اقامه حدّ اجتماع مى نمايند ؛ و هم چنين در مکاتب اگر بعضى از او محرّر است . و در جواز استقلال يک شريک به نسبت رخصت او، تأمّل است .و فرقى در حدّ بين جَلد و رَجم و قتل نيست و بايد مشاهده نمايد موجب حدّ را . و کفايت بيّنه، خالى از وجه نيست . و معرفت حکم اگر چه به تقليد باشد و ساير شروط لازم است . و مراجعه به حاکم شرع در اقامه حدّ، احوط است .و احوط عدم اقامه زوج و والدْ حدّ را بر زوجه و ولد در اقسام مختلفه آنها است مگر آنکه فقيه باشند بنا بر جواز اقامه حدود براى فقها .

مباشرت در اجراى حدود از طرف جائر

والى از قِبَل جائر اگر از شيعه بود و جائر او را تمکين و امر به اقامه حدود کرد و ضررى بر او در آن نبود، پس اگر فقيه جامعِ شروطِ حکومت بود، مىتواند اقامه حدود نمايد مطابق حق بنا بر آنچه مذکور شد؛ و گرنه نمى تواند قتل را انجام دهد مطلقاً، و غير قتل را هم در حال اختيار . و اگر مکره از قبل جائر يا مضطرّ به اقامه حدود باشد، مى تواند غير قتل را انجام دهد فى الجمله و قتل را نمى تواند مرتکب بشود .و اگر اکراه بر جرح باشد با توعيد مکره به قتل ، جرح جايز مى شود و عکس جايز نيست. و هم چنين در صورت مماثلت جرح مکره ٌعليه و متوعدٌبه، اظهر عدم مسوّغيّت تقيّه و اکراه است .و تسويغ اکراه مؤمنْ بر قتل مخالف حق در حدّى که جايز است در مذهب اهل خلاف و در مذهب اهل عدل با قطع نظر از اشتراط مباشرت فقيه يا مأذون او با ايعاد مؤمن به قتل، خالى از وجه نيست .

اقامه حدود در عصر غيبت

جايز است اقامه حدود در عصر غيبت براى فقهاء شيعه اگر خوف ضررى از ناحيه سلطان جائر نداشته باشند و اهل اجتهاد و عدالت باشند ؛ و واجب است مساعدت و اعانت اهل ايمان ايشان را . و اجتهاد و عدالت، معتبر است در حاکم و مقيم حدود؛ پس حکم و اقامه به رأى مقلَّد با امکان وصول و مراجعه در امر به مجتهد و تأخير واقعه تا زمان وصول و يا امکان رفع نزاع با صلح و نحو آن، جايز نيست بنا بر احوط . و اظهر کفايت تجزّى است بالنسبه به مسايل مربوطه به موارد اجتهاد . و مسايل تقليد و فتوى، در اوّل کتاب قبل از شروع در کتاب طهارت مذکور شده است .

ترافع دعوى به غير واجد شرايط

و ترافعْ با اختيار نزد غير حاکم شرع عادلِ عالم، جايز نيست و نزد او جايز است. و با مطالبه خصم از خصم ترافع را نزد او و درخواست حاکم شرع، واجب است اجابت خصم . و تعيين حاکم با تعدّد با مدّعى است. و بر حاکم حکم و افتاء لازم است با عدم مانع به نحو کفايى؛ چنانچه تحصيل اهليّت به تعلّم براى فتوى و حکم، لازم است به نحو کفايى .

اگر کسى امتناع کرد مراجعه حکومت را به قاضى عدل و اختيار کرد مرافعه به سوى قاضى جور را ، عاصى است و ترتيب اثر به حکم او جايز نيست؛ و اگر متوقّف شد براى صاحب حق تحصيلِ حق به مرافعه به قاضى جور ، اثمْ مخصوصِ ممتنعِ از مرافعه به حاکم شرع است .

و مرافعه براى اصلاح بين متخاصمين به سوى غير جامع شرايط حکومت شرعيّه، مانعى ندارد؛ و بر مصالحه مشروعه ترتيب اثر دادن جايز است . و نفوذ مصالحه از اسقاط دعواى مدّعى، يعنى از مدّعى به بر حسب اظهار مدّعى بر يمين کاذبه منکر نزد خصم، محل تأمّل است؛ اگر چه با آن، فصل خصومت در مرافعه به حاکم شرع مى شود؛ و هم چنين با علم به انتفاء حق ، تصرّف در مال مصالحبه، نمى تواند نمايد .

قبول تصدّى قضاوت به حق، در زمان والى جائر

اگر جائر اکراه کرد غير مجتهد را بر قضاوت از جانب او ، جايز است قبول منصب و قضاوت بر حق با تمکّن از آن؛ و در مورد عدم تمکّن، آنچه را که اکراه خاص مسوِّغ آن است، جايز است عمل بر آن .براى مجتهدِ متمکّن از امر به معروف و نهى از منکر که عالم به تمکّن از آنها در صورت ابتلاء باشد، جايز است قبول ولايت از قبل جائر با حفظ استقلال خودش به نحوى که اگر مبتلا شد و متمکّن نشد از عمل به حق ، متمکّن باشد از ترک عمل بر طبق باطل تا آخر، و احتياج به اکراه يا اضطرار در جواز آن نيست . و در صورت ظن به محافظت يا احتمال مساوى ، در جواز قبول منصب با احتمال انتهاى به خلاف شرع در زمانى که نمىتواند عمل به واجب نمايد و نمىتواند ترک حرام نمايد به جهت اکراه مسبوق به اختيار ولايت ، تأمّل است .

و خصوص ترک واجب، مثل اداى حق به اهل و اغاثه مظلوم اگر مقدور نباشد براى قاضى و والى در حال ولايت و در حال عدم ولايت، اظهر عدم منع عدم قدرت بر آن است، از قبول ولايت .

و در آن صورتى که با اکراه والى يا غير او، ظلم بر غير جايز است، يعنى غير صورت تساوى دو ضرر در مقدار و حال يا اقليّت ضرر متوعّدٌبه از مکره ٌعليه، آيا خوف ضرر بدون ايعاد و علم، کافى است در جواز ظلم يا نه؟ خالى از اشکال نيست .و جايز نيست دفع ضرر از نفس به توجيه آن به غير ، از ساير اهل ايمان .

و در مورد تسويغ اکراه ، ظلمى يا حرامى را، فرقى بين [ اکراه ] سلطان جور يا ساير اهل ظلم اگر چه از اهل ايمان باشند نيست . و هم چنين بين اينکه مکرَه ـ به فتح ـ فقيه باشد يا غير او، [ فرقى ] نيست با حفظ عدم تمکّن از تخلّص در همه آنها با استثناء دماء به نحو متقدّم ؛ و اگر متمکّن باشد، حرام و موجب ضمان مباشر است .

و با اضطرار و تقيّه و عدم امکان تخلّص ، عمل به مذهب اهل خلاف در قضا و غير آن جايز است در غير دماء غير مستحَقّه و بايد رعايت حق واقعى به قدر امکان نمايد ؛

بلکه رعايت اقرب به حق واقعى فالاقرب با عدم تمکّن از نفس حق واقعى، واجب است بنا بر اقرب .

والحمد للّه رب العالمين والصلاة على سيّد الأنبياء محمّد وآله سادة الأوصياء المرضيّين الطاهرين .

اللهم اجعلنا من الآمرين بالمعروف العاملين به والناهين عن المنکر والتارکين له، واختم اُمورنا برضاک وعافيتک،

ولا تفرّق بيننا وبين موالينا محمّد وآله الطيّبين فى الدنيا والآخرة، إنّک قريب مجيب .

Powered by TayaCMS