مصرف زکات
مسأله 1995 :
انسان مىتواند زکات را در هشت مورد مصرف کند:
اوّل: فقير و آن کسى است که مخارج سال خود و عيالاتش را ندارد و کسى که صنعت يا ملک يا سرمايهاى دارد که مىتواند مخارج سال خود را بگذراند، فقير نيست.
دوم: مسکين و آن کسى است که از فقير سختتر مىگذراند.
سوم: کسى که از طرف امام(ع) يا نايب امام مأمور است که زکات را جمع و نگهدارى نمايد و به حساب آن رسيدگى کند و آن را به امام(ع) يا نايب امام يا فقرا برساند.
چهارم: کافرهايى که اگر زکات به آنان بدهد به دين اسلام مايل مىشوند، يا در جنگ به مسلمانان کمک مىکنند. و همچنين مسلمانانى که ايمان ضعيف دارند که اگر زکات به آنان بدهند ايمانشان قوى مىشود يا مسلمانانى که اعتقاد به ولايت حضرت على(ع) ندارند که اگر زکات به آنها داده شود به ولايت رغبت پيدا مىکنند.
پنجم: خريدارى بندههايى که در شدّت باشند و آزاد کردن آنان.
ششم: بدهکارى که نمىتواند قرض خود را بدهد به شرطى که قرض صرف در معصيت نشده باشد.
هفتم: سبيل اللَّه، يعنى کارى که مانند ساختن مسجد، منفعت عمومى دينى دارد، يا مثل ساختن پل و اصلاح راه که نفعش به عموم مسلمانان مىرسد و آنچه براى اسلام نفع داشته باشد به هر نحو که باشد. ولى مالک بنابر احتياط واجب نمىتواند زکات را بدون اذن امام(ع) يا نايبش در اين مورد (مورد هفتم) مصرف نمايد.
هشتم: ابن السّبيل، يعنى مسافرى که در سفر درمانده شده؛ و احکام اينها در مسائل آينده گفته خواهد شد.
مسأله 1996 :
جايز است در يک دفعه بيش از مخارج سال فقير به او بدهند، ولى به تدريج اگر بدهند نبايد بيش از مخارج سالش بگيرد.
مسأله 1997 :
کسى که مخارج سالش را داشته اگر مقدارى از آن را مصرف کند و بعد شکّ کند که آنچه باقى مانده به اندازه مخارج سال او هست يا نه، نمىتواند زکات بگيرد.
مسأله 1998 :
صنعتگر يا مالک يا تاجرى که درآمد او از مخارج سالش کمتر است، مىتواند براى کسرى مخارجش زکات بگيرد. و لازم نيست ابزار کار يا ملک يا سرمايه خود را به مصرف مخارج برساند مگر اين که ابزار کار يا سرمايه او به قدرى زياد است که بتواند آن را تعويض يا تبديل به چيز ديگر کند و مقدارى برايش بماند که زندگى را بدون مشقّت و عسر بگذراند که در اين صورت لازم است اين کار را انجام دهد.
مسأله 1999 :
فقيرى که خرج سال خود و عيالاتش را ندارد، اگر خانه دارد که ملک اوست و در آن نشسته، يا وسيله سوارى دارد، چنانچه بدون اينها نتواند زندگى کند، اگرچه براى حفظ آبرويش باشد، مىتواند زکات بگيرد و همچنين است اثاث خانه و ظرف و لباس تابستانى و زمستانى و چيزهايى که به آنها احتياج دارد. و فقيرى که اينها را ندارد، اگر به اينها احتياج داشته باشد، مىتواند از زکات خريدارى نمايد.
مسأله 2000 :
فقيرى که ياد گرفتن صنعت براى او مشکل نيست، بنابر احتياط واجب بايد ياد بگيرد و با گرفتن زکات زندگى نکند، ولى تا وقتى مشغول ياد گرفتن است، مىتواند زکات بگيرد.
مسأله 2001 :
به کسى که قبلاً فقير بوده و مىگويد فقيرم، اگرچه انسان از گفته او اطمينان پيدا نکند، مىشود زکات داد.
مسأله 2002 :
کسى که مىگويد فقيرم و قبلاً فقير نبوده، يا معلوم نيست فقير بوده يا نه، اگر از ظاهر حالش گمان پيدا شود که فقير است، مىشود به او زکات داد.
مسأله 2003 :
کسى که بايد زکات بدهد، اگر از فقيرى طلبکار باشد، مىتواند طلبى را که از او دارد، بابت زکات حساب کند.
مسأله 2004 :
اگر فقير بدهکار بميرد و ترکهاى که وافى به بدهيش باشد نداشته باشد، انسان مىتواند طلبى را که از او دارد بابت زکات حساب کند.
مسأله 2005 :
چيزى را که انسان بابت زکات به فقير مىدهد لازم نيست به او بگويد که زکات است بلکه اگر فقير خجالت بکشد، مستحب است به طورى که دروغ نشود به اسم پيشکش بدهد ولى بايد قصد زکات نمايد.
مسأله 2006 :
اگر به خيال اين که کسى فقير است به او زکات بدهد، بعد بفهمد فقير نبوده، يا از روى ندانستن مسأله به کسى که مىداند فقير نيست زکات بدهد، چنانچه چيزى را که به او داده باقى باشد، بايد از او بگيرد و به مستحق بدهد و اگر از بين رفته باشد، پس اگر کسى که زکات را گرفته مىدانسته يا احتمال مىداده که زکات است، انسان بايد عوض آن را از او بگيرد و به مستحق بدهد، ولى اگر به غير عنوان زکات داده نمىتواند چيزى از او بگيرد و بايد از مال خودش زکات را به مستحق بدهد، و در همه صور مىتواند از مال خودش زکات را بدهد و از کسى که گرفته مطالبه نکند.
مسأله 2007 :
کسى که بدهکار است و نمىتواند بدهى خود را بدهد اگرچه مخارج سال خود را داشته باشد، مىتواند براى دادن قرض خود زکات بگيرد ولى اگر مالى را که قرض کرده بود در معصيت خرج کرده باشد از سهم بدهکاران نمىتوان به او داد، امّا از سهم فقرا مىشود به او داد، هر چند از آن معصيت توبه نکرده باشد.
مسأله 2008 :
اگر به کسى که بدهکار است و نمىتواند بدهى خود را بدهد، زکات بدهد، بعد بفهمد قرض را در معصيت مصرف کرده، چنانچه آن بدهکار فقير باشد، مىتواند آنچه را به او داده بابت زکات حساب کند ولى اگر چيزى را که گرفته در شرابخوارى يا به طور آشکارا در معصيت صرف کرده و از معصيت خود توبه نکرده، بنابر احتياط واجب بايد چيزى را که به او داده بابت زکات حساب نکند.
مسأله 2009 :
کسى که بدهکار است و نمىتواند بدهى خود را بدهد اگرچه فقير نباشد، انسان مىتواند طلبى را که از او دارد، بابت زکات حساب کند.
مسأله 2010 :
مسافرى که خرجى او تمام شده، يا مرکبش از کار افتاده، چنانچه سفر او سفر معصيت نباشد و نتواند با قرض کردن يا فروختن چيزى خود را به مقصد برساند، اگرچه در وطن خود فقير نباشد، مىتواند زکات بگيرد. ولى اگر بتواند در جاى ديگر با قرض کردن يا فروختن چيزى مخارج سفر خود را فراهم کند، فقط به مقدارى که به آنجا برسد، مىتواند زکات بگيرد.
مسأله 2011 :
مسافرى که در سفر درمانده شده و زکات گرفته، بعد از آن که به وطنش رسيد، اگر چيزى از زکات زياد آمده باشد، در صورتى که بدون مشقّت نتواند بقيه را به صاحب مال يا نايب او برساند بايد آن را به حاکم شرع بدهد و بگويد آن چيز، زکات است و اگر نتواند به حاکم شرع بدهد به مؤمنين عادل و در غير اين صورت خودش آن را در موارد زکات مصرف کند.