13.اعجاز قرآن از جهت هاى ديگر
1. اعجاز قرآن از نظر قانونگذارى
دريچه سوم براى درک اعجاز قرآن بررسى قوانين آن است. در اين بررسى بايد قوانين اسلام را در مسائل اجتماعى واقتصادى وسياسى در نظر گرفت و يک فرد درس نخوانده قوانينى را آورده، که آنچنان با آفرينش انسان ومصالح او تطبيق مى کند که درهيچ عصر وزمانى مورد نقد وانتقاد قرار نگرفته است او نظام رباخوارى را که يک نظام ظالمانه است تحريم کرده وعصر حاضر مفاسد آن را با چشم خود مى بيند که چگونه گروهى با اندوخته خود بر هستى گروهى ديگر چوب تاراج مى زنند وفرد بدهکار را وادار مى سازند که بايد بهره پول را بپردازد خواه سود کند وخواه ضرر، خواه کار کند وخواه کار نکند وازاين طريق گروهى، راحت طلب و رفاه خواه، غرق عيش ونوش خواهند بود وگروهى ديگر از بگاه تا پگاه بايد بدوند وتازه مالک زندگى خود نشوند.
او اگر شراب وقمار را حرام کرده وازنجاسات وپليديها جلوگيرى نموده است پيوسته مصلحت جامعه در آن بوده است وهم چنين است ديگر قوانين آن، اين بيان ميرساند که پيامبر، اين قوانين را که با همه تمدنهاى انسانى سازگار است ازمقامى ديگر گرفته است وگرنه نمى توانست داراى چنين اتقان و استحکامى باشد. امروز هيئت وزيران پس از مطالعات زياد، طرحى را به مجلس پيشنهاد مى کند و طرح در کمسيون ويژه آن طرح مورد بررسى قرار مى گيرد وحک
صفحه 82
واصلاح مى شود آنگاه در خود مجلس پس از سخنرانى موافق ومخالف قانون از نظر دقت به حدّ کمال مى رسد وتثبيت مى گردد ولى چيزى نمى گذرد که نقص قانون وعدم کارايى آن روشن وواضح مى گردد آنگاه متمم ها بر آن مى افزايند تا نقص قانون را برطرف کنند باز سرانجام عدم کفايت آن روشن مى گردد وبا يک قيام و قعود لغو مى شود. با در نظر گرفتن اين وضع، قوانين استوار قرآن گواه بر ارتباط پيامبر بر عالم غيب نيست؟!
2. اعجاز قرآن از نظر علوم طبيعى
شکى نيست که قرآن، کتاب علوم طبيعى نيست وهرگز براى تعليم قوانين شيمى وفيزيک ويا تعليم معمارى وغيره نازل نشده است ولى در عين حال در مواردى که مى خواهد ما را به معارف و بالأخص به وجودو وحدانيّت خدا و ديگر صفات و علم و قدرت گسترده او رهنمون شود از يک رشته مسائل مربوط به آفرينش سخن مى گويد که همگى امروز مورد قبول کاشفان علوم و پى افکنان معارف جديد مى باشد.
مثلاً آنجا که قرآن در باره زوج بودن هر پديده طبيعى سخن مى گويد ومى فرمايد:
(ومِنْ کُلِّ شَيْء خَلَقْنا زَوجَيْنِ اثْنَيْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَّکَرونَ)(سوره ذاريات آيه 49)
از هر چيزى جفت آفريديم تا شما ياد آور شويد.
مى توان بعد آگاهى قرآن را از جهان طبيعت به دست آورد.
آنجا که قرآن مى فرمايد:
(خَلَقَ السَّمواتِ بِغَيْرِ عَمَد تَرَونَها...) (سوره لقمان آيه 10).
ما آسمانها را بدون ستونى که ببينيد بر افراشتيم .
مى توان عمق نظر قرآن را در باره خلقت واجرام سماوى ومعلّق بودن آنها در آسمان به دست آورد.
باز ياد آور مى شويم قرآن هرگز در صدد تعليم علوم طبيعى نيست بلکه او با طرح مسائل مربوط به آفرينش مى خواهد ما را به خداى قادر وتوانا و بى نظير ويکتا راهنمايى کند ودر اين
صفحه 83
موقع پرده از يک رشته قوانينى بر مى دارد که بشر معاصر بعد از چهارده قرن بر آنها دست يافته و از طريق تلسکوپهاى قوى ونيرومند ازآنها آگاه شده است.
يک چنين آگاهى از يک فرد اُمّى در آن عصر جاهلى نشانه ارتباط او با جهان غيب است.
3. اعجاز قرآن از نظر معارف الهى
مقصود از معارف الهى يک رشته بحثهايى است که قرآن در باره خدا و صفات او وجهان برزخ وسراى ديگر ودر باره صفات پيامبران انجام ميدهد وآن چنان اين بحثها را عميق ودقيق مطرح مى کند که فلاسفه جهان به زحمت آنها را درک مى کنند.
شما مسئله توحيد قرآن را در ابعاد مختلف با تثليث مسيحيان بسنجيد تثليثى که هنوز بر خود آنان نيز مفهوم نيست زيرا از يک طرف خود را موحد و يکتا پرست و از طرفى سه گانه پرست مى نامند ولى مدعى هستند که يکتايى او با سه گانگى او سازگار است واو در عين يکى سه تا است، ودر عين سه تا يکى است.
بالأخره اين معارف مسيحى نه تنها بر توده مردم مفهوم نيست بر دانشمندان آنان نيز مبهم و مجهول است. چگونه مى توان گفت که يک شىء در آن واحد هم واحد است وهم کثير، هم يکى است وهم سه تا، شما در مقابل اين تفکر آيات وحدانيّت قرآن را مطرح کنيد آنجا که مى گويد:
(لاإلهَ إلاّ هُوَ) يا (قُلْ هُو اللّهُ أحَدٌ)
مسيحيان مى گويند واقعيت خدا يک واقعيتى است که از خداى پدر وخداى پسر وخداى روح القدس تشکيل يافته است. شما اين عقيده را در کنار تعاليم قرآن بگذاريد که يک فرد امىّ مى گويد: (لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَکُنْ لَهُ کُفْؤاً أحَدُ)
چگونه مى توان براى خدا فرزندى تصوّر کرد در حالى که حقيقت فرزند اين است که جزئى از پدر وارد رحم مادر گردد وبا جزئى از وجود او ترکيب شود آنگاه فرزندى به وجود آيد. آيا بر خداى بزرگ چنين انديشه رواست؟ که جزئى از خود را جدا سازد ودر رحم مريم قرار دهد شما اين عقيده را با آيات قرآن در اين زمينه مقايسه کنيد آنجا که مى فرمايد:
صفحه 84
(... ما اتَّخذَ صاحِبَةً وَلا وَلَداً)(سوره جن آيه 3).
براى خود همسرى وفرزندى برنگزيده است .
4. اعجاز قرآن از نظر اصول اخلاقى
يکى از جهات اعجاز قرآن قوانين اخلاقى آن است. قوانين اخلاقى بايد به گونه اى باشد که انسان را به سعادت وخوشبختى در دو جهان رهنمون باشد وبه ديگر سخن فضايل اخلاقى و سجاياى انسانى را در او زنده کند. وسرانجام به صورت «انسان کامل» در آورد. «انسان کامل» کسى است که در آن جهات مادّى ومعنوى هر دو رشد کرده ودوشادوش يکديگر پيش روند.
اکنون برگرديم به اخلاق کليسا ودر مقابل آن اخلاق يونانى را بررسى کنيم وهر دو اخلاق در زمان پيامبر رواج کاملى داشتند اخلاق کليسا به جنبه هاى مادّى توجه نکرده وانسان را به گوشه گيرى، ترک دنياوزندگى در ديرها وغارها دعوت مى کرد، وازدواج را نکوهش نموده وتجرد را پسنديده مى خواند يک چنين اخلاق جز ناديده گرفتن جنبه هاى طبيعى وجود انسان نتيجه اى ندارد و سرانجام يکى از دو بال انسان را قطع کرده وسنگينى را بر يک بال مى افکند.
در برابر آن اخلاق يونانى انسان را به زندگى مادى هرچه تمامتر وانجام وظايف اخلاقى براى کسب مقام و مال دعوت مى کندو اگر هم انسان بايد کار نيک انجام دهد به خاطر اين است که از اين رهگذر سودى عايد او گردد واين همان اخلاق مادى يونانى است که درجهان غرب نيز رواج دارد واز اين جهت هر دو اخلاق نمى تواند به انسان آنچه را که براى آن آفريده شده است، ببخشد.
ولى اخلاق اسلامى در عين دعوت به بهره گيرى از طيّبات، جنبه هاى معنوى را فراموش نکرده وانسان را در محدوده اى ميان آن دو پرورش مى دهد.
انسان در اخلاق اسلامى نه تنها براى امور مادّى آفريده شده که جز لذّت چيزى را فکر نکند ونه براى معنويّت محض که از امور دنيوى دست بشويد، بلکه بايد از هر دو به نحو متناسب بهره بگيرد از اين جهت در عين نهى از زاويه نشينى وترک دنيا و دير گزينى، او را به تلاش و کار دعوت کرده واز طرف ديگر او را به کارهاى نيک، آن هم براى خدا نه براى جلب منافع
صفحه 85
مادى، فرا خوانده است وشعار مسلمان اين است که:
(ربَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَة):
پروردگارا ما را در اين جهان ودر سراى ديگر نيکى عطا فرما.
5. عدم تناقض در محتواى قرآن
انسان يک موجود تکامل پذير است که به تدريج از مرحله نقص به مرحله کمال مى رسد ولذا هر روز فکر جديدى وطرح نوى به ذهن او مى رسد وهر کارى را که صورت مى دهد فرداى آن روز نقص آن بر او روشن شده وخلاف آن را بر مى گزيند. هيچ متفکرى درجهان پيدا نمى شود که در آراء ونظريات دوران جوانى خود تجديد نظر نکند وخلاف آن را نگويد واين همان نشانه تکامل پذيرى انسان است.
پيامبر اسلام در مدت 23 سال قرآن را در شرايط بسيار گوناگون به مردم بازگو نموده و آنچه را که در روزهاى نخست مى گفت همان رانيز در روزهاى پسين گفته است يک انسان اگر در شرايط يکنواخت آن هم در مدّت کوتاه کتابى راتنظيم کند شايد بتواند از تناقض گويى خوددارى نمايد ولى پيامبر در يک زمان بس ممتد با شرايط گوناگون که در مکّه ومدينه داشت در ميان غزوه ها وجنگها در کنار ده ها وظايف،کتابى را به سوى مردم آورد که در مجموع محتواى آن کوچکترين تناقض نيست.
اهميّت اين مطلب موقعى روشن مى گردد که بدانيم قرآن در موضوعات بسيار گوناگون که شماره آن از (500) تجاوز مى کند بحث وگفتگو مى کند وهرگز دچار تناقض نمى گردد واين نشانه اين است که آورنده آن از مقام ربوبى کمک گرفته و به وسيله نيروى قدرتمندى از لغزش محفوظ مانده است. وقرآن مجيد به اين نوع اعجاز اشاره مى کند ومى فرمايد:
(قُلْ وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اختِلافاً کَثيراً)
بگو اگر قرآن ازجانب غير خدا بود در آن اختلاف زيادى مى يافتيد (سوره نساء آيه 82).
صفحه 86
6. اعجاز قرآن ازنظر قصص اقوام پيشين
قرآن کتاب تاريخ نيست، اما سرگذشت اقوام گذشته را به عنوان عبرت ياد آور مى شود ولى در اين ميان وقتى به شرح زندگى پيامبرانى مانند آدم ونوح وابراهيم ولوط و داود و سليمان مى رسد آن چنان سرگذشت آنان را تشريح مى کند که اصول علمى وواقعيت تاريخى ايجاب مى کند که آنان نيز آن چنان باشند، در حالى که تورات که بازگو کننده زندگانى اين گروه مى باشد آن چنان نسبتهاى ناروا به رجال وحى مى دهد که انسان از شنيدن آن مشمئز مى گردد.
آيا صحيح است که پيامبرى مانند لوط دوبار مست شود وهر بار با يکى از دخترانش آميزش کند ومبدأ نسل انسان کنونى گردد؟!!(1)
آيا صحيح است که سليمان به بت پرستى دعوت کند؟!! (2)
آيا صحيح است که مسيح هشت خُم آب را از طريق اعجاز تبديل به شراب کند؟!! (3) به طور مسلّم نه، ولى تورات و انجيل کنونى اين نوع نسبتها را به پيامبران مى دهد وآنان را بدتر ازاين هم توصيف مى کند!
از اين مقايسه به دست مى آوريم که تورات و انجيل کنونى مورد دستبرد واقع شده واز حالت نخستين بيرون آمده است همچنان نتيجه مى گيريم که قرآن از طريق کتب پيشين تدوين نگشته و رسول گرامى از اين کتابها استفاده نکرده است وجز وحى الهى براى داستانها منبعى نيست.
1 . تورات سفر تکوين فصل نوزدهم جمله هاى 32ـ37.
2 . کتاب اول پادشاهان فصل يکم.
3 . انجيل متى فصل 17 وبه انجيل يوحنا فصل دوم نيز مراجعه شود و درحالى که در انجيل متى فصل يازدهم بر تحريم شراب تصريح شده است.
صفحه 87
با ديگر دلايل نبوت پيامبر اسلام آشنا شويم