حجّ (آیت الله حسین مظاهری)

حجّ (آیت الله حسین مظاهری)

حجّ

مسأله :

حجّ در تمام عمر يک مرتبه بر کسى که علاوه بر دارا بودن شرايط عامّه تکليف (بلوغ، عقل، قدرت، علم) مستطيع هم باشد واجب مى‌شود، و استطاعت به چند چيز حاصل مى‌گردد:

1 - داشتن مخارج رفتن و برگشتن به حسب نياز و شأن خود.

2 - داشتن مخارج کسانى که شرعاً يا عرفاً مخارج آنها بر او واجب است.

3 - داشتن مال يا کسبى که بعد از بازگشت بتواند به حسب حال و شأن خود زندگى کند.

مسأله :

حجّ براى غير بالغ گرچه بدون اذن ولى باشد، مستحب است لکن کفايت از حجّ واجب نمى‌کند و اگر بعد از بلوغ مستطيع شود بايد حجّ برود.

مسأله :

اگر به گمان اينکه بالغ نشده قصد حجّ استحبابى کند و بعد معلوم شود بالغ بوده، حجّ او کفايت از حجّ واجب مى‌کند.

مسأله :

مستحب است سرپرست طفل غير مميّز و ديوانه آنها را محرم کند و اگر ممکن است تلبيه را به آنها تلقين نمايد و اگر تلقين ممکن نيست خودش به جاى آنها بگويد و بعد از احرام بايد آنها را از محرّمات احرام بازدارد و اگر باز ندارد کفّاره بر سرپرست است چنانکه قربانى نيز به عهده اوست و تمام اعمال عمره و حجّ را اگر مى‌توانند خود آنها بجا آورند و اگر نمى‌توانند سرپرست آنها نيابت مى‌کند يا در مثل طواف آنها را طواف دهد.

مسأله :

اگر در وقت درک مشعر الحرام نابالغ بالغ شد يا مجنون عاقل گرديد حجّ او کفايت از حجّ واجب مى‌کند.

مسأله :

حجّ بر ديوانه واجب نيست ولى اگر ديوانه ادوارى باشد و در ايّام حجّ عاقل باشد و بتواند اعمال را بجا آورد حجّ بر او واجب است، ولى اگر ديوانگى او در موسم حجّ باشد حجّ بر او واجب نيست و لازم نيست سرپرست او قبل يا بعد از مردن او براى او نايب بگيرد.

مسأله :

اگر عاقل در حال احرام ديوانه شود يا کسى در حال احرام مريض شود و نتواند اعمال را بجا آورد سرپرست آنها (ولىّ آنها يا رئيس کاروان و مانند آنها) بايد در اعمالى که قابل نيابت است مانند ذبح و رمى از آنها نيابت کند و در مثل طواف آنها را طواف دهد و در مثل وقوف آنها را به عرفات و مشعر ببرد و در تقصير آنها را تقصير کند و اگر بردن آنها به عرفات و مشعر ممکن نيست حجّ آنها تبديل به عمره مفرده مى‌شود و اگر ممکن است آنها را طواف و سعى مى‌دهند و اگر ممکن نيست از طرف آنها نيابت مى‌کنند و آنها را تقصير مى‌نمايند و با اين عمل از احرام بيرون مى‌آيند، ولى در هر صورت حجّ آنها کفايت از حجّ واجب‌نمى‌کند.

مسأله :

حجّ بر کسى واجب مى‌شود که قدرت براى اعمال حجّ داشته باشد بنابراين اگر کسى مريض است و حجّ رفتن براى او مشقّت دارد يا راه باز نيست يا نوبت او نشده است يا امنيّت ندارد يعنى در راه يا در آنجا خطرى متوجّه جان يا مال اوست و يا با نبودن در وطن امنيّت مالى يا ناموسى ندارد حجّ او واجب‌نيست.

مسأله :

اگر بداند حجّ او سبب ترک واجب مهم‌تر مى‌شود نظير ترک نماز يا جهاد، يا آنکه حجّش متوقف بر فعل حرامى است که اجتناب از آن مهم‌تر از حجّ باشد نظير سلطه اجانب بر او يا ابتلاى به زنا و مانند آنها، حجّ بر او واجب نيست.

مسأله :

اگر حجّ او متوقف بر ترک واجبى است که حجّ مهم‌تر از آن است نظير مخالفت نهى پدر يا مادر يا شوهر، و يا متوقف است بر گناهى که حجّ مهم‌تر از اجتناب از آن گناه است نظير نگاه نامحرم به او، يا تزريق آمپول به وسيله نامحرم و مانند اينها، حجّ بر او واجب است.

مسأله :

هرگاه با اينکه حجّ خوف خطر داشت يا مستلزم ترک واجب مهم‌تر يا بجا آوردن فعل حرام بود به حجّ رود و آن خطر به او برسد و يا واجب را ترک و حرام را بجا آورد، گرچه گناه کرده است ولى حجّ او صحيح و کفايت از حجّ واجب او مى‌کند.

مسأله :

اگر کسى مريض يا پير است و قدرت براى رفتن مکه ندارد اگر همان سال مستطيع شده است حجّ بر او واجب نيست و اگر قبلاً مستطيع بوده است و مى‌توانسته به حجّ برود و نرفته است حجّ بر او واجب است و بايد در حال حيات نايب بگيرد.

مسأله :

اگر کسى نذر کند که همه ساله روز عرفه مثلاً حضرت رضا7 را زيارت کند و بعد از اين نذر مستطيع شود، نذر منحل و حجّ بر او واجب مى‌شود و همچنين است اگر نذر کرده باشد که همه ساله مکه رود و بعد از اين نذر مستطيع شود نذرش منحل و بايد حجّ واجب بجا آورد.

مسأله :

هرگاه حجّ بر کسى واجب شود و در بجا آوردنش اهمال و تأخير کند تا استطاعتش از بين برود واجب است به هر ترتيبى شده تا به حدّ حرج نرسيده است حجّ را بجا آورد.

مسأله :

اگر کسى نمى‌دانست که يکى از واجبات، حجّ است يا نمى‌دانست که مستطيع شده و حجّ بر او واجب است و حجّ نرفت تا از استطاعت افتاد حجّ بر او واجب نيست.

مسأله :

اگر کسى نمى‌داند که قدرت براى حجّ دارد يا نه، نظير اينکه گذرنامه به او مى‌دهند يا نه، و يا استطاعت مالى دارد يا نه، بايد تفحص کند تا معلوم شود حجّ بر او واجب است يا نه.

مسأله :

حجّ بر کسى واجب است که استطاعت مالى داشته باشد به اين معنى که پول رفت و برگشت و مخارج خود و عيال را داشته باشد و علاوه بر اين از نظر زندگى در حدّى که مناسب با شأن اوست در رفاه باشد.

مسأله :

لازم نيست بعد از برگشت از حجّ سرمايه بالفعل نظير پول يا باغ و مغازه و مانند اينها داشته باشد بلکه اگر سرمايه بالقوه نظير کسب يا زراعت يا حرفه‌اى داشته باشد حجّ بر او واجب است، حتّى افرادى که از راه وجوه شرعيه اداره مى‌شوند نظير اهل علم، اگر در بازگشت، از وجوه شرعيه به طور متعارف اداره مى‌شوند حجّ بر آنها واجب است، ولى اگر با وجوه شرعيه بخواهند به مکه روند کفايت از حجّ واجب‌نمى‌کند، بلکه در بعض از موارد سفر خالى از اشکال نيست.

مسأله :

کسانى که نياز به خانه مسکونى يا لوازم زندگى يا ازدواج و مانند اينها دارند و اگر پولى که دارند در حجّ صرف کنند نمى‌توانند رفع نياز کنند حجّ بر آنها واجب نيست ولى اگر نياز به اينها نداشته باشند حجّ بر آنها واجب است.

مسأله :

کسى که پول رفتن و برگشتن ندارد ولى اگر قرض کند بعداً به آسانى مى‌تواند قرض خود را ادا کند مثل اينکه ملکى دارد که بعد از برگشت مى‌فروشد يا درآمد سرشارى دارد که بعد از برگشت، از آن درآمد قرض را ادا مى‌کند حجّ بر او واجب است، همچنين اگر مخارج حجّ را دارد و در مقابل آن بدهى نيز دارد و مطمئن است که در برگشت به خوبى مى‌تواند بدهى خود را ادا نمايد حجّ بر او واجب است.

مسأله :

اگر مخارج حجّ زيادتر از حدّ متعارف باشد و انسان بتواند بدون مشقّت آن را تهيه کند حجّ بر او واجب است.

مسأله :

روحانى و پزشک و خدمه کاروانها اگر در برگشت مى‌توانند زندگى خود را به طور مناسب شأن خود اداره کنند حجّ بر آنها واجب است.

مسأله :

انسان مى‌تواند قبل از رسيدن وقت حجّ خود را از استطاعت بيندازد نظير اينکه مال خود را به ديگرى ببخشد، همچنين لازم نيست خود را مستطيع کند گرچه براى او آسان باشد، ولى اگر مستطيع بود و حجّ او متوقف بر مقدماتى باشد نظير اسم‌نويسى در کاروانها يا گرفتن ويزا و مانند اينها، بايد آن مقدمات را تهيه کند و اگر تهيه نکرد و نتوانست مکه برود علاوه بر اينکه گناه کرده است حجّ بر او مستقر مى‌شود و بايد بعداً حجّ را بجا آورد گرچه از استطاعت افتاده باشد.

مسأله :

اگر زنى مهريه يا خانه او براى رفتن حجّ کافى است ولى شوهر او به آسانى نمى‌تواند مهريه او را بدهد يا خانه ديگرى تهيه کند حجّ براى او واجب نيست و همچنين است اگر مهريه او سفر حجّ باشد وقتى حجّ بر او واجب است که شوهرش بتواند به طور متعارف مخارج حجّ او را تهيه کند.

مسأله :

اگر شخصى پول رفت و برگشت را ندارد يا بعد از برگشتن نمى‌تواند زندگى خود را به طور متعارف اداره کند ولى پول حجّ را کسى به او ببخشد يا کسى او را براى بردن به حجّ مهمانى کند که به آن حجّ بذلى مى‌گويند حجّ بر او واجب مى‌شود و کفايت از حجّ واجب مى‌کند.

مسأله :

اگر مستطيع پس از احرام بميرد هر چند مردنش قبل از دخول حرم باشد، احرام او کفايت از حجّ مى‌کند و لازم نيست ورثه براى او حجّ واجب بجابياورند.

مسأله :

ثبوت اوّل ماه و روز عرفه و عيد قربان نزد عامّه به حکم قاضى آنها يا راه ديگر براى ما کافى است و نبايد اعتنا به شک يا گمان نمود و خوب است شيعيان در اين امور تحقيق نکنند و به قول آنها اکتفا نمايند ولى اگر بر فرض نادر يقين به خلاف پيدا شد نمى‌توانند محرم به احرام حجّ شوند، و اگر محرم شدند مبدل به عمره مفرده مى‌شود ولى خيلى خوب است که حجّ را طبق رفتار عامّه بجا آورد و در سالهاى بعد اعاده نمايد.

مسأله :

حدودى که عامّه براى عرفات و مشعر و منى و مسلخ و مانند اينها تعيين کرده‌اند کفايت مى‌کند و لازم نيست شيعيان در اين امور تحقيق کنند و نبايد به شک يا گمان خود اعتنا نمايند بلکه اگر بر فرض نادر يقين به خلاف کنند همان حدود نيز کفايت مى‌کند.

نيابت

مسأله :

نيابت در حجّ نظير نيابت در بقيه عبادات جايز است و لازم نيست نايب بالغ و عاقل و رشيد باشد و اگر کسى که آنها را نايب کرده است (منوب‌عنه) اطمينان داشته باشد که عمل را بجا مى‌آورند و بعداً هم اطمينان پيدا کند که عمل را به طور صحيح بجا آورده‌اند نيابت آنها صحيح است و همچنين لازم نيست ذمّه نايب در سال نيابت مشغول به حجّ واجب نباشد و اگر نايب حجّ واجب خودش به ذمه‌اش باشد مى‌تواند نايب شود و حجّ او صحيح است گرچه گناه کرده است.

مسأله :

نايب بايد شيعه و مورد اطمينان باشد و کسى که شيعه نيست نمى‌توان در عبادات او را نايب کرد و همچنين کسى که نمى‌دانيم عمل را بجا مى‌آورد يا نه، نمى‌توان او را نايب قرار داد، ولى اگر اطمينان داشته باشيم که عمل را بجا مى‌آورد، در صورتى که آشنايى با مسائل حجّ داشته باشد نيابت او صحيح است.

مسأله :

نايب شدن مرد از زن، يا زن از مرد، نظير بقيه عبادات اشکال ندارد، ولى نايب در اعمال بايد به وظيفه خود عمل کند.

مسأله :

نيابت از جانب شخص زنده در حجّ مستحبّى اشکال ندارد گرچه خود او حجّ را بجا مى‌آورد، و همچنين در حجّ واجب در صورتى که خودش معذور از مباشرت عمل باشد.

مسأله :

کسى که در ترک محرّمات حجّ يا در بجا آوردن اعمال حجّ به طور متعارف معذور است نظير اينکه بايد زير سايه برود يا در طواف و رمى نايب بگيرد يا به ناچار بايد بعد از نيمه‌شب از مشعر به منى رود مى‌تواند نايب شود و حجّى که مطابق وظيفه خود بجا مى‌آورد کافى از حجّ منوب‌عنه (کسى که او را نايب کرده است) مى‌باشد.

مسأله :

اگر کسى بعد از احرام بميرد، حجّش صحيح است همچنين اگر نايب بعد از احرام بميرد، از حجّ منوب عنه کفايت مى‌کند و تمام اجرت را هم مستحق‌مى‌شود.

مسأله :

کسى که اجير شده حجّ تمتع بجا آورد، مى‌تواند در ضمن اعمال حجّ يا بعد از آن براى طواف يا ذبح يا رمى جمره و مانند اينها بلکه براى عمره مفرده اجير ديگرى شود، چنانکه مى‌تواند براى خود طواف و عمره مفرده بجا آورد.

مسأله :

در حجّ نيابتى لازم نيست از بلد نايب بگيرند و همين مقدار که از ميقات کسى را نايب کنند کفايت مى‌کند چنانکه اگر کسى را از بلد نايب کنند لازم نيست از شهر منوب عنه حرکت کند.

مسأله :

بجا آوردن حجّ واجب براى دو نفر يا بيشتر جايز نيست ولى بجا آوردن عمره‌مفرده يا طواف استحبابى‌بلکه حجّ استحبابى به نيابت چند نفر مانعى ندارد.

مسأله :

اگر کسى در عمره مفرده يا حجّ مستحبّى براى خود محرم شود گرچه نمى‌تواند ديگرى را در احرام خود شريک کند يا از نيّت خود عدول کند ولى اعمال ديگر نظير طواف را مى‌تواند براى خود و به نيابت از ديگرى بجا آورد، همچنين مى‌تواند بعد از اتمام، ثواب آن عمره يا حجّ را گرچه واجب باشد به ديگرى چه زنده و چه مرده هديه کند.

مسأله :

کسى که نايب بوده و عمره تمتع را انجام داده و بعد ناچار شده است که به وطن برگردد مى‌تواند بقيه اعمال را به ديگرى واگذار نمايد ولى استحقاق اجرتى را که گرفته است ندارد گرچه منوب عنه برى الذّمّه مى‌شود، و بايد با کسى که او را اجير کرده است تصالح کنند، ولى اگر بعد از وقوف به عرفات ناچار شده است که به وطن بازگردد مى‌تواند در بقيه اعمال نايب بگيرد و علاوه بر اينکه منوب عنه برى الذمّه مى‌شود استحقاق کليه اجرت را هم دارد.

مسأله :

هرگاه شخصى را براى عمره مفرده يا حجّ واجب يا مستحب اجير کنند و اجير، عمره يا حجّ خود را به جماع فاسد کند گرچه واجب است حجّ يا عمره را به آخر برساند و کفّاره نيز بايد بدهد ولى اين حجّ يا عمره براى منوب عنه کفايت نمى‌کند و نايب استحقاق اجرت ندارد، مگر اينکه کسى که او را اجير کرده است راضى شود که در سالهاى بعد آن حجّ يا عمره را بجا آورد.

مسأله :

کسى که حجّ واجب بر عهده‌اش مى‌باشد وقت مرگ واجب است وصيّت به آن کند و ورثه بايد حجّ او را از اصل ترکه ادا کنند گرچه وصيّت به حجّ نکرده باشد، ولى اگر ميّت‌وصيّت به ثلث‌کرده باشد ورثه مى‌توانند حجّ را از ثلث ادا کند.

مسأله :

کسى که بميرد و حجّ واجب و واجبات مالى ديگر نظير خمس و زکات بر ذِمّه او باشد و ترکه او کفايت از همه آنها نکند، اداى حجّ بر آنها مقدم است مگر اينکه خمس يا زکات در اصل مال باشد که در اين صورت اداى خمس و زکات مقدم است همچنانکه بر قرض نيز مقدم است.

مسأله :

کسى که فوت کرده و حجّ واجب بر ذِمّه او بوده است ورثه پيش از اداى حجّ نمى‌توانند در اموال ميّت تصرّف کنند و همچنين است هر واجب مالى نظير خمس و زکات و قرض، ولى اگر وصى ميّت يا قيّم او واجب مالى را از اصل مال بيرون کند ورثه مى‌توانند در اموال ميّت تصرّف کنند.

مسأله :

کسى که فوت کرده و حجّ واجب بر ذِمّه اوست و مال او به مقدار هزينه حجّ نيست بر ورثه واجب نيست که حجّ او را ادا کنند، گرچه سزاوار است ميّت را برى الذمّه کنند.

مسأله :

بر ورثه واجب نيست از بلد، نايب بگيرند و از ميقات، کفايت مى‌کند حتّى اگر عقيده ميّت اجتهاداً يا تقليداً حجّ بلدى باشد، اگرچه سزاوار است از وطن نايب گرفته شود ولى اجرت بيشتر از ميقات از وارث صغير برداشته نمى‌شود ولى اگر ميّت وصيّت به حجّ بلدى نموده باشد واجب است از بلد نايب گرفته شود و مازاد بر اجرت حجّ ميقاتى از ثلث برداشته مى‌شود.

مسأله :

کسى که بميرد و حجّ واجب بر ذِمّه او باشد بر ورثه واجب است در همان سال نايب بگيرند، گرچه بيشتر از مقدار معمول باشد و گرچه در بين ورثه، صغير نيز باشد.

مسأله :

اگر کسى حجّ واجب ميّت را تبرّعاً بجا آورد بر ورثه واجب نيست براى او نايب بگيرند و مقدار هزينه حجّ به ورثه مى‌رسد.

مسأله :

هرگاه ميّت وصيّت به حجّ بلدى کرده باشد ولى وارث کسى را از ميقات اجير نمايد، گرچه گناه کرده است ولى ميّت برى الذمّه مى‌شود.

مسأله :

اگر ميّتى که حجّ واجب بر ذِمّه اوست، نزد شخصى مالى داشته باشد و او بداند که ورثه حجّ ميّت را بجا نمى‌آورند او بايد به واسطه آن مال، حجّ ميّت را بجا آورد و فرقى نيست بين آنکه نايب بگيرد يا خودش حجّ را بجا آورد.

مسأله :

اگر ميّت براى حجّ واجب اجرت تعيين کرده باشد نظير اينکه بگويد مغازه‌ام را صرف حجّ واجب کنيد، ورثه بايد حجّ او را ادا کنند و در صورت کمبود هزينه از اصل مال بردارند و در صورت زياد بودن از حجّ متعارف، زيادى به ورثه مى‌رسد و اگر وراث بدانند در آن مال خمس و زکات هست بايد اوّل خمس و زکات آن را بپردازند و بقيه را صرف حجّ کنند.

مسأله :

اگر ميّت شخص بخصوصى را براى بجا آوردن حجّ تعيين کرده است، عمل به وصيّت لازم است، ولى اگر آن شخص قبول نکرد يا بيشتر از مقدار متعارف اجرت خواست ورثه مى‌توانند ديگرى را اجير کنند.

Powered by TayaCMS