فصل دهم : اسراف درانفاق های مستحبّ

فصل دهم : اسراف درانفاق های مستحبّ

فصل دهم : اسراف درانفاق هاي مستحبّ

اعتدال در انفاق.

در بخش سوم تحت عنوان (کمک به نيازمندان) گفتيم از فوايد اين حکم، حفظ توانايي و تمکّن مالي براي انفاق و دستگيري از نيازمندان است و تا حدودي در مورد اهميّت و فلسفه انفاق نيز بحث شد؛ ولي در اين بخش خواهيم گفت که اعتدال و ميانه روى، اصلي است که حتّي در خود انفاق نيز جاري است و کسي حق ندارد با زياده روي در آن به نيازمندي هاي ضروري خود و خانواده اش پشت کند و آنان را در مشقّت و سختي بيندازد و در حقيقت نبايد اسراف کرد تا بتوان انفاق نمود و در آن هم نبايد از حدّ اعتدال خارج شد، تا اين که باز هم بتوان از مال خويش در موارد ديگر بهره جست.

بنابراين پرهيز از اسراف در غير انفاق، براي تمکّن از اصل انفاق است و پرهيز از آن در انفاق، براي تمکّن از آن درموارد لازم تر و ضروري تر است و اينک بحث دراين زمينه را تحت عناوين (قرآن و اسراف در انفاق، فايده ميانه روي درانفاق، اسراف و ايثار) دنبال مي کنيم.

1. قرآن و اسراف در انفاق.

انفاق به ديگران و يا در راه امور خيريّه، چنانچه زيادتر از شأن انفاق کننده باشد و يا به مقداري که خود و عيال خويش را به زحمت و سختي گرفتار سازد، انجام بگيرد، از مصاديق اسراف به حساب مي آيد. قرآن مجيد در سه آيه از اين نوع اسراف نهي به عمل آورده است:الف) ... وَءَاتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصِادِهِ وَلا تُسْرِفُوا إنَّ اللّهَ لايُحِبُّ الْمُسْرِفينَ‌(1)؛ حق زراعت را روز درو بپردازيد و اسراف نکنيد، همانا خداوند مسرفين را دوست ندارد.

مرحوم طبرسي - رضوان اللّه عليه - مي نويسد:.

لاتسرفوا؛ يعني تمام آن را صدقه ندهيد که براي اهل و عيالتان چيزي باقي نماند، آن گونه که (ثابت بن قيس بن شماس) عمل کرد؛ زيرا او محصول پنجاه درخت خرما را چيد و تمام آن را صدقه داد و چيزي از آن را براي عيالش به خانه نبرد.(2).

ب) وَالَّذينَ إذا اَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَکِانَ بَيْنَ ذلِکَ قَواماً؛(3) بندگان خدا کساني اند که وقتي انفاق مي کنند، نه اسراف مي نمايند و نه بخل مي ورزند و حدّ ميانه را در آن رعايت مي کنند.

در استدلال به اين آيه شريفه ممکن است اين پرسش به ذهن بيايد که آيه کريمه مي فرمايد: بندگان خدا در انفاق حدّ ميانه را رعايت مي کنند، بدين معنا که در بنده خدا بودن، تنها مراعات حدّوسط کافي است و انفاق همه مال لازم نيست و بر اين اساس زياده روي در انفاق کار ناپسندي نخواهد بود؛ گرچه براي کسب مقام عبوديّت لزومي ندارد.

پاسخ اين است که در آيه شريفه براي اهل انفاق سه حالت در نظر گرفته شده است:.

1. اسراف؛.

2. اقتار؛.

3. حدّ ميانه.

اگر آيه کريمه تنها نفىِ اقتار را از صفات مؤمنين بر مي شمرد و مي فرمود: (مؤمنين کساني اند که وقتي انفاق مي کنند بخل نمي ورزند) غير از آن - چه حدّ ميانه و چه اسراف - از صفات پسنديده بندگان حق به حساب مي آمد؛ در حالي که قرآن مجيد علاوه بر اقتار، طرف اسراف را هم نفي فرموده و در مقام شمارش بعضي از صفات اهل ايمان تنها انفاق در حدّ ميانه را در رديف آنها قرار داده است، که بيانگر اين است که اسراف نيز مانند اقتار از صفات مؤمنان بيرون است.

ج) باز مي فرمايد:.

وَلاتَجْعَلْ يَدَکَ مَغْلُولَةً إلي عُنُقِکَ وَلاتَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً؛(4) دستت را بسته به گردن خود قرار مده (يعني بخل مورز مانند آدمي که دستش به گردنش بسته شده و قدرت انفاق ندارد) و آن را به تمامي باز نکن تا در نتيجه بنشيني در حالي که ملامت شوي و دستت از همه چيز کوتاه شود.

مرحوم طبرسي - قدس سرّه - در ذيل همين آيه نقل مي کند:.

زني پسرش را به حضور رسول گرامي فرستاد و گفت: به پيامبر ْ بگو: مادرم از شما زرهي مي طلبد و اگر فرمود: اکنون چيزي در نزد ما نيست، بگو: مادرم جامه شما را مي خواهد. آن پسر آمد و آنچه مادرش گفته بود به عرض رسول گرامي ْ رساند و آن حضرت نيز لباس خود را در آورده و بدو دادند. پس از آن اين آيه نازل شد. گفته شد که نبىّ اکرم بعد از اين واقعه در خانه باقي ماند و جامه اي که خود را با آن بپوشاند، نداشت و نتوانست از منزل خارج شده و براي نماز به مسجد برود و لذا کفّار حضرت را ملامت کردند و گفتند: محمّد ْ مشغول به خواب شده و از نماز غفلت کرده است.(5).

حضرت امام صادق ژ در يک تفسير عملي از اين جمله آيه شريفه که: (قرارنده دَستت را بسته شده به گردنت) کفّ مبارکش را جمع کرد و فرمود: اين گونه. و در تفسير (باز نکن آن را به تمامى) کفّ شريف خود را باز نمود و فرمود: به اين صورت.(6).

2. فايده ميانه روي در انفاق از ديدگاه روايات.

در لابه لاي روايات در اين زمينه، به دو فايده براي اعتدال در انفاق برمي خوريم که مي توان آن را به عنوان فلسفه اين حکم تلقّي کرد.

الف) باقي ماندن تمکّن مالي براي انفاق هاي ديگر.

در روايتي حضرت علي بن موسي الرّضا ژ فرمودند:.

پدرم مي فرمود: از اسراف وقت چيدن محصول اين است که شخص با دو دست انفاق کند و هر دو کفّش را پر نمايد. و پدرم اگر مي ديد يکي از خدمتگزاران با دو کفّ پر، صدقه مي دهد بر او بانگ مي زد که با يک دست عطا کن و قبضه اي بعدِ قبضه بده.(7).

در اين جا ممکن است مقصود حضرت از اين که (قبضه اي بعد قبضه بده) اين باشد که تمام آنچه مي خواهي انفاق کنى، به يک نفر مده؛ بلکه به اندازه رفع ضرورت بدو عطا کن تا بتواني به ديگران نيز کمک کرده، از آنان هم رفع نياز نمايى.

باز حضرت صادق ژ در حديثي فرمودند:.

خداوند چگونه انفاق کردن را به پيامبرش ْ آموخت؛ زيرا شبي مقداري طلا در نزد رسول گرامي اش موجود بود و آن حضرت دوست نداشت آن مقدار طلا تا صبح در دست او بماند و همان شب تمامي آن را صدقه داد و وقت صبح چيزي در نزد او نمانده بود، در همين حال نيازمندي رسيد و از او تقاضاي کمک مالي کرد و آن حضرت چيزي نداشت تا بدو بدهد، آن سائل حضرت را سرزنش کرد و رسول گرامي از اين که نتوانسته بدان درخواست کننده چيزي بدهد، غمگين و ناراحت شدند؛ زيرا حضرت در مقابل مؤمنين داراي قلبي رؤوف و مهربان بود. پس از آن، خداوند روش انفاق را با اين آيه به نبىّ گرامي اش تعليم فرمود:.

و قرار نده دستت را بسته به گردنت و بازنکن آن را به تمامي که در نتيجه بنشينى؛ در حالي که منقطع از مال بماني و مورد ملامت قرار بگيرى. خداوند با اين آيه به پيامبرش مي گويد: مردم از تو درخواست کمک مي کنند و عذر تو را نمي پذيرند. وقتي تمام مال خود را انفاق کني دست خويش را از مال و سرمايه ات کوتاه کرده اى.(8).

از اين دو حديث شريف استفاده مي شود که از مهم ترين فوايد و ثمرات رعايت ميانه روي و اعتدال در انفاق، باقي ماندن توانايي مالي جهت کمک به نيازمندان ديگر و امکان دستگيري از آنهاست و بديهي است اگر انسان بتواند با مقدار مالي که در اختيار او هست، تعداد بيشتري از محرومين را از سختي نجات دهد، بهتر است اين گونه عمل کند تا اين که تمامي آن را به يک نفر بدهد و چه بسا اين عمل در شرايطي که منجر به صدمه و يا تلف نيازمند ديگري بشود، حرام نيز باشد.

ب) وجود تمکّن مالي براي تأمين نيازمندي هاي شخصي و خانوادگي که در اسلام امري واجب شمرده شده است.حضرت امام باقر ژ فرمودند:.

فلان شخص از انصار - که حضرت او را نام برد - داراي مزرعه اي بود. هرگاه محصول آن را جمع مي نمود، تمام آن را صدقه مي داد و خود و عيالش تهيدست مي ماندند. سپس خداوند اين عمل را اسراف قرار داد.(9).

باز يکي از اصحاب حضرت صادق ژ مي گويد:.

من در خدمت آن حضرت بودم که نيازمندي رسيد و درخواست کمک کرد. حضرت او را مورد لطف و عطاي خويش قرار داد. بعد از او سائل ديگري رسيد بدو هم کمک فرمود، پس از او باز ديگري به حضور آن حضرت رسيد، بدو نيز مساعدت فرمود. سپس شخص چهارمي آمد و درخواست کمک کرد که حضرت به او فرمود: خدا روزي تو را وسيع گرداند. بعد فرمود: اگر شخصي داراي سي يا چهل هزار درهم مال باشد و بخواهد چيزي از آن براي خود باقي نگذارد و همه آن را در راه خير به مصرف برساند و اين کار را انجام دهد و تهيدست بماند، از آن سه کسي خواهد بود که دعايشان مستجاب نمي شود من به حضرت عرض کردم آنها چه کساني هستد فرمود: يکي از آنها شخصي است که داراي مال و ثروتي باشد و همه آن را در راه صحيحي انفاق کند، بعد بگويد: پروردگارا به من روزي عنايت فرما، که در جواب گفته مي شود: آيا قرار ندادم براي تو راهي به طلب روزى‌(10).

قسمت پاياني حديث شريف اشاره به مفاد بسياري از رواياتي است که در آنها به ذکر چندين دسته - که دعاي آنان مردود و بي اعتبار است - پرداخته شده است. در بعضي از آنها سه گروه و در برخي چهار و در ديگري بيشتر از آن نامبرده شده و با تعبيرات گوناگون به ما رسيده و تقريباً در تمامي آنها گروه مسرفان ذکر شده است. همان ها که همه ثروت خود را - چه در راه صحيح و يا غير آن - انفاق مي کنند و پس از آن که به فقر و پريشاني دچار مي شوند از خداوند طلب روزي مي نمايند که جواب خدا بدان ها اين است که:.

مگر به تو روزي ندادم، چرا اسراف کردي و ميانه روي در پيش نگرفتي تا به فقر و پريشان حالي گرفتار آمدى‌(11).

يک نکته.

در اين جا نکته اي لازم به توضيح است که در اين روايات جهت صرف مال مختلف بيان شده است؛ مثلاً در يک حديث (فَأَنْفَقهُ فى وَجْهِهِ)(12) آمده که به معناي انفاق مال در راه صحيح و خير است و در بعضي ديگر نيز به همين مضمون است؛ مثل اين که در روايت ديگر: (فَأَنْفَقَهُ فى الْبِرِّ وَالتَّقْوى)(13) ذکر شده است؛ ولي در تعداد ديگري از احاديث، (فَأَفْسَدَهُ)(14) و يا (فَأَنْفَقَهُ فى غَيْرِ حَقِّهِ)(15) يا (فَأَنْفَقَهُ فى غَيْرِ وَجْهِهِ)(16) آمده است که معناي آن انفاق مال در مسيرنادرست و نابه جا است و اين اختلاف در تعبير ممکن است بدين جهت باشد که براي تحقق اسراف در انفاق لازم نيست مورد انفاق از راههاي باطل باشد؛ بلکه ممکن است با بذل مال در راه خير و حق نيز اسراف پيش بيايد. از اين رو درمباحثه هاي حضرت صادق ژ با صوفيّه‌(17)، آن حضرت با استناد به يکي از همين احاديث از نبىّ اکرم ْ روش آنان مبني بر انفاق تمامي مال را محکوم مي فرمايند و در آن جا جمله (فَأنْفَقَهُ) را بدون قيد و متعلق ذکر مي نمايند که هم شامل انفاق در مسير باطل است و هم انفاق در راه صحيح و حق.

و نيز ممکن است براي حلّ اين اختلاف در تعبير بگوييم: انفاق تمامي مال به افراد مستمند و يا کارهاي خيريّه دو جنبه دارد: از يک طرف انفاق به جا و درست است و از طرفي ناحقّ و بي مورد؛ زيرا انفاق همه مال از اين جهت که نجات محرومان و مستمندان از فقر و پريشاني است کاري پسنديده و در خور تحسين است، ولي از آن جهت که بخشيدن تمام مال به مستمندان و يا کارهاي خيريّه پيامدها و ره آوردهاي ناگوار براي خود انسان و عيال او دارد، عملي نا به جا و نادرست است ولذا احتمال مي رود اختلاف در تعبير به جهت تفاوت اين دو جهت باشد.(18).

3. اسراف و ايثار.

آنچه تاکنون گفته شد اين است که زياده روي در انفاق به ديگران و کارهاي خيريّه به گونه اي که لطمه اي به خود و يا خانواده انفاق کننده وارد سازد، اسراف و مذموم است؛ ولي در برابر آن آيات و رواياتي وجود دارد که در آنها از ايثار و برگزيدن ديگران بر خويش، به ويژه در آنچه مورد نياز شديد خود اوست، تمجيد و تحسين به عمل آمده و صاحبان چنين صفتى، به بهترين صورت توصيف و تکريم شده اند.

توضيح اين که: از آيات کريمه قرآن سه نوع ايثار استفاده مي شود:.

الف) مقدّم داشتن جان ديگري بر جان خود، که نمونه عالي آن، فداکاري اميرالمؤمنين ژ در (ليلة المبيت) است که حاضر شد خطرهايي که متوجّه جان مبارک رسول گرامي اسلام بود از آن حضرت دفع شود و برحيات نازنين او وارد آيد.(19).

ب) انفاقِ مالِ مورد علاقه خود به ديگران، گرچه علاقه بدان به جهت کميابي و نفيس بودن آن و ياجهات ديگر باشد، نه فقط از جهت نياز و احتياج ضروري بدان، که در اين زمينه قرآن کريم مي فرمايد:.

لَنْ تَنِالُوا البِرَّ حَتّي تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ...؛(20).

به سعادت و نيکي نمي رسيد، تا اين که انفاق کنيد، از آنچه بدان علاقه داريد.

تا اين جا منافاتي بين آنچه در نهي از اسراف آمده با آنچه درباره اين دو نوع از ايثار بيان شده است وجود ندارد؛ زيرا نوع اوّل ايثار جان است و مربوط به امور مالي نبوده و دوّمي هم تنها منحصر به زياده روي در انفاق و ضرر زدن به خود و خانواده نيست؛ زيرا ممکن است شخص ثروتمندى، با انگيزه هاي شخصي به چيزي علاقه پيدا کند که انفاق آن زياده روي نبوده و ضرري متوجّه خود و ديگران نسازد.

ج) ايثار و ترجيح دادن ديگران بر خود در چيزي که احتياج و نياز کامل بدان دارد، به گونه اي که با اين عمل به مشقّت و سختي دچار شود. اين خصيصه را قرآن کريم براي مسلمانان نخستين اسلام ذکر فرموده و آنان را به داشتن اين صفت ستايش کرده است و مي فرمايد:.

وَالّذينَ تَبَوّءو الدّارَ وَالْإيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هِاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلايَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حِاجَةً مِمّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلي أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کِانَ بِهِمْ خَصَاصَة وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَاُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛(21).

وآن کساني که پيش از مهاجرين در دار هجرت (مدينه) جاي گرفتند (يعني انصار) و ايمان را برگزيدند و کسي را که به سوي آنان هجرت نمايد، دوست مي دارند و در سينه هاي خود به آنچه به مهاجرين داده مي شود، احساس نياز و حسد نمي کنند و آنها را بر خويش بر مي گزينند؛ هر چند فقير و نيازمند هم باشند و هر کس جان خود را از بخل و گرفتگي نگه دارد، آنها از گروه رستگارانند.

در شأن نزول اين آيه شريفه جريان هاي مختلفي از ايثار و فداکاري فوق العاده مسلمان هاي تربيت يافته دامان پاک رسول خدا ْ نقل شده است که پرداختن بدان، کلام را به درازا خواهد کشيد.(22).

در اين زمينه احاديث فراواني هم رسيده و در بيشتر آنها براي تمجيد از ايثار، به همين آيه کريمه توجّه داده شده است‌(23) که براي نمونه، تنها يکي از آنها را ذکر مي کنيم:.

(جميل بن دراج) به حضرت صادق ژ عرض کرد: چه کساني بهترين اصحاب من هستند.

حضرت فرمودند: همان ها که در سختي و راحتي به فکر ديگران باشند و بدانان نيکي کنند. سپس فرمود: اي جميل! بر صاحب ثروت زياد، نيکويي و انفاق آسان است وخداوند کسي را که داراي ثروتي اندک و بدان محتاج باشد و آن را در جهت کمک به ديگران به مصرف برساند ستايش کرده و مي فرمايد: و بر مي گزينند بر خودشان گرچه محتاج و نيازمند باشند و کسي که بخل و گرفتگي را از جان خود دور کند، آنها گروه رستگارانند.(24).

در زندگي بزرگان دين و اولياي اسلام، به خصوص در حيات سراسر نوراني و پرافتخار خاندان عصمت و طهارت ه نمونه هاي فراواني از اين نوع ايثار وجود دارد، که نشان سيره عملي و اخلاقي آن حضرات در اين زمينه است. به عنوان نمونه، قرآن مجيد از اين اسوه هاي فداکاري و صبر - که در جريان بيماري امام حسن و امام حسين ي و به شکرانه بهبود آن دو حضرت سه روز را روزه گرفتند و در آخر هر روز، وقت افطار غذاي خويش را به نيازمند دادند - به بهترين صورت ياد و از آنان تجليل مي نمايد که شرح آن در کتاب هاي سيره و تفسير آمده است.(25).

يک سوال.

اکنون با توجّه به آنچه در اين نوع از (ايثار) بيان شد، جاي اين پرسش است که: درمباحث پيش روشن شد (اسراف) انفاق مال به ديگري در آن قسمت از مالي است که انفاق کننده بدان نياز مبرم و ضروري داشته باشد؛ در حالي که همين خود موضوع (ايثار) است و بر اين اساس، آيا قباحت اسراف بيشتر است يا مزيّت ايثار و کدام يک بر ديگري مقدّم است به عبارت ديگر، آيا بين ملاک اين دو حکم با هم مزاحمت است و يا هر کدام به جاي خود محفوظ است و بر خوردي بين آن دو وجود ندارد.

پيش از آن که پاسخ خود را به اين سوال بيان کنيم، به جوابي که برخي بدين پرسش داده اند، مي پردازيم.

نسخ آيه ايثار.

برخي با استفاده از مناظره حضرت صادق ژ با عدّه اي از صوفيّه فرموده اند که آيه شريفه (ايثار) به آيات نهي از (اسراف) نسخ شده و زمان مشروعيت آن گذشته است.(26) امام صادق ژ در قسمتي از آن مناظره فرمودند:.

امّا آنچه شما از تاريخ ايثارگران و تمجيد خداوند از آنان گفتيد صحيح است، ولي بايد بدانيد آن کار در آن زمان بر مسلمانان حلال و جايز بود و خداوند آنها را از آن عمل نهي نفرموده بود و در برابر آن اجر و ثواب نيز بدانان خواهد داد؛ ولي بعد از اين، برخلاف آن روش دستور داده است و با اين فرمان، در واقع مشروعيّت (ايثار) را نسخ فرموده است و اين نهي به جهت رحمت و محبّتي است که به مؤمنين دارد، تا آنان خود و افراد تحت کفالت خويش را در زحمت و ضرر قرار ندهند.(27).

ولي حقيقت اين است که استفاده (نسخ) از اين سخنان حضرت، بدين معنا که آيه کريمه ايثار به کلّي منسوخ و غيرقابل عمل باشد و عمل ايثار در هر صورت کاري ناپسند و مورد نهي باشد، خالي از اشکال نيست؛ چرا که خود آن حضرت در بيانات ديگر خود، براي تشويق و ترغيب مردم به مواسات و ايثار، در موارد مختلف به همين آيه شريفه استناد مي فرمايند(28) و بديهي است استدلال براي اثبات پسنديده بودن و استحباب عملي به آيه اي که محتواي آن نسخ شده است صحيح نيست. لذا احتمال مي رود مقصود حضرت صادق ژ از (نسخ) آيه شريفه، چيزي غير از نسخ اصطلاحي باشد. و نظير اين، مطلبى، است که امام ژ بعد از اين، در همين مناظره مي فرمايد:.

آيا نمي دانيد خداي بزرگ در اوّلين بار بر مسلمانان واجب فرموده بود تا يک فرد از آنان با ده نفر از مشرکين مقابله کرده و به جهاد بپردازد. سپس به دليل رحمت بر آنها اين تکليف را برداشته و آنان را به مقابله يک نفر با دو تن از آنها مکلّف ساخت و اين به جهت تخفيف بر حال مؤمنين بود و با اين فرمان حکم اوّل منسوخ گشت.(29).

روشن است که نسخ در اين فرمايش حضرت، به اين معناست که با توجّه به تحوّل در روحيّه ها و پديد آمدن ضعف و سستي در بين مسلمين، آن تکليف سنگين برداشته شد و همراه با پديد آمدن شرايط جديد، حکمي سبک تر به جاي آن آمده است و هرگز بدين معنا نيست که اگر همان شرايط صدور حکم اول، يعني همان استقامت ها و ايمان هاي قوي و نيز قلّت نيروي مؤمنين و کثرت افراد و تجهيزات مشرکين در نبرد حقّ و باطل در زمان هاي بعد پيش آيد، اين لزوم برابري و وجوب مقابله با ده نفر و يا حتّي بيشتر از آن در بين نباشد؛ چرا که به عنوان نمونه، در نهضت کربلا که براي اصحاب حضرت سيد الشّهدا ژ همان شرايط مؤمنين صدر اسلام فراهم آمده بود بر آنان لازم و واجب بود تا از حريم اسلام و امامت - گرچه به برابري يک تن بر صد نفر نيز باشد - دفاع نمايند.

در اين مورد نيز، امام ژ در بحث با صوفي ها که اين زياده روي در انفاق و به تعبير ديگر (ايثار) را به خيال خود - هر چند اين عمل منجر به زيان برخود و يا افراد تحت کفالت ايثار کننده بشود - واجب مي انگاشتند و بر آن به آيه شريفه ايثار استدلال مي نمودند فرمودند:.

آن عمل در وقت خود از مسلمانان نخستين اسلام پسنديده بود؛ ولي از آن جا که اين روش چه بسا موجب ضرر بر اهل و عيال شود و اگر انسان همه مال خود را که بايد به وسيله آن، کودکان ضعيف و پير زن و پير مرد سالخورده تحت کفالت خود را از تلف شدن محافظت کند به ديگري بدهد، آنها را به هلاکت کشانده است. خداوند متعال به جهت رحمت و عطوفت به بندگان خود، آنان را از اين عمل نهي فرمود. و اين نهي در واقع نسخ آن رويّه به حساب آمد.(30).

ولي اين بدان معنا نيست که اگر ايثاري موجب زيان نشد و يا اين که اهل و عيال خود به اين عمل راضى، بلکه شايق بودند و حاضر شدند براي رضاي خدا تحمّل فشار و گرسنگي را بنمايند، باز هم عمل نکوهيده و قبيحي به شمار آيد؛ بلکه بنا به فرموده هاي خود حضرت صادق ژ در احاديث گوناگون‌(31) با استناد به همين آيه شريفه ايثار، اين کار، خود از بالاترين ارزش ها به حساب آمده و بهترين مرتبه اخلاص و عالي ترين درجه گذشت و خداجويي انسان را به نمايش مي گذارد.

بر اين اساس، ايثار اهل بيت عصمت و طهارت و داستان اطعام به يتيم و اسير و مسکين در همين راستاست؛ زيرا که آنان خود با کمال رضايت و عشق به خدا و بندگان محروم او - بدون اين که اميرالمؤمنين ژ اين عمل را بدان ها تحميل کند و يا حتّي دستوري در اين جهت بدانان صادر فرمايد - نان خويش را به نيازمند بخشيدند؛ تنها آن حضرت سهم نان خود را بخشيد و سپس ديگران از روي اشتياق و ميل قلبي بدان حضرت اقتدا نمودند.(32).

بنابر اين نظريّه (نسخ آيه) به معناي اصطلاحي آن، که نتوان به آيه عمل کرد، قابل قبول نيست.

ما پاسخ خود را به اين پرسش تحت دو عنوان مطرح مي کنيم؛ زيرا ايثار گاهي در مورد افراد تحت کفالت ايثارکننده است که در اين صورت ديگران را بر عيال خود مقدّم مي دارد و زماني هم اين عمل در مورد خود او انجام مي گيرد. موارد هر کدام از ايثار مستحب و اسراف حرام در هر دوصورت مذکور را به طور جداگانه بررسي خواهيم کرد.

ايثار ديگري بر عيال.

چنانچه ايثار ديگران به افراد واجب النفقه و تحت سرپرستي او باشد و اين کارموجبات زحمت و زيان آنان را فراهم آورد، عملي نادرست و خلاف شمرده مي شود(33) و اين گذشته از اين که مضمون روايات نهي از اسراف است و سبب ظلم و اجحاف بر عيال و افراد تحت کفالت ايثارگر است، مطابق قاعده هم هست؛ زيرا انفاق بر عيال امري واجب است؛(34) در صورتي که انفاق بر ديگران عملي مستحبّ به شمار مي رود و بديهي است هنگام مزاحمت انفاق مستحب با واجب، انفاق واجب مقدم است.

روزي عقيل در عهد حکومت برادرش اميرالمؤمنين علي ژ بر آن حضرت وارد شد، امام به فرزندش حسن ژ فرمودند: جامه اي به عمويت عطا کن. حضرت يکي از لباس ها و نيز از رداهاي خويش را به عمويش عنايت کرد. هنگامي که شب فرا رسيد غذا حاضر شد و در سفره آنها به جز نان و نمک چيزي ديگري نبود.

عقيل با تعجّب پرسيد: غير از اين چيز ديگري نيست!.

اميرالمؤمنين ژ فرمودند: آيا اين از نعمت خدا نيست ستايش بسيار خداوند بزرگ را. عقيل که تحمّل اين وضع برايش دشوار مي نمود، به حضرت عرض کرد: مقداري به من کمک کن تا قرضم را بپردازم و موجب تسريع در سهولت کار من شود و آن گاه از خانه ات خارج شوم.

حضرت بدو فرمود: قرض تو چه اندازه است اي ابا يزيد.

عرض کرد هزار درهم. حضرت فرمود: قسم به خدا که از مال خود اين مقدار را ندارم؛ ولي صبر نما تا حقّ خود را از بيت المال بگيرم و آن را بين خود و تو تقسيم نمايم و اگر نبود که ناچارم براي عيال خود چيزي باقي بگذارم، تمام آن را به تو مي بخشيدم.(35).

مقصود اين است که ملاحظه مي شود حضرت علي ژ در عين حالي که برادرش عقيل را در شدّت فقر و احتياج مي بيند به او وعده مي دهد، تا در موقع گرفتن نصيب خود از بيت المال آن را تقسيم کند و حاضر نيست به قيمت صدمه زدن به افراد تحت کفالتش تمامي آن را به برادرش ايثار نمايد.

اين در صورتي است که ايثار موجب ضرر بر اعضاي خانواده باشد و اما اگر اين عمل لطمه اي بر آنان وارد نياورد و يا اين که از جاي ديگري به زودي جبران شود و يا خود آنها پيشنهاد اين کار را بدهند و بدان اقدام نمايند، آن چنان که در قضيه اطعام به مسکين و يتيم و اسير از ناحيه خاندان عصمت ه پيش آمد، نه تنها اين عمل حرام و مذموم نيست؛ بلکه اين خود از بهترين صفات کمال به حساب مي آيد و بنا به فرموده حضرت صادق ژ:.

وَهِىَ جِارِيَة فِى کُلِّ مُؤْمِنٍ فَعَلَ ذلِکَ لِلّهِ عَزَّ وَجَلَّ؛(36) اين آيات مدح ايثار اهل بيت ه در سوره (هل اتى) (گرچه در شأن اهل بيت عصمت است) در حقّ هر مؤمني که اين رويّه را در پيش بگيرد و عمل کند جاري و صادق است.

اين که حضرت علي ژ در قضيّه درخواست برادرش عقيل حاضر به ايثار او برخانواده اش نيست، ولي اهل بيت عصمت و طهارت در قضيّه اطعام ايثار نمودند، از آن روست که حضرت در آن قضيّه خود را مسؤول تأمين خانواده و محافظت آنان از تلف شدن و صدمه خوردن مي داند. در صورتي که اگر خود آنها بدين کار اقدام کنند و سير کردن شکم گرسنه اي را بر اشباع خويش براي خدا مقدم بدارند، کاري است که خود اختيار کرده اند و آن حضرت براي خود در اين جهت مسؤوليتي نمي بيند. گذشته از آن، در عصر حکومت امام ژ يک فرد معمولي به جاي فاطمه زهرا در خانه آن حضرت بوده است و او آن آمادگي براي ايثار را - آن گونه که حضرت فاطمه دارا بود - در خود نداشته است.

ايثار ديگري بر خويش.

امّا در مورد ايثار ديگري بر خود ممکن است گفته شود، چنانچه بخواهد ثروت و يا منفعتي از خارج بر انسان وارد شود و او ملاحظه کند ديگري نيز همان گونه محتاج و يا از او نيازمندتر است، در اين صورت مقدّم داشتن آن ديگري و بر گرداندن آن منفعت به سوي او عملي نيک و پسنديده است و مواردي از شأن نزول آيه شريفه ايثار شاهد بر اين مدعاست‌(37) اضافه بر اين که، اين امر مطابق موازين عقل و انصاف نيز هست.

امّا اگر بنا باشد انسان تنها موجودي خويش را به ديگري بدهد، بايد حساب کند که بعد از بذل آن گرفتار چه وضعيتي خواهد شد؛ چنانچه ببيند اين کار باعث مي شود تا او نتواند به وظايف ديگرش قيام کند و از همه چيز ساقط و درمانده شده و به زودي نيز جبران نمي شود، نبايد دست بدين عمل بزند. همان گونه که خداوند پس از آن که پيامبر گرامي اش به جهت بخشيدن پيراهن خود نتوانست به مسجد برود و نماز بگذارد و در نتيجه مورد سرزنش کفّار قرار گرفت‌(38) بدو دستور داد: نبايد از انفاق نمودن بخل ورزيد و نيز نبايد در کمک مالي به ديگران زياده روي نمود. و چنين انفاقي اگر موجب شود وظيفه واجبي از انسان بر زمين بماند حرام است وگرنه اشکال شرعي نداشته و محکوم به حرمت نيست. بر اين اساس رسول گرامي ْ در اين قضيّه مرتکب خلافي نشده بود.

در حقيقت نهي در آيه شريفه (وَلا تَبْسُطْهِا کُلَّ الْبَسْطِ)(39) نهيي که در بردارنده امري حرام و يا حتّي مکروه باشد نيست. به اصطلاح فقهي اين نهي مولوي نبوده، بلکه ارشاد است به اين که اگر چنين کني مورد سرزنش نااهلان و ناپاکان قرار خواهي گرفت.(40) امّا اگر صدمه اي که از اين عمل مي بيند به حدّ درماندگي و سقوط کامل نرسد؛ بلکه مقداري که بتواند با آن به زندگي ادامه داده و از آبرو و حيثيت خود تا حدودي محافظت نمايد، براي او باقي بماند و يا به زودي از جاي ديگري جبران شود، در اين صورت اگر ايثار کند بهتر است.

در روايت معتبري (سماعة بن مهران) مي گويد: از امام صادق ژ پرسيدم:.

شخصي بيش از آزوقه يک روز خود را ندارد، آيا وظيفه دارد به کسي که همين مقدار را هم ندارد کمک نمايد و يا کسي روزي يک ماه خود را دارد، آيا لازم است به آن کس که کمتر از آن را داراست، انفاق نمايد و همچنين شخصي آزوقه سال خود را دارد، در مورد فردي که از آن برخوردار نيست، چه وظيفه اي دارد؛ يا بايد مقداري از آن را به ديگري بذل کند يا اين که تمام اين موارد (حدّ کفاف) است و در اين صورت عدم انفاق اشکالي ندارد.

حضرت فرمودند: اين جا دو موضوع است: يکي امساک از انفاق مالي که براي خود انسان ضروري است؛ و ديگري ايثار مقداري از آن.

بهترين شما در اين ميان حريص ترين و راغب ترين شما به ايثار و فضل خداوندي است؛ زيرا مي فرمايد: (ويُؤْثِرُونَ عَلي اَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کانَ بِهِمْ خَصِاصَة.)(41) و امّا ترک ايثار از جهت اين که آن مال در حدّ کفاف است و نه بيشتر از آن، کاري ناپسنديده نيست و همواره دستِ دهنده بهتر از گيرنده است.(42) مالت را به مصرف کساني برسان که عيال تو هستند و نگاهشان به دست توست.(43).

در اين روايت با صراحت امام ژ گروه ايثارگر را که مقداري از مايحتاج خويش را به درمانده تر از خود انفاق مي کند، بر آن کس که از دادن آن امساک مي کند ترجيح مي دهد؛ گرچه آن دومي هم در اين صورت مورد ملامت و مذمّت قرار نمي گيرد.

والحمد لله اوّلاً وآخراً.

------------------

پاورقي :

1. انعام (6)، آيه 141.

2. مجمع البيان، ج‌4، ص‌375.

3. فرقان (25) آيه 67 مرحوم طبرسي - قدس سره - در تفسير اين آيه مي نويسد:.

اسراف: تجاوز از حدّ است در انفاق. اقتار: کم روي در مورد آنچه بايد باشد. قوام: آنچه تو را به پا مي دارد و بي نياز مي کند. گفته شده: قوام - به فتح قاف - حدّ ميانه و پايداري است و قوام - به کسر قاف - آن چيزي است که پايه استقرار و بر پايي امري باشد.

4. اسراء (17) آيه 29.

5. مجمع البيان، ج‌6، ص‌411.

6. الميزان، ج‌13، ص‌105.

7. وسائل الشيعه، ج‌6، باب 16 از ابواب زکاة غلاّت،.

8. الميزان، ج‌13، ص‌105.

9. وسائل الشيعه، ج‌6، باب 16، ابواب زکاة الغلاّت، ص‌139.

10. همان، ج‌6، باب 23 از ابواب الصدقة، ص‌293.

11. همان، ج‌4، باب 50 از ابواب الدعاء.

12. همان، ج‌6، باب 23 از ابواب الصّدقة، ص‌293.

13. همان، ج‌4، باب 50، از ابواب الدّعاء، حديث 7.

14. همان، حديث‌2.

15. همان جا، حديث 1.

16. همان جا، حديث 3.

17. تحف العقول، ص‌259.

18. شاهد اين احتمال روايت معتبري است که امام صادق ژ بعد از آن که سه نفر نيازمند در سه نوبت متوالي به حضور حضرت رسيدند و ايشان به هر يک از آنان کمک فرمود وقتي چهارمي آمد حضرت به او عطايي نکردند و فرمودند: در نزد من مالي بود تا به او هم کمک کنم، ولي ترسيدم از آن دسته اي باشم که خداوند دعايشان را مستجاب نمي فرمايد. يکي از آنها انساني است که خداوند ثروتي به او داده (فَأنْفَقَهُ فى غَيْرِ حَقِّهِ (وسائل الشيعه، ج‌4، باب 50، ابواب الدعاء، حديث 1).

ملاحظه مي شود حضرت کمک مالي درمرحله چهارم را انفاق در غير مسير واقعي آن مي داند، در صورتي که کمک به انسان محتاج از بهترين و خداپسندانه ترين انفاق هاست و اين به جهت همان پيامدهايي است که براي خود و خانواده انفاق کننده دارد.

19. آيه کريمه؛ وَمِنَ النّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغِاءَ مَرْضِاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَءُوف بِالْعِبِادِ؛ و از مردم کسي است که مي فروشد جان خود را براي کسب رضايت خداوند و خدا با بندگانش رؤوف و مهربان است. در همين مورد و در شأن آن حضرت نازل شد. (بقره (2) آيه 207).

20. آل عمران (3) آيه 92.

21. حشر (59) آيه 9.

22. ر ک: مجمع البيان، ج‌9، ص‌260.

23. ر.ک: وسائل الشيعه، ج‌6، باب 27 و 28 از ابواب الصدقة.

24. وسائل الشيعة، ج‌6، باب 28 از ابواب الصدقة ، باب 28، حديث 1.

25. ر.ک: مجمع البيان، ج‌10، ص‌404 ديلمى، ارشاد القلوب، ص 223.

26. عوائد الأيّام، ص‌220.

27. تحف العقول، ص‌258.

28. ر.ک: وسائل الشيعه، ج‌6، باب 27 و 28 از ابواب صدقة.

29. تحف العقول، ص‌258.

30. همان جا.

31. ر ک: وسائل الشيعه، ج‌6، باب 27 و 28 از ابواب صدقه.

32. ر ک: ارشاد القلوب، ص‌223.

33. مگر اين که ديگري درمعرض تلف باشد و افراد تحت تکفّل او از وضع بهتري برخوردار باشند.

34. به ويژه همسر که نفقه او به عنوان (دَين) بر شوهرش واجب است؛ يعني در وجوب آن احتياج زن شرط نيست، به خلاف ساير واجب النفقه ها: مثل اولاد و والدين که وجوب نفقه آنها مشروط به نيازمندي آنان است. جواهر الکلام، ج‌31، ص‌365.

35. دراسات في ولاية الفقيه، ج‌2، ص‌681.

36. مجمع البيان، ج‌10، ص‌405.

37. ر.ک: مجمع البيان، ذيل انفال (8) آيه 9.

38. علامه طباطبايى، الميزان، ج‌13، ص‌105.

39. يعني دست خود را (در انفاق) تا نهايت باز نکن.

40. (فتقعد ملوماً محسوراً). در واقع اين نهي در مقام توهم امر است؛ يعني اين عمل نه تنها واجب، بلکه مستحب هم نيست، تا اين که براي به دست آوردن آن، تحمل عواقب و پيامدهاي عمل آسان و گوارا باشد.

41. آن مؤمنين (انصار) مهاجران نيازمند را بر خودشان مقدم مي دارند، گرچه خود گرفتار تنگدستي باشند.

42. احتمال دارد مقصود حضرت اين باشد که: رعايت اين امر، يعني ترک ايثار باعث مي شود، محتاج ديگران نشده و دست گيرنده نداشته باشى. همچنان که ممکن است مقصود تأکيد افضليّت ايثارباشد.

43. وسائل الشيعه، ج‌6، باب 28، از ابواب صدقه، حديث 5.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

پیشگفتار

No image

کتابنامه

No image

بخش چهارم: عوامل اسراف

No image

بخش پنجم: فرهنگ مصرف

Powered by TayaCMS