بخش پنجم: فرهنگ مصرف

بخش پنجم: فرهنگ مصرف

بخش پنجم: فرهنگ مصرف

طرح بحث.

در اين بخش درمورد (فرهنگ مصرف) به بحث خواهيم پرداخت. و اين موضوع است که از نظر اهميّت، کمتر از مباحث بخش قبل نيست و حتي مي توان آن را يکي از ريشه هاي مهم اسراف نيز به حساب آورد؛ ولي به علت اهميّت و گسترده تر بودن آن از ساير عوامل، بخش مستقلي بدان اختصاص داده شد.

البته مقصود از اين عنوان، معناي خاص آن نيست؛ بلکه (مصرف) در مقياس عام آن مطرح است. توضيح اين که: مراحلي را که کالا از ابتدا تا بهره وري پشت سر مي گذارد، چهار مرحله است:.

1. مرحله کشف؛.

2. مرحله استخراج؛.

3. مرحله توليد؛.

4. مرحله مصرف.

جامعه سالم برخوردار از نظامي عادلانه و مردمى، کار بهره وري و استفاده از منابع خود را با دقت و برنامه ريزي کامل آغاز مي کند و به پايان مي رساند و در هر مرحله از اين مراحل، به رعايت نيازمندي ها و مصالح عموم مردم و همچنين نسل هاي آينده توجه دقيق دارد. نخست با به کارگيري گروه هاي لايق تحقيق و با تفحص کامل به کشف منابع ثروت خود مي پردازد، آن گاه به مقدار لزوم و احتياج استخراج مي کند و در مرحله بعد، با هدف ارتقاي کيفي روي مواد اوّليه در حدّ توان مشغول به کار مي شود و در پايان، با آموزشي که جامعه از لحاظ شيوه مصرف ديده است، با رعايت صرفه جويي و اعتدال، به بهره برداري کامل از فرآورده هاي خود مي پردازد، که ما اين مرحله پاياني را (فرهنگ مصرف) به معناي خاص، و مجموعه اين رعايت ها و دقت ها در تمام اين مراحل مختلف را (فرهنگ مصرف) به معناي عام آن مي ناميم.

استعمار، از ديرباز کوشيده است تا کشورهاي اسلامى، هم در مراحل کشف، استخراج و توليد و هم در مرحله مصرف به معناي خاص آن، از داشتن اين فرهنگ صحيح بي بهره باشند، تا راه غارت و اسارت آنان هميشه براي سلطه گران هموار بماند.

1. تصرّف در منابع طبيعي.

در اين مورد سيد جمال الدين اسدآبادى، مصلح و بيدارگر بزرگ مشرق زمين، اين چنين مي گويد:.

مردم شرق، در املاک و معادن و آبادي هاي خود مانند آدم سفيه مبذّر تصرف کردند و همه را هدر دادند، تا کار به آن جا رسيد که غرب آقا بالاسر آنان شد و غرب هيچ گاه مصلحت خود نمي داندکه روش و فرهنگ مشرق اصلاح شود و اين سفاهتکاري پايان پذيرد. بلکه غرب آرزويش اين است که شرق در همين گمراهي و اسرافکاري غرق باشد، تا بتواند قرن ها او را در همين محجوريّت و ممنوعيّت از تصرّف در اموال خود نگاه دارد و خود مالک سرنوشت شرقيان باشد.(1).

البته در اين زمينه دربخشي جداگانه به تفصيل بحث خواهيم کرد،(2) و در اين جا عمدتاً به (فرهنگ مصرف) به معناي خاص آن که آشنايي و توجه به روش بهره برداري از توليدات و فرآورده هاي صنعتي و غيرصنعتي باشد، مي پردازيم.

2. مصرف صحيح سرمايه زندگي.

شناخت شيوه هاي صحيح مصرف و رعايت آن و قدرت تشخيص ضرورتها و اولويّت ها بر مصارف و نيازهايي که در رديف بعدي از نظر اهميّت قرار دارند و نيز آشنايي راه هاي صحيح استفاده از سرمايه و ابزار کار و لوازم زندگى، از مسائل بسيار مهمي است که به نظر نگارنده بايد در سطحي وسيع، جامعه را در تمامي اين زمينه ها به وسيله کارشناسان امور مختلف، آموزش داد.

در جامعه اسلامي قابل قبول نيست که افراد آن با وجود برخورداري از فرهنگ غني و پربار اسلامي - که در هر زمينه و نيز در اين مورد بهترين تعاليم و راهنمايي ها را در خود دارد - از برخي جوامع که از داشتن آن محرومند و صرفاً ملاحظات مادّي آنان را به صرفه جويي و پرهيز از اسراف واداشته است، عقب بمانند؛ بلکه بايد با بهره گيري از اين تعليمات، در اين زمينه خود الگوي ساير جوامع باشند. براي نمونه به اين گزارش توجه کنيد:.

اصطلاح (موتاي ناى) يک روح قناعت و صرفه جويي به ژاپني ها داده است و آنان را بر آن داشته است که، حدّاکثر استفاده را از امکانات موجود خود بنمايند. از موارد خاص صرفه جويي ژاپني ها، در مصرف کاغذ است. در ژاپن، هيچ وقت کتاب ها و روزنامه هاي خوانده شده به همراه زباله دور ريخته نمي شود... اين در حالي است که ژاپن، دومين کشور دنيا از نظر توليد کاغذ است و بيشتر کاغذهاي توليدي اش از طريق توليد مجدد به دست مي آيد.... در ژاپن، اززباله هاي فلزي پس از جمع آوري استفاده مجدد به عمل مي آيد.... نکته ديگر که در زندگي آنان حايز اهميت است، صرفه جويي در مصرف انرژي است. آنان، سعي مي کنند به جاي گرم کردن محوطه خانه، فقط اعضاي بدن افراد خانه را گرم نمايند تا انرژي حرارتي کمتري مصرف شود. از اين روى، از سيستم هاي بزرگ و پرخرج تهويه مرکزي در خانه هاي مسکوني کمتر ديده مي شود. و در همين زمينه مي توان از کيسه هاي شني کوچک انفرادى، که درجهت گرم نگه داشتن اعضاي بدن در زمستان مورد استفاده قرار مي گيرد، نام برد.... ژاپني ها، براي صرفه جويي در مصرف انرژى، هيچ وقت پس از خوابيدن، بخاري و يا وسيله گرم کننده داخل خانه خود را روشن نگه نمي دارند، بلکه در شب هاي سرد براي گرم شدن، از لحاف و روانداز بيشتر استفاده مي کنند.(3).

مگر اين توصيه اميرالمؤمنين ژ نيست که به مسلمان ها فرمود:.

اَللّهَ اللّهَ فِي الْقُرْآنِ لايَسْبِقَنَّکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُکُمْ؛(4).

از خدا بترسيد و او را درباره قرآن رعايت کنيد نکند ديگران در عمل بدان از شما پيشي بگيرند!.

در حالي که قرآن کريم بيش از بيست بار، از اسراف و تبذير، نکوهش و يا نهي فرموده است و عواقب زشت و زيانبار آن را به صورت هاي مختلف گوشزد نموده است.

جايگاه فرهنگ مصرف، در مکتب اهل بيت ه از مناجات حضرت امام زين العابدين ژ با خداوند به خوبي نمايان است. آن حضرت در يکي از بخش هاي دعاهاي خود عرض مي کند:.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاحْجُبْني عَنِ السَّرْفِ وَاهِزْدِيادِ، وَقَوِّمْني بِالْبَذْلِ وَاهِقْتِصِادِ، وَعَلِّمْني حُسْنَ التَّقْدير، واقْبِضْني بِلُطْفِکَ عَنِ التَّبْذيرِ؛(5).

پروردگارا! بر محمد وآل او درود فرست و پرده اي بين من و اسراف و افزون طلبي حايل کن و با در پيش گرفتن انفاق و ميانه روى، به زندگي من قوام بخش و راه هاي صحيح مصرف و اندازه گيري در معيشت را به من تعليم فرما و به لطف خود مرا از ارتکاب تبذير بر کنار دار.

3. ممنوعان از تصرّفات مالي.

اهميّت برخورداري از فرهنگ مصرف به اندازه اي است که اگر شخصي به حدّي فاقد آن باشد که از تشخيص نفع و ضرر خود عاجز بماند و اين موجب شود که سرمايه اش به هدر رفته، يا صدمه زياد به آن وارد آيد، در فقه اسلام براي حفاظت سرمايه از تلف، حکم به ممنوعيت او از تصرّف در مالش شده است.

گروه هايي که بدين سبب از تصرّفات مالي منع شده اند، عبارتند از: سفيهان، ديوانگان و کودکان. و اينک توضيحي درباره هر کدام:.

الف) سفيهان و ديوانگان.

امام خميني - رضوان اللّه تعالي عليه - مي فرمايند:.

سفيه کسي است که از حالتي برانگيزنده بر نگهداري ثروتش محروم و به مالش بي اعتنا باشدو آن را نابه جا صرف کرده و در غير موردش تلف کند و (نيز) معاملاتش برکياست و حفظ منافع نباشد.(6).

و هم ايشان مي فرمايد:.

مال سفيه تا وقتي که رشد و کياستش محرز نگشته، بدو داده نمي شود. و اگر رشدش معلوم شد از اين راه که، ولىّ او دقّت و زيرکي و مواظبت در مورد نگهداري اموال و حفظ منافع خوددر معاملاتش را، از او مشاهده کند و نيز محافظت او را از ضايع شدن مال و همين طور مصرف آن را در جاي مناسب و راه هاي عاقلانه ببيند، بايد مالش را به او رد کند، وگرنه مال را پس نمي دهد و از آن محافظت مي نمايد.(7).

بدين جهت تمام تصرفات سفيه در اموال خودش از خريد و فروش و غير آن بدون اذن و اجازه ولىّ، بي اعتبار و ساقط است و ولايت بر امور او در صورتي که سفاهت او متصل به دوران کودکي باشد با پدر و جدّ پدري است ولي چنانچه اين عارضه بعد از بلوغ برايش پيش آمده باشد، ولىّ او حاکم شرع خواهد بود.(8).

همين طور ديوانگان نيز داراي همين حکمند و از تصرفات در اموال خود ممنوعند.(9).

ب) قرآن مجيد و سفيهان.

مشتقّات واژه سفيه در قرآن کريم مکرر به کار برده شده، ولي مورد اقتصادي آن تنها اين آيه شريفه است:.

وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهِاءَ أمْوَالَکُمُ الَّتي جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِيِاماً وارْزُقُوهُمْ فِيهِا وَاکْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً؛(10).

اموال خويش را که خداوند آن را مايه برپايي شما و حفظ مجتمع قرار داده است، در اختيار سفيهان نگذاريد و آنها را از منافع مالشان روزي بدهيد و بپوشانيد و گفتار و رفتاري نيکو و پسنديده با آنان داشته باشيد.

مرحوم طبرسي - رضوان اللّه تعالي عليه - بعد از نقل دو نظريّه در بيان مقصود از کلمه (سفهاء) مي گويد:.

سومين معنا اين است که بگوييم اين کلمه، اقسام سفيه از کودک، ديوانه و يا کسي را که به جهت تبذير و بي توجهي در نگهداري مال از تصرف در آن منع شده است شامل مي شود.(11).

سپس ايشان همين معنا را تقويت کرده و مي پذيرد.

نکته ديگري که توجه بدان در توضيح آيه شريفه لازم است، اين است که آيا مقصود از جمله (اموالکم) اموال سفيهان است و يا اموال اولياي آنها.

مرحوم طبرسى(ره) مي گويد:.

در معناي اين جمله اختلاف است: بعضي مي گويند؛ يعني اموال خودتان را به آنها ندهيد؛ بلکه اگر واجب النفقه شما هستند خرجي آنها را بپردازيد. برخي ديگر گفته اند: مقصود، اموال خود آنهاست و نبايد آن را در اختيارشان قرارداد.

سپس مي افزايد:.

بهتر است آيه شريفه شامل هر دو معنا باشد و منظور اين است که ثروت خود و يا سفيهان را در اختيار آنان قرار ندهيد، تا آن را ضايع کرده و نابود کنند.(12).

مرحوم علامه طباطبايي - قدّس سره - در بيان اين کلمه توضيحي دارد که در جاي مناسب خود به خواست خداوند خواهد آمد.(13).

ج) کودکان.

دسته ديگري که باز از تصرف در اموال خود محرومند، کودکان هستند، که از تشخيص مصلحت خويش عاجز و ناتوانند. روي همين اساس تصرفات آنان نيز بدون نظارت و اذن ولىِّ آنها - که پدر و يا اجداد پدري است - بي اعتبار است‌(14) و تا هنگامي که رشد عقلي آنان محرز نشده، گرچه به حدّ بلوغ نيز رسيده باشند، نمي شود اموال آنها را در اختيارشان قرار داد.(15).

قرآن کريم مي فرمايد:.

وَابْتَلُوا الْيَتِامي حَتّي إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أمْوالَهُمْ وَلاتأکُلُوهِا إِسْرافاً وَبِداراً أَنْ يَکْبَرُوا وَمَنْ کِانَ غَنِيّاً فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ کِانَ فقيراً فَلْيَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَکَفي بِاللّهِ حَسيباً؛(16).

يتيمان غير بالغ را تا وقتي به حدّ بلوغ رسند، بيازماييد. پس اگر رشد آنان بر شما معلوم شد، اموال آنها را به خودشان برگردانيد و به ثروت آنان از روي اسراف و مبادرت به مصرف که مبادا بزرگ شوند و شما را از تصرف منع کنند، تجاوز ننماييد و آن کس که بي نياز است، بايد عفّت بورزد (و از مال يتيم استفاده نکند.) و اگر نيازمند است به قدر ضرورت از آن برگيرد و آن گاه که اموال يتيمان را به آنها بر مي گردانيد، بر آنان شاهد بگيريد و تنها خدا براي حسابرسي کافي است.

د) رشد عقلي.

گاهي مي پرسند: در دنياي امروز، جوامع بشري در قوانين و مقررات رسمي خود براي کارهاي مهم اجتماعى، سياسي و اقتصادي سنّ مخصوصي را معتبر مي دانند که معمولاً انسان ها در آن سن، به رشد عقلي و اجتماعي براي تصدي آن مسؤوليت ها مي رسند. به عنوان مثال در بسياري از کشورها هيجده سالگي را براي قانوني بودن کارهاي بزرگي همچون رانندگى، سربازى، ازدواج، شرکت در انتخابات، معاملات سنگين و غير آن، به رسميّت مي شناسند؛ در صورتي که اسلام حدّ بلوغ را در مردان پانزده سالگي و در زنان نه سالگي مي داند و اين سن معمولاً براي تصدّي اين گونه اعمال مناسب نيست و کساني که بتوانند در اين سن از عهده صحيح آن برآيند، بسيار اندکند.

پاسخ اين سوال را از آيه شريفه مورد بحث مي گيريم. البته بحث تفصيلي پيرامون مسأله (بلوغ) از موضوع کتاب خارج و به جاي خود (در کتابهاي فقهى) محوّل است و در اين جا صرفاً به آنچه مربوط به جواب اين پرسش است مي پردازيم. در فقه اسلام دو نوع بلوغ براي مواجهه و پذيرش دو گونه وظايف و مسؤوليت هاي بشرى، به رسميت شناخته شده است که عبارتند از: بلوغ تکليفي و بلوغ عقلي و اجتماعى.

1. بلوغ تکليفى: در اين قسم از بلوغ، انسان به انجام واجبات و ترک محرمات موظف مي شود و بديهي است اعمالي از اين قبيل، غالب آن روابطي است بين انسان و خدا و يا کارهايي است که معمولاً انسان در اين مرحله از عمر خويش، توانايي و آمادگي انجام و يا ترک آن را پيدا مي کند.

بلوغ جنسى، که در آن شخص قدرت توليد مثل پيدا مي کند و نيز بلوغ سنّي - هرچه باشد - از علامت هاي بلوغ تکليفي به حساب مي آيد.

2. بلوغ عقلي و اجتماعى: از آيه کريمه استفاده مي شود که در مورد تصدّي و انجام اعمالي که نياز به توانايي هاي بالاي عقلي و اجتماعي دارد - نظير مسؤوليت ها و وظايفي که ذکر آن رفت - تنها بلوغ تکليفي کفايت نمي کند؛ بلکه اضافه بر آن، بلوغ و رشد عقلاني نيز لازم است.

البته آيه شريفه در مورد تصرفات مالي است که تصرّف غير رشيد را در آن ممنوع مي کند؛ ولي اين ضابطه - که از آيه استفاده مي شود - کلّي است و منحصر به مورد آيه کريمه نيست.

مرحوم علامه طباطبايي در تفسير الميزان در شرح اين آيه به گونه اي ديگر به اين نکته اشاره فرموده است.

4. الگوي مصرف در تبليغات غرب.

همان گونه که در بحث (عامل استعمار) در بخش پيش اشاره شد، استعمار همواره مي کوشد تا براي نيل به مقاصد خود - که اسارت و بردگي کشورهاي ضعيف به ويژه مسلمان است - الگوهايي در مصرف، به آن مردم ارائه دهد که، به جاي استفاده صحيح و عاقلانه از سرمايه زندگي خود، آنان را به راه هايي از مصرف بکشاند که جز فرسايش ثروت و امکانات زندگي آنها ره آورد ديگري برايشان ندارد و در واقع، ترويج و اشاعه نوعي زمينه فکري و فرهنگي در جامعه در جهت ايجاد احساس نياز و ضرورت به مصرف کالاهاي تجملي و کم فايده، گسترش روحيه اشراف منشي و مصرف گرايى، انحراف ذهن ها از توجّه به واقعيت هاي زندگى، اعلام پايان روزگار قناعت و مناعت و زهد و پيراستگي و فرارسيدن دوران مسابقه و رقابت در مصرف و زندگي لوکس و تشريفاتى، والقاي اين ذهنيّت که اگر شخصي نتواند به طور فعّال در اين مسابقه بزرگ، برگ برنده داشته باشد و يا لااقل پا به پاي ديگران حرکت کند، از قافله زندگي عقب مانده و بايد به فکر جبران باشد، تمامي اينها از برنامه هاي شوم استعمار است که اين اهداف را با شيوه هاي متنوّع از قبيل تبليغ و اشاعه مدگرايى، تنوّع طلبي در مصرف و مهم تر از همه بزرگ نشان دادن و موفق جلوه دادن اشراف و دنيامداران و تجمل گرايان تعقيب مي کند و در اين راه از دولت ها، راديو، تلويزيون، مجلاّت، روزنامه ها، سينماها، ت‌آترها و ساير ابزار و وسايل ارتباط و نفوذ، بهره گيري مي نمايد و با ظرافت و برنامه ريزي حساب شده اي با نفوذ در اين گونه دستگاه ها و با صبر و حوصله و سياست گام به گام، به سوي اين هدف شوم به پيش مي رود؛ از موضوعات ريز و قابل تحمّل شروع مي کند تا به مسائل بزرگ و اساسي مي رسد و اصولاً خطّ و مشي استعمار در هر زمينه اي اين گونه است.

يکي از سران کشورهاي بزرگ در جواب اين پرسش که، رمز موفقيت شما در کارهاي اجتماعي چيست گفت:.

ما هميشه با برنامه هاي وسيع و دقيق وارد کار مي شويم ولي کار را از جاهاي کوچک شروع مي کنيم و پس از احراز موفقيت در گسترش آن مي کوشيم و اگر در نيمه راه فهميديم که برنامه ما صحيح نيست، فوراً فرمول کار را عوض مي کنيم و کار ديگري آغاز مي کنيم.(17).

استکبار جهاني هميشه تلاش مي کند تا خود را دوست و خيرخواه ديگران جلوه دهد و همواره نيّات واقعي خويش را در پس پرده کريه و زشت دوست نمايي ها بپوشاند. انسان بصير و آگاه در وراي اين نقاب مقاصد پليد و نيات شوم آنان را مي بيند و با ديد نافذ خود، در پس اين حجاب، دشمني عميق و پايان ناپذير آنها را به اسلام و مسلمين و ملتهاي مظلوم در مي يابد.

مشکل بسياري از کشورهاي اسلامي و ملت هاي تحت سلطه فرهنگى، اقتصادي و سياسي غرب اين است که غربيان را با اين که دشمن آنهايند دوست مي پندارند و ظاهر کاري ها و ترفندهاي دوست م‌آبانه آنان را به حساب حقيقت مي گذارند، در صورتي که قرآن کريم به ما مي آموزد چگونه بايد در قبال اين گونه حيله ها و مکاري ها موضع مناسب اتّخاذ کرد. به فرموده قرآن شيطان در مقام اغوا و گمراهي انسانها به خداوند گفت:.

... رَبِّ اَغْوَيْتَني لأُزيِّنَنَّ لَهُمْ في اهَرْضِ...؛(18).

پروردگارا! بدان سبب که مرا از رحمتت دور ساختى، (من با قيافه دوست نمايي به سراغ بندگانت مي روم) و همه زشتي ها را با نقابي زيبا و ظاهري فريبنده در نظرشان جلوه مي دهم.

و خداوند در مقام هشدار به انسان مي فرمايد:.

إنَّ الشَّيْطِانَ لَکُمْ عَدُوّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً...؛(19).

همانا شيطان دشمن شماست (نکند قيافه حق به جانب و تظاهر به دلسوزي او شما را دچار غفلت سازد و او را دوست خود خيال کنيد؛ بلکه) او را دشمن و بدخواه خود بدانيد.

مضمون اين دو آيه شريفه گرچه مستقيماً در ارتباط با ابليس و شيطان جنّي است؛ ولي در حقيقت ضابطه و دستوري کلّى، در مورد هر شيطان مزوّر و ديو فرشته نمايي است.

بنابر آنچه ذکر شد مي توان گفت الگويي که غرب براي مصرف به ملّت هاي تحت سلطه و نيز مردم خود، ارائه مي دهد بر سه پايه استوار است:.

الف) تمتّع و بهره وري هر چه بيشتر؛.

ب) رقابت و مسابقه درمصرف؛.

ج) تجمّل گرايي و تشريفات زايد.

البته محتواي الگوي ارائه شده، در همه جا يکسان است؛ ولي نتيجه اي که استعمار از آن در بين ملت خود مي گيرد، با آنچه از آن در ميان ملتهاي غارت شده به دست مي آورد، متفاوت است.

ثمره اي که استعمار از اجراي اين طرح در کشورهاي تحت نفوذ خود کسب مي کند، عبارت است از: به يغما بردن تمامي امکانات و منابع مادّي و معنوي آنها، بدون اين که از ناحيه آنان کوچکترين مقاومت و حرکت اعتراض آميزي صورت بگيرد و يا حتّي به اين خيانت و چپاولي که استعمار در مورد ذخاير آنها انجام مي دهد، توجّه و آگاهي نيز داشته باشند؛ ولي بهره اي که از آن در بين مردم خود بر مي گيرد، راضي شدن آنان به اين تجاوزها و همراه نمودن آنها با خود، در اين حرکت ظالمانه است؛ زيرا بدين وسيله به آنان تفهيم مي کند که ادامه اين برخورداري ها و بهره وري ها و خلاصه سيادت و منافع ما، در گرو اين دخالت ها و غصب و غارت هاست و اگر بخواهيم، زورگويي را کنار گذاشته، تنها به آنچه خود داريم قناعت ورزيم، بايد دست از اين زندگي مرفّه و قارون گونه خود بر داريم و از قله حاکميت بر سرنوشت جهان به زير آييم.

5. الگوي مصرف در اسلام.

از مجموعه دستورهاي اسلام در اين زمينه به دست مي آيد که الگوي مصرف در اسلام نيز مبتني بر سه اصل اساسي است، که ذيلاً بدان اشاره مي شود:.

الف) تمتع و انتفاع از مواهب الهى؛.

ب) قناعت؛.

ج) پرهيز از اسراف و تبذير.

براساس اصل اول، اسلام بر خلاف برداشت گروهي که خيال مي کنند تقرّب و بندگي خداوند با بهره وري از نعمت هاي الهى، منافات دارد، تمتع و برخورداري از مواهب زندگي را براي مسلمانان، نه تنها جايز، بلکه امري ضروري مي شمرد و کناره گيري از لذات مادّي در حدّ مشروع را به عنوان رهبانيت، امري ناپسند و غيرمشروع مي داند.

بنابر اصل دوم، علي رغم آنچه فرهنگ غرب القا مي کند که، انسان ها را در مصرف هر چه بيشتر، به رقابت بکشاند، اسلام به قناعت و مناعت فرا مي خواند و انسان را به کنترل بر خويش و پرهيز از حرص و نزاع بر سربرخورداري هاي مادّى، تشويق و ترغيب مي نمايد.

بر طبق اصل سوم، مسلمانان را از اسراف و تبذير و تجمّل گرايي در مصرف بر حذر مي دارد و آنها را به اعتدال و رعايت ميانه روي در استفاده از نعمت هاي خداوند، دعوت مي کند. چکيده سخن اين که، الگوي نظري اسلام در باب مصرف، اين آيه کريمه است:.

...کُلُوا وَاشْرَبُوا وَلاتُسْرِفُوا إِنَّهُ لايُحِبُ الْمُسْرِفينَ؛.

بخوريد و بياشاميد و اسراف نکنيد. همانا خداوند اسرافگران را دوست نمي دارد.(20).

از آن جايي که اسراف به معناي (تجاوز از حدّ) است، نهي آيه کريمه از اسراف، تمام شکل ها و صورتهاي آن، از جمله زياده طلبي و افزون خواهي در مصرف را نيز - که خلاف قناعت است - شامل مي شود.

6. الگوهاي غيبي.

نبي اکرم ْ و ائمّه طاهرين ه بالاترين نمونه هاي عيني الگوي مصرف در اسلامند. آن بزرگواران، همواره کناره گيري راهبانه از لذّات مشروع را محکوم مي کردند و خود نيز هيچ گاه به رهبانيّت روي نياوردند. گر چه برخي از آنان مانند اميرالمؤمنين ژ، به دليل مناسبت هاي اجتماعي و يا حکومتى، از بسياري بهره وري هاي مادّي به شدت کناره مي گرفتند؛ ولي در همان حال به ديگران توصيه مي کردند که اين تکليف شما نيست و فرمان استفاده به حق و مشروع از نعمت هاي الهي را صادر مي نمودند. از طرفي آن حضرات، در قناعت و مناعت نفس در بالاترين درجه خود بودند و نيز بيشترين حساسيّت و دقت را در مورد رعايت اعتدال و پرهيز از اسراف و تبذير در زندگي و مشي اقتصادي خود داشته اند به گونه اي که مثلاً حضرت صادق ژ با آن شخصيّت و بزرگوارى، آنچه از سفره و يا ظرف غذا مي افتاد، برداشته مي خوردند و ديگران را نيز بدان توصيه مي کردند و مي فرمودند: (اين عمل فقر را برطرف مي کند.)(21) اکنون در اين زمينه به يک نمونه اشاره مي کنيم. محدّث قمي - عليه الرحمة - نقل مي کند:.

روزي يکي از اصحاب حضرت صادق ژ بر آن حضرت وارد شد. ديد آن حضرت پيراهني پوشيده است که گريبان آن را وصله زده اند. آن مرد پيوسته نظرش بر آن پينه بود و گويا از پيراهني که حضرت پوشيده، تعجّب کرده بود. حضرت فرمود: تو را چه شده که نگاهت را به من دوخته اى! گفت: نظرم به پينه اي است که در گريبان شماست. فرمود: اين کتاب را بردار و آن چيزي را که در آن نوشته است، بخوان! آن مرد کتابي را که در مقابل و يا نزديک حضرت بود، برداشت و در آن نظر انداخت، ديد در آن نوشته است: لا إيمانَ لِمَنْ لا حَياءَ لَهُ وَلا مالَ لِمَنْ لا تَقْديرَ لَهُ وَلا جَديدَ لِمَنْ لا خَلَقَ لَهُ؛ ايمان ندارد کسي که حيا ندارد و از ثروت بي بهره است کسي که در معاش خود تقدير و اندازه ندارد و نو ندارد کسي که کهنه ندارد.(22).

شيوه تفديه.

جرياني که نقل شد اضافه بر اين که توجه و اهميّت بسيار امامان معصوم ه را به رعايت امور جزئي در موضوع حفاظت از اموال و سرمايه هاي زندگي نشان مي دهد، بيانگر ضابطه اي کلّي در موارد فراواني در راستاي نگهداري از ثروت و امکانات زندگي به عنوان جزئي از (فرهنگ مصرف) است و آن استفاده از کهنه در جهت نگهباني از نو است، که مي توان از اين ضابطه به عنوان (تفديه) نام برد. و تفديه، يعني فدا کردن چيزي براي حفاظت از چيز با ارزش ترى.

بنابراين شيوه تفديه تنها منحصر به پوشاک نيست؛ بلکه در کليه ابزارها و وسايل کار و زندگي جاري است. ولذا داشتن لباس کار و استراحت، استفاده از وسايل شخصي کهنه در جاي مناسب و نيز به کار بردن لوازم مستعمل زندگي درمحيط خانه و بهره گيري از ابزار کار فرسوده تا حدّ امکان در محل کار، تمامي اينها راه هاي مناسبي براي حفاظت از سرمايه زندگي و جامعه است و به خصوص رعايت اين اصل از سوي مسؤولان و مديران بخش هاي مختلف نهادهاي حکومتى، تضميني در راستاي حفظ و نگهداري وسايل و امکانات دولتي به شمار مي رود.

-----------------

پاورقي :

1. زعماء الاصلاح في العصر الحديث به نقل از: محمد رضا حکيمى، بيدارگران اقاليم قبله، ص‌30.

2. ر . ک: فصل دوم، بخش دوّم.

3. مجلّه صفّ، شماره 32، به نقل از: مجله حوزه، شماره هاي 37 و 38 و ص‌374.

4. نهج البلاغه، نامه ها، شماره 47.

5. صحيفه سجاديّه، دعاي 30.

6. تحرير الوسيله، ج‌2، ص‌15.

7. همان، ج‌2، ص‌17، مسأله 10.

8. همان، ج‌2، ص‌15، مسأله 1.

9. همان، ج‌2، ص‌14، مسأله 14.

10. نساء (4) آيه 5.

11. مجمع البيان، در تفسير آيه مذکور.

12. همان، در تفسير همان آيه.

13. فصل دوم، بخش دوم.

14. تحرير الوسيله، ص‌12، مسأله 1 و 5.

15. همان، ص‌13، مسأله 4.

16. نساء (4) آيه 6.

17. جعفر سبحانى، فروغ ابديّت، ج‌1، ص‌209.

18. حجر (15) آيه 39.

19. فاطر (35) آيه 6.

20. اعراف (7) آيه 31.

21. وسائل الشيعه، ج‌16، ص‌605.

22. شيخ عباس قمى، منتهي الآمال، ج‌2، ص‌127 (با تغيير اندکي در عبارت).

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

پیشگفتار

No image

بخش اوّل در مورد اسراف

No image

بخش چهارم: عوامل اسراف

No image

کتابنامه

Powered by TayaCMS