نماز تراویح، سنّت یا بدعت؟

نماز تراویح، سنّت یا بدعت؟

نماز تراويح، سنّت يا بدعت؟

تأليف: نجم الدين الطبسي

ترجمه و تلخيص: محمّدتقي رهبر

سخن مترجم:

در کتب فقهي و حديثي شيعه و سنّي براي ماه مبارک رمضان نمازهاي مستحبي بسياري نقل شده که برخي از آنها به هزار رکعت ميرسد.

صلاة تراويح نيز از جمله نمازهايي است که اهل سنّت آن را مستحب دانسته و در هر شب از ماه مبارک رمضان نزديک به بيست رکعت، آن را به جماعت اقامه مينمايند.

گرچه نماز عبادتِ برتر است و نمازهاي مستحبي و مندوب در شرع مقدس محدوده خاصي ندارد، اما آيا به جز نمازهاي فريضه يا مواردي که مشروعيت آن به جماعت، با دليل قطعي از پيامبر و ائمه معصوم(عليهم السلام) به ثبوت رسيده باشد، ميتوان نمازهاي مستحبي مثلاً نوافل را به جماعت خواند؟! در اين مسأله ميان شيعه و سني اختلاف هست و اين اختلاف نظريه، در نماز تراويح نيز مطرح است.

از چندي پيش در صدد بودم که در اينباره تتبّعي کرده، مطلبي را بنويسم و بدين منظور يادداشتهايي را از برخي منابع روايي و فقهي تهيه کردم، امّا در خلال بررسي، به نوشتاري برخوردم که فاضلي از افاضل حوزه مقدّس قم، با تتبّع فراوان، موضوع تراويح را به بحث گذارده و با نظم و نسق کامل و زيبا، آماده چاپ کرده بود و اين ما را از تحقيق و تفحّص مجدّد بينياز ميساخت; از اين رو بهتر آن ديدم که وقت بيشتري را مصروف اين کار نکنم و همان متن را ترجمه کرده، در فصلنامه «ميقات حجّ» تقديم خوانندگان گرامي نمايم.

گفتني است از آنجا که تحقيق و نگارش ياد شده، به جز فهرستهاي کتاب، به حدود نود صفحه ميرسيد و اين فراتر از ظرفيت يک مقاله در فصلنامه بود، بر آن شدم که آن را تلخيص کرده در قالب اين مقاله، که برگرفته از متن عربي است، به صورت گزيده، با اندک تصرف، به خوانندگان گرامي تقديم کنم. جا دارد از مساعي نگارنده محترم که زحمت پژوهش و نگارش را متحمّل شدهاند سپاسگزاري شود.

واژه «تراويح»

«تراويح» جمع «ترويحه» و معناي اصلي آن، نشستن است. بعدها آن را به نشستن به منظور استراحت پس از چهار رکعت نماز (مستحبي) در ماه رمضان، اطلاق کردهاند و از آن پس به هر چهار رکعت نماز ياد شده، «تراويح» گفتهاند. البته مجموعه اين نماز را هم که به بيست رکعت ميرسد، تراويح ميگويند. 1

کحلاني مينويسد: نامگذاري اين نماز به تراويح، شايد مستند به روايتي باشد که بيهقي از عايشه نقل کرده که گفت: «پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) پس از هر چهار رکعت به استراحت ميپرداخت.» اگر اين حديث به ثبوت برسد، مستند اصلي است براي نشستن امام در نماز تراويح. 2

اشکال در روايت همان است که بيهقي بدان اشاره کرده که تنها راوي حديث «مغيرةبن دياب» است که مورد تأييد نيست. 3

نمازهاي ماه رمضان در احاديث شيعه و سني

در صحاح و سنن و مدارک و جوامع روايي، روايات بسياري از پيامبر(صلي الله عليه وآله) و ائمه(عليهم السلام)درباره نافلههاي ماه رمضان، اصل مشروعيت، تعداد رکعات و چگونگي آن رسيده است که از مجموع آنها، اصل مشروعيت آن به اجماع و اتّفاق نظريه استفاده ميشود.

مسأله مورد اختلاف اين است که آيا اين نافلهها را ميتوان به جماعت خواند يا بايد فرادي خوانده شود؟ در اين تحقيق، به تفصيل در باره اين موضوع بحث خواهد شد.

در اينجا، به دليل رعايت اختصار، از کتب اهل سنّت به آنچه بخاري آورده و از کتب اماميه به آنچه شيخ طوسي در تهذيب نقل کرده است بسنده ميکنيم.

و در پانوشتها به ديگر مصادر روايي که احاديث مربوط را ثبت کرده است، اشارهميکنيم:

الف ـ روايات اهل سنّت

1 ـ يحي بن بکير، از عقيل، از ابن شهاب روايت کرده که امّسلمه مرا خبر داد که ابوهريره گفت: از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) شنيدم که در باره ماه رمضان فرمود:

«کسيکه از روي ايمان و اخلاص به نماز بايستد، خداوند گناهان گذشته او را بيامرزد»; «مَنْ قَامَهُ إِيمَاناً وَ احْتِسَاباً غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ». 4

2 ـ به طريق ديگر از ابوهريره نقل شده که پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: «مَنْ قَامَ رَمَضان إِيمَاناً وَ احْتِسَاباً غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ».

ابن شهاب گويد: پيامبر خدا رحلت کردند و تا زمان ابوبکر و اوايل خلافت عمر امر به اين منوال بود. 5

شوکاني گويد: از نووي نقل شده که قيام رمضان، با نماز تراويح تحقق ميپذيرد ولي منحصر به تراويح نيست. و سخن کرماني را که گفته است قيام رمضان جز به تراويح محقّق نميشود، دور از واقعيت دانسته است. 6

3 ـ بنا به نقل بخاري، از عايشه روايت شده که گفت: «إِنَّ رَسُول الله صَلّي وَذلِکَ في رَمَضان». 7

4 ـ يحيي بن بکير، از عقيل، از ابن شهاب، از عروه روايت کرده که عايشه بر من خبر داد که رسول خدا در نيمه شبي به مسجد رفتند و گروهي با نماز آن حضرت نماز خواندند و اين خبر منتشر شد و در پي آن جمعيت بيشتري آمدند و با پيامبر نماز گزاردند، صبح شد و خبر نماز پيغمبر زبان به زبان گشت و در شب سوّم نيز با نماز آن حضرت نماز خواندند و چون شب چهارم فرارسيد، مسجد گنجايش جماعت را نداشت تا اينکه مردم براي اداي فريضه صبح اجتماع کردند و پيامبر پس از نماز صبح شهادتين گفته، سپس فرمودند: از تنگي مکان بيم نداشتم، ليکن ترسيدم که اين نماز بر شما واجب شود; (خَشيتُ أَنْ تَفْرِضَ عَلَيکُمْ...) و از انجام آن ناتوان شويد. پيامبر رحلت نمودند و امر بدين منوال بود. 8

شوکاني گويد: نوري گفته است: از اين روايت چنين استفاده ميشود که نافله را ميتوان به جماعت خواند، امّا به نظر من بايد نافله را فرادي خواند، به جز نوافل مخصوص; مانند عيد، کسوف، استسقا و تراويح، به نظر اکثر فقها». 9

اين نظريه از چند جهت مردود است:

اوّلاً: روايت پيشين دليل بر اين نيست که آن نماز که پيامبر گزاردند، تراويح بوده و در ماه رمضان اقامه شده است، تا بتوان بر مشروعيت تراويح استدلال کرد.

ثانياً: فقهاي اهل سنّت در اينکه مضمون روايت مبيّن جماعت در نافله باشد، تأمّل دارند و جز در مواردي خاص; مانند عيد و استستقا و... فرادي خواندن را ترجيح دادهاند. چنانکه از قول شوکاني خواهد آمد.

ثالثاً: سند روايت جاي تأمّل دارد; زيرا يحيي بن بکير را که همان يحيي بن عبدالله ابن بکير است، برخي علما مانند نسائي و ابن حاتم ضعيف شمردهاند.

نسائي گويد: «ضعيف است و در مورد ديگر گويد ثقه نيست.»

ابيحاتم نيز گويد: حديث او ثبت ميشود امّا به آن استدلال نميتوان کرد. 10

5 ـ اسماعيل گويد، مالک برايم نقل کرد از سعيد مقبري، از ابيسلمه پسر عبدالرحمان که از عايشه پرسيد: نماز پيامبر در ماه رمضان چگونه بود؟ پاسخ داد: در رمضان و نه غير آن، بر يازده رکعت ميافزود. چهار رکعت ميخواند که از زيبايي و طولاني بودنش مپرس، سپس چهار رکعت ديگر ميخواند که از زيبايي و طولاني بودنش مپرس. آنگاه سه رکعت ديگر ميخواند. پرسيدم: يا رسولالله آيا پيش از نماز وتر به خواب ميرويد؟ پاسخ ميدادند اي عايشه، ديدگان من به خواب ميروند امّا قلب من بيدار است. 11

تفسير «خَشِيتُ أَنْ تَفْرِضَ»

نکته قابل ذکر در روايت فوق، جمله «ميترسم بر شما واجب شود» است; زيرا چگونه ممکن است مواظبت به يک عملِ مستحب، سبب وجوب آن شود؟! و به گفته علاّمه مجلسي(رحمه الله): مواظبت بر عمل خير و اجتماع بر يک فعل مندوب، هرگز سبب وجوب آن نميشود; چرا که خداي تعالي از وجود مصالح و مفاسد افعال غافل نيست تا اجتماع مردم آن را کشف کند!... اگر پيامبر از واجب شدن نماز نافله در شب، با عمل مردم، بيم داشت چرا امر کرد در خانههاي خود بخوانند؟ و چرا آنها را از انجام نوافل به دليل بيم از واجب شدن آن نهي نکرد؟! مناسب با تعليل مذکور در روايت فوق اين بود که بفرمايد: «ميترسم جماعت خواندن نافله بر شما واجب شود» نه اينکه «نافله شب واجب گردد»، همانگونه که در برخي رواياتشان آمده است. در حالي که آنها معتقدند در برخي نوافل مانند نماز عيد، کسوف، استسقا و نماز ميّت، جماعت خواندن مستحب است و از جماعت خواندن آنها نهي نرسيده است. بنابراين، اگر روايت مذکور صحيح باشد بايد بر اين مطلب حمل کرد که چيزي را که خداوند امر نفرموده، نبايد در آن مرتکب تکلّف شد و مثلا نماز شب را نبايد واجب شمرد; چرا که موجب بدعت در دين خواهد بود. پس اين روايت به وضوح دلالت دارد که عمل آنها (جماعت خواندن نافله) ناپسند است و بسا موجب عقاب گردد و حال که چنين است پس از اينکه رابطه وحي قطع گرديد ارتکاب آن جايز نخواهد بود. 12

ب: روايات اماميّه

1 ـ شيخ طوسي به اسناد خود از مسعدة بن صدقه از حضرت صادق(عليه السلام) روايت کرده که فرمود: «روش پيغمبر در ماه رمضان اين بود که بر نمازهاي نافله پيشين ميافزود و از اوّل ماه تا بيستم، بيست رکعت بجاي ميآورد، هشت رکعت پس از مغرب، دوازده رکعت پس از عشا و در دهه آخر هر شب سي رکعت ميخواند. دوازده رکعت پس از مغرب، هجده رکعت پس از عشا و به دعا و تجهّد اهتمام بليغ ميفرمود و در شب بيست و يکم صد رکعت و در شب بيست و سوّم صد رکعت ميخواندند و به شب زندهداري ميپرداختند» 13

2 ـ ونيز شيخ طوسي به اسناد خود از مفضل، از امام صادق(عليه السلام) نقل کرده که فرمود:

«يُصَلَّي فِي شَهْرِ رَمَضَانَ زِيَادَةُ أَلْفِ رَکْعَةٍ» 14

«در ماه رمضان بيش از هزار رکعت نماز خوانده ميشود.»

مفضل ميگويد: چه کسي قادر به انجام اين نمازهاست؟

امام ميفرمايد: چنين نيست که تو پنداري. آيا در ماه رمضان بيش از هزار رکعت خوانده نميشود؟ بدين ترتيب: در هر شب بيست رکعت، در شب نوزدهم صد رکعت، در شب بيست و يکم صد رکعت و در شب بيست و سوم صد رکعت و در هشت شب باقي مانده دهه آخر، سي رکعت، که اين نهصد و بيست رکعت ميشود....» 15

روايات ديگري نيز با همين مضامين از ائمّه معصوم(عليهم السلام) رسيده و بيانگر آن است که در هر شب از ماه مبارک رمضان تا بيست شب بيست رکعت خوانده ميشود و در هر شب از دهه آخر سي رکعت به تفصيلي که گذشت.

آراء فقها در نافله ماه رمضان

کسي که در کتب فقهي ما امعان نظر کند و ابواب نمازهاي مستحب را بررسي نمايد، به بابي ميرسد با عنوان «نافلههاي رمضان» که از اثبات مشروعيت و دلائل آن سخن ميگويد و چنين به دست ميآيد که از امور مسلّم و غيرقابل انکار، که مورد اجماع اماميّه است، مشروعيت و جواز نافله اين ماه است; همانگونه که اهل سنّت نيز بر مشروعيّت و جواز آن اتّفاق نظريه دارند. و اگر کسي جز اين را به اماميّه نسبت دهد، نشان بياطلاعي او از مباني اماميه و آراء و کتب و دلائل آنها است. 16

در اينجا به نقل گفتار علاّمه عاملي، بسنده ميکنيم; سيّد عاملي گويد: مشهور در ميان اصحاب ما (فقهاي اماميّه) استحباب نافله ماه رمضان است; همانگونه که در کتابهاي مختَلَف، مقتصر، غاية المرام، الروض، مجمع البرهان، کفاية ومفاتيح و جز اينها آمده است. بلکه ميتوان گفت اين مسأله اجماعي است; همانگونه که در فوائدالشرايع، مجمع البرهان، الرياض آمده و کسي منکر آن نيست. صدوق نيز موافق جواز آن ميباشد. بنابراين، مسأله مورد اتّفاق عموم فقها است; چنانکه در «مصابيح الظلام» آمده و عقيده اکثريت فقها است و همچنين در معتبر ذکر شده و در روايات نيز مشهور است، بدانگونه که در شرايع، نافع، ذکري و روضه آمده است. و در مختلف است که روايات بسياري در اين خصوص وجود دارد. و در البيان است که نافله ماه رمضان مشروعيت دارد، بنابه اشهر و کسي که آن را نفي کند با روايات نزديک به متواتر و عمل اصحاب مخالفت کردهاست.

در ذکري آمده: فتاوي و اخبار فراوان دال بر مشروعيّت آن ميباشد پس به قول نادر مخالف اعتنا نبايد کرد.

در معتبر آمده: عمل مسلمانان ـعموماًـ دال بر استحباب نوافل است.

در منتهي آمده است: اکثر اهل علم به استحباب افزودن نافله ماه رمضان بر ديگر ماهها قائلاند و نيز گويد: به جز معدودي بر اين امر اجماع دارند.

در سرائر ميخوانيم: اختلافي نيست که هزار رکعت مستحب است و جز ابو جعفر ابن بابويه، با اين قول مخالفي نيست و مخالفت وي مضر به اجماع علماي متقدم و متأخر وي نميباشد. 17

نگارنده گويد: کلام صدوق در کتاب «الفقيه» دالّ بر نفي مشروعيت نافله ماه رمضان نيست بلکه ظاهر گفته او نفي تأکيد بر استحباب است، چه او تصريح ميکند: باکي نيست که به آنچه در اخبار وارد شده عمل شود. 18

افزون بر اين، در امالي صدوق آمده است: کسي که بخواهد بر نمازهاي نافله در هر شب نيفزايد، هر شب بيست رکعت بخواند، هشت رکعت بين مغرب و عشا دوازده رکعت پس از عشا تا بيست شب از ماه رمضان و سپس در هر شب سي رکعت بجاميآورد. 19

تعداد رکعتهاي نافلة رمضان

اهل سنّت در عدد اين نافلهها اختلاف شديد دارند. اين اختلاف بدان جهت است که نصّ صريح از پيامبر گرامي در اين خصوص موجود نيست.

مشهور نزد جمهور بيست رکعت است. برخي ديگر سي و شش رکعت گفتهاند و برخي ديگر بيست و سه رکعت و گروهي شانزده رکعت، گروه ديگر سيزده رکعت. بعضي بيست و چهار و بعضي سي و چهار و بالأخره پارهاي چهل و يک رکعت برشمردهاند.

و امّا مشهور نزد ما (اماميّه)، به رغم اختلاف روايات، بيست رکعت در شب است تا شب بيستم رمضان، سپس سي رکعت در دهه آخر به علاوه صد رکعت در هر يک از ليالي قدر; نوزدهم، بيست و يکم و بيست و سوّم که بدين ترتيب جمعاً هزار رکعت ميشود.

خلاصه سخنان فقهاي عامّه

1 ـ ابن قدامه ميگويد: نظر ابو عبدالله ـ رحمه الله ـ در اين خصوص بيست رکعت است که همين قول را نوري و ابوحنيفه و شافعي برگزيدهاند. و مالک سي و شش رکعت گفته و پنداشته که از دير زمان چنين معمول بوده است. وي به عمل اهل مدينه استناد کرده است. 20

نگارنده گويد: دليل آنها بر بيست رکعت، عمل ابيّ بن کعب است که عمر مردم را به نماز خواندن با وي ترغيب کرد. و از اينجا معلوم ميشود که در اين خصوص نصّ صريحي از پيامبر در مورد تعداد رکعات نرسيده است. بلکه ظاهر برخي روايات نيفزودن نافلههاي رمضان بر ديگر ماههاست; يعني يازده رکعت نافله شب. آنها همچنين براي اثبات بيست رکعت به آنچه به علي(عليه السلام) نسبت داده شده که آن حضرت مردي را به اقامه بيست رکعت در رمضان نصب فرمود، استدلال کردهاند. 21

2 ـ محمّد بن نصر مروزي، مدعاي ابن قدامه را نقد کرده که صحابه به بيست رکعت اجماع نمودهاند. او گويد: روايات بسياري در حدّ تواتر از پيامبر خدا رسيده که در رمضان بر يازده رکعت اضافه نميکردند. پس صحابه چگونه بر خلاف سيره رسول الله اجماع نمودهاند؟ پس بهتر آن است که فعل پيامبر ملاک عمل قرار گيرد. 22

3 ـ قسطلاني گويد: معروف، که اکثريت عمل ميکنند، بيست رکعت است با ده سلام و پنج ترويحه (استراحت). بنابراين، هر ترويحه چهار رکعت است با دو سلام بهجز وتر که سه رکعت ميباشد. و سخن عايشه را که گويد پيامبر(صلي الله عليه وآله) در رمضان و ديگر ماهها بر يازده رکعت نميافزود، اصحاب حمل به وتر نمودهاند...

4 ـ سرخسي گويد: به جز وتر، به نظر ما بيست رکعت است و مالک گويد: سنّت سيوشش رکعت ميباشد. 23

5 ـ العيني نيز به اختلاف شديد اقوال در مسأله اشاره کرده است (که به دليل اختصار، از نقـل آن خـودداري مـيشـود). 24

6 ـ موصلي حنفي گويد: شايسته است در هر شب از ماه رمضان، پس از عشا، امام جماعت پنج ترويحه براي مردم اقامه کند. هر ترويحه چهار رکعت با دو سلام، و ميان هر ترويحه مقداري براي استراحت بنشيند و پس از ترويحه پنجم نماز وتر را به جاي آورد. ابيّ بن کعب چنين کرد و اين روش مردم حرمين (مکّه و مدينه) بوده است. 25

7 ـ بغوي گويد: از جمله سنّتها نماز تراويح در ماه رمضان است که عدد آن بيست رکعت است با ده سلام. 26

8 ـ ماوردي نيز بيست رکعت را با پنج ترويحه برگزيده است. 27

9 ـ الجزيري نيز بيست رکعت را برگزيده به جز نماز وتر. 28

از مجموع اين سخنان استفاده ميشود که قول به بيست رکعت در نزد اهل سنّت اجماعي است; چنانکه ابن قدامه و ديگران ادعا کردهاند و رأي جمهور (اکثريت) است چنانکه عسقلاني مدعي شد. و همان است رأي ابوعبدالله، نوري، ابوحنيفه و شافعي و حنبليها که ترمذي از اکثر اهل علم نقل کرده و همين منقول است از علي(عليه السلام) و عمر و ساير صحابه و تابعين; مانند اعمش و ابن ابيمليکه و حارث همداني و اهل کوفه و...

آراي فقهاي اماميّه

مشهور نزد اماميه هزار رکعت در ماه رمضان است که در هر شب بيست رکعت تا شب بيستم و سي رکعت در شبهاي دهه آخر خوانده ميشود، با تفصيلي که در کتب فقهي آمده است. در اينجا به نقل گفتار سيّد مرتضي، شيخ طوسي، حلبي، حلّي، نراقي، عاملي و طباطبايي بسنده ميکنيم:

1 ـ سيّد مرتضي گويد: «عقيده اماميّه در ترتيب نوافل ماه رمضان اين است که هر شب بيست رکعت بخواند، هشت رکعت پس از نماز مغرب، دوازده رکعت پس از نماز عشا و چون شب نوزدهم رسد صد رکعت و در شب بيستم همان بيست رکعت و شب بيستويکم صد رکعت و در شب بيست و دوم سي رکعت، هشت رکعت آن را پس از مغرب و بقيه را پس از عشا. 29

2 ـ شيخ طوسي گويد: طول ماه رمضان هزار رکعت، افزون بر نافلههاي ساير ماهها بخواند. در بيست شب اوّل، هر شب بيست رکعت، هشت رکعت ميان مغرب و عشا و دوازده رکعت پس از عشا و در دهه آخر هر شب سي رکعت و در شبهاي نوزدهم و بيست و يکم و بيست و سوّم هر شب صد رکعت. 30

3 ـ ابوالصلاح حلبي نيز به همان ترتيب فرموده است. 31

4 ـ ابوالحسن حلبي، گفته است: علاوه بر نوافل يوميه، در ماه رمضان هزار رکعت خوانده شود; به اين ترتيب که از شب اوّل تا شب پانزدهم بيست رکعت در هر شب و پس از آن بر بيست رکعت بيفزايد. 32

5 ـ علاّمه حلّي نيز هزار رکعت در ماه، هر شب بيست رکعت تا شب بيستم و از آن پس سي رکعت را فرموده است. 33

6 ـ فاضل نراقي، هزار رکعت را اجماعي دانسته و در ترتيب آن دو صورت را مطرح نموده است:

الف: در هر شب بيست رکعت، هشت رکعت پس از مغرب و دوازده رکعت پس از عشا ـ يا به عکس ـ و در دهه آخر هر شب ده رکعت بيفزايد و در شبهاي قدر صد رکعت بيفزايد.

ب: همان ترتيب، مگر آنکه در شبهاي قدر به صد رکعت اکتفا کند. 34

7 ـ سيّد عاملي گويد: در هر شب بيست رکعت و اين اجماعي است، همانگونه که در انتصار و خلاف و کشف اللثام و منتهي آمده است. 35

8 ـ سيّد طباطبايي، با اشاره به اختلاف روايات، اجماع فقها را بر استحباب هزار رکعت، افزون بر نوافل ديگر آورده است. وي اشاره به قول صدوق نموده که گفته است: در رمضان زايد بر نوافلِ ديگر ماهها نافلهاي نيست، آن را قول شاذّ دانسته 36 و کيفيت انجام آن را به ترتيب سابق ذکر کرده است. 37

همانگونه که پيشتر گفته شد، کلام صدوق در فقيه دالّ بر عدم مشروعيّت نيست بلکه تأکيد آن بر استحباب را نفي ميکند و به طور صريح آورده است: عمل به آنچه در روايات وارد شده. 38

اقوال مخالف در مسأله تراويح

در برابر آنچه جمهور فقهاي عامّه به سنّت بودن بيست رکعت تراويح قائلاند، برخي آن را انکار کردهاند:

1 ـ کحلاني مؤلّف «سبل السلام» آن را مورد انکار قرار داده، ميگويد: روايت صحيحي درباره آن نرسيده و تنها يازده رکعت در روايت صحيح آمده است و آنچه عمل ميشود (بيست رکعت) بدعت ميباشد، شوکاني نيز در نيل الأوطار راه کحلاني را پيموده است.

کحلاني در عينحال جماعت خواندن نافله را انکار نکرده وبه عمل عمر استناد کرده است که چون ديد مردم متفرّق به نماز ايستادهاند، آنها را به جماعت فراخواند. و سپس به روايتي که عامّه از پيامبر(صلي الله عليه وآله) نقل ميکنند که «بر شما باد به سنّت من و سنّت خلفاي راشدين بعد از من» اشاره کرده و ميگويد: مقصود از سنّت خلفا راه و روش پيامبر در برابر دشمنان اسلام و تقويت شعائر دين و امثال آن است. و ميافزايد اين حديث هر خليفه راشدي را شامل است و به شيخين (ابوبکر و عمر) اختصاص ندارد و اين از قواعد شريعت است که خليفه راشد حقّ ندارد طريقهاي را بر خلاف سيره پيامبر(صلي الله عليه وآله) بنيانگذاري کند. حتّي عمر که خود مؤسس جماعت نافله در شبهاي رمضان بود، آن را بدعت ناميد و نگفت سنّت است. افزون بر اين، صحابه در موارد مختلفي با شيخين مخالفت نمودهاند و اين نشانه آن است که آنها حديث مذکور را دالّ بر سنّت بودن تراويح ندانستهاند. 39

2 ـ شوکاني بر اين باور است که: از روايات اين باب مشروعيّت نافله در رمضان به جماعت و يا فرادي استفاده ميشود، بنابراين منحصر نمودن آن به تراويح و عدد معين و با قرائت بخصوص از سنّت دليلي ندارد. 40

3 ـ علاّمه مجلسي گويد: از روايات اهل سنّت بر ميآيد که پيامبر بيست رکعت به عنوان تراويح اقامه نکردند بلکه سيزده رکعت بجا ميآوردند و روايات آنها نيز هيچگونه دلالتي بر استحباب بيست رکعت ندارد تا چه رسد به جماعت خواندن آن، هر چند بهترين عبادت است و کم يا زياد آن مانعي ندارد امّا قول به استحباب عدد خاصّ و در وقت مخصوص و به شيوهاي خاص، بدعت و گمراهي است در حاليکه سنّتي که آنها (عامّه) روايت ميکنند به صورت مؤکّد است و با عنوان شعائر دين تراويح را بپا ميدارند. 41

نماز تراويح با جماعت، بدعتي از خليفه دوم

ظاهر پارهاي نصوص اين است که نخستين کسيکه جماعت در نافله رمضان را سنّت کرد، عمربن خطاب بود و در زمان پيغمبر(صلي الله عليه وآله) و دوره خلافت ابوبکر چنين چيزي وجود نداشت. امّا عمر با استحسان به اين امر رأي داد ومردم را بدان ترغيب کرد و خود معترف بود که اين بدعت است امّا ميگفت بدعت خوبي است! و خود به آن ملتزم نبود و در خانه فرادي ميخواند. به اين مطلب قسطلاني و قلقشندي و ابن قدامه و ديگران تصريح کردهاند که سخنانشان را خواهيم ديد.

روايت بخاري

ابن شهاب از عروة بن زبير، از عبدالرحمان بن عبدالقاري نقل کرده که گفت: شبي از شبهاي رمضان با عمربن خطاب به مسجد رفتيم، مردم متفرق بودند و هرکس براي خود نماز ميخواند و بعضاً مردي با اقوام خود به نماز مشغول بود. عمر چون اين بديد گفت: به عقيده من اگر اينها را با يک امام گرد آوريم بهتر است. و در پي اين تصميم ابيّبن کعب را به امامت گماشت. شب ديگر به اتفاق به مسجد رفتيم و مردم به جماعت نماز ميخواندند، عمر گفت: «نعم البدعة هذه» اين بدعت خوبي است! البته نمازي که پس از خوابيدن بخوانند; يعني آخر شب از اينکه اوّل شب اقامه شود بهتـر خـواهـد بـود.» 42

علماي عامّه چه ميگويند

1 ـ قسطلاني مي گويد: اين نماز را عمر بدعت ناميد; زيرا پيامبر(صلي الله عليه وآله) دستور نداده بود که به جماعت بخوانند و همچنين در عهد ابوبکر، در اوّل شب نبود و همه شب اقامه نميشد و عدد رکعات آن اين مقدار نبوده است. 43

2 ـ ابن قدامه گفته است: تراويح را به عمر نسبت دادهاند; زيرا مردم را مأمور ساخت با ابيّبن کعب به جماعت بخوانند و او چنين کرد. 44

3 ـ العيني گويد: عمر آن را بدعت ناميد; چرا که رسول خدا(صلي الله عليه وآله) آن را سنّت نکرد و در زمان ابوبکر نيز بدان عمل نميشد. او ميافزايد: بدعت دو گونه است; اگر زير عنوان عمل پسنديده در شريعت باشد بدعت نيکو است واگر ناپسند باشد بدعت ناپسند است. 45

نگارندهگويد: خواهيم گفت که بدعت يک نوع بيش نيست و آن هم ضلالت است وحرام.

4 ـ قلقشندي گويد: يکي از ابتکارات عمر اين بود که نماز تراويح را براي نخستين بار در ماه رمضان سنّت کرد و مردم را به اقامه آن با امام واحد فراخواند و اين در سال چهاردهم هجرت بود. 46

الباصي، سيوطي، سکتواري و ديگران نيز گفتهاند: اوّلين کسي که تراويح را سنّت نمود عمربن خطاب بود و نيز تصريح کردهاند که اقامه نوافل به جماعت در ماه رمضان از بدعتهاي عمر است. 47

ابن سعد و طبري و ابن اثير گفتهاند: اين موضوع در سال چهاردهم بود و در مدينه براي مردم و امام قرار داد يکي براي مردان و ديگري براي زنان. 48

الباصي، ابن التين، ابن عبدالبرّ، کحلاني و زرقاني نيز همين مطلب را گفتهاند و کحلاني درباره اين سخن عمر که گفت: اين بدعت خوبي است، ميگويد: بدعت هيچگاه پسنديده نيست بلکه همواره گمراهي و ضلالت است. 49

اينها بخشي است از گفتار فقهاي فريقين در مسأله تراويح و همينهاست که موجب شده است در مشروعيت آن به بحث بپردازند.

حکم جماعت در نافله رمضان

همانگونه که ملاحظه کرديم، در دوران پيامبر(صلي الله عليه وآله) نوافل رمضان به جماعت تشريع نشده و خليفه دوم آن را اختراع کرده است و همين امر منشأ اختلاف فقهاي اسلام شده است. اماميّه مشروعيّت آن را به استناد دلائل محکم رد کردهاند و متأسفانه برخي از عامّه موضع شيعه را نفهميده و تصوّر کردهاند اصل مشروعيّت نافله مورد انکار آنها است، در حالي که چنين نيست. آنچه مردود است جماعت خواندن نافله است نه اصل نافله; چرا که به اعتراف خليفه دوّم بدعت است.

برخي از عامّه نيز نظري موافق و نزديک به اماميّه دارند; مانند شافعي که جماعت خواندن نافله را مکروه دانسته و برخي ديگر گفتهاند بهتر است فرادي و در خانه خوانده شود. بنابراين مسأله مورد اتّفاق علماي عامّه نيست هر چند اکثريت به مشروعيّت جماعت قائل شدهاند.

راي فقهاي عامّه

1 ـ عبدالرزاق از ابن عمر نقل کرده که گفت: نماز نافله در ماه رمضان به جماعت خوانده نشود. 50

و نيز از مجاهد ـکه گفت مردي نزد ابن عمر آمد و گفت در رمضان جماعت ميخوانمـ پرسيد آيا قرائت ميخواني، پاسخ داد: آري، گفت: آيا همچون حمار سکوت ميکني! برو در خانهات نماز بخوان. 51

2 ـ سرخسي از شافعي نقل کرده که گفت: مانعي نيست هر نمازي به جماعت خوانده شود; چنانکه مالک گفته و قائل به استحباب آن شده است، امّا به نظر ما مکروه است.

سرخسي ميافزايد: شافعي نافله را به فريضه قياس گرفته است، در حالي که به نظر ما اصل در نوافل پنهان داشتن و پرهيز از ريا و خودنمايي است. به عکس فرايض که اصل در آنها اعلان است و جماعت چنين ويژگي را دارد. 52

و نيز در فصل دوم کتاب خود گويد: طحاوي از معلي و ابو يوسف و مالک نقل کرده که گفتهاند: حتّيالامکان در خانه اقامه کند. و شافعي گويد: تراويح به صروت فرادي افضل است; زيرا دور از تظاهر است. عيسي بن ابان و بکار بن قتيبه و مزني از شافعيه و احمد بن علوان قائل به افضل بودن جماعتاند مطابق مشهور اکثريّت علما.

سرخسي سپس به حديث اباذر استناد کرده، ميگويد: گروهي از اهل بدعت منکر جواز اقامه آن به جماعت در مسجد شدهاند ولي چون اين شعار اهل سنّت است لذا از شعائر اسلامي به حساب ميآيد! 53

در حاشيه سخن سرخسي

نگارنده گويد: نميدانم سرخسي به چه کسي گوشه ميزند و کدامين را نکوهش ميکند! و مقصود او از اهل بدعت کيست؟ با اينکه خليفه (عمر) گفت: اين بدعت خوبي است! و شافعي قائل به کراهت جماعت است و آن را اصل در نوافل دانسته يا اينکه به امثال بغوي گوشه ميزند که قائل به افضل بودن انفراد است و به عمل و سيره پيامبر استناد کرده که فرمود: «در خانههايتان نماز بخوانيد». يا بر اماميّه تعريض ميزند که قائل به عدم مشروعيت جماعت نوافل در مواردي هستند که دليل وجود ندارد؟!

و بالأخره چرا اقامه نافله به جماعت، شعار اهل سنّت شده؟ با اينکه عمر اقرار به بدعت بودنش دارد و خود او ترجيح ميداد تنها بخواند و در عهد پيامبر خوانده نشد و نيز در خلافت ابوبکر و بخشي از دوران عمر و گروهي از اعلام و بزرگان اهل سنّت چون مالک و ابو يوسف و برخي شافعيه به پيروي او، قائل به کراهتاند، آيا اينها به زعم سرخسي اهل سنّت نيستند که شعار اهل سنّت (جماعت تراويح) را ترک کردهاند! 54

اگر پيامبر آن را شعار اسلام و سنّت قرار نداد و صحابه نيز آن را شعار سنّت نشناختند، چگونه و به چه دليل و از کجا اين شعار سنّت شد؟ تا عامل امتياز آنها از ساير مذاهب باشد؟ آيا اين از مصاديق بارز بدعت نيست؟

به علاوه، چگونه ميتوان چنين بدعتي را به جماعت در فرائض قياس کرد، با اينکه مشروعيت جماعت در فرايض جاي سخن نيست! باري، منشأ تشريع جماعت در تراويح، رأي شخصي و اجتهاد بدون دليل و صرفاً استحسان است; چرا که خليفه دوم گفته است: به نظر من اگر يک امام با اين جماعت نماز بخواند بهتر خواهد بود! و جز اين مستندي ندارد.

موصلي، بغوي، قسطلاني و ديگر فقهاي عامه نيز به بحث در باره اين موضوع پرداخته و ديدگاههاي مختلفي ابراز کردهاند; از جمله قسطلاني با نقل قول برخي فقها در افضليت اقامه نافله در خانه و به صورت فرادي، آن را مستند به فعل رسولالله(صلي الله عليه وآله) نموده که آن حضرت در خانه و فرادي بهجا ميآوردند و اعتراف عمر را نيز به همين ترتيب آورده و اختيار اين قول را به مالک و ابويوسف و برخي شافعيه نسبت داده و از زهري نقل کرده که ميگفت رسول خدا درگذشت و سيره بر اين جاري بود که نافله را هر کسي در خانهاش فرادي بخواند تا اينکه عمر آمد و مردم را توصيه کرد که با ابيّبن کعب به جماعت برگزار کنند و اين شيوه بعد از آن معمول گرديد. 55

همچنين شوکاني از قول مالک و ابو يوسف و برخي شافعيه و ديگران نقل کرده که گفتهاند: افضل فرادي و انجام نافله در خانه است، به دليل قول رسول الله که فرمود: «افضل صلوة المرء في بيته إلاّ المکتوبة.»، افضل اين است که شخص نماز خود را در خانه بخواند بجز نمازهاي واجب. شوکاني اضافه ميکند که اين حديث مورد اتفاق است و اين در حالي است که عترت (اهلبيت پيامبر(صلي الله عليه وآله)) نيز گفتهاند که جماعت خواندن نافله بدعت است. 56

فتواي علماي اماميّه

عموم فقهاي اماميه با جماعت خواندن نافله را بدعت ميدانند; از جمله آنها سيّدمرتضي است که ميگويد: امّا تراويح، بدون شبهه بدعت است، همانگونه که در روايت نبوي است که فرمود:

«أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الصَّلاةَ بِاللَّيْلِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ مِنَ النَّافِلَةِ فِي جَمَاعَة بِدْعَةٌ» .

«مردم! نماز نافله شب را در ماه رمضان به جماعت خواندن بدعت است.» 57

و روايتي نيز هست که عمر در يکي از شبهاي ماه رمضان وارد مسجد شد، ديد چراغها را براي نماز جماعت روشن کردهاند. پرسيد: قضيّه چيست؟ گفتند: مردم براي نماز مستحبي اجتماع کردهاند. عمر گفت: «بِدْعَةٌ فَنِعْمَةِ الْبِدْعَة»; «بدعت است امّا بدعت خوبي است!»

چنانکه ملاحظه ميکنيم عمر به بدعت بودنش معترف بود و از قول نبياکرم(صلي الله عليه وآله)است که فرمود: «کُلُّ بِدْعَة ضَلالَةٌ»; «هر بدعتي گمراهي است». روايت ديگري در اين خصوص وجود دارد که مردم کوفه در مسجد اجتماع کرده بودند و از اميرمؤمنان، علي(عليه السلام)خواستند کسي را به امامت برگزيند تا نافله ماه رمضان را با وي اقامه کنند و حضرت آنان را نکوهش کرد و فرمود: اين خلاف سنّت است. 58

سيّد مرتضي (از فقهاي اماميّه) نيز ميگويد: ادّعاي قاضي القضاة که نافله گزاري با جماعت، در ماه رمضان، در زمان پيامبر(صلي الله عليه وآله) وجود داشته و سپس آن حضرت ترک نموده است، مغالطهاي بيش نيست; چرا که ما نافله ماه رمضان را به صورت فرادي منکر نيستيم بلکه جماعت خواندن آن را قبول نداريم و اگر کسي مدعي شود که پيامبر(صلي الله عليه وآله) در زمان خود به جماعت خواندند، اين ادعا نوعي زورگويي است که کسي به آن تن نداده است و اگر چنين بود، عمر نميگفت: «إِنَّها بِدْعَةٌ»; «اين يک بدعت است.»

سيّد مرتضي، همچنين ميفرمايد: «به نظر ميرسد که اماميّه در ممنوعيّت اقامه جماعت در نافلههاي ماه رمضان منفرداند و آن را ناپسند ميدانند و بيشتر فقهاي عامّه نيز با اين رأي موافق ميباشند.

معلي از ابويوسف نقل ميکند که گفت: اگرکسي بتواند در ماه رمضان نافله را در خانه خود اقامه کند، همانگونه که امام ميخواند، به نظر من بهتر آن است که چنين کند.

مالک نيز ميگويد: ربيعه و بسياري از علماي ما، هنگامي که نافله به جماعت اقامه ميشد مسجد را ترک ميکردند و با جماعت نماز نمي خواندند و من نيز چنين ميکردم; چرا که پيامبر نافله را جز در خانه اقامه نکرد.

شافعي هم ميگويد: به نظر من نماز فرادي در نافله رمضان بهتر است.

اينها مطالبي است که طحاوي در کتاب «الاختلاف» نقل کرده است. بنابراين، موافقين اماميّه در اين مسأله بيشتر از مخالفان هستند.

دليل ما در اين مسأله، يکي «اجماع» است و ديگري «طريق احتياط»; زيرا کسي که در خانه فرادي بخواند به اجماع همه نه بدعتگذار است و نه گنهکار، در حاليکه اقامه آن به جماعت، مظنّه گناه و بدعت ميباشد.

سيّد مرتضي سپس ميافزايد: عمر نيز خود معترف بود که خلاف سنّت است و حکم بدعت را دارد و خود آنها (عامّه) روايت ميکنند که پيامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) فرمود: «کُلُّ بِدْعَة ضَلالَةٌ وَ کُلُّ ضَلالَة فِي النَّارِ»; «هر بدعتي گمراهي است و هر گمراهي در آتش جاي دارد.» 59

موضوع تراويح در اصل مقاله، با بحثهاي روايي و فقهي دنبال شده و دلائل روايي بسياري، از منابع اماميّه، در خصوص بدعت بودن تراويح نيز آمده است. همچنين جرح و تعديل دلايل فريقين در مسأله مورد بحث، همچنان ادامه دارد که خوانندگان را به مطالعه اصل مقاله توصيه ميکنيم و براي ترجمه و تلخيص همين مقدار را کافي ميدانيم.

--------------------------------------------------------------------------------

پى نوشت ها:

1 . نکـ: بحار الأنوار، ج1، ص363; فتح الباري، ج4، ص294; ارشاد الساري، ج4، ص694; شرح الزرقاني، ج1، ص237; النهايه، ج1، ص274; لسان العرب، قاموس و...

2 . سبل السلام، ج2، ص11

3 . السنن الکبري، ج2، ص700

4. بخاري، ج1، ص343; مسلم، ج1، ص523; موطأ، ج1، ص113 و...

5. بخاري، ج1، ص343

6. نيل الأوطار، ج3، ص51

7. بخاري، ج1، ص343

8. بخاري، ج1، ص343

9. نيل الأوطار، ج3، ص50

10. تهذيب الکمال، ج20، صص40 و136; سير اعلام النبلاء، ج10، ص612

11. بخاري، ج1، ص343

12. نکـ: بحار الأنوار، ج31، ص12

13. التهذيب، ج3، ص62 ح1; الاستبصار، ج1، ص462 ح1791; وسائل الشيعه، ج8، ص29، ح2

14. التذهيب، ج3، ص68، ح21; وسائل الشيعه، ج8، ص29، باب 7، ح1

15. التهذيب، ج3، ص62، ح6; الإستبصار، ج1، ص462، ج1796; وسائل، ج8، ص29، باب 7، ح2

16. سرخسي ميگويد: امّت اجماع بر مشروعيت نوافل رمضان و نماز تراويح دارند و احدي از اهل دانش جز رافضيها منکر آن نيست. المبسوط، ج2، ص1452. (سرخسي ميان نوافل رمضان و نماز تراويح خلط کرده است. اصل نوافل رمضان را فقهاي اماميّه منکر نيستند، چيزي که مورد اعتراض اماميّه است، به جماعت خواندن آن ميباشد، «مترجم»

17. مفتاح الکرامه، ج3، ص255

18. نکـ: الحدائق الناظره، ج10، ص509

19. امالي صدوق، ص747; مجلس، ص93، به نقل مفتاح الکرامه، ج3، ص255

20. المغني، ج2، ص167

21. نکـ: المغني، ج2، ص167; السنن الکبري، ج2، ص699، وافزوده اسناد اين روايت ضعيف است.

22. حاشيه المغني، ج2، ص167

23. المبسوط، ج2، ص145

24. عمدة القاري، ج11، ص127 و...

25. الاختيار، ج1، ص95

26. التهذيب في فقه الشافعي، ج2، ص368

27. الحاوي الکبير، ج2، ص368

28. نکـ: عمدة القاري، ج11، ص127 و...

29. الإنتصار، ص55

30. الخلاف، ج1، ص530 مسأله 459

31. الکافي في الفقه، ص159

32. اشارة السبق، ص105

33. قواعد الأحکام.

34. مستند الشيعه، ج6، ص379

35. مفتاح الکرامه، ج3، ص255

36. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص139

37. رياض المسائل، ج4، ص197. نکـ: جواهر الکلام، ج12، ص187

38. نکـ: حدائق، ج1، ص509

39. نکـ: سبل السلام، ج2، ص11

40. نيل الأوطار، ج3، ص53

41. نکـ: بحار الأنوار، ج29، ص15

42. بخاري، ج1، ص342; عبدالرزاق، ج4، ص258

43. ارشاد الساري، ج4، ص657

44. المغني، ج2، ص166

45. عمدة القاري، ج11، ص126

46. مآثر الانافه في معالم الخلافه، ج2، ص337

47. محاضرات الاوائل، ص149 و شرح المواقف.

48. طبقات ابن سعد، ج3، ص281; تاريخ طبري، ج5، ص22; کامل، ج2، ص41; تاريخ عمربن خطاب ابن جوزي، ص52

49. نکـ: سبل السلام، ج2، ص10; بداية المجتهد، ج1، ص210 و شرح فرقاني و...

50. المصنف، ج5، ص264

51. همان.

52. المبسوط، ج2، ص144

53. همان، ج2، ص145

54. علاّمه حلّي گويد: جماعت در نمازهاي فريضه است نه مستحب، جز نماز استسقا و عيدين. تذکرة الفقهاء، ج4، ص235

55. ارشاد الساري، ج4، صص661 ـ 654

56. نيل الاوطار 3 / 50; مستند الامام زيد، الهامش 139

57. منلايحضرهالفقيه، ج2، ص137، باب الصلاة في شهر رمضان

58. تلخيص الشافي، ج1، ص193

59. الإنتصار، ص55

جدیدترین ها در این موضوع

No image

نماز طواف

No image

بیتوته در منا

No image

رمی جمرات سه گانه

No image

طواف وداع

No image

قرائت

پر بازدیدترین ها

No image

رمی جمرات سه گانه

No image

بیتوته در منا

No image

طواف وداع

No image

قرائت

No image

نماز طواف

Powered by TayaCMS