تفصيل احکام :
1 - معروف آن است که خداوند متعال به آن فرمان داده، و منکر هم آناست که از ارتکاب آن نهى کرده باشد، چه فاعل آن دو، عالم و آگاه بهمعروف و منکر بودن آن عمل باشد و يا اينکه نداند و جاهل باشد، پس اگرآگاه بود، )و معروف و منکر را مىدانست( امر و نهى مىشود(331) و اگر جاهلبود ارشاد مىشود.
2 - اگر معروف، مستحب و منکر، مکروه باشد، امر و نهى هم مستحبخواهد بود.
3 - امر و نهى بر هر مرد و زن مسلمان واجب است ولى وجوب آنکفائى است، يعنى اگر برخى آن را برپاداشتند، از ديگران ساقط مىگرددواگر همه ترک کردند، همه گنهکار خواهند بود.
4 - اگر انجام امر و نهى اقتضا کند که گروهى از مسلمانان بطور جمعىبايد اقدام کنند، اگر مشقّت نداشته باشد بر همه آن جمع واجب است و اگرکسى که وجود و حضور او ضرورى است، امتناع ورزد و از شرکت درانجام اين فريضه شانه خالى کند، او گناه کرده، و وجوب از بقيّه ساقطاست.
5 - آماده کردن ابزار و وسايل لازم در انجام امر و نهى، به قدر توانواجب کفايى است، به عنوان مثال اگر امر به معروف مستلزم اين باشد کهمسافتى را بايد طى کند، واجب است هر چند با صرف مال، اين کار راانجام دهد و همچنين اگر امر و نهى به خط تلفن يا بلندگو يا پلاکارديا مقدّمات نزديک ديگر احتياج داشته باشد، که اعتنا نکردن به آنها، اعتنانکردن به واجب شمرده مىشود. تهيه همه اين مقدّمات، بر مسلمينواجب کفايى است.
6 - امّا مقدّمات دور که اعتنا نکردن به آنها بىاعتنايى به واجب شمردهنمىشود، مانند تأسيس راديو يا روزنامه يا نهادهاى تربيتى، يا فرهنگىيا تبليغاتى، واجب بودن آنها به عنوان مقدّمه انجام فريضه مورد ترديداست ولى احوط وجوب است.
7 - از نصوص و ادلّه اين باب روشن مىگردد که هدف اصلى از فريضهامر و نهى، برپاداشتن معروف و از بين بردن منکر است. بنابراين تا زمانىکه منکر پا برجا و معروف تعطيل باشد، وجوب امر و نهى هم در صورتوجود شرايط آن -که در آينده ذکر مىشود- ساقط نمىشود، و لذا اگر رفيقمن کسى را امر به معروف کرد ولى او انجام نداد و من احتمال مىدهم کهشايد با امر من اصلاح شود، بنابر اظهر بر من نيز واجب مىشود که او را امربه معروف کنم و همچنين در مورد نهى از منکر.
8 - ارشاد شخص جاهل و آگاه نمودن او در زمينه معروف و منکر، هرچند جاهل قاصر هم باشد، امر به معروف و نهى از منکر حساب مىشود.
9 - وجوب اين دو فريضه در مورد بستگان و نزديکان، شديدترومؤکّدتر است، زيرا خداوند مىفرمايد:
)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِيکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُوَالْحِجَارَةُ...(332)).
"اى کسانيکه ايمان آوردهايد! خود و خانواده خويش را از آتشى که هيزم آنانسانها و سنگهاست نگهداريد..."
نيز مىفرمايد:
)وَأَنذِرْ عَشِيرَتَکَ الْأَقْرَبِينَ(333)).
"و خويشاوندان نزديک خود را انذار ده."
و مىفرمايد:
)وَالَّذِينَ آمَنُوا مِن بَعْدُ وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنکُمْ وأُولُوا الْأَرْحَامِبَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ...(334)).
"و کسانيکه بعداً ايمان آوردند و هجرت کردند وبا شما جهاد نمودند، از شماهستند؛ و خويشاوندان نسبت به يکديگر، در احکامى که خدا مقرّر داشته،سزاوارترند...."
بدين ترتيب در مورد کسيکه بر او ولايت دارى مانند همسر، فرزندان؛طايفه و خويشاوندان، وجوب، مؤکّد مىشود و اگر تو کار فرما يا مدير يااستاد و در نتيجه صاحب نفوذ باشى، بايد براى انجام اين فريضه ازموقعيّت خود استفاده کنى.