هبه
سوال :
شخصى منزلى را تمليک پسرش کرده مسلوب المنفعه ما دام الحياة اين تمليک صحيح است يا نه؟
جواب :
معناى اين تمليک هبه و بخشش به فرزند است ولى مادام که بقبض او نداده ميتواند از هبه خود برگردد و در اين صورت اگر بخواهند معامله با اينکه ما دام الحيات مسلوب المنفعه باشد تمام شود به صورت مصالحه تمليک نمايد و فرزندش اگر کبير است قبول کند و اگر صغير است خود پدرش از طرف او قبول نمايد.
سوال :
شخصى شش پسر و شش دختر دارد و به دخترها هنگام ازدواج جهيزيه لازم داده ولى به پسرها چيزى نداده است آيا جايز است آنچه از اموالش باقى مانده است همه را به عنوان هبه بين پسرها تقسيم کند؟
جواب :
مانع ندارد و براى تحقق ولزوم هبه و هديه بايد اموال مورد هديه را به قبض وتصرف پسرها بدهد والاّ اگر فوت کند و به قبض وتصرف آنها نداده باشد دخترها نيز از آن اموال کما فرض الله ارث ميبرند.
سوال :
شخصى مى خواهد پسرش را زن بدهد آيا مى تواند بدون اجازه ساير فرزندانش هرچه بخواهد از اموال و دارائيش را به آن پسر ببخشد؟
جواب :
پدر مى تواند هرچه مى خواهد از اموالش را به يکى از فرزندانش ببخشد و اجازه ساير فرزندان لازم نيست. بلى رعايت انصاف لازم است تا اينکه موجب اختلاف و مشاجره بين آنها نشود.
سوال :
پدر اينجانب حدود چهار سال پيش فوت نموده است از ايشان همسر فرزندان و مادر ايشان در قيد حياتند که نتيجتاً 61 از ما يملک به مادر متوفى ميرسد مادر متوفى چند روز بعد از فوت پدرم که در آن زمان گاهى حواسش جمع و گاهى حواس پرتى داشت در حال جمع بودن حواس سهم خودرا صريحاً به بقيّه وارث بخشيده است ولى اکنون هيچگونه هوش و حواسى ندارد و با توجه به اينکه مادر متوفّى يک پسر و سه دختر ديگر دارد که همگى در قيد حياتند آيا اين بخشش صحيح است يا خير و از نظر شرعى تکليف ما چيست؟ لازم به تذکر است که مورد بخشش تمام در تصرف اينجانبان (ساير ورثه) بوده و هست.
جواب :
در مورد سوال چنانچه آن مادر در حاليکه مشاعرش سالم بوده سهم الارث خودرا به کسى بخشيده و به قبض متهب داده يعنى در اختيار متهب قرار داده يا در اختيار او بوده مال موهوب ملک متّهب شده و ديگران حقى در آن ندارند و اگر مشاعر واهبه حين هبه سالم نبوده مال موهوب به ملکيّت او باقى است. والله العالم
سوال :
زيدى ملک مشاعى به عمر هبه غير معوضه نموده آيا زيد مى تواند ملک هبه شده را از وارث عمر و مطالبه نمايد (در حالى که ملک موجود است و در آن هيچ گونه تغييرى داده نشده)؟ آيا انجام امور واجبه و مستحبه در آن ملک اشکال شرعى ندارد؟
جواب :
در صورتى که عين موهوبه به قبض موهوب له داده شده باشد بعد از موت موهوب له، هبه لازم مى شود هر چند هبه غير معوّضه باشد و عين موهوبه هم موجود باشد بنابر اين واهب حق ندارد عين موهوبه را از ورثه موهوب له مطالبه کند. والله العالم
سوال :
اگر شخصى منزل را بنام همسرش در محضر اسناد ثبت کند ولى نه صيغه هبه بخواند و نه اقباض شرعى کند باين معنى که اين منزل را نه تخليه کرده، نه در اختيارش قرار داده، بلکه خودش با فرزندانش و همسر مذکور در آن منزل زندگانى مى کند تا اينکه آن زن وفات مى کند آيا اين منزل ملک آن زن محسوب مى شود، يا مال شوهر است که پولش را ادا کرده است؟
جواب :
بطور کلى در هبه صيغه خواندن لازم نيست بلکه اگر مالک ملکى را بقصد تمليک مجانى در اختيار کسى قرار دهد يعنى بقبض او بدهد ملکيت حاصل ميشود بلى چنانچه در هبه قبض محقّق نشده باشد ملکيت حاصل نمى شود و در مورد سوال تحقيق قبض محل اشکال است بلى اگر معلوم شود که تصرف شخص مذکور باذن همسرش بوده در تحقق قبض کافى است.
سوال :
مقدار يکهزار و دويست کيلو نسق زراعتى داشته قبل انقلاب به فرد يا افراد بخشيده ام صيغه در بين هم جارى نشده حتى از طرف دولت حق واگذارى را نداشته ام حال مغبون مى باشم آيا مى توانيم در اين مدت چند سالى که از آن بهربردارى کرده اند نسق خود را پس بگيرم؟
جواب :
بطور کلّى اگر متّهب ذى رحم نباشد و هبه معوضه نبوده است و يا اگر معوضه بوده تصرف در عوض نکرده باشيد حق رجوع داريد.
سوال :
آيا پدر مى تواند، زمينى را که سى سال پيش به دخترش بخشيده و او در آن زمين زراعت کرده است باز پس گيرد؟
جواب :
بخشش و هبه به ذى رحم با حصول قبض لازم است و قابل برگشت نيست. والله العالم.
سوال :
زيد فرزندى نداشت لذا چندين سند تنظيم نموده و در آن سندها قسمتى از اموال خود را به يکى از ارحامش و پاره ديگر را به يکى ديگر داده و آن سندها را به عنوان اقرار نامه به ثبت رسانيده است (چون زمينهاى ما ثبتى نيست) و بعد که صاحب اولاد شده از اين کار پشيمان و سندها را پاره نموده است و پس از وفات وى يکى از همان اشخاصى که قسمتى از اموال را به او داده بود رفته و از دفتر ثبت رونوشت سندها را گرفته و آورده و اموال و ما ترک زيد را طبق سندهاى کذايى جابجا کرده اند. حال بيان فرماييد که اين اموال براى آنها حلال است يا نه؟ در صورتى که مى دانيم که زيد اين اموال را يا به عنوان وصيت و يا به عنوان بذل به آنها داده و مى دانيم که وصيت و بذل بدون قبض و اقباض هر دو قابل فسخ است و سند بهر عنوان که تنظيم شده فقط صورى بوده است.
جواب :
در فرض سوال چنانچه فقط تنظيم سند نموده و اموال را به قبض آنها نداده تصرف موهوب له و يا موصى له در آن اموال جايز نيست و تصرف آنها غاصبانه است.
سوال :
اگر افرادى پول و يا کالائى به کسى بخشيده باشند بعد از فوت آن شخص افراد مى توانند آنچه را که بخشيده اند عين همان را که موجود باشد مالک شوند يا خير؟ و چنانچه اين مالکيت با رضايت بقيّه ورّاث باشد مسأله چه صورتى خواهد داشت؟
جواب :
بعد از قبض موهوب و موت واهب يا موهوب له هبه لازم است و واهب يا وارث او حق رجوع ندارند. والله العالم.
سوال :
شخصى فوت کرده و از او سه دختر و يک پسر مانده پدر مرحوم حصّه از زمين خود را به پسراين مرحوم هبه مى کند با اين شرط که مادر اين بچه با برادر مرحوم ازدواج کند و خودش از طرف نوه ولاية قبض مى کند. آيا هبه صحيح است؟ و بر فرض صحة قابل فسخ است؟ پسر موهوب له بعد از يکسال از ازدواج مادرش مى ميرد، بعد جدّش تمام زمين را به پسرانش هبه و تمليک مى کند. آيا اين هبه دوم نسبة بحصة قابل فسخ است؟
جواب :
در مورد سوال، هبه مذکوره محکوم بصحت است و چون هبه به ذى رحم است فسخ آن جائز نيست، هبه دوم نسبت به سهم الارث سائر ورثه متوفى بدون رضايت آنها صحيح نيست. والله العالم.