منزل دوم

منزل دوم

منزل دوم

منزل دوم: در اين منزل ، عمل اول : احرام از ميقات است. احرام حج نظير تکبيره الاحرام در نماز است، چنانچه نماز گذار به واسطه گفتن الله اکبر بايد پشت پا بزند به همه چيز، و تمام توجه او خدا باشد، و از اول نماز تا آخر نماز چيزي و کسي او را مشغول نکند. همچنين است احرام حج، احرام يعني پشت کردن به دنيا و آنچه در دنياست و رو نمودن به خدا و رضايت خدا و اجابت امر خدا، در موقعي که لباس احرام مي پوشد، متذکر مرگ و کفن و قبر و اينکه روزي با اين هيئت خدا را ملاقات خواهد کرد، باشد و در موقع گفتن لبيک توجه به اينکه خدا او را دعوت کرده است و او با اين لفظ خدا را اجابت مي کند ، داشته باشد و با يک تلاطم دروني، و يک حالت بين خوف و رجا لبيک را بگويد. و در روايات مي خوانيم که اهل بيت عليهم السلام در وقت احرام تلاطم دروني داشتند به اندازه اي که بدن آنها مي لرزيد رنگ آنها تغيير مي کرد و قدرت بر گفتن لبيک نداشتند، حتي بعضي از مواقع حالت مدهوشي (نه بي هوشي) براي آنها پيدا مي شدو اگر از آنها سوال مي کردند چرا لبيک نمي گوييد جواب مي دادند : مي ترسم که جواب بيايد لا لبيک و لا سعديک.

عمل دوم: طواف است، طواف تشبهي است به ملائکه اي که اطراف عرش خدا دائما در طواف هستند.

î و تري الملائکه حافين من حول العرش يسبحون بحمد ربهم (فرشتگان را مي بيني که بر گرد عرش خدا حلقه زده اند و پروردگار خود را حمد مي کنند. زمر/ 75)

و چنانچه طواف آن ملائکه نشانه عشق آنهاست به خدا، طواف بنده اطراف خانه خدا نشانه عشق بنده است به خدا و با طوافش با زبان حال مي گويد خودم، مالم، زن و بچه ام، هر چه دارم، عالم هستي فداي خدا، و حاضرم براي رضايت او همه چيزم را صرف در راه او کنم .

î و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضاه الله (بعضي از مردم کساني هستند که جان خود را در برابر خشنودي خدا مي فروشند. بقره/ 207)

و به واسطه تکرار طواف و پيدا شدن مقام تسليم و عبوديت، حجابها يکي پس از ديگري پاره مي شود، حجاب عجب و منيت، حجاب کبر و غضب، حجاب شهوت و حرص، حجاب حسادت و بخل، و متزين مي شود به زينت ذلت و مسکنت در مقابل حق ، تواضع و حلم در مقابل خلق، و زهد و سخاوت و قناعت در مقابل دنيا (مقام تخليه و تحليه) در آن حال نور خدا در دل او جلوه گر مي شود (مقام تجليه ) و راههاي سلامتي يکي پس از ديگري براي او کشف مي شود و از ظلمتها (ظلمت صفات رذيله، ظلمت نفس اماره، ظلمت متابعت از طاغوتهاي انسي و جني، ظلمت از هوي و هوس، ظلمت از غم و غصه و اضطراب خاطر و نگراني) به نور مطلق کشانده مي شود و مورد عنايت خاصه خدا واقع مي شود که خواه ناخواه به مقام لقا و فنا که همان انتهاي صراط مستقيم است مي رسد.

î قد جائکم من الله نور، و کتاب مبين يهدي به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و يخرجهم من الظلمات الي النور باذنه و يهديهم الي صراط مستقيم. (از طرف خدا نور و کتاب آشکاري به سوي شما آمد. خداوند به برکت آن، کساني را که از خشنودي او پيروي کنند به راههاي سلامت هدايت مي کند و از تاريکيها به فرمان خود- به سوي روشنايي مي برد و آنها را به راه راست رهبري مي نمايد. مائده/ 15-16)

عمل سوم: نماز طواف است. طواف کننده چون به واسطه طواف به مقام عبوديت مي رسد بايد نماز شکر کند و چون به واسطه رسيدن به مقام عبوديت معراج براي او واجب مي شود و معراج مومن همان نماز است، زيرا نماز مکالمه بين بنده و خداست، خواندن حمد و سوره يعني حرف زدن خدا به واسطه زبان

بنده اش با بنده، و مابقي نماز از اذکار و تسبيحات حرف زدن بنده است با خدا، و چون توسل به اهل بيت در هر حال يک امر ضروري است، تشهد و سلامها يک مکالمه است بين عبد و اهل بيت عليهم السلام، که در حقيقت يک توسل است بين خود و خدا. از اين جهت براي عبد، نماز بهترين حالات و الذ لذات است و در اسلام بعد از معرفت، نماز افضل همه اعمال است (افضل الاعمال بعد المعرفه الصلاه).

عمل چهارم: سعي بين صفا و مروه است. سعي بين صفا و مروه يک خاطره شيريني است از بهترين خلق خدا بعد از اهل بيت عليهم السلام خاطره شيريني است از کسي که پروردگار عالم در قرآن او را به خلت پذيرفته است.

î و اتخذ الله ابراهيم خليلا (خدا ابراهيم را به دوستي خود انتخاب کرد. نساء/ 125)

خاطره شيريني است از مردي که تسليم صد در صد او را ، پروردگار عالم امضا کرده است.

î اذ قال له ربه اسلم قال اسلمت لرب العالمين . («بخاطر بياور» هنگامي را که پروردگار به او گفت اسلام بياور «و تسليم در برابر حق باش، او فرمان پروردگار را از جان و دل پذيرفت» گفت در برابر پروردگار جهانيان تسليم شدم. بقره/ 131)

خاطره شيريني است از مردي که براي رضايت خدا و آباد شدن خانه خدا تک فرزندي که در پيري خدا به او عنايت کرده بود با مادرش در بيابان بدون آب و علف و سرپرست بگذارد و با شعار خدا، براي تو، خدا، به اميد تو زن و بچه ام را مي گذارم و مي روم.

î ربنا اني اسکنت من ذريتي بواد غير ذي زرع (پروردگارا من بعضي از فرزندانم را در سرزمين بي آب و علفي ساکن ساختم. ابراهيم/ 37)

سعي بين صفا و مروه خاطره شيريني است از يک زني که براي خاطر خدا در يک بيابان بي آب و علف بي سرپرست مانده است و براي به دست آوردن آبي براي بچه اش در تکاپوست و با يک تلاطم دروني از صفا به مروه و از مروه به صفا مي رود و به عبارت ديگر از صداقت به مروت و مردانگي و از مردانگي به صداقت و صفا مي رود و بالاخره با خلوصش از نظر برون به آب زمزم و از نظر درون به آب حيات مي رسد و در اثر صبر و تحمل و کوشش و استقامت خانه خدا را آباد و نسل خود را به وجاهت مي رساند. خاطره، از اول تا آخر، گرچه تلخ است، اما شيرين هم است. تلخي ممزوج به شيريني و شيريني ممزوج به تلخي است و چه بايد کرد، شعف که مرتبه اي از عشق است در حالي که سوزندگي دارد، لذت دارد، در حالي که لذت دارد دل عاشق را ، سر تا پاي عاشق را نظير شمع مي سوزاند . ما بايد در بين صفا و مروه سرمشق ايثار و فداکاري و گذشتن از همه چيز براي خدا، گذشتن از جان و مال و ناموس براي دين خدا، از حضرت ابراهيم و يارانش بگيريم.

î قد کانت لکم اسوه حسنه في ابراهيم و الذين معه (براي شما تاسي نيکي در زندگي ابراهيم و کساني که با او بودند وجود داشت. ممتحنه/ 4)

و کسي که سعي بين صفا و مروه کند و هنوز روح خوديت و منيت، روح خودپرستي در او زنده باشد، در حقيقت سعي نکرده است.

عمل پنجم: تقصير است. تقصير توجه از عالم ملکوت، به عالم ناسوت است. توجه از لذات روحي به لذات جسمي است. توجه از وحدت به کثرت است که امتياز اسلام به همين است. انسان در حالي که بايد به فکر خدا و آخرت باشد بايد به فکر دنيا و ارضاي تمايلات نيز باشد.

î و ابتغ فيما آتاک الله الدار الاخره و لا تنس نصيبک من الدنيا (در آنچه خدا به تو داده، سراي آخرت را جستجو کن و بهره ات را از دنيا فراموش نکن. قصص/ 77)

و در روايات اهل بيت عليهم السلام آمده است که شيعه نيست کسي که آخرت را فداي دنيا ، يا دنيا را فداي آخرت کند . و اگر کسي بگويد تقصير تحليل بعد از تحريم است به اين معني که چيزهايي که قبل از احرام براي محرم حلال نبود به واسطه احرام و طواف و نماز و سعي بين صفا و مروه و تقصير حلال شد، نور خدا براي دل او قبل از احرام حرام بود، بعد از احرام و طواف و نماز و سعي بين صفا و مروه و تقصير حلال شد، نظر کردن به عالم ملکوت، پيدا شدن مراتب يقين، چشم بصيرت براي او حرام بود و بعد از احرام و طواف و نماز و سعي بين صفا و مروه و تقصير براي او حلال شد. گزافي نگفته است.

î لو لا ان الشياطين يحومون علي قلوب بني ادم لنظروا الي ملکوت السموات و الارض.

عمل ششم: رفتن به عرفات است. يعني بعد از توجه به نفس و تمايلات، دفعه ديگر توجه با شوق ديگري و با احرام ديگري به خدا، توجه به جايي که جاذبه ملکوتي همه آنجا را گرفته است. رفتن براي جذب، جذب کهر با کاه را، جذب وجود واقعي وجود نما را ، جذب معشوق عاشق را ، و به عبارت رساتر جذب خدا بنده را، وه چه جذبي؟! «هنيئا لارباب النعيم نعيمهم».

عرفه يعني کسب معرفت، معرفت مبدأ و معاد، معرفت نبوت و ولايت، معرفت آفاق و انفس، معرفت ربط آنها با خدا، (ربط حادث با قديم) معرفت قيوميت حق و فقر محض خلق، و به عبارت رساتر معرفت اينکه «ليس في الدار غيره ديار».

عرفه يعني جايي که انسان مي تواند با توجه به تضرع و دعا و توسل مخصوصا به حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف که آنجاست و انسان در محضر اوست، به مرتبه بالاي يقين برسد. (از علم اليقين به عين اليقين و از عين اليقين به حق اليقين) ‌و کسي که در عرفات نتواند معرفت به آنچه گفته شد گرچه کم رنگ پيدا کند در حقيقت عرفات نرفته است، کسي که از جاذبه خدا و نبوت و ولايت که سرتاسر عرفات را گرفته است بهره اي نبرد در حقيقت عرفات او رفع تکليفي بيش نبوده است.

عمل هفتم: رفتن به مشعر است. مشعر نزد خداوند متعال از درجه خاصي برخوردار است. از اين جهت در قرآن با صفت حرام و احترام آمده است:

î فاذا افضتم من عرفات فاذکروا الله عند المشعر الحرام (و هنگامي که از عرفات کوچ کرديد، خدا را نزد مشعر الحرام ياد کنيد. بقره/ 198)

چنانچه وقتي که بايد آنجا بود (بين الطلوعين) نزد خدا بهترين ساعات شبانه روز است و آنچه خدا در قرآن در اين جاي مقدس و در اين زمان مقدس خواسته است ياد خداست، با ياد خدا کسب شعور و کياست و فطانت و دقت و ظرافت نمودن ، سرايت دادن ايمان از دل به کليه اعضا و مشاعر، مشعر به ما مي گويد آنچه از عرفه برداشت کردي در اينجا به واسطه ياد خدا در دل رسوخ ده و از دل سرايت به چشم و گوش و زبان و همه اعضاء ، ده تا کليه مشاعر ، حيوه ديگري پيدا کنند، آنچه دل از عرفات برداشته است، از او بگيرد، صد در صد کنترل شود، بلکه عالم غيب براي او عالم شهود شود.

î الذين يومنون بالغيب («پرهيزکاران» آنهايي هستند که به غيب «آنچه از حس پوشيده و پنهان است» ايمان مي آورند. بقره/ 3)

آنچه براي او پنهان بوده آشکار شود، آنچه را ديگران نمي شنوند بشنود، نمي توانند بتواند، نمي بينند ببيند ، با چشم دل بتواند خدا را ، قيوميت او را ، نبوت و ولايت را ، معاد را ببيند (عبدي اطعني حتي اجعلک مثلي اقول کن فيکون تقول کن فيکون).

عمل هشتم: رفتن به مني است. مني يعني رجاء ، به چه اسمي! که گويا هاله اي از نور آن را در برگرفته است ، به چه جايي! براي اهل دل سرتاسر آنجا را نور خدا گرفته است، مني يعني جاي اميد، رحمت، مغفرت، فضل و کرم، استجابت دعا، سعادت و خير دنيا و آخرت، چرا چنين نباشد؟ عاشق از معشوق بعد از وصل چه مي خواهد؟ توجه، تلطف ، عنايت، ادامه.

بنده بعد از گذشتن از عرفات و مشعر و رسيدن به مقام وصل ، از مولي چه مي خواهد؟ فضل، رحمت، عفو، مغفرت، عنايت، ادامه توفيق، تا وقت مردن، جوار الله در آخرت و حالتي براي يک عاشق از اين حالت لذت بخش تر نيست، لذا مي توان گفت بهترين لذات در حج لذت اميد بنده به خدا در مني است و شايد اينکه مني در ميان همه اعمال مدتش بيشتر است براي اين باشد که اميد و رجاء بنده نزد خدا بهترين عبادات و بالاترين مقامات است.

عمل نهم: رمي جمره است. بنده اي که به مقام قرب رسيده است از آنچه مي ترسد و بايد بترسد ، از آنچه بايد هميشه با آن در ستيز باشد، از آنچه هميشه بايد مواظب آن باشد طاغوتهاست، طاغوت درون، يعني نفس اماره، طاغوت برون يعني شيطان جني و شيطان انسي، از اين جهت در سوره آخر قرآن دستور داده شده است که به خدا پناه جدي برد از اين طاغوتها و وسوسه آنها.

î بسم الله الرحمن الرحيم قل اعوذ برب الناس، ملک الناس اله الناس من شر الوسواس الخناس الذي يوسوس في صدور الناس من الجنه والناس (بنام خداوند بخشنده مهربان، بگو پناه مي برم به پروردگار مردم، به مالک و حاکم مردم، به خدا و معبود مردم، از شر وسواس خناس، که در سينه هاي انسانها وسوسه مي کند، خواه از جن باشد يا از انسان. ناس/1-6)

و از قرآن به خوبي استفاده مي کنيم که طاغوت درون (نفس اماره) خطرناکترين طاغوتهاست.

î ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربي (نفس به بديها امر مي کند مگر آنچه را که پروردگارم رحم کند. يوسف/ 53)

لذا چون وارد مني مي شود اول کاري که بايد بکند رمي جمره عقبه است که شايد اشاره به طاغوت بزرگ يعني نفس اماره باشد، رمي جمره عقبه يعني طرد نفس اماره يعني پايمال کردن هوي و هوس ، که اگر با رمي جمره عقبه بتواند پا روي نفس اماره بگذارد قدم بعدي مقام وصل و لقا است، زيرا بين بنده و خدا يک قدم بيش فاصله نيست، اگر از هوي و هوس گذشت، اگر اين قدم را برداشت قدم بعدي قدم مقام لقاست و آن دو سه روز که بعد از روز عيد در مني است بايد رمي جمرات ثلاث کند يعني طرد طاغوت درون (نفس اماره) طاغوت برون از شيطان جني (ابليس و اعوان او) و شيطان انسي (دشمن دين و انسانيت او) رمي جمرات ثلاث طرد همه طاغوتهاست جنگ با آنها، توجه به دشمني آنها و مواظبت کامل از خود است و بايد توجه داشت کسي که رمي جمرات کند، و در آن دو سه روزه نتواند هوي و هوس را بکشد، نتواند شيطان برون را از خود دور کند رفع تکليفي بيش نکرده است و در حقيقت بايد گفت رمي جمرات نکرده است.

عمل دهم: قرباني است. قرباني يک سنتي است که در ميان همه مردم رسميت داشته و دارد و اديان آن را پذيرفته اند ، در قرآن آمده است که هابيل و قابيل قرباني کردند و از يکي آنها چون متقي بود پذيرفته شد.

î اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما و لم يتقبل من الآخر (هنگامي که هر کدام (هابيل و قابيل) عملي براي تقرب (به پروردگار) انجام دادند اما از يکي پذيرفته شد و از ديگري پذيرفته نشد. مائده/ 27)

و آن رمز گذشت و فداکاري در راه محبوب است تا سر حد جان و مال و اولاد، قرباني رمز محبت و عشق، رمز قبول شخصيت و احترام براي محبوب است.

جان چه باشد که فداي قدم دوست کني اين متاعي است که هر بي سر و پايي دارد

قرباني نظير طواف رمزي است بين عبد و مولي، که خودش و آنچه دارد از اوست (العبد و ما في يده کان لمولاه) ولي مهمتر از اينها قرباني در مني زنده کردن خاطره بزرگ از حضرت ابراهيم و حضرت اسمعيل: عليهماالسلام است، امر از طرف محبوب آمد که جوانت را در مني ذبح کن. حضرت ابراهيم عليه السلام امر محبوب را به حضرت اسمعيل عليه السلام گوشزد کرد و او با کمال رغبت پذيرفت.

î يا ابت افعل ما تؤمر (پدرم هر چه دستور داري اجرا کن. صافات/ 102)

و هر دو با کمال شوق و عشق، تا سرحد ذبح جلو رفتند، که از طرف محبوب ندا آمد که از امتحان خوب بدر آمديد.

î قد صدقت الرويا (آنچه را در خواب مأموريت يافتي انجام دادي. صافات/ 105)

اين کار براي محبوب به اندازه اي ارزش داشت که از طرف او براي حضرت اسمعيل عليه السلام قرباني فرستاده شد و آن در مني از طرف حق تعالي براي حضرت اسماعيل عليه السلام ذبح شد.

î و فديناه بذبح عظيم (ما ذبح عظيمي را فداي او کرديم. صافات / 107)

راستي بزرگ است قرباني خدا براي شخصيتي که تا سرحد مرگ براي خدا رفته است و در امتحان الهي پيروز و نمره عالي گرفته است. به چه خاطره شيرين ولي آميخته با تلخي! به چه امتحاني که محبوب آن را به بزرگي ياد کرده است!

î ان هذا لهو البلاء المبين (اين مسلما امتحان مهم و آشکاري است. صافات / 106)

و مهمتر از آن ، چه پاداشي که محبوب آنها را به عبوديت پذيرفته است.

î انه من عبادنا المومنين . (او (ابراهيم) از بندگان با ايمان ما است. صافات/ 111)

بنابراين قرباني يعني درس عشق، درس فداکاري، درس گذشت در راه خدا تا سرحد جان و مال و اولاد. درس قدرت اراده در امتحانها، درس تسليم و عبوديت. از اين جهت شايد بتوان گفت که قرباني در حج بهترين اعمال يا لااقل از بهترين اعمال است.

عمل يازدهم: حلق يا تقصير است. تراشيدن سر يا اصلاح سر و صورت يعني تراشيدن باقي مانده از کدورتها، رذالتها، اصلاح دل از زنگار منيتها، خوديتها، جاه طلبيها، زيرا هر چه انسان خودسازي کند ، ولي بايد بداند ريشه هاي رذالت تا عمق جان انسان را فرو گرفته است (اخر ما يخرج عن قلوب الصديقين حب الجاه) و بعد از تراشيدن سر يا اصلاح سر و صورت که رمز ريشه کن کردن صفات رذيله است. اگر حاجي از منزل تخليه نگذشته باشد بايد بداند در اين امتحان الهي نمره نياورده است ، گرچه رفع تکليف از او شده باشد. حج مقبول حجي است که بعد از تراشيدن سر يا اصلاح سر و صورت ، تراشيدن دل از قساوت و اصلاح سيرت نيز باشد، اعمال حج گرچه به ظاهر يک عبادت بزرگ در اسلام است و گناه انکار آن در سرحد کفر است، ولي در حقيقت يک معلم اخلاق است. معلم اخلاقي که حاجي را در خودسازي کمک مي کند و او را از ظلمتها (ظلمت صفات رذيله، ظلمت نفس اماره و هوي و هوس، ظلمت غم و غصه و دلهره و اضطراب خاطر) به نور مطلق مي برد و دست او را مي گيرد از منزل توبه و يقظه به منزل تخليه و تحليه و از آنجا به منزل تجليه و لقا مي رساند و اين عمل آخرش (حلق يا تقصير) که تحليل بعد از تحريم است، گرچه به ظاهر معنايش اين است که آنچه براي او حرام بوده است حلال شده ولي پيش اهل دل معنايش اين است که آنچه را قبلا سزاوار نبوده است سزاوار شده است. (جلوه نور خدا در دل، قدرت تصرف در موجودات و از اين دو مهمتر قدرت اراده در امتحانهاي الهي ) .

عمل دوازدهم: طواف نساء است. به واسطه حلق يا تقصير آنچه براي حاجي حرام بوده است حلال مي شود جز بوي خوش و تمتع از غريزه جنسي و تحليل اين دو متوقف بر اين است که از مني برگردد به خانه خدا و طواف و نماز طواف و سعي بين صفا و مروه و در آخر کار طوافي به نام طواف نساء بجا آورد تا بوي خوش و تمتع از غريزه جنسي نيز حلال شود و شايد رمز آن اين باشد که انسان هر چه از نظر مقام و منزلت بالا باشد و به مقام تجليه و لقا نيز رسيده باشد، ولي تسلط او بر غريزه جنسي، احتياج به مقام بالاتري و به کمک بيشتري دارد.

î و لقد همت به وهم بها لولا ان رءي برهان ربه (آن زن قصد او را کرد و او نيز- اگر برهان پروردگار را نمي ديد- قصد وي را مي نمود. يوسف/ 24)

يوسف صديق عليه السلام در امتحانها يکي پس از ديگري نمره عالي آورد حتي وقتي آن زنهاي به ظاهر با جمال و در واقع بي عفت به او اظهار تمايل مي کردند او مي گفت: خدا! زندان براي من بهتر از گفته اينهاست.

î رب السجن احب الي مما يدعونني اليه («يوسف» گفت پروردگارا زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اينها مرا به سوي آن مي خوانند و اگر مکر و نيرنگ آنها را از من باز نگرداني قلب من به آنها متمايل مي گردد و از جاهلان خواهم بود. يوسف / 33)

ولي همين يوسف با اين مقامش، با اين نمره عالي در امتحانش در مقابل غريزه جنسي اظهار عجز مي کند ومي گويدخدا مرا نجات داد، نه خودم و اگر او نبود در امتحان رفوزه شده بودم.

î و الا تصرف عني کيدهن اصب اليهن و اکن من الجاهلين .

بنابراين طواف نساء درس بزرگي است براي همه ، مخصوصا جوانها. ما اگر بخواهيم از شر غريزه جنسي محفوظ باشيم بايد علاوه بر اينکه با قدرت اراده آن را کنترل و از راه معقول و مشروع آن را ارضا کنيم از پروردگار عالم به واسطه رياضتهاي ديني نظير طواف نسا کمک بگيريم.

عمل سيزدهم: از تمام حج ، رفتن به مدينه منوره و زيارت پيغمبر اکرم و حضرت زهرا و ائمه بقيع عليهم السلام است و حج بدون زيارت اينها ناقص و نظير تمسک به قرآن منهاي ولايت است. از اين جهت در روايات اهل بيت علهيم السلام آمده است که زيارت مدينه منوره اتمام حج است و در قرآن شريف توسل به اهل بيت عليهم السلام را لازم دانسته است.

î يا ايها الذين امنوا اتقوا الله وابتغوا اليه الوسيله (اي کساني که ايمان آورده ايد پرهيزگاي پيشه کنيد و وسيله اي براي تقرب به خدا انتخاب نماييد. مائده/ 35)

بهترين توسلها، دعا و استغفار در حرمهاي مطهر آنهاست، که در حقيقت دعا و استغفار در محضر آنهاست و پروردگار عالم استجابت دعا و آمرزش گناهان را مشروط به اين مي داند که در محضر آنها باشيم.

î ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما. (و اگر اين مخالفان هنگامي که به خود ستم مي کردند (و فرمانهاي خدا را زير پا مي گذاردند) به نزد تو مي آمدند و از خدا طلب آمرزش مي کردند و پيامبر هم براي آنها استغفار مي کرد خدا را توبه پذير و مهربان مي يافتند. نساء/ 64)‌

از اين جهت در روايات اهل بيت سفارش زياد براي زيارت قبور اهل بيت عليهم السلام شده است. حضرت زهرا سلام الله عليها فرمودند: هر که سه روز حضرت رسول سلام الله عليه را زيارت کند بهشت براي او واجب مي شود و در روايات فراواني مي خوانيم که زيارت حضرت رسول ، زيارت خداست و در روايتي آمده است که پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم به اميرالمومنين عليه السلام فرمودند: قبور اهل بيت باغهايي از بهشت است و پروردگار عالم عشق زيارت آن قبور را در دلهاي بنده هاي خواص خود ريخته است و آنها در قيامت سر حوض کوثر مورد شفاعت مخصوص من قرار مي گيرند و در بهشت همسايگان من مي باشند، و ثواب هفتاد حج مستحبي براي انهاست و آنها بعد از زيارت از گناه، پاک مي شوند، نظير کسي که از مادر متولد شده باشد و در بهشت براي آنها مقامي است که هيچ کس نمي تواند درک عظمت آن مقام کند. ولي افراد پستي مسخره مي کنند زوار ما را ، و اينها شرورترين امت من هستند و به شفاعت من و بر سر حوض من نخواهند رسيد.

و مراعات چند چيز براي افرادي که به اين توفيق عظيم رسيده اند ضروري است:

توجه به اينکه در محضر آنها هستند، و گفتار و کردار و افکار و نيات آنها در محضر آنهاست.

î قل اعلموا فسيري الله عملکم و رسوله و المؤمنون (بگو عمل کنيد، خداوند و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را مي بينند. توبه/ 105)

از اين جهت بايد با دل پاک و نيت خالص و با ادب در گفتار و کردار وارد حرم مطهر شوند و شايد بلند خواندن زيارت در آنجا سزاوار نباشد چه رسد گفتگو با ديگران.

î لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبي (صداي خود را فراتر از صداي پيامبر نکنيد . حجرات/ 2)

و ادب در ايستادن و نشستن بايد مراعات شود، نظير کسي که در حيات آنها در محضر آنها مي نشيند. بلي چسباندن خود را به ضريح مطهر و بوسيدن در و ديوار رواق و حرم اظهار عشقي است که هر عاشقي بايد داشته باشد. مجنون را گويند در و ديوار شهر ليلي را ، سگ پاسدار کوچه ليلي را مي بوسيد و مي گفت ليلي در اين شهر است.

اين سگ فرخ رخ نيلي است اين پاسدار کوچه ليلي است اين

آمادگي براي رفتن حرم، براي گرفتن فيض، به عبارت ديگر آمادگي براي وصل. چه خوش گفته است علامه مجلسي- رضوان الله تعالي عليه- که رفتم نجف اشرف و چون لياقت رفتن حرم نداشتم چند روزي شبها در رواق مطهر و روزها در وادي السلام در مقام قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف، رياضت ديني کشيدم تا براي من مقام کشف و شهود پيدا شد.

توجه به اينکه گناه مخصوصا حق الناس موجب دل آزردگي اهل بيت عليهم السلام است و در روايات فراواني مي خوانيم ظلم به شيعيان ما، ظلم به ما است. از اين جهت خشنود کردن اهل بيت عليهم السلام به واسطه تصميم جدي بر اينکه تا بتواند کمک و اعانت به شيعه را ترک نکند و تصميم جدي بر اينکه ظلم و اجحاف به دوستان آنها نداشته باشد و با اين توبه و تصميم وارد حرم شود.

همت او در زيارت بلند باشد، فقط به خواستن حوائج دنيوي و اخروي اکتفا نکند، بلکه اين گونه حوائج را به خود آنها واگذارد. «علمهم بحالنا حسبنا من سوالنا.» بلکه همت او اين باشد که از نور آنها منور شود. از ولايت تکويني آنها براي عروج استفاده کند، زيرا کسي مي تواند به مقام فنا و لقا برسد که داراي چند چيز باشد: براق براي عروج، زاد و راحله در راه، راهنما براي گم نشدن و رسيدن به مطلوب، نور براي استفاده کردن از او در ظلمتها، براق اين راه براي انسان بعد ناسوتي او است که به آن جسم مي گويند . لذا قرآن براي تقويت اين براق سفارش کرده است:

î «و ابتغ فيما اتاک الله الدار الاخره و لاتنس نصيبک من الدنيا.» (در آنچه خدا به تو داده سراي آخرت را جستجو کن و بهره ات را از دنيا فراموش نکن. قصص/ 77)

زاد و راحله در اين راه، تقوا و روح خداترسي است که از نظر قرآن بهترين زاد و راحله است.

î تزودوا فان خير الزاد التقوي . (زاد و توشه تهيه کنيد که بهترين زاد و توشه پرهيزگاري است. بقره / 197)

و نور در اين راه که انسان را از ظلمت نجات مي دهد قرآن است.

î قد جائکم من الله نور و کتاب مبين. (از طرف خدا نور و کتاب آشکاري به سوي شما آمد. مائده/ 15)

و راهنماي اين راه اهل بيت عليهم السلام هستند که بدون آنها هيچ موجودي به کمال نخواهد رسيد و هيچ انساني به مقام وصل نخواهد رسيد و در سير و سلوک افرادي که از اين راهنما استفاده نکردند به جاي وصل براي آنها قطع حاصل شد و به جاي هدايت، در ظلمات ضلالت گرفتار شدند و از نظر قرآن ، اهل بيت عليهم السلام و در زمان ما قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطه بين غيب و شهود حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف هدايت اين راه را به عهده دارند.

î و جعلناهم ائمه يهدون بامرنا (و آنها را پيشواياني قرار داديم که به فرمان ما (مردم را) هدايت مي کردند. انبياء/ 73)

بنابراين توسل يک امر ضروري است و بهترين توسلات زيارت قبور مطهر آنهاست و اگر بتواند، تشرف به خدمت حضرت ولي عصر- عج الله تعالي فرجه الشريف-.

حضرت رضا عليه السلام فرموده است هر امامي عهدي در گردن شيعيان و دوستان خود دارد و بهترين وفاي به آن عهد زيارت قبور آنهاست و هر شيعه اي آنها را زيارت کند آنها در روز قيامت او را شفاعت خواهند کرد، يعني زيارت آنها موجب هدايت آنها در دنيا و آخرت است.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

اسرار حج

No image

منزل اول

No image

منزل دوم

No image

منزل سوم

پر بازدیدترین ها

No image

اسرار حج

No image

منزل دوم

No image

منزل سوم

No image

منزل اول

Powered by TayaCMS