فصل چهارم : لباس نمازگزار
س . احکام پوشانيدن عورت و لباس مصلّى را بيان فرماييد.
ج . واجب و شرط است پوشانيدن عورت در نماز واجب با قدرت و شعور؛ و در نمازِ سنت، شرط است، چه آن که نظر کننده اى باشد يا نباشد.
و عورت در مرد، قُبُل و دُبُر و بَيْضتين است. واَلْيتين و مابين رُکبتين و سُرّه از عورت نيست و نه مابين رُکبه و نصف ساق؛ و احوط پوشانيدن جميع است.و عورت در زن که واجب است پوشانيدن آن در نماز، تمام بدن است مگر صورت و دو کف دست و ظاهرِ دو قدم، هر چند احوط پوشانيدن جميع آنها است، مگر از مقدار واجب از موضع سجود از پيشانى اگر چه مقتضاى بعض روايات، افضل نپوشانيدن صورت است.
1 . مسائل لباس نمازگزار
عدم جواز نماز در لباس از ميته
مسأله :
: جايز نيست نماز در جلـد غير مذکّى از مأکول اللحم اگر چه مدبوغ باشد.
اماره بودن يد و سوق مسلمين در مشکوک التذکيه
و در مشکوک التذکيه آن، اگر اماره اى بر تذکيه هست، مانند «يَد مسلمان» و «بيّنه» و «سوق مسلمين» اگر چه در دست مجهول الاسلام باشد، بلکه اگر در دست کافر باشد که از مسلِمى يا از سوق مسلمين گرفته باشد، پس با هر کدام از اين امارات، حکم به تذکيه مى شود تا علم يا حجّت برخلاف آن باشد. و فرقى ـ بنا بر اظهر ـ در مسلِم، بين مستحِلّ ميته به دباغ و غير او نيست.و جز علم يا حجّت شرعيّه، يَدِ مسلِم را قاطع نيست.و در يَد، لازم است تصرّف غير جايز در ميته، مانند فروختن، نه دور انداختن يا احتمال آن. و در صورت اعتبار يَد، اخبار ذواليد اثر ندارد، و اظهر تأثير آن است در صورت اخبار از عدم تذکيه در منع اماريّتِ يَد، يا آن که تصرّفِ متقدّم، محرز نباشد و اخبار از تذکيه نمايد.
اطلاق منع در پوشيدن غير مذکّى
و فرقى در حکم تذکيه و عدم آن، بين ساتر و غير آن، و آنچه نماز در آن به تنهايى صحيح است يا نيست و به هيئت لباس هست يا ملبوسِ غير متعارف باشد، نيست؛ بلى بنابر عدم اشکال در محمول، پوشيدن، بايد صادق باشد؛ پس تقليد «شمشير» با «پوست ميته» از لحاظ لُبس، خالى از احتياط نيست.
حکم ميته غير نجس
اظهر اختصاص منع به ميته نجسه (يعنى خون جهنده دار) است، نه عموم به مثل ماهى غير مذکّى و امثال آن، اگر چه احتياط در غير آنچه سيره قطعيّه بر عدمِ اجتناب است، خوب است، و ضعيف است در آنچه روح ندارد از اجزاى ميته.
عدم جواز نماز در لباس از غير مأکول
جايز نيست نماز در اجزاى مذکّى از غير مأکول اللحم، و احوط اجتناب است در نماز از غيرمأکول اللحم اگر خون جهنده نداشته باشد اگر چه قابل تذکيه نباشد، يا مشکوک باشد، بلکه خالى از وجه نيست.و آنچه گوشت دار نيست، مانعى در نماز با اَجزاى آن نيست، مانند «کيک » و «پشه» و امثال اينها، و آنچه شأنيّت اکل دارد و گوشت دار نيست، محلّ تأمّل و مورد احتياط است در غير آنچه معلوم است استقرار سيره شرعيّه در آن، و آنچه گوشت دار باشد، اظهر و احوط اجتناب از جميع اجزاى بدن آن است اگر چه رطوبات خارج شده از آنها باشد.
و نماز در پاکِ از مو و فضلات انسان، مانعى ندارد، بلکه حرام گوشتِ غير انسان، مورد منع است.و فرقى در ممنوع، بين ساترِ به تنهايى، يعنى آنچه نماز در آن به تنهايى جايز است و غير ساتر مانند «عرقچين» و «جوراب» از کرک حيوان غير مأکول نيست، بنابر اظهر و احوط.و اظهر و احوط منع از محمولِ از اجزاى غيرمأکول اللحم است.
اجزايى که روح ندارد
آنچه روح در آن حلول نمى کند، پاک است و نماز در آن جايز است، چه از ميته جدا شود يا از مذکّى در صورتى که از طاهرِ در حال حيات جدا شود و از مأکول اللحم جدا شود؛ پس اگر از غير مأکول اللحم جدا شود اگر چه طاهر در حال حيات باشد اگر چه مذکّى شود، نماز در آن جايز نيست؛ و اگر نجس العين در حال حيات باشد، پاک نيست آنچه از آن جدا شود. و اگر اصول مو با ميته با رطوبت ملاقات کرد و معلوم شد، شستن آن مو يعنى محلّ ملاقات، براى نماز و مثل آن لازم است؛ و اگر مصاحبِ بعض اجزاى ميته باشد، ازاله آن لازم است، مثل آن که کنده شود مو يا دندان از ميّت اگر نجس العين نباشد؛ و اگر از حىّ کنده شود، لازم است ازاله اجزاى جدا شده از حىّ که پاک است در حال حيات. و چنانچه ملاقات کرده مقلوع با بعض آن جزء جدا شده با رطوبت، شستن آن لازم است، مگر آنچه از انسان کنده شود در وقت شانه زدن موى سر و صورت که از فضلات معفوّه است، مثل دانه هاى بدن پس از جدا شدن، چنانچه سيره و عسر و حرج، کافى در عفو از آنها است.
موى حيوان حرام گوشت
احوط ترک نماز است در مثل موها از غير مأکول که از اجزاى ملبوسات نمازگزار نباشند، بلکه احوط ترک در محمولِ از غير مأکول است که از اجزا و توابع ملبوس محسوب نمى شود.
عدم مانعيّت مشکوک
اظهر عدم مانعيّت مشکوک است، چه مشکوک باشد جزئيّت حيوان، يا غير مأکول بودن جزء حيوان در لباس يا آنچه به حکم ملبوس است، در صورتى که مشتبه بدوى باشد، و اگر غير مأکول، معلوم است اجمالاً به نحو شبهه محصوره، صحيح نيست نماز در يکى از آنها با اکتفا به آن يک نماز.
حکم اجزاى «خز»، «سنجاب» و...
و جايز است به نحو استثنا در آنچه ذکر شد در غير ماکول، نماز خواندن در کُرک «خز» خالص، که حيوانى است دريايى و فى الجمله تعيّش در خارج آب مى نمايد. و اظهر جواز [ نماز ] در پوست آن است بعد از فراغ از تذکيه با اماره آن.مراد از خلوص، مغشوش نبودن به وَبَرهايى است که نماز ندارند، مانند وَبَر «خرگوش و روباه» و غير اينها؛ و غشّ با ابريشم که به تنهايى براى مرد نماز ندارد، مانعى ندارد.و همچنين جايز است نماز در پوستين از سنجاب بنا بر اظهر بعد از احراز تذکيه اگر چه با يَدِ مسلمان باشد.و فرقى در جواز بين کُرک و پوست نيست چنانچه ذکر شد. و احوط در سنجاب اجتناب است. و اظهر و احوط در پوست و کُرک ثعالب و ارانب، عدم جواز نماز است بر طبق عموم متقدّم در غير مأکول.و احوط در «فنک » و «سمّور» و «حواصل» عدم جواز نماز است بر طبق عموم مقدّم. و تقديم اينها بر غير، در ضرورت و دَوَران و جواز در غير ساتر اختياراً، محتمل است، و احتياط در ترک است حتى در محمول چنانچه در مطلق غير مأکول گذشت.
پوشيدن طلا در نماز و غير آن
جايز نيست پوشيدن لباس طلا بر مرد در حال نماز و غير آن اگر چه ساتر فعلى نباشد، بلکه اگر چه مثل انگشتر باشد بنا بر احوط، و در بطلان نماز در آن به نحو مطلق، تأمل است، و احوط بطلان است، بلکه خالى از وجه نيست. و احوط جريان حکم مذکور است، در غير لباس از طلاى خالص به هر نحوى که مصداق «لباس طلا» به نحو متعارف از تزيّن به آن پوشش است، باشد، بلکه خالى از وجه نيست در ملبوس و توابع آن، نه محمولِ از مسکوک و غير آن، که مورد استمرار سيره در مصاحبت آنها است در جميع احوال.و اما تزيين شمشير و خنجر و مصحف، با طلا مانعى ندارد، و تعليق آنها در نماز به نحوى که لُبس صادق نباشد مانعى ندارد، و با صدق لُبسِ جايز در غير نماز، خالى از تامل نيست، و مصاحبت در باطن و محکم کردن دندانها و حمل آن بدون لُبس، مانعى ندارد در نماز هم.
عدم جواز پوشيدن مرد لباس حرير خالص را
جايز نيست پوشيدن «حريرِ» محض براى مرد و صحيح نيست نماز مرد در آن، مگر در حال حَرب و ضرورتِ ديگر، مانند سرماى شديد که به خاطر سرما نتواند آن را درآورد و غير آن را بپوشد، پس [ در اين حال ] پوشيدن و نماز در آن جايز است با ملاحظه احتياط در تأخير نماز با اميد زوال ضرورت تا آخر وقت، و اگر ممکن است بدون حرج شخصى درآوردنِ براى خصوصِ وقت نماز، واجب است تبديل آن در حال نماز.و اظهر عدم وجوب ساتر محلَّل ديگر است در صورت ضرورت در حال نماز که رفع تکليف و مانعيّت نمايد، و نبودن ساترى، ضرورت مسوِّغه نيست، بلکه مکلّفِ به نمازِ در حال برهنگى به نحو موظّفِ در آن حال است.
دوران بين حرير و نجس و نظير آن
در صورت اضطرار به يکى از حرير و نجس، اظهر تقديم نجس است، و همچنين [ اظهر [تقديم غير مأکول بر حرير در صورت دَوَران بين اين دو مانع [ است ]، و اظهر در بقيّه صورِ دورانِ بين انواع مانع، تخيير است.
جواز پوشيدن حرير در حال حرب
و جواز در حال حرب، مخصوص به لباس حرب نيست، بلکه براى محارب، ممنوع نيست جامه حرير محض؛ و حرب جهادى يا دفاعى واجب يا جايز، مجوّزِ اين ممنوع است نه مطلق حرب، و احوط رعايت حال استعداد و اشراف و اشتغال و عدم امکانِ درآوردن و تبديل نمودن، است، مگر با حرج يا تخلّف از مقصود، چنانچه در ضرورت ذکر شد.
جواز پوشيدن زن لباس حرير را
و جايز است پوشيدن حرير محض در حال اختيار براى زنها، و اظهر جواز در حال نماز است، و همچنين براى خنثاى مشکل که منعى نيست حتى در حال نماز.
پوشانيدن لباس حرير بر ديگرى
و حرام نيست بر ولىّ، پوشانيدن حرير محض بر مولّى عليه از طفل و مجنون، و صحّت نماز طفل در حرير محض در حال اختيار ـ بنا بر شرعيّت ـ محلّ تأمّل است. و پوشانيدن مکلّف، مکلّف را، اظهر حرمت آن است.
نماز در جورابِ حرير و مانند آن
اظهر صحّت نماز در چيزهايى است که نماز با آنها به تنهايى جايز نيست، مانند عرقچين و بندِ زير جامه و جوراب از حرير محض، اگر چه احوط اجتناب است. و اظهر ساتريّت عمّامه متعارفه است، به خلاف جوراب بزرگ که بدون پاره کردن و از هيئت خودش خارج نمودن، ساتر نيست.
التحاف و تدثّر به حرير محض
و آنچه ممنوع است، پوشيدن حرير محض و نمازِ در ملبوس آن است به نحوى که گذشت؛ اما فرش کردن و تکيه دادن و وساده قرار دادن و التحاف و تدثّر ـ يعنى لحاف يا روپوش خود قرار دادن ـ ممنوع نيست. و صحّتِ نماز با التحاف يا تدثّر به حرير محض، محلّ تأمّل است، لکن اظهر جواز است، به خلاف ارتدا و اتّزار.
ثوب مکفوف و شبيه به آن
و در ثوب مکفوف به ديباج (که حاشيه و اطراف آن از ديباج باشد) وغير متمحّض در ابريشم (مانند آنچه تار و يا پود آن فقط ابريشم باشد يا دگمه آن يا اَعْلام آن يعنى رسم و رقم آن) نماز مانعى ندارد، بلکه اظهر جواز وصله کردن با حرير محض است، زيرا جامه، حريرِ محض نيست. و همچنين خيوط جامه و قياطين اطراف آن [ مانع ندارد ]، اگر چه احتياط در اجتناب از زايد بر متعارف در عصر صدور روايات ازامامين صادقينـ عليهماالسلام ـ است که شايد کف جامه، زايد بر چهار انگشت نبوده؛ و همچنين وصله اى که خودش حرير محض است در جامه غير حرير محض، متعارف نبوده، محلّ احتياط است، اگر چه جواز اظهر است.
حرير ناخالص
و اگر لباس حرير از محضيّت و ابهام و مُصْمَت بودن خارج شود به واسطه آن که مخلوط است با چيزى که نماز در آن جايز است يا به واسطه غير اختلاط، مانعى از پوشيدن در حال نماز ندارد اگر چه خليط، اقلّ از حرير باشد، و اگر چه امتزاج به غير تار يا پود باشد. و اگر از صدق حرير محض، خارج نشود، مثل آن که خياطت آن با غيرِ حرير باشد، يا آن که دو جامه که يکى از آنها غير حرير است با هم دوخته يا الصاق شود، يا آن که در داخل جامه غير حرير گذاشته شود براى فايده در آن، جايز نيست نماز در آن، به خلاف مموَّه، يعنى مرکّب از نقره و ابريشم مثلاً قبل از نسج، و محشوّ به ابريشم که در داخل آن حرير گذاشته شود.و خليطِ مستهلک در حرير محض اگر صدق حرير محض نمايد، ممنوع است، وگرنه جايز است. و در منسوج طرائق محتمل است و عبرت به استهلاک غير حرير محض و صدق حرير محض است، نه به نسبت غير حرير به مجموع که عُشر باشد يا کمتر يا بيشتر. پس جايز نيست ـ بنا بر اظهر ـ در عکسِ فرعِ سابق، يعنى حرير مکفوف به غير حرير. و اگر روى جامه به تنهايى حرير باشد ممنوع است، و اگر آستر به تنهايى حرير باشد، خالى از اشکال نيست.
نماز در لباس مغصوب
جايز نيست نماز در لباس مغصوب با علم به موضوع غصب و حکم آن؛ و صحّت آن محلّ تأمّل و احتياط است، خصوصاً در ساتر و با عدم مندوحه بالفعل و يا حرکت لباس به حرکات نمازى. و فرقى در حکم مذکور، بين غصبِ عين و منفعت نيست، و همچنين متعلَّق حقِّ غير (مانند حقّ رهانت)؛ بلکه جامه اى که با عينِ متعلَّق خمس و زکات باشد مادام که اداى حق از مال ديگر ننمايد، همين حکم را دارد.و در مصبوغ باصبغ مغصوب در صورت بقاى جسميّت آن، و مخيط با خيط مغصوب اگر عرفاً تالف نباشد، حکم مذکور ثابت است. و با جهل به غصب يا حکم آن، يا نسيانِ غصب يا حکم آن، بلکه با تحقّق قصد قربت مطلقا، اظهر صحّت است و اعاده و قضا ندارد، و احتياط مقدّم در صحّت با علم و عمد است و در جهل به حکم وضعى، احتياط لازم است. و اگر خصوص نماز در مغصوب، مورد اذن باشد، يا به طريقى علم به رضاى مالک و صاحب حق حاصل شد، نماز صحيح است. و اگر در اثناى نماز، رجوع از اذن کرد به نحو رجوع عقلايى، پس اگر ممکن است درآوردن بدون ابطالِ نماز، لازم است؛ و احوط عدم صحّت نماز است با تمکّن از رد در صورتى که به همان حال، اتمام نمايد بدون رد و با توقّف بر ابطال، وجوب اتمام در ضيق وقت در صورت عدم تفويت واجب اهمّ و جواز ابطال در سعه وقت، خالى از وجه نيست.و اگر اذن عمومى در نماز در جامه داد، پس اگر اطمينان به خروج غاصب حاصل شود، براى غير غاصب فقط جايز است، وگرنه اظهر جواز براى غاصب است.
نماز خواندن با آنچه پشت پا را مى پوشاند
احوط ترک نماز [ است ] در مسمّى به «شمشک» و «نَعْل سندى» و هر لباسى در پا، که ساتر پشت پا باشد به نحوى که صدق کند سَتر پشت پا و ساتر ساق نباشد، اگر چه جواز، خالى از وجه نيست. و اگر ساتر بعض ساق باشد، مانند چکمه و جوراب، جواز بى اشکال است. و احوط در غير متعارف از لابس و ملبوس، الحاق به متعارف است. و مستحب است نماز در «نَعْل عربى» که مانع از سجود بر ابهام نيست و ساتر ظَهر پا عرفاً نيست.
معيار صحّت نماز در لباس
آنچه حرام نباشد پوشيدن آن ـ چنانچه اشاره به محرّماتِ مانند طلا و حريرِ محض گذشت و همچنين لباس شهرت که موجب تنقيص است و لباس مرد مختصّات زن را و به عکس ـ نماز با آن جايز و صحيح است و همچنين مغصوب و آنچه به حکم آن است به نحوى که گذشت، جايز نيست نماز در آن، به خلاف مملوک و مأذون و مرضىّ اگر چه رضا تقديرى ـ يعنى بر تقدير اطلاع ـ باشد اگر قطعى يا ثابت با امارات معتبره يا شاهد حالِ قطعى يا اذن فحوى باشد، نماز با آنها جايز و صحيح است. و بعض فروع مناسبه، از مراجعه به مذکور در مکان معلوم مى شود. و شرط بودن طهارت لباس به نحو متقدّم، در کتاب طهارت معلوم شد.
ميزان ستر عورت براى مردها
جايز است براى مرد، نماز در يک جامه که ساتر عورتين باشد، پس کافى نيست اگر رنگ پيدا باشد؛ و اما شَبَح اگر ديده شود بدون ديدن رنگ، پس وجوبِ ستر، خالى از وجه نيست، به خلاف حجم، که واجب نيست پوشانيدن در نماز و غير آن.
آيا ميزان در ديدن متعارف است نه خارجِ از متعارف از حيث زمان تابيدن آفتاب، و مابين روشن و تاريکى، و حِدّت باصره و ضعف آن در تحقّق ستر مطلق، يا لازم است رعايت خصوصيّت؟ محلّ تأمّل است، پس مشکل است ديدن حديد البصر و ترک تحفّظ از او در نماز و غير آن، بلکه با احراز خصوصيّت، لزوم ستر بدون حرج خالى از وجه نيست.
پوشش زنها در نماز
و بر زن واجب است پوشانيدن جميع بدن در حال نماز اگر چه ناظرى نباشد، و مو و گردن و آنچه در غير حال نماز از ناظر محترم لازم است ستر آن که بر حسب عادتِ متعارف با دو جامه مستور مى شود] در حال نماز، واجب است پوشيده شود ]. و لازم نيست در حال نماز، ستر وجه؛ و احوط اقتصار بر حدّ وجه در وضو است که بيش از آن، مکشوف در نماز نباشد، و همچنين کفّين و قدمين واجب نيست بر زنها ستر آنها در نماز، و اظهر عدم فرق بين ظاهر و باطن آنها است، اگر چه احوط اقتصار بر ظاهر آنها است، و بايد مقدّمتاً مقدارى از کفّين و قدمين، مستور بشود؛ و فرقى در لازمِ از ستر، بين وجود ناظر و عدم آن نيست.
شرطيت ستر عورت
نماز [ شخصِ ] عارى صحيح نيست در حال اختيار، مگر آن که بپوشاند عورتين را. و سترِ لازمِ در نماز، شرط است در آن و در رکعات احتياط و در اجزاى فراموش شده که تدارک مى شوند، به خلاف نماز بر ميّت که اظهر عدم شرطيّت ستر است در آن.
نماز خواندن بدون ستر با فراموشى يا غفلت
اگر ناسياً يا غافلاً، نماز را تماماً يا بعضاً بدون ستر عورت به جا آورد (تمام عورت يا بعض آن) و بعد از اطلاّع در اثنا، مبادرت به ستر نمود بدون فصل مُخِلّ، اظهر صحّت نماز است در جميع صور مذکوره، اگر چه احوط استيناف بعد از اتمام است بعد از ستر پس از اطلاع در اثنا. و اگر غفلت، مستمرّ شد تا آخر نماز و بعد از نماز معلوم شد که تمام نماز يا بعض آن بدون ستر بوده، صحّت، يقينى است.
مقدار لازم در ستر عورتين
و عورتين ـ که در حال نماز و غير آن، واجب است ستر آنها ـ عبارت هستند از «حلقه دُبُر» و «قضيب» و «بيضتين»؛ و امّا غير اينها مابين «سُرّه» و «رُکبه»، مستحب است ستر آنها.
نماز در پوست يا منسوج
احوط در حال اختيار براى تحصيل ستر صلاتى، پوشيدن جامه اى است که ساتر عورتين باشد؛ و دور نيست جواز نماز در چيزى که صدق کند پيراهن و روسرى و لنگ اگر چه از پوست يا غير منسوج باشد.
پوشش با گياه و گِل
و در غير حال اختيار، پوشاندن عورتين با گياه کافى است، اگر چه صدقِ لباس نکند. و پوشش اگر چه با پوست باشد، مقدّم است بر گياه در صورت مذکوره، بلکه اگر چه پوشيدن صدق نکند، مقدّم است بر ستر با گياه بنا بر احوط.و در وجوب تستّر براى نماز با گِل و نحو آن از جسمهاى ساتر لون، تأمّل است، [ و [اظهر عدم وجوب است مگر براى ناظر محترم؛ و بر تقدير تستّر جايز، اظهر آن است که وظيفه با ستر لون، قيام و رکوع و سجود است، نه ايما مثل نماز عارى. و اظهر عدم جواز تستّر با گِل است در حال تمکّن از ساتِر منفصل اگر چه گياه باشد، بلکه بطلان نماز در حال اختيار با گِل، اقرب است. در ضرورت و نبودن چيزى حتى گياه، احتياطاً ترک نشود تستّر با گِل در صورت عدم حرجيّت آن براى ادراک رکوع و سجود در مقابل ايما، چنانچه گذشت.
نزول در آب کدر يا گل و نحو آن
و امّا نزول در گِل يا آب کدِر و نحو اينها، پس در حکمِ آلودگى به گِل مى باشد با عدم تضرّر و حرج که غالباً هيچ کدام خالى از ضرر يا حرج نيست و وجود ناظر محترم لازم است و نماز هم با او با قيام و رکوع و سجود آنچه از اينها ممکن باشد يا انحناى قريب به اينها، لازم مى شود؛ و اگر مأمون از ناظر است، وجوب يقينى [ تعيينى [ندارد، بلى احتياط ترک نشود براى محافظت بر قيام و رکوع و سجود در صورتى که فرق باشد و با عدم اينها موظّف به واجبات مختار نباشد [ نيست ] ، و اين احتياط در صورت عدم ضرر و حرج است.
دخول در حفيره
و اما حفيره و نحو آن، پس به حکم بيتِ محفوظ است که با دخول در آن، محفوظ از ناظرِ محترم مى شود، که مى تواند قائماً نماز بخواند با نبودن ناظر محترم.
و آيا موظّف است به رکوع و سجود در صورت امکان و در صورت عدم امکان آنچه از انحنا ممکن است، يا ايما، يا جايز است هر دو؟ سوّمى اقرب است، و احوط اوّلى است اگر در رکوع و سجود تکشّف زايد باشد، چنانچه غالباً چنين است.
تمکن از تستّر تنها در حال جلوس
و اگر متمکّن است از تستّر در حال جلوسِ فقط، پس اگر مأمون از ناظر محترم است، قائماً نماز مى خواند با ايما، يا با رکوع و سجود، چنانچه گذشت؛ و اگر مأمون نيست، خواهد آمد ان شاء اللّه . و اگر موظّف است به نماز جالساً، واجب است ستر از ناظر و براى نماز؛ و رکوع و سجود را اگر متمکّن شد با ستر به جا مى آورد، وگرنه ايما مى نمايد.
وجوب تحصيل ساتر
و واجب است تحصيل ساتر صلاتى اگر چه به خريدن به ثَمَن يا اجرت غير مضرّه به حال باشد؛ و اگر مضرّ به حالش باشد، يا موجب خوارى و تحمّل منّت باشد، لازم نيست.
و احوط تأخير نماز است براى تحصيل ساتر تا آخر وقت مگر براى مأيوس و عالم به تمکّن که جايز است براى اوّلى و جايز نيست براى عالم بنابر احوط.
بذل ساتر به کسى که او هم عارى است
کسى که ساترى را واجد است، نمى تواند در ضيق وقت، به غير بدهد به سببى از اسباب، لکن اگر معصيت کرد و به سببِ لازمى، تمليکِ عين يا منفعت به ديگرى کرد که آن هم مکلّف به نماز و عارى است، سبب، صحيح و وفا لازم است و نماز هر دو صحيح است، يعنى معطى، عارياً و معطى له، ساتراً نماز مى خوانند.و در صورت جوازِ رجوع، تأمّل است؛ لکن عدم جواز اذن با سببِ جايز ديگر تکليفاً يقينى است؛ و بـر تقدير جـوازِ رجوع، نماز معطى، عـارياً صحيح نيست، زيـرا مکلّفِ بـه نماز با ستر است، آيا نماز معطى له ساتراً جايز است؟ اقرب صحّت است در صورتى که امساک آن، اعانت محرّمه بر ترک صلات با تستّر نباشد؛ و بر تقدير عدم جوازِ رجوع، نماز هر دو صحيح است و فسخ به خيار، به منزله رجوع و در حکم آن است بنا بر اظهر.
تمکّن از شرايط نماز قصر در مواضع تخيير
و اگر در مقدارِ نمازِ قصر، واجد ساتر يا شروط ديگر است، لازم است با تخيير، اختيار قصر نمودن؛ و همچنين ترک ازيد از واجبات اختياريّه در يک نماز اگر در زايد بر واجبات تمکّن ندارد. و اگر باذل، شرطِ قصر يا اتمام نمايد و قبولش واجب باشد، معيّن مى شود عمل به شرط جايز.
اشتباه ساتر به غير کافى
و اگر ساترِ جايز، مشتبهِ به غير کافى باشد به شبهه محصوره، لازم است تکرار به مقدارى که يقين کند يک نماز در کافى واقع شده است. و اگر عمداً يا نسياناً ترک اين احتياط در وقت کرد، قضا مى کند در يک ساترِ کافى؛ و اگر مستلزم عسر است، عارياً نماز مى خواند با اتيان به آنچه از تکرار عسر ندارد بنا بر احوط؛ و همچنين با ضيق وقت، جمع مى کند بين تکرارى که ممکن است با نماز عارى بنا بر احوط. و اگر جز يک نماز ممکن نيست، عارياً [ نماز ] مى خواند در صورت عسر و ضيق وقت.و اگر اشتباه به نجس باشد، آنچه ممکن است، با تستّر به جا مى آورد اگر چه يک نماز باشد با انحصار شرط نماز در ساتر نجس بنا بر احوط.و اگر غيرِ کافى، محرَّم باشد، مانند «مغصوب» و «حرير محض» و «طلا» و «لباس شهرت» و «لباس تشبّه»، جايز نيست غيرِ نمازِ عارى؛ و صحّت نماز در مشتبه به مغصوب، مانند صحّت آن در مغصوب است. و با غفلت از غصب صلات در مشتبه، مثل صلات در معلوم الغصبيّه در غير حال عمل، صحيح است، و لُبس حرير مثلاً، مانند لُبس مغصوب است در صحّت با غفلت در مقدار غفلت و محکوميّت بعد از التفات در اثنا به حکم صلات عارى بنا بر اظهر.آيا تلف بعض اطراف شبهه، در حکم عدم تلف است، يا در حکم سبق تلف است؟ اظهر اوّل است؛ پس نماز را در غير شبهه به نجاست، عارياً به جا مى آورد در صور متقدّمه با احتياط جمع در آنچه که گذشت. و حکم مشتبه به نجس، مذکور است در محلّ خود.
نماز کسى که ساتر ندارد
اگر نمازگزارِ منفرد، برهنه بود و هيچ ساترِ اختيارى و اضطرارى نداشت، پس اگر آمِن از ناظر محترم است، در حال قيام نماز مى خواند؛ و اگر آمِن نيست، جالساً نماز مى خواند. و در صورت اوّل، ايما براى رکوع و سجود مى نمايد در صورتى که در آنها زيادتى تکشّف باشد، لکن احتياط در فعل رکوع و سجود مثل جلوس براى تشهد و تسليم، ترک نشود.و مى تواند با امن از ناظر محترم، رکوع و سجودِ نماز قائماً [ نمايد ]؛ و با عدم امن (که جالساً نماز مى خواند) ايما مى نمايد؛ و اگر ساتر در حال جلوسِ فقط دارد، رکوع و سجود مى نمايد. و در صورت ايما واجب يا جايز، رعايت واجبات ممکنه از رکوع و سجود ـ از زيادتى انحناى ممکن با فرق بين اين دو در ايما با سر در نماز قائم و وضع ساير مساجد بر زمين در ايما سجودى در نماز جالس و انحناى ممکن در ايما رکوعى او با رعايت فرق ـ لازم نيست حتى در صورتى که رعايت اين مراتب، موجب زيادتى تکشّف نباشد، بلکه بـا ترتيب مقدّم، وظيفه يـا ايما است يـا رکوع و سجود با واجبات آنها.
اگر در اثناى نماز، ساترى يافت
و اگر در اثناى نمازِ عارى، ساتر پيدا شد، پس اگر متمکّن از ستر است بدون منافى، ستر نمايد و اتمام نمايد و احتياطاً در وسعت وقت، اعاده نمايد؛ و اگر متمکّن نيست بدون منافى، پس اگر وقت وسعت دارد، استيناف مى نمايد با ستر، يعنى تمام نماز را با ستر به جا مى آورد. و اگر نمى تواند مگر آن که يک رکعت را با ستر به جا آورد، آيا محافظت بر وقت اختيارى در تمام نماز مى کند، يا بر ستر در تمام نماز با فرض صحّت نماز بر هر تقدير لو لا مزاحمت وقت و ستر؟ اظهر تخيير است، و اگر وسيع نيست به نحو مذکور، نماز را با همان حال اتمام مى نمايد.
تأخير نماز از اوّل وقت با نبود ساتر
و احوط تأخير نماز است با عذر فقد ساتر؛ پس اگر در اوّل وقت، عارياً خواند و قصد قربت متمشّى شد و بعد از نماز، ساتر پيدا شد، احوط اعاده نماز است.
نفسى يا شرطى بودن وجوب تستّر
اظهر اين است که سترى که واجب است با ناظر به وجوب نفسى، واجب است بدون آن (ناظر) به وجوب شرطى. و چون مختلف است اوّل به اختلاف لباس و مکان، مختلف مى شود دوّمى؛ پس تستّرِ از تحت، شرط است مطلقا در صورتى که واجب باشد با ناظر. و ساتر در هر دو قسم بايد ساترِ در جميع احوال مکلّف و مصلّى باشد از جميع جهات.و اگر اختياراً بايد ساتر، جامه و مانند آن باشد، مطلقِ رافع تکليفِ نفسى، محقِّق شرط نماز نيست؛ پس کلام متقدّم در ستر و اين کلام، در آنچه با او ستر مى شود، مخصوص است. و از اين جا معلوم مى شود که اگر سوراخ جامه، محاذى عورت باشد و با دست جامه را جمع کند که ساتر، جامه بشود، مانعى ندارد؛ و اگردست حايل از مشاهده باشد، باطل است بنا بر عدم جواز اختياراً؛ و همچنين اگر با دست غير مصلّى بپوشاند، مشکل است بر حسب آنچه که گذشت.
انکشاف عمدى در نماز
و حکم انکشاف غير عمدى گذشت. و انکشاف عمدى در اثنا، موجب بطلان، از وقت انکشاف مى شود، نه از اوّل نماز، مگر آن که از اوّل قاصدِ منافى بوده است.و چون ممنوعِ نفسى، تقديرى است و ممنوعِ صلاتى، فعلى است، نه عکس، يعنى بعضِ ممنوعِ صلاتى، ممنوع نفسى نيست، پس منع از انکشاف نزد خودِ مصلّى با مستوريّت از غير عرفاً، بى دليل است در صورتى که تقدير نظرِ غير نشود به سبب ساترى که جايز است تستّر به آن، نه از آن جهت که وجه [ روى ]، ساتر غير و مانعِ غير از نظر است با آن که اطلاق ندارد و گاهى نظر دو نفر ممکن است، بلکه از آن جهت که ساتريّت عضوِ بدن، مسلّم نيست چنانچه گذشت.
نحوه جماعت عراة
جماعت براى «برهنه ها» مستحب است، و چون امن از ناظر نيست، فرادى و جماعتِ ايشان، نشسته خواهد بود.و گذشت آن که با عدم امن، ايما مى نمايند در رکوع و سجود؛ لکن مناسبت، اقتضا مى نمايد که امامِ مقدّم، فى الجمله ايما نمايد، و مأمومين که در عرض هم در صف واحد باشند، رکوع و سجود ايشان مانعى نداشته باشد، به خلاف آن که ازيد از صف واحد باشند که اگر امام ايما مى نمايد، صف اول هم ايما مى نمايند. و ملحق بودن صورت نابينايىِ فى الجمله و تاريکى، به صورت اَمْن از ناظر و نماز قائم با ايما يا با رکوع و سجود به نحوى که گذشت، بى وجه نيست.و امّا متعارف از اجتماع برهنه ها که در آن امن نيست، پس امام متقدّم، ايما در حال جلوس براى رکوع و سجود مى نمايد و صف متأخّر از او، رکوع و سجود مى نمايند بنا بر احوط با رعايت عدم زيادتى تکشّف؛ و اگر صفِ ثانى باشد، رکوع و سجود، وظيفه آنهاست به نحو مذکور، و صف اول، مثل امام، ايما مى نمايند.
نماز عارى منفرد
و امّا «منفرد» پس گذشت که با امن، قائماً نماز مى خواند و مخيّر است در ايما و رکوع و سجود، و احوط اختيار دوم است، و با عدم امن، جالساً نماز مى خواند و ايما مى نمايد براى رکوع و سجود با رعايت خصوصيّات موافقه با آنچه در جماعت ايشان ذکر شد.و مطلقا قايمِ از مرد و زنِ برهنه، دست بر عورت بگذارد در حال نماز و جالساً پاها را به هم متّصل نمايد، و به زمين در حال سجده متّصل شود، و [ اگر ] به اين صورت به جا آورد، موافق احتياط است، اگر چه اظهر، عدم وجوب هر چيزى است که تأثير ندارد در ستر نمازى و در ستر نظرى در مثل مفروض که امن از ناظر است.و گذشت آن که احتياط براى مصلّىِ منفرد اگر آمن و قائم است، در رکوع و سجود است در مقابلِ ايما به سر، و اين احتياط براى آمِن، مطلقا ترک نشود؛ و همچنين ايما به سر براى سجود، پايين تر باشد از ايما براى رکوع.و اعتبار در امن و عدم آن، به ناظر محترم است، نه غير، حتى زوجه بنا بر اظهر.
حکم رکوع و سجود در صورت وجوب ايما
و در صورتى که وظيفه معيّنه ايما است، رکوع و سجود مجزى نيست، و هيچ عذرى مسوّغ ترک رکن نيست، و همچنين اگر فريضه، رکوع و سجود است.و در صورت فرضِ ايما، اگر رکوع يا سجود کرد از روى نسيان، بعد ملتفت شد و ايما کرد، محتمل است صحّت نماز، بلکه خالى از وجه نيست، چون زيادتى سهويّه در مأمور به نيست؛ حتى در صورتى که بعد از سجود ملتفت شد، پس ايما براى رکوع و سجود به جا آورد زيرا آنچه زياد شده اصلاً مأمورٌ به نبوده، نه آن که زيادتى، در مأمورٌ به [ واقع ] شده، لکن احتياط در اعاده، ترک نشود، و همچنين اگر زيادتى در ايماى رکوع و سجود شد، احتياطاً اعاده نمايد. اگر بعد از ايما اوّل سجود، متذکر شد ترک ايماى رکوع را، ايما رکوع به جا مى آورد و بعد ايما سجود را؛ و اگر ايما سجود تکميل شده، احتياطاً ايماءها را به جا مى آورد با ترتيب و اعاده مى نمايد نماز را.
عدم امکان ستر بيش از يک عورت
اگر ساتر براى يکى از عورتينِ فقط، پيدا شد به نحو معيّن، واجب است ستر همان يکى، و همچنين بعض از يک عورتِ مخصوص؛ و اگر کافى براى يکى است بدون تعيين؛ پس اگر محذورى ندارد، در حال قيام، ستر قُبُل با آن بنمايد و در رکوع وسجود ستر دُبُر نمايد، و قُبُل را با ضمّ فخذين مستور سازد، و اگر ميسور نيست، مخيّر است.
نماز زن بدون پوشش يا ساتر
و امّا زن که تمام بدنش عورت است، پس مناسب با احکام سابقه مرد اين است که اگر ساترى براى عورتين دارد، لازم است مخصوص نمودن آنها به ساتر، و همچنين بعض عورتين؛ و اگر هيچ ساترى ندارد، به حکم عريان است [ که ] با جلوس و ايما، نماز را انجام مى دهد اگر غير مأمونه است از ناظر؛ و اگر مأمونه است، با قيام و ايما، يا با رکوع و سجود انجام مى دهد به نحو مقدّم.و اگر آمن است از مطّلعِ محترم و براى عورتين ساتر دارد، آيا قائماً نماز مى خواند يا جالساً؟ احوط جلوس است و رکوع و سجود را انجام مى دهد؛ و اگر ساترِ يکى از فرجين را دارد، ممکن است ترجيح ستر دُبُر، مانند مرد، و قُبُل را با ضمّ فخذين ستر مى نمايد، مگر اين که وظيفه اش قيام باشد که در حالِ قيام نماز، ستر قُبُل و در حال جلوسِ نماز، ستر دُبُر مى نمايد و انجام رکوع و سجود مى نمايد. و در غير حال نماز چنانچه ضرورت قيام باشد يا در حال جلوس هر کدام احتياجش به ستر بيشتر است [ را مى پوشاند ]، و در صورت مساوات، تقديم قُبُل به ستر مى نمايد.
پوشش خنثى
و خنثاى مشکل، فرجين ـ يعنى علامت مرد و زن ـ را از باب احتياط مى پوشاند با عورت مشترکه بين مرد و زن؛ و همچنين ساير بدن را اختياراً على الاحوط در حال نماز مى پوشاند. و اگر ساتر ندارد مگر براى يکى، قُبل را در حال قيام نمازى و دُبر را در حال جلوس نمازى، مثل مرد، مقدّم مى دارد، و در غير حال نماز، احوجِ به ستر را مى پوشاند، و در صورت مساوات، قُبُل مقدّم است؛ لکن تقدّم قُبُل در اين صورت و در حال قيام نمازى به ستر، در صورتى است که هر دو علامت را کافى باشد و گر نه تقديم سترِ دُبُر، مطلقا راجح است.و اگر ساتر، مخصوصِ قُبُل و کافىِ براى يکى از دو علامت است، پس با اَمن از ناظر، فرقى در حال نماز نيست هر کدام را خواست بپوشاند براى نماز؛ و اگر مأمون نيست، پس در حال نماز و غير آن، ملاحظه مماثل بودن ناظر محترم و غير مماثل بودن، راجح است؛ پس نزد مرد، آلت زن و نزدِ زن، آلت مرد را مى پوشاند، و اگر هر دو جمع شدند، مخيّر است.
ستر دختر نابالغ و کنيز
و «کنيز» و «دختر»، مشروط نيست صحّت نماز آنها به پوشانيدن سر، و فرقى بين اقسام کنيز نيست. و اظهر دخول گردن در اين جا، در سر است، پس واجب نيست ستر رقبه، و جايز است نماز «اَمه» و «صبيّه» در قميص.و در غير پوشيدنِ سر و گردن، حال اينها، حال آزاد و کبيره است در منع و در استثناى وجه و کفّين (و قدَمَين).و کشف سر در نماز، وجوب شرطى براى کنيز و دختر ندارد، بلکه استحباب ستر در مرتبه اى محتمل است، و کنيز مبعّض، داخل در مستثنى نيست.
رفع رقيّت در اثناى نماز
کنيزى که در اثناى نماز، آزاد بشود اگر زمانى فاصله بين عتق و ستر نبود، قطعاً صحيح است؛ و اگر فاصله بود، واجب است ستر سر نمايد براى بقيه نماز با تمکّن از آن بدون منافى، و احتياطاً بعد از نماز در وسعت وقت اعاده نمايد، اگر چه اظهر صحّت و عدم وجوب اعاده است، و همچنين است اگر فاصله بين عتق و علم به آن بود بنا بر اظهر، و همچنين است صورت استمرار جهل به عتق تا آخر نماز بنا بر اظهر. و اگر جاهل به حکم بود و ترک کرد ستر را، اعاده مى نمايد بنا بر اظهر، و ملحق است به صورت ترک ستر عالماً عامداً.و اگر ستر سر، محتاج به فعل کثير و مبطل باشد، استيناف مى نمايد در صورت وسعت وقت براى نمازِ تمام با شرايط از وقت و ستر؛ و اگر وسعت نداشته باشد مگر براى يک رکعت با ستر در وقت، آيا قطع مى نمايد براى سترِ سر، يا مستمرّ مى شود براى وقت زايد بر يک رکعت، يا فرق است بين وجود ناظر محترم و عدمش؟ محلّ تأمّل است؛ بر هر تقدير اگر قطع نمود براى ستر و يک رکعت وقت را ادراک کرد، صحيح است و قضا ندارد. و ممکن است جريان بعضِ مذکور، در واجدِ ستر در اثناى نماز، يعنى آنچه مربوط به ستر سر بالخصوص باشد. و اگر وقت وسعت براى استيناف با ادراک يک رکعت در وقت با ساتر ندارد، اتمام مى نمايد و ساقط است شرطيّت ستر در اين صورت و همچنين در صورت فقد ساتر براى بقيّه.
بلوغ دختر در اثناى نماز
و همچنين اگر دختر در اثناى نماز، بالغ شد به غير مبطل نماز پس اگر ستر، محتاج به منافى نباشد، تستّر کرده و اتمام نمايد؛ و گرنه ابطال مى نمايد و استيناف مى نمايد با وسعت وقت اگر چه براى يک رکعت باشد بنا بر عدم تخيير در مسأله سابقه.و همه آنچه ذکر شد، در صورتِ اجزاى اتمامِ غير واجب، از واجب است، وگرنه قطع براى ادراک يک رکعتِ وقت با شرايط، لازم است، و همچنين در صورت عدم شرعيّت عبادت صبّى، چنانچه محتمل است بنا بر تمرينيّت و عدم اِجزاى از فرض، رعايتِ وقتِ سايرِ شرايط عباديّه نماز ـ مثل طهارت از حدث، بشود تا ادراک يک رکعت با تمام شرايط و به نحو مجزى از فريضه نمايد و گرنه قطع و استيناف لازم نيست.و تفصيل اين فروع، در غير اين مقام مذکور است از جهت شرعيّت و تمرينيّت و اِجزاى نفل از فرض و عدم آن.
مکروهات لباس نمازگزار
بدان که در کتب اصحاب، مواردى براى کراهت نماز در ثوب ذکر شده است، از آن جمله: لباس سياه غير از عمّامه و خفّ و کساء است؛ و ثوب رقيقِ غيرِ حاکى؛ و ازار را روى قميص قرار دادن؛ و اشتمال صمّاء (گذاشتن دو طرف ثوب بعد از جمع کردن و ارسال از زير بال به روى يک دوش)؛ و در عمّامه بدون حنک نماز خواندن؛ و بدون ردا، امامت کردن در نماز؛ و آن که مصاحب آهن ظاهرى در نماز باشد؛ و نماز بخواند در جامه متّهم به نجاست؛ و آن که نماز بخواند در قباى مشتمل بر صورتها؛ و در انگشترى که در آن صورت است از قبيل صورت پرندگان؛ و زَن در خلخال که صدا دارد نماز بخواند يا با نقاب؛ و مرد با لِثام بخواند.و چنانچه به اميد کثرت ثواب، ترک نمايد اين لباسها را در نماز، خوب است، اگر چه بعضى از مذکورات، کراهتش ثابت و بعضى از آنها محلّ خلاف است، و همچنين مـوارد ديگرى مذکور است بـراى لباس مکروه که بـراى اختلاف و مسلّم نبودن، ذکر نشد.
س . واجب است پوشانيدن موى سر بر زنان يا نه؟
ج . بلى واجب است، مگر کنيز و دختر نابالغ.
س . پاک بودن لباس و بدن مصلّى، واجب و شرط صحّت در آن است يا نه؟
ج . بلى واجب است و شرط صحّت است.
س . شرط است در لباس مصلّى که مباح باشد يا نه؟
ج . بلى شرط است به تفصيلى که در مکان نماز ذکر شد.
س . هرگاه از روى اجبار، يا علم به غصبى نداشتن، يا فراموشى، نماز کرد در لباس غصبى، صحيح است يا نه؟
ج . صحيح است، بلى اگر در عرف کرايه داشته باشد ضامن است.
جنس لباس مصلّى
س . آيا لباس مصلّى از چه جنس بايست باشد ؟
ج . جايز است از جميع نباتات پنبه وکتان وغير آن، وهمچنين از پوست حيوان مأکول اللحم با تذکيه نمودن هرچند دبّاغى نشده باشد، وهمچنين جايز است بودن رخت نمازگزار از پشم وکُرک وموى وپَر حيوان مأکول اللحم هر چند تذکيه نشده باشد ويا از مرده کنده باشد وبر تقدير کندن واجب است شستن موضعى که رسيده است ببدن مرده با رطوبت .
حرير
س . اگر لباس مصلّى حرير محض باشد چه صورت دارد ؟
ج . از براى مردان حرام ومبطل نماز است اگر چه ساتر عورت نباشد، مثل بند زير جامه وغير آن على الاحوط اگر چه اقوى جواز است وامّا از براى زنان مباح وجايز است چه در نماز وچه در غير نماز . وممزوج به آنچه نماز در آن صحيح باشد هر چند ممزوج ده يک باشد بلکه مادامى که مضمحل نشود به نحوى که بنامند آن را حرير، جايز است از براى مردان نيز .
ماهوت
س . ماهوت که هميشه مسلمانان در بازار خودشان مشغول بيع وشرا هستند وهميشه علما وارباب ديانت واهل خُبره مى خرند ومى پوشند در اين زمان بعضى شبهه در ميان انداخته اند که احتمال فانى کردن بعضى از اجزاى غيرمأکول اللحم در ماهوت مى رود ، وبه محض القاى اين شبهه، آيا در نماز، احتراز واجتناب لازم است يا نه ؟
ج . لازم نيست على الاقوى .
طلا بافت
س . جايز است رخت مصلّى، طلاباف باشد يا نه ؟
ج . از براى مردان جايز نيست، بلکه نماز باطل است اگر چه ساتر عورت هم نباشد واز براى زنان، مباح وجايز است .
س . انگشتر طلا در دست نمودن مرد چه صورت دارد ؟
ج . حرام است ولى حرام نيست همراه داشتن طلا در نماز، چه سکّه دار باشد چه غير سکّه دار .
حمل نجس يا متنجس در نماز
س . حمل نجس يا متنجّس ـ مثل دستمال يا کيسه ـ در نماز چه صورت دارد ؟
ج . احوط اجتناب است مگر متنجّس که ساتر نباشد .
س . چيز ى که ساتر عورت نمايد ونجس يا متنجّس باشد، بپيچند وبر جيب يا بغل گذارند، آيا در نماز، جايز است يا نه ؟
ج . احوط اجتناب است .
اضطرار زن به پوشيدن لباس نجس
س . هرگاه زنى جز لباس نجس پوشيدن چاره ندارد ، در نماز تکليفش چيست ؟
ج . اگر ناظر محترمى حاضر باشد با همان لباس نماز کند؛ واگر ممکن است تطهير وناظر محترم هم نباشد، تطهير لباس نمايد ونماز را بخواند .
س . اگر زنى به غير از لباس غصبى، لباس ندارد ونا محرم نيز حاضر نباشد، در اين لباس جايز است نماز کردن يا نه ؟
ج . جايز نيست بلکه بايد برهنه نماز کند .
اجزاى حرام گوشت در نماز
س . اجزاى حرام گوشت ـ مثل موى گربه وغيره ـ در نماز حملش جايز است يانه؟
ج . اقوى عدم جواز صلات وبطلان است اگر ملصق به جامه مصلّى باشد؛ ولى اگر محمول باشد، جواز خالى از قوّت نيست.(1)
س . اجزاى انسان ـ مثل موى يا دندان ـ همراه مصلّى باشد، نمازش صحيح است يا نه ؟
ج . بلى صحيح است اگر چه از غير باشد .
فراموشى نجاست
س . هرگاه نجاست در لباس باشد وفراموش کند ، با آن لباس نماز کند، نمازش صحيح است يا نه ؟
1. قوّت ممنوع است بر حسب بيان گذشته در تعليق . وتفاصيل قبله ومکان وساتر با آنچه در تعليق ذکر کرده ايم رعايت وتطبيق شود ، وبعض از فروع نجاست لباس که اين جا در متن ذکر مى شود در کتاب طهارت ذکر شده است به آن جا مراجعه شود.
ج . صحيح نيست واعاده بايد کرد، واگر وقت گذشته باشد، قضا مى کند .
س . اگر لباس نجس بود ومصلّى نمى دانست و بعد از نماز مطّلع شد، نمازش چه صورت دارد ؟
ج . صحيح است واگر وقت باقى است بهتر اين است که اعاده کند، واگر وقت گذشته قضا بر او نيست .