10. پیامبر گرامى ما (آیت الله جعفر سبحانی)

10. پیامبر گرامى ما (آیت الله جعفر سبحانی)

10. پيامبر گرامى ما

آخرين سفير الهى است

بحثهاى پيش ثابت کرد که براى وصول به هدف نياز به راهنمايى الهى داريم که ما را در اين مسير هدايت کند، تاريخ نشان مى دهد که خدا نيز در طول تاريخ زندگى بشر پيامبرانى را بر انگيخته که هدايت انسانها را بر عهده داشته اند. مانند:حضرت ابراهيم، حضرت موسى، حضرت مسيح (عليهم السلام) و... هر کدام از اين پيامبران با برنامه متناسب با وضع زمان و استعداد مردم آن زمان برانگيخته شده ومشعلهاى فروزانى در جامعه خود بوده اند خلاصه: هر آيينى به وسيله هر پيامبرى که فرستاده شده است، آيين کامل همان عصر وزمان بوده وکوچکترين نقصى نداشته است، چيزى که هست هريک از اين آيين ها نسبت به آيين بعدى کلاس پيشين بود که مى تواند پايه اى براى کلاس بعدى بوده باشد وامّتها را در طول زمان از کلاسى به کلاس ديگر ببرد.

دراينجا اين سوال مطرح مى شود، آيينى که بايد اکنون از آن پيروى نمود چيست وحجت خدا در اين مورد کيست؟ مسلمانان مى گويند حضرت محمّد بن عبد اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم) آخرين سفير الهى، با برنامه کاملى براى عموم بشرها اعزام شده است وبرنامه او آن چنان کامل وجامع مى باشد که با همه تمدنها سازگار بوده وبشر را در هر دوره به کمال مطلوب هدايت مى کند.

اين سفير الهى در سال 570 ميلادى برابر با عام الفيل ديده به جهان گشود ودر سال 610 به

صفحه 71

پيامبرى مبعوث گشت که پس از 23 سال انجام وظيفه، دعوت حق را لبيک گفت .در شب ميلاد او کرامتهايى مشاهده شد که تاريخ همگى را ضبط کرده است مانند: سرنگون شدن بتهاى مکّه و خاموش گشتن آتش آتشکده فارس وپديد آمدن شکاف در کنگره هاى ايوان کسرى.

هدف از اين کرامتها چه بود؟

اين کرامتها از دو راه تفسير مى شود:

1ـ هرگاه بت پرستان وآتش پرستان وکاخ نشينان ايوان کسرى سر عقل بيايند قطعاً در اين مورد، فکر خواهند کرد که چه شد آتش آتشکده با بودن مواد سوختى خاموش گشت، چرا همه چيز در مکه برجاى خود ثابت ماند تنها بتها سرنگون شدند؟! چه شد که خانه گلى در کنار ايوان کسرى شکاف برنداشت، ولى ايوان با آن عظمت دچار شکاف شد، اگر در باره اين چراها فکر کنند اجمالاً تصديق خواهند کرد که حکومت آتشکده ها وکاخهاى ستم وبت هاى فاقد شعور سپرى گشته وبه همين زودى پايان خواهند يافت و اين کار به وسيله يک نيروى غيبى انجام خواهد گرفت.

2ـ هرگاه پس از گذشت چهل سال مردى دعوت به يکتا پرستى کرد ومردم متوجه شدند که در شب ميلاد او حادثه هايى رخ داده که با هدف ودعوت او کاملاً هماهنگ مى باشد، در اين صورت اين کار شاهد گويايى بر صدق گفتار او خواهد شد و يک چنين کرامت کمتر از معجزه هاى دوران رسالت او نخواهد بود.

زندگانى پيامبر

مشروح زندگانى پيامبر را بايد در کتابهاى تاريخ و سيره مطالعه کردو کتاب «فروغ ابديت» مى تواند تا حدودى ما را با زندگانى او آشنا سازد ولى اجمالاً ياد آور مى شويم:

پيامبر در دوران شير خوارگى به دست دايه اى به نام «حليمه» سپرده شد که در هواى آزاد رشد وپرورش پيدا کند زيرا مکه بر اثر رفت و آمد زائران محل بروز وبا و طاعون بود از اين جهت

صفحه 72

جدّ او «عبدالمطلب» که سرپرستى او را بر عهده داشت مصلحت ديد که نوزادش در هواى آزاد پرورش پيدا کند به همين جهت پنج سال در ميان قبيله بنى سعد به سرپرستى بانوى مهربانى به نام «حليمه» به سر برد از حوادث دوران کودکى او جريانى است که مادر وى نقل مى کند ومى گويد: روزى نوزاد عبدالمطلب درخواست کرد که مانند ديگر کودکان به صحرا برود من بارفتن او به صحرا موافقت کردم اما از آن مى ترسيدم که مبادا آسيبى به او برسد از اين جهت يک مهر يمنى بر گردن وى آويختم که نگهبان وحافظ وى باشد ناگهان با خشم کودک روبرو شدم که به من گفت مادر آرام، آرام، من حافظ ونگهبانى با خود دارم آنگاه مهر را از گردن باز کرد وبه دور افکند(1).

کودک عبد المطلب در پنج سالگى به مکه بازگشت ودر سن هشت سالگى جدّ خود را از دست داد وتحت سرپرستى عموى خود ابو طالب قرار گرفت يک بار با او در سن دوازده سالگى تا محلى به نام «بصرى» رفت واز آنجا به مکّه همراه عموى خود بازگشت زيرا راهب آن منطقه او را شناخت وبه عموى او گفت در حفظ برادر زاده خود بکوش واو را به محل خود بازگردان اگر قوم يهود او را بشناسند بر قتل او تصميم مى گيرند.

بار ديگر او در سن بيست و چهار سالگى کالاهاى بازرگانى خديجه را به شام برد و به مکه بازگشت، امانت دارى وسوابق درخشان محمّد سبب شد که خديجه که پانزده سال از او بزرگتر بود، درخواست ازدواج نمايد وازدواج در سن بيست و پنج سالگى آن حضرت انجام گرفت واو با اين بيوه زن تا سن 50 سالگى به سر برد وتا او زنده بود هيچ زنى را برنگزيد واگر بعدها همسران متعددى گرفت به خاطر يک رشته مصالح سياسى بود که در تاريخ موجود است. ودر سن چهل سالگى به مقام نبوت برانگيخته شدو در 27 ماه رجب فرشته اى را مشاهده کرد که لوحى بر دست دارد وبه او دستور خواندن مى دهد واو در پاسخ مى گويد من قادر به خواندن نيستم او سه بار اين پيشنهاد را تکرار مى کند وسرانجام رسول گرامى در خود احساس خواندن آياتى مى کند که در آن لوح نوشته شده بود وآنها عبارت بودند از آيات:

1 . مجلسى، بحار الانوار .

صفحه 73

(إقْرَأْ بِاسمِ رَبِّکَ الَّذي خَلَقَ * خَلَقَ الإنْسانَ مِنْ عَلَقِ * إقْرَأْ وَ رَبُّکَ الأکْرَمُ * الَّذي علَّمَ بالقَلَمِ * عَلَّمَ الإنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ)(سوره علق آيات 1تا 5).

بخوان به نام پروردگارت که تو را آفريد. انسان را از خون بسته پديد آورد. بخوان در حالى که پروردگار تو گرامى است. خدايى که تو را آنچه را که نمى دانستى آموخت(1).

آنگاه پيامبر از نقطه عبادت به سوى شهر (مکّه) سرازير مى شود ونخستين کسى که به او ايمان مى آورد همسر او خديجه وآنگاه على بود واز اين که خانواده او نخستين مؤمن به او مى گردد، اين نشانه آن است که زندگى او آن چنان آميخته با طهارت و پاکى بود که به گفتار او مؤمن بوده در آن احتمال خلاف نمى داد. زيرا انسان هرچه هم بخواهد معايب خود را پنهان بدارد نمى تواند از همسر خود آن را مخفى سازد.

او سه سال تبليغ سرّى را آغاز کرد پس از سپرى شدن سه سال تبليغ عمومى را شروع نمود وپس از سيزده سال اقامت درمکّه رهسپار مدينه شد که تا به کمک مردم مدينه ومهاجران مکّه بتواند اسلام را در جهان منتشر سازد. وى ده سال د رمدينه زيست وپس از مجاهدتها در بيست وهشتم ماه صفر سال يازدهم هجرت به درود زندگى گفت.

او در مدت اقامت خود، بيست و هفت بار، شخصاً در جهاد با مشرکان شرکت کرد، و 55 گردان به فرماندهى برخى از ياران خود، براى جهاد، اعزام نمود.

و در سال هشتم هجرت نامه هايى براى سران جهان آن روز نوشت و آنها را به آئين خود دعوت نمود و از اين طريق ثابت کرد که آيين او کاملاً جهانى است.

اکنون وقت آن است که دلائل نبوت او را از نزديک مطالعه و بررسى کنيم اين است موضوع گفتار در بحث آينده.

1 . مجمع البيان، ج5،ص487.

Powered by TayaCMS