احکام وصيت
مسأله 2703 :
وصيت آن است که انسان سفارش کند بعد از مرگش براى او کارهائى انجام دهند, يا بگويد بعد از مرگش چيزى از مال اوملک کسى باشد, يا اينکه چيزى از مال او به کسى تمليک يا صـرف در خـيـرات و مـبـرات کـنـند, يا براى اولاد خود و کسانى که اختيار آنان با اواست , قيم و سرپرست معين کند.
و کسى را که به او وصيت مى کنند وصى مى گويند.
مسأله 2704 :
کسى که نمى تواند حرف بزند, اگر با اشاره مقصود خود را بفهماند, براى هر کارى مـى تـوانـد وصـيـت کـند, بلکه کسى هم که مى تواند حرف بزند, اگر با اشاره اى که مقصودش را بفهماند وصيت کند صحيح است .
مسأله 2705 :
اگر نوشته اى به امضاء يا مهر ميت ببينند, چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم بـاشـد کـه بـراى وصـيت کردن نوشته , بايد مطابق آن عمل کنند.
بلکه اگر بدانند که مقصودش وصـيـت کـردن نـبـوده و چيزهائى را نوشته است که بعدا مطابق آن وصيت کند, بعيد نيست که براى وصيت کافى باشد.
مسأله 2706 :
کسى که وصيت مى کند بايد عاقل باشد و از روى اختيار وصيت کند, و وصيت بچه ده سـاله براى ارحامش جايز است , وبراى غير ارحامش اشکال دارد, و اعتبار سفيه نبودن در نفوذ وصيت محل اشکال است , و احتياط آن است که عمل به وصيت او ترک نشود.
مسأله 2707 :
کسى که از روى عمد مثلا زخمى به خود زده يا سمى خورده که قصد خود کشى داشته , اگر وصيت کند که مقدارى از مال او رابه مصرفى برسانند, صحيح نيست .
مسأله 2708 :
اگر انسان وصيت کند که چيزى از اموالش مال کسى باشد, در صورتى که آن کس آن وصـيـت را قبول کند اگرچه قبولش درزمان زنده بودن موصى باشد, آن چيز را بعد از مردن موصى مالک مى شود, بلکه ظاهر اين است که قبول اصلا معتبر نباشد و فقط رد مانع است .
مسأله 2709 :
وقتى انسان نشانه هاى مرگ را در خود ديد, بايد فورا امانتهاى مردم را به صاحبش بـرگـردانـد يا آنکه به آنها اطلاع دهد, واگر به مردم بدهکار است و موقع دادن آن بدهى رسيده بـايـد بـدهـد, و اگـر خودش نمى تواند بدهد يا موقع دادن بدهى او نرسيده , بايد وصيت کند و بر وصيت شاهد بگيرد, ولى اگر بدهى او معلوم باشد, وصيت کردن لازم نيست .
مسأله 2710 :
کسى که نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند, اگر خمس و زکاة و مظالم بدهکار اسـت , بايد فورا بدهد, و اگر نمى تواند بدهد,چنانچه از خودش مال دارد يا احتمال مى دهد کسى آنها را ادا نمايد, بايد وصيت کند, و همچنين است اگر حج بر او واجب باشد.
مسأله 2711 :
کـسـى که نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند, اگر نماز و روزه قضا دارد, بنابر احـتياط بايد وصيت کند که از مال خودش براى آنها اجير بگيرند, بلکه اگر مال نداشته باشد ولى احـتـمـال بـدهـد کـسـى بـدون آنـکه چيزى بگيرد آنها را انجام مى دهد, باز هم وصيت نمايد.
و اگـرقـضـاى نماز و روزه او به تفصيلى که در باب نماز قضا گفته شد, بر پسر بزرگترش واجب باشد, بنابر احتياط بايد به او اطلاع دهد, يا وصيت کندکه براى او بجا آورند.
مسأله 2712 :
کسى که نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند, اگر مالى پيش کسى دارد يا در جائى پـنـهان کرده است که ورثه نمى دانند, چنانچه بواسطه ندانستن , حقشان از بين برود, بايد به آنان اطلاع دهد, و لازم نيست براى بچه هاى صغير خود قيم و سرپرست معين کند, ولى درصورتى که بدون قيم , مالشان از بين مى رود يا خودشان ضايع مى شوند, براى آنان بايد قيم امينى معين نمايد.
مسأله 2713 :
وصـى بـايـد عـاقل باشد, و احوط اين است که بالغ نيز باشد, و لازم است وصى مسلمان , مسلمان نيز باشد و در امورى که راجع به شخص موصى نيست لازم است مورد اطمينان باشد.
مسأله 2714 :
اگر کسى چند وصى براى خود معين کند, چنانچه اجازه داده باشد که هر کدام به تـنـهـائى بـه وصيت عمل کنند, لازم نيست درانجام وصيت از يکديگر اجازه بگيرند, و اگر اجازه نـداده باشد, چه گفته باشد که هر دو باهم به وصيت عمل کنند يا نگفته باشد, بايد با نظريکديگر بـه وصـيت عمل نمايند, و اگر حاضر نشوند که با يکديگر به وصيت عمل کنند, حاکم شرع آنها را مجبور مى کند, و اگراطاعت نکنند,به جاى يکى از آنان شخص ديگر را معين مى نمايد.
مسأله 2715 :
اگر انسان از وصيت خود برگردد, مثلا بگويد ثلث مالش را به کسى بدهند, بعد بـگـويـد به او ندهند, وصيت باطل مى شود.
واگر وصيت خود را تغيير دهد مثل آنکه قيمى براى بچه هاى خود معين کند, بعد ديگرى را به جاى او قيم نمايد, وصيت اولش باطل مى شود وبايد به وصيت دوم او عمل نمايند.
مسأله 2716 :
اگر کارى کند که معلوم شود از وصيت خود برگشته , مثلا خانه اى را که وصيت کرده به کسى بدهند, بفروشد, يا ديگرى رابراى فروش آن وکيل نمايد, وصيت باطل مى شود.
مسأله 2717 :
اگر وصيت کند چيز معينى را به کسى بدهند, بعد وصيت کند نصف همان را به ديگرى بدهند, بايد آن چيز را دو قسمت کنندو به هر کدام از آن دو نفر يک قسمت آن را بدهند.
مسأله 2718 :
اگر کسى در مرضى که به آن مرض مى ميرد, مقدارى از مالش را به کسى ببخشد و وصيت کند که بعد از مردن او هم مقدارى به کس ديگر بدهند, بايد مالى را که بخشيده , از اصل تـرکـه خـارج نمايند چنانکه در مسأله ( 2264 ) گذشت , ولى مالى را که وصيت کرده بايد ازثلث خارج کنند.
مسأله 2719 :
اگر وصيت کند که ثلث مال او را نفروشند و عايدى آن را به مصرفى برسانند, بايد مطابق گفته او عمل نمايند.
مسأله 2720 :
اگـر در مـرضى که به آن مرض مى ميرد, بگويد مقدارى به کسى بدهکار است , چنانچه متهم باشد که براى ضرر زدن به ورثه گفته است بايد مقدارى را که معين کرده از ثلث او بدهند, و اگر متهم نباشد اقرار او نافذ است و بايد از اصل مالش بدهند.
مسأله 2721 :
کسى که انسان وصيت مى کند که چيزى به او بدهند لازم نيست در حال وصيت وجـود داشـتـه بـاشد, پس اگر وصيت کند به بچه اى که ممکن است فلان زن حامله شود چيزى بـدهـنـد, اگـر آن بـچـه پـس از مـرگ مـوصى موجود باشد لازم است آن چيز را به او بدهند, و اگـرمـوجـود نـبـاشـد, در مصرف ديگرى که به نظر موصى نزديکتر به مورد وصيت باشد صرف مـى کـنـند, ولى اگر وصيت کند که چيزى از مال او بعداز مرگش مال کسى باشد, پس اگر آن شـخـص بـعـد از مـرگ موصى موجود باشد, وصيت صحيح والا باطل است , و آنچه را که براى او وصيت کرده , ورثه ميان خودشان قسمت مى کنند.
مسأله 2722 :
اگر انسان بفهمد کسى او را وصى کرده , چنانچه به اطلاع وصيت کننده برسانند کـه بـراى انـجام وصيت او حاضر نيست , لازم نيست بعد از مردن او به وصيت عمل کند.
ولى اگر پـيـش از مردن او نفهمد که او را وصى کرده , يا بفهمد و به او اطلاع ندهد که براى عمل کردن به وصـيـت حاضر نيست , در صورتى که مشقت نداشته باشد, بايد وصيت او را انجام دهد.
و نيز اگر وصى پيش از مرگ موصى , موقعى ملتفت شود که موصى بواسطه شدت مرض يا مانعى ديگر نتواند به ديگرى وصيت کند, بنابر احتياط بايد وصيت را قبول نمايد.
مسأله 2723 :
اگر کسى که وصيت کرده بميرد, وصى نمى تواند ديگرى را براى انجام کارهاى ميت معين کند و خود از کار کناره نمايد, ولى اگربداند مقصود ميت اين نبوده که خود وصى آن کار را انجام دهد, بلکه مقصودش فقط انجام کار بوده , مى تواند ديگرى را از طرف خود وکيل نمايد.
مسأله 2724 :
اگـر کـسى دو نفر را با هم وصى کند و نظرش آن باشد که هر دو باهم عمل به وصيت کنند, چنانچه يکى از آن دو بميرد يا ديوانه يا کافر شود, حاکم شرع يک نفر ديگر را به جاى او مـعـيـن مـى کـنـد, و اگـر هـر دو بـمـيـرند يا ديوانه يا کافر شوند, حاکم شرع دو نفر ديگر را معين مى کند, ولى اگر يک نفر بتواند وصيت را عملى کند, معين کردن دو نفر لازم نيست .
مسأله 2725 :
اگر وصى نتواند به تنهائى کارهاى ميت را انجام دهد, حاکم شرع براى کمک او يک نفر ديگر را معين مى کند.
مسأله 2726 :
اگر مقدارى از مال ميت در دست وصى تلف شود, چنانچه در نگهدارى آن کوتاهى کـرده و يـا تعدى نموده , مثلا ميت وصيت کرده است که فلان مقدار به فقراى فلان شهر بده و او مـال را بـه شـهـر ديـگر برده و در راه از بين رفته , ضامن است , و اگر کوتاهى نکرده و تعدى هم ننموده , ضامن نيست .
مسأله 2727 :
هرگاه انسان کسى را وصى کند و بگويد که اگر آن کس بميرد فلانى وصى باشد, بعد از آنکه وصى اول مرد, وصى دوم بايدکارهاى ميت را انجام دهد.
مسأله 2728 :
حـجـى که بر ميت واجب است و بدهکارى و حقوقى را که مثل خمس و زکاة و مـظالم , ادا کردن آنها واجب مى باشد, بايد ازاصل مال ميت بدهند, اگرچه ميت براى آنها وصيت نکرده باشد.
مسأله 2729 :
اگر مال ميت از بدهى و حج واجب و حقوقى که مثل خمس و زکاة و مظالم بر او واجـب است زياد بيايد, چنانچه وصيت کرده باشد که ثلث يا مقدارى از ثلث را به مصرفى برسانند, بايد به وصيت او عمل کنند, و اگر وصيت نکرده باشد, آنچه مى ماند مال ورثه است .
مسأله 2730 :
اگر مصرفى را که ميت معين کرده , از ثلث مال او بيشتر باشد, وصيت او در بيشتر از ثـلث در صورتى صحيح است که ورثه حرفى بزنند يا کارى کنند که معلوم شود وصيت را اجازه نموده اند, و تنها راضى بودن آنان کافى نيست و اگر مدتى بعد از مردن او هم اجازه نمايند صحيح است , و چنانچه بعضى از ورثه اجازه و بعضى رد نمايند وصيت در حصه آنهائى که اجازه نموده اند صحيح و نافذ است .
مسأله 2731 :
اگر مصرفى را که ميت معين کرده , از ثلث مال او بيشتر باشد, و پيش از مردن او ورثه اجازه نمايند, بعد از مردن او نمى توانند ازاجازه خود برگردند.
مسأله 2732 :
اگر وصيت کند که از ثلث او خمس و زکاة يا بدهى ديگر او را بدهند و براى نماز و روزه او اجير بگيرند و کار مستحبى هم مثل اطعام به فقرا انجام دهند, بايد اول بدهى و اجرت قضاء نـماز و روزه او را از ثلث بدهند, و اگر زياد آمد به مصرف کار مستحبى که معين کرده برسانند, و چـنـانـچـه ثلث مال او فقط به اندازه بدهى او باشد, و ورثه هم اجازه ندهند که بيشتر از ثلث مال مصرف شود, بايد ثلث مال براى نماز و روزه و بدهى تقسيم شود, وبقيه بدهى از اصل خارج گردد.
مسأله 2733 :
اگـر وصيت کند که بدهى او را بدهند و براى نماز و روزه او اجير بگيرند و کار مـستحبى هم انجام دهند, چنانچه وصيت نکرده باشد که اينها را از ثلث بدهند, بايد بدهى او را از اصـل مـال بدهند, و اگر چيزى زياد آمد, ثلث آن را به مصرف نماز و روزه و کارهاى مستحبى که معين کرده برسانند, و در صورتى که ثلث کافى نباشد, پس اگر ورثه اجازه بدهند, بايد وصيت او عملى شود, و اگر اجازه ندهند بايد نماز وروزه را از ثلث بدهند, و اگر چيزى زياد آمد به مصرف کار مستحبى که معين کرده برسانند.
مسأله 2734 :
اگر کسى بگويد که ميت وصيت کرده فلان مبلغ به من بدهند, چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصديق کنند, يا قسم بخورند ويک مرد عادل هم گفته او را تصديق نمايد, يا يک مرد عادل با دو زن عادله يا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند, بايد مقدارى را که مى گويد بـه او بدهند, و اگر يک زن عادله شهادت دهد, بايد يک چهارم چيزى را که مطالبه مى کند به او بـدهـنـد, و اگـر دو زن عادله شهادت دهند, نصف آن را, و اگر سه زن عادله شهادت دهند, سه چـهـارم آن را بـه او بـدهند, و نيز اگر دو مرد کافر ذمى که در دين خود عادل باشند گفته او را تصديق کنند, در صورتى که ميت ناچار بوده است که وصيت کند و مرد و زن عادلى هم در موقع وصيت نبوده , بايد چيزى را که مطالبه مى کند به او بدهند.
مسأله 2735 :
اگر کسى بگويد: من وصى ميتم که مال او را به مصرفى برسانم , يا ميت مرا قيم بـچه هاى خود قرار داده , در صورتى بايد حرف او را قبول کرد که دو مرد عادل گفته او را تصديق نمايند.
مسأله 2736 :
اگر وصيت کند چيزى از مال او براى کسى باشد, و آن کس پيش از آنکه قبول کند يا رد نمايد بميرد, تا وقتى ورثه او وصيت رارد نکرده اند مى توانند آن چيز را قبول نمايند, ولى اين حکم در صورتى است که وصيت کننده از وصيت خود برنگردد, و گرنه حقى به آن چيزندارند.