نــماز آيات
مسأله 1500 :
نماز آيات که دستور آن بعداً گفته خواهد شد، بواسطه چهار چيز واجب ميشود : اول ـ گرفتن خورشيد. دوم ـ گرفتن ماه اگر چه مقدار کمى از آنها گرفته شود و کسى هم از آن نترسد. سوم ـ زلزله اگر چه کسى هم نترسد. چهارم ـ رعد و برق و بادهاى سياه وسرخ و مانند اينها در صورتى که بيشتر مردم بترسند.
مسأله 1501 :
اگر از چيزهائى که نماز آيات براى آنها واجب است بيشتر از يکى اتفاق بيفتد، انسان بايدبراى هر يک از آنها يک نماز آيات بخواند، مثلا اگر خورشيد بگيرد و زلزله هم بشود، بايد دو نماز آيات بخواند .
مسأله 1502 :
کسى چندنماز آيات بر او واجب است، اگر همه آنها براى يک چيز بر او واجب شده باشد، مثلاً سه مرتبه خورشيد گرفته ونماز آنها رانخوانده است، موقعى که قضاى آنها را ميخواند، لازم نيست معين کند که براى کدام دفعه آنها باشد. و همچنين است اگر چند نماز براى رعد و برق و بادهاى سياه و سرخ و مانند اينها بر او واجب شده باشد، ولى اگر براى آفتاب گرفتن و ماه گرفتن و زلزله، يا براى دو تاى اينها نمازهائى بر او واجب شده باشد، بنابر احتياط واجب، بايد موقع نيت معين کند نماز آياتى را که مى خواند براى کدام يک آنهااست.
مسأله 1503 :
چيزهائى که نماز آيات براى آنها واجب است، در هر شهرى اتفاق بيفتد، فقط مردم همان شهر بايد نماز آيات بخوانند و بر مردم جاهاى ديگر واجب نيست، ولى اگر مکان آنها بقدرى نزديک باشد که با آن شهريکى حساب شود، نماز آيات بر آنها هم واجب است .
مسأله 1504 :
از وقتى که خورشيد يا ماه شروع به گرفتن مى کند انسان بايد نماز آيات را بخواند، و احتياط واجب آن است که بقدرى تأخير نيندازد که شروع به باز شدن کند.
مسأله 1505 :
اگر خواندن نماز آيات را بقدرى تأخير بيندازد که آفتاب يا ماه شروع به باز شدن کند نماز را بخواند بقصد قربت مطلقه و نيت اداء و قضاء لازم نيست و همچنين است اگر بعد از باز شدن تمام آن ، نماز بخواند .
مسأله 1506 :
اگر مدت گرفتن خورشيد يا ماه باندازه خواندن يک رکعت نماز يا کمتر باشد، نمازى را که مى خواند بقصد قربت مطلقه بجا آورد. و همچنين است اگر مدت گرفتن آنها بيشتر باشد، ولى انسان نماز را نخواند، تا باندازه خواندن يک رکعت به آخر وقت آن مانده باشد.
مسأله 1507 :
موقعى که زلزله و رعد و برق و مانند اينها اتفاق مى افتد، انسان بايد فوراًنماز آيات را بخواند و اگر نخواند معصيت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند اداء است.
مسأله 1508 :
اگر بعد از باز شدن آفتاب يا ماه بفهمد که تمام آن گرفته بوده، بايد قضاى نماز آيات را بخواند. ولى اگر بفهمد مقدارى از آن گرفته بوده قضا بر او واجب نيست.
مسأله 1509 :
اگر عده اى بگويند که خورشيد يا ماه گرفته است، چنانچه انسان از گفته آنان يقين پيدا نکند و نماز آيات نخواند و بعد معلوم شود راست گفته اند، در صورتى که تمام خورشيد يا ماه گفته باشد بايد نماز آيات را بخواند بلکه اگر مقدارى از آن هم گرفته باشد، احتياط استحبابى خواندن نماز آيات است. و همچنين است اگر دو نفر که عادل بودن آنان معلوم نيست، بگويند خورشيد يا ماه گرفته، بعد معلوم شود که عادل بوده اند.
مسأله 1510 :
اگر انسان به گفته کسانى که که از روى قاعده علمى وقت گرفتن خورشيد و ماه را مى دانند، اطمينان پيداکند که خورشيد يا ماه گرفته، بنابر احتياط واجب بايد نماز آيات را بخواند و نيز اگر بگويند فلان وقت خورشيد يا ماه مى گيرد و فلان مقدار طول مى کشد و انسان به گفته آنان اطمينان پيدا کند، بنابر احتياط واجب بايد به حرف آنان عمل نمايد، مثلاً اگر بگويند آفتاب فلان ساعت شروع به باز شدن مى کند، احتياطاً بايد نماز را تا آن وقت تأخير نيندازد.
مسأله 1511 :
اگر بفهمد نماز آياتى که خوانده باطل بوده بايد دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نمايد.
مسأله 1512 :
اگر وقت نماز يوميه، نماز آيات هم برانسان واجب شود، چنانچه براى هر دو نماز وقت دارد، هر کدام را اول بخواند اشکال ندارد و اگر وقت يکى از آن دو تنگ باشد، بايد اول آنرا بخواند و اگر وقت هر دوتنگ باشد، بايد اول نماز يوميه را بخواند .
مسأله 1513 :
اگر در بين نماز يوميه بفهمد که وقت نماز آيات تنگ است، چنانچه وقت نماز يوميه هم تنگ باشد، بايد آنرا تمام کند بعد نماز آيات را بخواند. و اگر وقت نماز يوميه تنگ نباشد، بايد آنرا بشکند و اول نماز آيات، بعد نماز يوميه را بجا آورد.
مسأله 1514 :
اگر در بين نماز آيات بفهمد که وقت نماز يوميه تنگ است، بايد نماز آيات را رها کند و مشغول نماز يوميه شود، و بعد از آنکه نماز را تمام کرد پيش از انجام کارى که نماز را بهم بزند، بقيه نماز آيات را از همانجا که رها کرده بخواند.
مسأله 1515 :
اگردرحال حيض يا نفاس زن، آفتاب يا ماه بگيرد، نماز آيات بر او واجب نيست و قضاهم ندارد. ولى اگر زلزله يا رعد و برق و مانند اينها اتفاق بيفتد، بنابر احتياط واجب بايد بعد از پاک شدن، نماز آيات را بخواند بلکه گفتن به وجوب آن خالى از قوت نيست.