مصرف زکات‌‌ (آیت الله سید محمد علوی گرگانی)

مصرف زکات‌‌ (آیت الله سید محمد علوی گرگانی)

مصرف زکاة

مسأله 1940 :

انسان مي‌تواند زکاة را در هشت مورد مصرف کند: اوّل‌ـ فقير و آن کسي است که مخارج سال خود وعيالاتش را ندارد و کسي که صنعت يا ملک يا سرمايه‌اي دارد که مي‌تواند مخارج سال خود را بگذراند فقير نيست؛ دوم‌ـ مسکين و آن کسي است که از فقير سخت‌تر مي‌گذراند؛ سوم‌ـ کسي که از طرف امام $ يا نايب امام مأمور است زکاة را جمع ونگهداري نمايد و به حساب آن رسيدگي کند و آن را به امام يا نايب امام يا فقير برساند؛ چهارم‌ـ کفاري که اگر زکاة به آنان بدهند به دين اسلام مايل مي‌شوند يا در جنگ به مسلمانان کمک مي‌کنند و به مسلماناني که ايمان آنان ضعيف است زکاة داده مي‌شود که سبب تقويت ايمان آنان گردد؛ پنجم‌ـ دادن زکاة به بنده‌هايي که مکاتب هستند ونمي‌توانند مال کتابت خود را ادا بنمايند؛ ششم‌ـ بدهکاري که قرض او را فراگرفته ونمي‌تواند قرض خود را بدهد بشرط آن که قرض صرف در معصيت نشده باشد؛ هفتم‌ـ سبيل اللّه يعني کارهائي که منفعت عمومي ديني دارد، مثل ساختن مسجد ومدرسه‌اي که علوم دينيّه در آن خوانده مي‌شود وساختن پلها واصلاح ذات البين واعانت بر طاعات وظاهراً جائز است دادن اين سهم از زکات را در هر طاعتي که انسان بدون آن متمکّن از آوردنش نمي‌باشد يا متمکّن است ولي بدون آن اقدام به آوردن آن طاعت نمي‌کند؛ هشتم‌ـ ابن السبيل يعني مسافري که در سفر درمانده شده واحکام اينها در مسائل آينده گتفه خواهد‌شد.

مسأله 1941 :

احتياط مستحبّ آن است که فقير ومسکين بيشتر از مخارج سال خود وعيالاتش را از زکاة نگيرد و اگر مقداري پول يا جنس دارد، فقط به اندازه کسري مخارج يک سالش زکاة بگيرد.

مسأله 1942 :

کسي که مخارج سالش را داشته، اگر مقداري از آن را مصرف کند و بعد شک کند که آنجه باقي مانده به اندازه مخارج سال او هست يا نه، نمي‌تواند زکاة بگيرد.

مسأله 1943 :

صنعتگر يا مالک يا تاجري که درآمد او از مخارج سالش کمتر است، مي‌تواند براي کسري مخارجش زکاة بگيرد، ولازم نيست ابزار کار يا ملک، يا سرمايه خود را به مصرف مخارج برساند.

مسأله 1944 :

فقيري که خرج سال خود وعيالاتش را ندارد، اگر خانه‌اي دارد که ملک اوست و در آن نشسته، يا مال سواري دارد، چنانچه بدون اينها نتواند زندگي کند، اگرچه براي حفظ آبرويش باشد، مي‌تواند زکاة بگيرد و همچنين است اثاث خانه وظرف ولباس تابستاني وزمستاني وچيزهائي که به آنها احتياج دارد، وفقيري که اينها را ندارد، اگر به اينها احتياج داشته باشد، مي‌تواند از زکاة خريداري نمايد.

مسأله 1945 :

فقيري که ياد گرفتن صنعت براي او مشکل نيست وياد گرفتن او هم محتاج به مدّت زيادي نباشد، مي‌تواند با گرفتن زکاة زندگي کند تا وقتي مشغول يادگرفتن است، مي‌تواند زکاة بگيرد.

مسأله 1946 :

به کسي که قبلاً فقير بوده و مي‌گويد فقيرم، اگرچه انسان از گفته او اطمينان پيدا نکند، مي‌شود به او زکاة داد.

مسأله 1947 :

کسي که مي‌گويد فقيرم وقبلاً فقير نبوده چنانکه از گفته او اطمينان پيدا نشود، احتياط واجب آن است که به او زکاة ندهند ولي اگر قبلاً حالش معلوم نبوده به گفته او که فقيرم مي‌توان زکاة ولو گمان به راستگويي او نداشته باشد.

مسأله 1948 :

کسي که بايد زکاة بدهد، اگر از فقيري طلبکار باشد، مي‌تواند طلبي که از او دارد، زکاة حساب کند در صورتي که در معصيت صرف نکرده باشد.

مسأله 1949 :

اگر فقيري بميرد ومال او به اندازه قرضش نباشد، انسان مي‌تواند طلبي را که از او دارد، بابت زکاة حساب کند ولي اگر مال او به اندازه قرضش باشد وورثه قرض او را ندهند، يا به جهت ديگر انسان نتواند قرض خود را بگيرد، مي‌توان طلبي را که از او دارد، بابت زکاة حساب کند.

مسأله 1950 :

چيزي را که انسان بابت زکاة به فقير مي‌دهد لازم نيست به او بگويد که زکاة است بشرط اين که بداند فقير قبول تملّک اين مال را ولو از زکاة باشد مي‌نمايد، بلکه اگر فقير خجالت بکشد، مستحبّ است باسم پيشکش بدهد، ولي بايد قصد زکاة نمايد در صورتي که بداند که آن فقير قبول مطلق مال را مي‌کند ولو اين که زکاة باشد، والاّ اگر بداند زکاة را قبول نمي‌کند احتياط واجب آن است که زکاة را به او ندهد.

مسأله 1951 :

اگر به خيال اين که کسي فقير است به او زکاة بدهد، بعد بفهمد فقير نبوده، يا از روي ندانستن مسأله به کسي که مي‌داند فقير نيست زکاة بدهد، چنانچه چيزي را که به او داده از مالش بعنوان زکاة جدا کرده بود وعين او هم باقي باشد، بايد از او بگيرد. پس اگر کسي که آن چيز را گرفته مي‌دانسته زکاة است، انسان بايد عوض آن را از او بگيرد و به مستحق بدهد و اگر نمي‌دانسته زکاة است نمي‌تواند چيزي از او بگيرد و بايد از مال خودش زکاة را به مستحق بدهد.

مسأله 1952 :

کسي که بدهکار است ونمي‌تواند بدهي خود را بدهد، اگرچه مخارج سال خود را داشته باشد، مي‌تواند براي دادن قرض خود زکاة بگيرد ولي بايد مالي را که قرض کرده در معصيت خرج نکرده باشد، يا اگر در معصيت خرج کرده، از آن معصيت توبه کرده باشد به شرط آن که از سهم فقراء به او داده شود. زيرا در سهم غارمين توبه بي‌تأثير است.

مسأله 1953 :

اگر به کسي که بدهکار است ونمي‌تواند بدهي خود را بدهد زکاة بدهد، بعد بفهمد قرض را در معصيت مصرف کرده، چنانچه آن بدهکار فقير باشد، مي‌تواند آنچه را به او داده بابت زکاة حساب کند، ولي احتياط واجب آن است که اگر از آن معصيت توبه نکرده، چيزي را که به او داده بابت زکاة حساب نکند.

مسأله 1954 :

کسي که بدهکار است ونمي‌تواند بدهکاري خود را بدهد، اگرچه فقير نباشد، انسان مي‌تواند طلبي را که از او دارد، بابت زکاة حساب‌کند.

مسأله 1955 :

مسافري که خرجي او تمام شده، يا مرکبش از کار افتاده، چنانچه سفر او سفر معصيت نباشد مي‌تواند زکاة بگيرد اگر نتواند با قرض کردن يا فروختن چيزي، خود را به مقصد برساند اگرچه در وطن خود فقير‌نباشد ولي اگر بتواند درجاي ديگر با قرض کردن يا فروختن چيزي مخارج سفر خود را فراهم کند فقط به مقداري که به آنجا برسد، مي‌تواند زکاة‌بگيرد.

مسأله 1956 :

مسافري که در سفر درمانده شده وزکاة گرفته بعد از آن که به وطنش رسيد، اگر چيزي از زکاة زياد آمده باشد ونتواند آن را به دهنده برساند، بايد آن را به حاکم شرع بدهد و بگويد آن چيز زکاة است.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

نظر سایر مراجع

Powered by TayaCMS