شرائط عقد
مسأله 2386 :
عقد ازدواج چند شرط دارد: اوّلـ آن که بنابر احتياط واجب به عربي صحيح خوانده شود، و اگر خود مرد و زن نتوانند صيغه را به عربي صحيح بخوانند، چنانکه ممکن باشد احتياط آن است کسي را که ميتواند به عربي صحيح بخواند وکيل کنند و اگر ممکن نباشد، خودشان ميتوانند به غير عربي بخوانند امّا بايد لفظي بگويند که معني زوّجتُ وقبلت را بفهماند؛ دومـ مرد و زن، يا وکيل آنها که صيغه را ميخواند قصد انشاء داشته باشند يعني اگر خود مرد و زن صيغه را ميخوانند، زن به گفتن زوّجتک نفسي قصدش اين باشد که خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن قبلت التزويج، زن بودن او را براي خود قبول نمايد و اگر وکيل مرد و زن صيغه را ميخوانند، به گفتن زوّجت وقبلت قصدشان اين باشد که مرد و زني که آنان را وکيل کردهاند، زن وشوهر شوند؛ سومـ کسي که صيغه را ميخواند، بايد بالغ وعاقل باشد چه براي خودش بخواند يا از طرف ديگري وکيل شده باشد؛ چهارمـ اگر وکيل زن وشوهر يا وليّ آنها صيغه را ميخوانند، در عقد، زن وشوهر را معيّن کنند مثلاً اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره نمايند پس کسي که چند دختر دارد اگر به مردي بگويد «زوّجتک احدي بناتي» (يعني زن تو نمودم يکي از دخترانم را) و او بگويد قبلت (يعني قبول کردم)، چون در موقع عقد، دختر را معيّن نکردهاند عقد باطل است؛ پنجمـ زن و مرد به ازدواج راضي باشند ولي اگر زن ظاهراً به سختي اذن دهد ومعلوم باشد قلباً راضي است، عقد صحيح است.
مسأله 2387 :
اگر در عقد يک حرف غلط خوانده شود که معني آن را عوض کند، عقد باطل است.
مسأله 2388 :
کسي که دستور زبان عربي را نميداند، اگر قرائتش صحيح باشد ومعناي هر کلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظي معناي آن را قصد نمايد، ميتواند عقد را بخواند.
مسأله 2389 :
اگر زني را براي مردي بدون اجازه آنان عقد کنند و بعداً زن و مرد بگويند به آن عقد راضي هستيم، عقد صحيح است.
مسأله 2390 :
اگر زن و مرد يا يکي از آندو را به ازدواج مجبور نمايند و بعد از خواندن عقد راضي شوند وبگويند به آن عقد راضي هستيم، احتياط واجب آن است که دوباره عقد را بخوانند.
مسأله 2391 :
پدر وجدّ پدري ميتوانند براي فرزند نابالغ يا ديوانه خود که بحال ديوانگي بالغ شده است ازدواج کنند و بعد از آن که آن طفل بالغ شد ياديوانه عاقل گرديد، اگر ازدواجي که براي او کردهاند مفسدهاي نداشته،نميتواند آن را بههمبزند و اگر مفسدهاي داشته، ميتواند آن را به همبزند.
مسأله 2392 :
دختري که بحدّ بلوغ رسيده ورشيده است يعني مصلحت خود را تشخيص ميدهد اگر بخواهد شوهر کند چنانچه باکره باشد، بنابر احتياط واجب بايد از پدر يا جدّ پدري خود اجازه بگيرد واجازه مادر وبرادر لازم نيست.
مسأله 2393 :
اگر پدر وجدّ پدري غائب باشند ودختر نيز احتياج به تزويج داشته باشد يا دختر باکره نباشد، اجازه پدر وجدّ لازم نيست.
مسأله 2394 :
اگر پدر يا جدّ پدري براي پسر نابالغ خود زن بگيرد، پسر بايد بعد از بالغ شدن، خرج آن زن را بدهد، بلکه احتياطاً نسبت به قبل از بلوغ هم در صورتي که زن تمکين داشته وپسر هم در حدّي بوده که قدرت انتفاع از او را داشته، طلب برائت ذمّه نمايد.
مسأله 2395 :
اگر پدر يا جدّ پدري براي پسر نابالغ خود زن بگيرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالي داشته مديون مهر زن است و اگر در موقع عقد مالي نداشته پدر يا جدّ او بايد مهر زن را بدهند.
عيبهايي که به واسطه آنها ميشود عقد را به هم زد
مسأله 2396 :
اگر مرد بعد از عقد بفهمد که زن يکي از هفت عيب را دارد ميتواند عقد را به هم بزند: اوّلـ ديوانگي؛ دومـ مرض خوره؛ سومـ مرض پيسي؛ چهارمـ کوري؛ پنجمـ زمينگير بودن؛ ششمـ آن که افضا شده يعني راه بول وحيض او يکي شده باشد وامّا نسبت به يکي شدن راه حيض وغائط در اجراي حکم افضاء محلّ اشکال است؛ هفتمـ آن که گوشت يا استخواني يا غدّهاي در فرج او باشد که مانع نزديکي شود.
مسأله 2397 :
اگر زن بعد از عقد بفهمد که شوهر او ديوانه بوده است، يا آلت مردي ندارد يا مرضي دارد که نميتواند وطي ونزديکي نمايد يا تخمهاي او را کشيدهاند، ميتواند عقد را به هم بزند.
مسأله 2398 :
اگر مرد يا زن، به واسطه يکي از عيبهايي که در دو مسأله پيش گفته شد، عقد را به هم بزنند بايد بدون طلاق از هم جدا شوند.
مسأله 2399 :
اگر به واسطه آن که مرد نميتواند وطي ونزديکي کند، زن عقد را به هم بزند شوهر بايد نصف مهر را بدهد ولي اگر به واسطه يکي از عيبهاي ديگري که گفته شد، مرد يا زن عقد را به هم بزند چنانچه مرد با زن نزديکي نکرده باشد، چيزي بر او نيست و اگر نزديکي کرده، بايد تمام مهر را بدهد.