احکام عقد
مسأله 2815 :
در زناشويى، چه دائم و چه موقّت، بايد صيغه خوانده شود و تنها راضى بودن زن و مرد کافى نيست و صيغه عقد را يا خود زن و مرد مىخوانند يا ديگرى را وکيل مىکنند که از طرف آنان بخواند و اگر زن و مرد نتوانند صيغه را صحيح بخوانند، بايد وکيل بگيرند.
مسأله 2816 :
وکيل لازم نيست مرد باشد و زن هم مىتواند براى خواندن صيغه عقد از طرف ديگرى وکيل شود.
مسأله 2817 :
زن و مرد تا يقين نکنند که وکيل آنها صيغه را خوانده است، نمىتوانند به يکديگر نگاه محرمانه نمايند و گمان به اين که وکيل صيغه را خوانده است، کفايت نمىکند؛ ولى اگر وکيل بگويد: «صيغه را خواندهام» کافى است.
مسأله 2818 :
اگر زن کسى را وکيل کند که مثلاً دو ماه او را به عقد موقت مردى درآورد و ابتداى دو ماه را معيّن نکند، در صورتى که از گفته زن معلوم شود که به وکيل اختيار کامل داده، آن وکيل مىتواند هر وقت که بخواهد او را دو ماه به عقد آن مرد در آورد و اگر معلوم باشد که زن روز يا ساعت معيّنى را قصد کرده، بايد صيغه را مطابق قصد او بخواند.
مسأله 2819 :
يک نفر مىتواند براى خواندن صيغه عقد دائم يا موقّت از طرف دو نفر وکيل شود، همچنين انسان مىتواند از طرف زن وکيل شود و او را براى خود به طور دائم يا موقّت عقد کند؛ ولى احتياط مستحب آن است که عقد را دو نفر بخوانند، خصوصا در موردى که وکيل شود که زن را براى خود عقد نمايد.
دستور خواندن عقد دائم
مسأله 2820 :
اگر صيغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل زن به قصد انشا بگويد: «زَوَّجْتُکَ نَفْسِى عَلَى الصَّداقِ الْمَعْلُومِ» يعنى: «خود را زن تو نمودم به مهرى که معيّن شده» و بدون فاصله مرد بگويد: «قَبِلْتُ التَّزوِيجَ عَلَى الصَّداقِ المَعْلُومِ» يعنى: «قبول کردم ازدواج را به مهرى که معين شده» عقد صحيح است و اگر ديگرى را وکيل کنند که
(532)
از طرف آنها صيغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد «احمد» و اسم زن «فاطمه» باشد و وکيل زن خطاب به وکيل مرد با قصد انشا بگويد: «زَوَّجْتُ مُوکِّلَتِى فاطِمَةَ مُوَکِّلَکَ أحْمَدَ عَلَى الصَّداقِ الْمَعْلُومِ»، يعنى: «موکّل خودم فاطمه را به زوجيّت موکّل تو احمد در آوردم به مهرى که معين شده» و بدون فاصله وکيل مرد بگويد: «قَبِلْتُ التَّزوِيجَ لِمُوَکِّلِى أحْمَدَ عَلَى الصَّداقِ المَعلُومِ» يعنى: «قبول کردم ازدواج را براى موکّلم احمد به مهرى که معين شده»، عقد صحيح مىباشد.
مسأله 2821 :
اگر يک نفر از طرف مرد و زن در خواندن صيغه عقد دائم وکيل شود، چنانچه مثلاً اسم مرد «احمد» و اسم زن «فاطمه» باشد و وکيل به قصد انشا بگويد: «زَوَّجْتُ مُوکِّلِى أَحْمَدَ مُوَکِّلَتِى فاطمَةَ عَلَى الصَّداقِ الْمَعْلومِ» يعنى: «موکّل خودم فاطمه را به زوجيّت موکّل خود احمد در آوردم به مهرى که معيّن شده» و بدون فاصله به قصد انشا بگويد: «قَبِلْتُ التَّزْويجَ لِمُوکِّلِى أَحْمَدَ عَلىَ الصَّداقِ الْمَعْلُومِ» يعنى: «قبول کردم ازدواج را براى موکّلم احمد به مهرى که معيّن شده»، عقد صحيح مىباشد.
دستور خواندن عقد موقّت
مسأله 2822 :
اگر خود زن و مرد بخواهند صيغه عقد موقّت را بخوانند، بعد از آن که مدّت و مَهر را معيّن کردند، چنانچه زن به قصد انشا بگويد: «زَوَّجْتُکَ نَفْسى فِى الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ» يعنى: «خود را زن تو نمودم در مدّتى که معلوم شده و به مهرى که معيّن شده است» و بدون فاصله مرد به قصد انشا بگويد: «قَبِلْتُ هکَذا» يعنى: «به همين گونه قبول کردم» عقد صحيح است و مىتواند به جاى «زَوَّجْتُکَ»، «مَتَّعْتُکَ» بگويد و اگر ديگرى را وکيل کنند و اوّل وکيل زن به وکيل مرد بگويد: «مَتَّعْتُ مُوکِّلَتِى مُوکِّلَکَ في الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ» يعنى: «موکّل خودم را در مدّتى که معين شده به زوجيّت موکّل تو درآوردم به مهرى که معيّن شده» و بدون فاصله وکيل مرد بگويد: «قَبِلْتُ لِمُوَکِّلِى هکَذا» يعنى: «به همين گونه قبول کردم براى موکّل خودم»، عقد صحيح مىباشد.
(533)
مسأله 2823 :
اگر يک نفر از طرف مرد و زن در خواندن صيغه عقد موقّت وکيل شود، چنانچه مثلاً اسم مرد «احمد» و اسم زن «فاطمه» باشد و وکيل بگويد: «مَتَّعْتُ مُوکِّلى أَحْمَدَ مُوکِّلَتى فاطِمَةَ فِى الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ» يعنى: «موکّل خود فاطمه را در مدّتى که معلوم شده به زوجيّت موکّل خودم احمد در آوردم به مهرى که معيّن شده است» و بلافاصله بگويد: «قَبِلْتُ هکَذا» يعنى: «به همين گونه قبول کردم» عقد صحيح مىباشد و مىتواند به جاى «مَتَّعْتُ»، «زَوَّجْتُ» بگويد.
شرايط عقد
مسأله 2824 :
عقد ازدواج چند شرط دارد:
اوّل: بنابر احتياط مستحب به عربى خوانده شود و اگر خود مرد و زن نتوانند صيغه را به عربى صحيح بخوانند، به هر لفظى که صيغه را بخوانند صحيح است و لازم نيست که وکيل بگيرند؛ ولى بايد لفظى بگويند که معناى «زَوَّجْتُ» و «قَبِلْتُ» را بفهماند.
دوم: مرد و زن يا وکيل آنها که صيغه را مىخوانند، قصد انشا ـ يعنى ايجاد پيوند زناشويى ـ داشته باشند؛ مثلاً اگر خود مرد و زن صيغه را مىخوانند، قصد زن از گفتن: «زَوَّجْتُکَ نَفْسى» اين باشد که خود را زن او قرار دهد و قصد مرد از گفتن: «قَبِلْتُ التَّزْويجَ» اين باشد که زن بودن او را براى خود قبول نمايد و اگر وکيل مرد و زن صيغه را مىخوانند، قصد آنها با گفتن: «زَوَّجْتُ» و «قَبِلْتُ» اين باشد که مرد و زنى که آنان را وکيل کردهاند، زن و شوهر شوند.
سوم: کسى که صيغه را مىخواند، بالغ و عاقل باشد؛ ولى اگر به وکالت از ديگرى مىخواند، بالغ بودن او لازم نيست.
چهارم: اگر صيغه عقد را وکيل زن و شوهر يا ولىّ آنها مىخوانند، بايد زن و شوهر را با نام بردن يا با اشاره و مانند آن معلوم کنند؛ پس کسى که چند دختر دارد، اگر به مردى بگويد: «زَوَّجْتُکَ إحْدى بَناتى» يعنى: «يکى از دخترانم را زن تو نمودم» و او بگويد: «قَبِلْتُ» يعنى: «قبول کردم»، چون در هنگام عقد، دختر را معيّن نکردهاند، عقد باطل است.
(534)
پنجم: زن و مرد به ازدواج راضى باشند، ولى اگر ظاهراً با کراهت اذن دهند و معلوم باشد قلباً راضى هستند، عقد صحيح است.
ششم: توالى عرفى بين ايجاب و قبول وجود داشته باشد، يعنى عرفا بين ايجاب و قبول فاصله زيادى نشود.
مسأله 2825 :
اگر در عقد، يک حرف غلط خوانده شود که معنا را عوض کند، عقد باطل است.
مسأله 2826 :
کسى که دستور زبان عربى را نمىداند، اگر قرائت او صحيح باشد و معناى هر کلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظى معناى آن را قصد نمايد و قصد انشا نمايد، مىتواند عقد را بخواند.
مسأله 2827 :
اگر زنى را براى مردى بدون اذن آنان عقد کنند و بعد زن و مرد بگويند: «به آن عقد راضى هستيم»، عقد صحيح است.
مسأله 2828 :
اگر زن و مرد يا يکى از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند و بعد از خواندن عقد راضى شوند و بگويند: «به آن عقد راضى هستيم»، عقد صحيح است، مگر اين که زن و شوهر خود عقد را خوانده باشند و اجبار به حدّى باشد که اصلاً قصد ازدواج نکرده باشند.
مسأله 2829 :
پدر و جدّ پدرى مىتوانند براى فرزند نابالغ يا ديوانه خود که در حال ديوانگى بالغ شده است ـ در صورتى که به مصلحت بچّه يا ديوانه باشد ـ همسر اختيار کنند و بعد از آن که طفل بالغ شد يا ديوانه عاقل گرديد، اگر ازدواجى که براى او صورت دادهاند به مصلحت او بوده، نمىتواند آن را به هم بزند و اگر به مصلحت او نبوده، مىتواند آن را به هم بزند.
مسأله 2830 :
اگر دختر باکرهاى که به حدّ بلوغ رسيده و رشيده است ـ يعنى مصلحت خود را تشخيص مىدهد ـ بتواند زندگانى خود را به نحو مستقل اداره کند و قدرت تصميمگيرى صحيح در امور زندگى خود را داشته باشد و بيم آن که فريب بخورد در ميان نباشد، چنانچه بخواهد ازدواج کند، احتياجى به اجازه پدر يا جدّ پدرى خود
(535)
ندارد و در غير اين صورت، بنابر احتياط واجب بايد از پدر يا جدّ پدرى خود اجازه بگيرد و اجازه مادر و يا برادر لازم نيست. همچنين بنابر احتياط واجب دخترى که باکره نيست نيز همين حکم را دارد.
مسأله 2831 :
دخترى که براى ازدواج، بايد از پدر يا جدّ پدرى خود اجازه بگيرد، چنانچه بدون اجازه گرفتن از آنان با مردى ازدواج کند و پس از ازدواج، پدر يا جدّ پدرى اجازه دهند، ازدواج وى صحيح است وگرنه بنابر احتياط واجب بايد با طلاق از آن مرد جدا شود.
مسأله 2832 :
اگر دخترى در اثر حادثهاى مثل افتادن، بکارت خود را از دست بدهد و يا اين که به جهت انجام عمل حرامى مثل زنا، بکارت وى از بين برود و يا بدون اين که از پدر يا جدّ پدرى خود اجازه بگيرد، با مردى ازدواج کند و در اثر آميزش با وى بکارتش را از دست بدهد، از جهت وجوب اجازه گرفتن براى ازدواج، در حکم باکره است.
مسأله 2833 :
اگر دختر مسلمان باشد، ولى پدر و جدّ پدرى او مسلمان نباشند، لازم نيست از آنان اجازه بگيرد.
مسأله 2834 :
اگر پدر و جدّ پدرى غايب باشند به گونهاى که نشود از آنان اجازه گرفت و دختر هم احتياج به شوهر کردن داشته باشد، لازم نيست از پدر و جدّ پدرى اجازه بگيرند.
مسأله 2835 :
در مسأله وجوب يا عدم وجوب اجازه گرفتن از پدر يا جدّ پدرى براى ازدواج دختر، فرقى بين ازدواج موقّت يا دائم نيست. همچنين فرقى نمىکند که در ازدواج موقّت شرط کنند که آميزش صورت نگيرد يا چنين شرطى نکنند.
مسأله 2836 :
اگر پدر يا جدّ پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرند، بايد خرج زن را از مال پسر ـ در صورتى که زن ناشزه نباشد ـ بدهند و اگر پسر مالى نداشته باشد، مديون نفقه زن مىماند.
مسأله 2837 :
اگر پدر يا جدّ پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرند، چنانچه
(536)
پسر در هنگام عقد مالى داشته باشد، مديون مهر زن است و اگر در هنگام عقد مالى نداشته باشد، پدر يا جدّ او بايد مهر زن را بدهند.