مسأله 229 :
پاک شدن چیز نجس به چند راه ثابت میشود:
اول:
آن که انسان خود یقین یا اطمینان کند یا طوری باشد که نوع مردم یقین یا اطمینان به پاک شدن پیدا میکنند و در جایی که نوع مردم اطمینان به طهارت نمیکنند اگر انسان برخلاف متعارف اطمینان کند، کفایت نمیکند و شخص وسواسی که برخلاف معمول افراد، در آب کشیدن چیز نجس به زودی اطمینان پیدا نمیکند لازم نیست خودش اطمینان کند؛ بلکه اگر معمول افراد اطمینان کنند کافی است.
دوم:
دو مرد عادل خبر دهند؛ و بنا بر احتیاط واجب یک نفر عادل کفایت نمیکند.
سوم:
آن که کسی که چیز نجس در اختیار اوست بگوید آن چیز پاک شده.
چهارم:
مسلمانی چیز نجس را آب کشیده باشد اگر چه معلوم نباشد درست آب کشیده یا نه.
مسأله 230 :
اگر بدن یا لباس مسلمان یا چیز دیگری مانند ظرف و فرش که در اختیار او است، نجس شود و آن مسلمان غایب گردد، گفته شده است که با شش شرط حکم به پاکی آن میشود:
اول:
آن که آن مسلمان چیزی را که بدن یا لباسش را نجس کرده نجس بداند؛ پس اگر مثلاً لباسش با رطوبت به بدن کافر ملاقات کرده و آن را نجس نداند، بعد از غایب شدن او، نمیتوان آن لباس را پاک دانست.
دوم:
آن که بداند بدن یا لباسش به چیز نجس رسیده است.
سوم:
آن که انسان ببیند از آن چیز در کاری استفاده میکند که شرط آن پاکی است، مثلاً ببیند با آن لباس، نماز میخواند.
چهارم:
آن که آن مسلمان بداند کاری را که با آن چیز انجام میدهد شرط آن پاکی است؛ پس اگر مثلاً نداند که باید لباس نمازگزار پاک باشد و با لباسی که نجس شده نماز بخواند، نمیتوان آن لباس را پاک دانست.
پنجم:
آن که انسان احتمال بدهد آن مسلمان چیزی را که نجس شده آب کشیده است؛ پس اگر یقین داشته باشد که آب نکشیده، نمیتوان آن چیز را پاک دانست و نیز اگر نجس و پاک در نظر آن مسلمان فرق نداشته باشد، پاک دانستن آن چیز محل اشکال است.
ششم:
آن که بنا بر احتیاط واجب آن مسلمان بالغ باشد.
فقهاء عظام غایب شدن مسلمان را با شرایط فوق از مطهّرات دانستهاند ولی بنا بر احتیاط واجب غایب شدن مسلمان، از راههای ثابت شدن طهارت نیست، مگر موجب اطمینان شخصی یا نوعی شود.