زکات گندم،جو، خرما و گندم (آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی)

زکات گندم،جو، خرما و گندم (آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی)

زکات گندم، جو، خرما و کشمش

مسأله 1982 :

زکات گندم، جو، خرما و کشمش وقتى واجب مى‌شود که به مقدار نصاب برسد و نصاب آنها «45 مثقال کمتر از 288 منِ تبريز» است که تقريبا معادل «864 کيلوگرم» مى‌شود.

مسأله 1983 :

اگر گندم، جو، غوره و خرما را پيش از زمان واجب شدن زکات

(355)

مصرف کنند، اگرچه به قدرى باشند که چنانچه باقى مى‌ماندند، خشک شده آنها به اندازه نصاب مى‌رسيد، زکات آنها واجب نيست.

مسأله 1984 :

اگر بعد از وجوب زکات و پيش از دادن آن، خود او و زن و فرزندانش از انگور، خرما، جو يا گندم متعلّق زکات بخورند يا مثلاً بدون قصد زکات، آن را به فقير بدهد، بايد زکات مقدارى را که مصرف شده بپردازد.

مسأله 1985 :

اگر بعد از آن که زکات گندم، جو، خرما و انگور واجب شد، مالک آن بميرد، بايد مقدار زکات را از مال او بدهند؛ ولى اگر پيش از واجب شدن زکات بميرد، هر يک از ورثه که سهم او به اندازه نصاب برسد، بايد زکات سهم خود را بدهد.

مسأله 1986 :

کسى که از طرف حاکم شرع مأمور جمع‌آورى زکات است، هنگام خرمن که گندم و جو را از کاه جدا مى‌کنند و هنگامى که وقت چيدن خرما و کشمش رسيد، مى‌تواند زکات را مطالبه کند و اگر مالک ندهد و چيزى که زکات آن واجب شده از بين برود، بايد عوض آن را بدهد.

مسأله 1987 :

اگر بعد از مالک شدن درخت خرما و انگور يا زراعت گندم و جو، زکات آنها واجب شود، بايد زکات آنها را بدهد.

مسأله 1988 :

اگر بعد از آن که زکات گندم، جو، خرما و انگور واجب شد، زراعت و درخت را بفروشد، بايد زکات آنها را بدهد.

مسأله 1989 :

اگر شخصى گندم، جو، خرما يا انگور را بخرد و بداند که فروشنده زکات آن را داده يا شک کند که فروشنده زکات آن را داده يا نه، چيزى بر او واجب نيست و اگر بداند که زکات آن را نداده، معامله صحيح است و احتياج به اجازه حاکم شرع ندارد، خصوصا اگر بداند که فروشنده به هنگام فروش، پرداخت زکات آن را از مال ديگر خود به عهده گرفته است؛ ولى چنانچه بعدا بفهمد که فروشنده زکات را پرداخت نکرده است، بر او واجب است که زکات را بپردازد و مى‌تواند پس از آن به فروشنده مراجعه کرده و آن را از وى مطالبه کند.

مسأله 1990 :

اگر وزن گندم، جو، خرما و کشمش، هنگامى که تازه است به

(356)

حدّ نصاب برسد اما بعد از خشک شدن کمتر از اين مقدار شود، زکات آن واجب نيست.

مسأله 1991 :

خرمايى که تازه آن را مى‌خورند، چنانچه به اندازه‌اى باشد که خشک شده آن به حدّ نصاب برسد، زکات آن واجب است.

مسأله 1992 :

گندم، جو، خرما و کشمشى که زکات آنها را داده، اگر چند سال نيز نزد او بماند، زکات ندارد.

مسأله 1993 :

اگر گندم، جو، خرما و انگور از آب باران و يا مستقيما از آب نهر يا رودخانه يا رطوبت زمين آبيارى شود، زکات آن «يک دهم» محصول است و اگر با دلو يا پمپ و مانند آن آبيارى شود، زکات آن «يک بيستم» محصول است.

مسأله 1994 :

اگر گندم، جو، خرما و انگور، هم از آب باران آبيارى شود و هم از آب دلو و مانند آن استفاده کند، چنانچه به گونه‌اى باشد که بگويند آبيارى با دلو و مانند آن غلبه داشته، زکات آن «يک بيستم» است و اگر بگويند آبيارى با آب نهر و باران غلبه داشته، زکات آن «يک دهم» است؛ بلکه اگر نگويند آب باران و نهر غلبه داشته ولى آبيارى با آب باران و نهر بيشتر از آب دلو و مانند آن باشد، بنابر احتياط مستحب زکات آن «يک دهم» است.

مسأله 1995 :

اگر شک کند که آبيارى با آب باران شده يا با دلو و يا در زراعتى که با هر دو آبيارى شده، شک کند که غلبه با آب باران بوده يا با آب دلو، «يک بيستم» بر او واجب مى‌شود، اگرچه احتياط مستحب اين است که «يک دهم» بدهد.

مسأله 1996 :

اگر گندم، جو، خرما و انگور با آب باران و نهر آبيارى شود و به آب دلو و مانند آن محتاج نباشد، ولى با آب دلو نيز آبيارى شود و آب دلو به زياد شدن محصول کمک نکند، زکات آن «يک دهم» است و اگر با دلو و مانند آن آبيارى شود و به آب نهر و باران محتاج نباشد، ولى با آب نهر و باران نيز آبيارى شود و آنها به زياد شدن محصول کمک نکنند، زکات آن «يک بيستم» است.

مسأله 1997 :

اگر زراعتى را با دلو و مانند آن آبيارى کنند و در زمينى که کنار آن است زراعتى کنند که از رطوبت آن زمين استفاده نمايد و محتاج به آبيارى نشود،

(357)

زکات زراعتى که با دلو آبيارى شده، «يک بيستم» و زکات زراعتى که کنار آن است، بنابر احتياط واجب «يک دهم» مى‌باشد.

مسأله 1998 :

مخارجى را که براى گندم، جو، خرما و انگور کرده است، مى‌تواند از محصول کسر کند و چنانچه پس از کسر مخارج، باقى‌مانده به حدّ نصاب برسد، زکات واجب است.

مسأله 1999 :

اگر بذرى که به مصرف زراعت رسانده از آن خود او باشد، مى‌تواند به مقدار وزن آن از محصول کسر نمايد و اگر خريده باشد، مى‌تواند قيمتى را که براى خريد پرداخت نموده، جزء مخارج حساب کند.

مسأله 2000 :

اگر وسايل زراعت ملک خود او باشد، مى‌تواند کرايه آن‌ها را از مخارج حساب کند، به شرط اين که اگر از آن‌ها در آن زراعت استفاده نمى‌کرد، مى‌توانست آن‌ها را کرايه بدهد و در غير اين صورت نمى‌تواند کرايه آن‌ها را از مخارج حساب نمايد؛ ولى چنانچه به واسطه زراعت مستهلک شده باشند، مى‌تواند هزينه استهلاک آن‌ها را جزء مخارج حساب نمايد.

مسأله 2001 :

اگر در زمينى که ملک خود اوست، زراعت کند، مى‌تواند اجاره آن را جزء مخارج حساب کند به شرط اين که اگر در آن زراعت نمى‌کرد، مى‌توانست آن را اجاره بدهد.

مسأله 2002 :

اگر صاحب زراعت و يا عيال وى مانند همسر و فرزندان در زراعت کار کنند، مى‌تواند اجرت کار آنان را جزء مخارج حساب کند، حتى اگر دستمزدى به آنان نپرداخته باشد، به شرط اين که اگر در آن زراعت کار نمى‌کردند، مى‌توانستند با دريافت اجرت در محلّ ديگرى به کار مشغول شوند.

مسأله 2003 :

اگر درخت انگور يا خرما را بخرد، قيمت آن جزء مخارج نيست، ولى اگر خرما يا انگور را پيش از چيدن بخرد، پولى که براى آن داده، جزء مخارج حساب مى‌شود.

مسأله 2004 :

اگر زمينى را بخرد و در آن زمين، گندم يا جو بکارد، پولى که براى

(358)

خريد زمين داده، جزء مخارج حساب نمى‌شود، اما مى‌تواند اجاره آن را به همان ترتيبى که گفته شد، جزء مخارج حساب نمايد؛ ولى اگر زراعت را بخرد، پولى را که براى خريد آن داده مى‌تواند جزء مخارج حساب نمايد و از محصول کم کند؛ اما بايد قيمت کاهى را که از آن به دست مى‌آيد، از پولى که براى خريد زراعت داده کسر نمايد، مثلاً اگر زراعتى را پانصد تومان بخرد و قيمت کاه آن صد تومان باشد، فقط چهار صد تومان آن را مى‌تواند جزء مخارج حساب نمايد.

مسأله 2005 :

اگر وسايل و لوازمى را که براى کشاورزى نياز دارد، بخرد و به سبب زراعت، آن‌ها به کلّى از بين بروند، مى‌تواند قيمت آن‌ها را جزء مخارج حساب نمايد و اگر از بين نروند، نمى‌تواند قيمت آن‌ها را از مخارج حساب نمايد، ولى همان گونه که گفته شد، مى‌تواند کرايه آن‌ها را جزء مخارج زراعت به حساب آورد.

مسأله 2006 :

اگر در يک زمين، جو، گندم و چيزى مثل برنج و لوبيا که زکات آن واجب نيست بکارد، خرج‌هايى که براى هر کدام از آنها کرده فقط براى همان حساب مى‌شود؛ ولى اگر براى هر دو، مخارجى کرده باشد، بايد مخارج را به نسبت هر يک تقسيم نمايد.

مسأله 2007 :

اگر براى سال اوّل عملى مانند شخم زدن انجام دهد، اگرچه براى سال‌هاى بعد نيز فايده داشته باشد، بايد مخارج آن را از سال اوّل کسر کند؛ ولى اگر مثلاً عمل شخم زدن را براى اين که چند سال مفيد باشد انجام دهد، بايد مخارج آنها را بين همان چند سال تقسيم نمايد.

مسأله 2008 :

اگر انسان در چند شهر که فصل آنها با يکديگر اختلاف دارد و زراعت و ميوه آنها در يک وقت به دست نمى‌آيد، گندم يا جو يا خرما يا انگور داشته باشد و همه آنها محصول يک سال حساب شوند، چنانچه چيزى که اوّل مى‌رسد به اندازه نصاب باشد، بايد زکات آن را هنگامى که مى‌رسد بدهد و زکات بقيّه را هر وقت به دست آمد ادا نمايد و اگر آنچه اوّل مى‌رسد به اندازه نصاب نباشد، چنانچه نداند که مجموع محصول به حد نصاب مى‌رسد يا نه، صبر مى‌کند تا بقيّه آن برسد؛ پس اگر همه

(359)

زراعت‌ها روى هم به مقدار نصاب شوند، زکات آنها واجب است و اگر همه آنها به مقدار نصاب نرسند، زکات آنها واجب نيست و همچنين اگر بداند که مجموع محصول به حد نصاب خواهد رسيد و اطمينان داشته باشد که محصول اوّل به واسطه غصب يا آفت و مانند آن از بين نخواهد رفت و يا به فروش نرسيده و يا خورده نخواهد شد، مى‌تواند تا رسيدن بقيّه محصول، پرداخت زکات را به تأخير بيندازد.

مسأله 2009 :

اگر درخت خرما يا انگور در يک سال دو مرتبه ميوه بدهد، حکم آن مانند مسأله قبل است که ذکر شد.

مسأله 2010 :

اگر مقدارى خرما يا انگور تازه داشته باشد که خشک شده آن به اندازه نصاب شود، چنانچه به قصد زکات از تازه آن به اندازه‌اى به مستحق بدهد که اگر خشک شود، به اندازه زکاتى مى‌شود که بر او واجب خواهد شد، اشکال ندارد.

مسأله 2011 :

زکات گندم، جو، کشمش و خرما را يا بايد از خود محصولى که زکات به آن تعلّق گرفته بدهند ويا به جاى آن پول بپردازند و دادن چيزى غير از پول به عنوان قيمت زکات، خالى از اشکال نيست.

مسأله 2012 :

اگر کسى که بدهکار است، بميرد و مالى داشته باشد که زکات آن در حال زنده بودن او واجب شده بوده، بايد اوّل تمام زکات را از مالى که زکات آن واجب شده بدهند و بعد قرض او را ادا نمايند.

مسأله 2013 :

اگر کسى که بدهکار است، بميرد و گندم، جو، خرما يا انگور داشته باشد که هنوز زکات آن واجب نشده و پيش از آن که زکات اينها واجب شود، ورثه قرض او را از مال ديگرى بدهند، چنانچه سهم هر يک از ورثه به حد نصاب برسد، بايد زکات بدهد و اگر پيش از آن که زکات اينها واجب شود، قرض او را ندهند، چنانچه مجموع مال ميّت فقط به اندازه بدهى او و يا کمتر از آن باشد، واجب نيست زکات اينها را بدهند و اگر مال ميّت بيشتر از بدهى او باشد، بايد بدهى او را نسبت به جميع مال محاسبه کنند و نسبت آن با مال هر چه باشد به همان اندازه از اجناسى که مورد زکات است کسر کنند، سپس سهم هر يک از ورثه از مال زکوى به اندازه نصاب برسد، زکات بر

(360)

او واجب مى‌شود.

مسأله 2014 :

اگر گندم، جو، خرما و کشمشى که زکات آنها واجب شده، خوب و بد داشته باشد، بايد زکات هر کدام از خوب و بد را از خود آنها بدهد.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

نظر سایر مراجع

Powered by TayaCMS