احکام عاريه
مسأله 2433 :
عاريه آن است که انسان مال خود را به ديگرى بدهد که از آن استفاده کند و در عوض، چيزى هم از او نگيرد.
مسأله 2434 :
لازم نيست در عاريه صيغه بخوانند و اگر مثلاً لباس را به قصد عاريه به کسى بدهد و او به همين قصد بگيرد عاريه صحيح است.
مسأله 2435 :
عاريه دادن چيز غصبى و چيزى که مال انسان است ولى منفعت آن را به ديگرى واگذار کرده مثلاً آن را اجاره داده، در صورتى صحيح است که مالک چيز غصبى يا کسى که آن چيز را اجاره کرده بگويد به عاريه دادن راضى هستم.
مسأله 2436 :
چيزى را که منفعتش مال انسان است مثلاً آن را اجاره کرده مىتواند عاريه بدهد. ولى اگر در اجاره شرط کرده باشند که خودش از آن استفاده کند، نمىتواند آن را به ديگرى عاريه دهد.
مسأله 2437 :
اگر ديوانه و بچّه و همچنين سفيه و مفلس مال خود را عاريه بدهند صحيح نيست، امّا اگر ولىّ بچّه مصلحت بداند که مال او را عاريه دهد و بچّه، آن مال را به دستور ولى به عاريه کننده برساند اشکال ندارد. و همچنين اگر طلبکاران به مفلس اجازه عاريه را بدهند اشکال ندارد.
مسأله 2438 :
اگر در نگهدارى چيزى که عاريه کرده کوتاهى نکند و در استفاده از آن هم زياده روى ننمايد و اتّفاقاً آن چيز تلف شود ضامن نيست، ولىچنانچه شرط کنند که اگر تلف شود عاريه کننده ضامن باشد، يا چيزى را که عاريه کرده طلا و نقره باشد، بايد عوض آن را بدهد.
مسأله 2439 :
اگر طلا و نقره را عاريه نمايد و شرط کند که اگر تلف شود ضامن نباشد، صحّت اين شرط محلّ اشکال است، ولى شرط سقوط يا اسقاط ما فى الذمّه مانعى ندارد.
مسأله 2440 :
اگر عاريه دهنده بميرد، عاريه گيرنده بايد چيزى را که عاريه کرده به ورثه او بدهد.
مسأله 2441 :
اگر عاريه دهنده طورى شود که شرعاً نتواند در مال خود تصرّف کند مثلاً ديوانه شود، عاريه کننده بايد مالى را که عاريه کرده به ولىّ او بدهد.
مسأله 2442 :
کسى که چيزى عاريه داده هر وقت بخواهد مىتواند آن را پس بگيرد مگر اينکه موجب ضرر عاريه گيرنده باشد که در اين صورت بايد او را مهلت دهد. و کسى هم که عاريه کرده هر وقت بخواهد مىتواند آن را پس دهد.
مسأله 2443 :
اگر ظرف طلا و نقره را براى زينت اتاق عاريه بدهند اشکال ندارد، ولى اگر براى استفاده حرام بدهند باطل است.
مسأله 2444 :
عاريه دادن گوسفند براى استفاده از شير و پشم آن و عاريه دادن حيوان نر براى جفت گيرى صحيح است.
مسأله 2445 :
اگر چيزى را که عاريه کرده به مالک، يا وکيل يا ولىّ او بدهد و بعد آن چيز تلف شود، عاريه کننده ضامن نيست، ولى اگر بدون اجازه صاحب مال يا وکيل يا ولىّ او آن را به جايى ببرد اگرچه مثلاً آن را به جايى ببرد که صاحبش معمولاً به آنجا مىبرده مثلاً اسب را در اصطبلى که صاحبش براى آن درست کرده ببندد و بعد تلف شود ضامن است.
مسأله 2446 :
اگر چيز نجس را براى استعمال خوردن و آشاميدن عاريه دهد، بايد نجس بودن آن را به کسى که عاريه مىکند بگويد.
مسأله 2447 :
چيزى را که عاريه کرده بدون اجازه صاحب آن نمىتواند به ديگرى اجاره، يا عاريه دهد.
مسأله 2448 :
اگر چيزى را که عاريه کرده با اجازه صاحب آن به ديگرى عاريه دهد، چنانچه کسى که اوّل آن چيز را عاريه کرده بميرد يا ديوانه شود، عاريه دومى باطل نمىشود.
مسأله 2449 :
اگر بداند مالى را که عاريه کرده غصبى است، بايد آن را به صاحبش برساند و نمىتواند به عاريه دهنده بدهد.
مسأله 2450 :
اگر مالى را که مىداند غصبى است عاريه کند و از آن استفادهاى ببرد و در دست او از بين برود، مالک مىتواند عوض مال را از او يا از کسى که مال را غصب کرده مطالبه کند و نيز عوض استفادههايى را که عاريه گيرنده بُرده مىتواند از او مطالبه نمايد و يا از غاصب بگيرد. و اگر عوض مال يا استفاده آن را از عاريه کننده بگيرد، او نمىتواند چيزى را که به مالک مىدهد از عاريه دهنده مطالبه نمايد.
مسأله 2451 :
اگر نداند مالى را که عاريه کرده غصبى است و در دست او از بين برود، چنانچه صاحب مال عوض آن را از او بگيرد، او هم مىتواند آنچه را به صاحب مال داده از عاريه دهنده مطالبه نمايد، ولى اگر چيزى را که عاريه کرده طلا و نقره باشد، يا عاريه دهنده با او شرط کرده باشد که اگر آن چيز از بين برود عوضش را بدهد، نمىتواند چيزى را که به صاحب مال مىدهد، از عاريه دهنده مطالبه نمايد. ولى اگر مالک از او در مقابل استفاده او از اين مال چيزى را بگيرد مىتواند از عاريه دهنده مطالبه نمايد.