امر به معروف و نهى از منکر
يکى از بزرگترين واجبات دينى امر به معروف و نهى از منکر است. قرآن کريم در اين باره مىفرمايد: وَلْتَکُنْ مِنکُم أُمَّةٌ يَدعُونَ اِلى الخَيرِ وَ يأمُرُون بِالمعروفِ وَ يَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ و أولئِکَ هُمُ المُفلِحون.
ترجمه: «بايد عدّهاى از شما باشند که دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منکر کنند؛ و رستگاران آنان هستند».
از رسول خدا(ص) روايت شده که فرمودند: «چگونه خواهيد بود زمانى که ببينيد زنها فاسد و جوانان فاسق شدهاند و شما امر به معروف و نهى از منکر نمىکنيد؟ گفتند: يا رسول اللَّه، آيا چنين اتفاقى خواهد افتاد؟ فرمود: بله. بعد اضافه کردند: چگونه خواهيد بود زمانى که امر به منکر و نهى از معروف انجام دهيد؟ گفتند: آيا چنين اتفاقى رخ خواهد داد؟ فرمود: بله، و بدتر از اين زمانى است که مىبينيد معروف منکر شده و منکر معروف شده است».
و از ائمّه معصومين(ع) روايت شده که: «بوسيله امر به معروف واجبات خدا برپا مىشود و راهها امنيت پيدا مىکند و کسب و کارها حلال و از ستم و تعدّى به ديگران جلوگيرى مىشود، و همچنين امر به معروف موجب آبادى زمين و گرفته شدن حق مظلومان از ظالمان مىگردد، و همواره مردم تا زمانى که امر به معروف و نهى از منکر کنند و در کارهاى نيک به يکديگر يارى رسانند در خير و خوبى بسر مىبرند، و اگر اين واجب الهى را انجام ندهند برکت از آنها سلب مىشود، و ظالمان بر آنها مسلّط مىشوند و يار و ياورى در آن هنگام از زمين و آسمان نخواهند داشت».
از رسول خدا(ص) روايت شده که فرمود: «خداوند از مؤمن ناتوانى که دين ندارد بدش مىآيد. پرسيدند: مؤمن ناتوان بى دين کيست؟ فرمود: آن کس که نهى از منکر نمىکند».
و از على(ع) روايت شده که فرمود: «کسى که منکر و بدى را با قلب و دست و زبان انکار (مخالفت و جلوگيرى) نکند، مردهاى ميان زندگان است».
مسأله 2890 :
امر به معروف و نهى از منکر با شرايطى که ذکر خواهد شد، واجب است و ترک آن معصيت است و در مستحبّات و مکروهات هم به نحوى که موجب اذيت و اهانت به او نباشد و انجام آن براى افرادى مثل او سنگين و ثقيل نباشد که موجب دلزدگى نسبت به دين شود امر و نهى مستحب است.
مسأله 2891 :
امر به معروف و نهى از منکر واجب کفايى مىباشد و در صورتى که بعضى از مکلّفين قيام به آن کنند از ديگران ساقط است و اگر اقامه معروف و جلوگيرى از منکر، موقوف بر اجتماع جمعى از مکلّفين باشد واجب است اجتماع کنند.
مسأله 2892 :
اگر بعضى امر و نهى کنند و مؤثّر نشود و بعض ديگر احتمال بدهند که امر آنها يا نهى آنها مؤثّر است، واجب است امر و نهى کنند.
مسأله 2893 :
بيان مسأله شرعيه کفايت نمىکند در امر به معروف و نهى از منکر، بلکه بايد مکلّف امر و نهى کند. مگر آن که مقصود از امر به معروف و نهى از منکر، از بيان حکم شرعى حاصل شود و يا طرف مقابل از آن، امر و نهى بفهمد.
مسأله 2894 :
در امر به معروف و نهى از منکر قصد قربت معتبر نيست، بلکه مقصود، اقامه واجب و جلوگيرى از حرام است.
شرايط امر به معروف و نهى از منکر
مسأله 2895 :
چند چيز شرط است در واجب بودن امر به معروف و نهى از منکر:
اوّل: آن که کسى که مىخواهد امر و نهى کند، بداند که آنچه شخص مکلّف بجا نمىآورد واجب است بجا آورد و آنچه بجا مىآورد بايد ترک کند. و بر کسىکه معروف و منکر را نمىداند واجب نيست، ولى يادگيرى آن بعنوان مقدمه واجب است.
دوم: آن که احتمال بدهد امر و نهى او تأثير مىکند، پس اگر بداند اثر نمىکند واجب نيست، امّا احتياط اين است که اظهار کراهت را ترک نکند، حتّى اگر احتمال پذيرفتن هم نمىدهد.
سوم: آن که بداند شخص معصيت کار بنا دارد که معصيت خود را تکرار کند، پس اگر بداند يا گمان کند يا احتمال صحيح بدهد که تکرار نمىکند واجب نيست.
چهارم: آن که در امر و نهى مفسدهاى نباشد، پس اگر بداند يا گمان کند که اگر امر يا نهى کند ضرر جانى يا عرضى و آبرويى يا مالى قابل توجّهى به او مىرسد واجب نيست، بلکه اگر احتمال بدهد بطورى که ترس از ضررهاى مذکور پيدا کند واجب نيست بلکه اگر بترسد که ضررى متوجّه متعلّقان او مىشود واجب نيست، بلکه با احتمال وقوع ضرر جانى يا عرضى و آبرويى يا مالىموجب حَرَج بر بعضى مؤمنين، واجب نمىشود بلکه در بسيارى از موارد حرام است.
مسأله 2896 :
اگر معروف يا منکر از امورى باشد که شارع مقدّس به آن اهمّيت زياد مىدهد مثل اصول دين يا مذهب و حفظ قرآن مجيد و حفظ عقايد مسلمانان يا احکام ضروريه، بايد ملاحظه اهمّيت شود و مجرّد ضرر، موجب واجب نبودن نمىشود، پس اگر توقّف داشته باشد حفظ عقايد مسلمانان يا حفظ احکام ضروريه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن.
مسأله 2897 :
اگر بدعتى در اسلام واقع شود مثل منکراتى که دولتها اجرا مىکنند به اسم دين مبين اسلام، واجب است خصوصاً بر علماى اسلام اظهار حق و انکار باطل و اگر سکوت علماى اَعلام موجب هتک مقام علم و موجب اسائه ظنّ به علماى اسلام شود واجب است اظهار حق به هر نحوى که ممکن است اگرچه بدانند تأثير نمىکند.
مسأله 2898 :
اگر احتمال صحيح داده شود که سکوت موجب آن مىشود که منکرى معروف شود يا معروفى منکر شود واجب است خصوصاً بر علماى اَعلام اظهار حق و اعلام آن و جايز نيست سکوت، هرچند تأثير فعلى نداشته باشد.
مسأله 2899 :
اگر سکوت علماى اَعلام باعث شود که مردم به آنها بدگمان شوند و آنها را متّهم کنند به سازش با دستگاه ظلم، واجب است اظهار حق و انکار باطل اگرچه بدانند جلوگيرى از مُحَرَّم نمىشود و اظهار آنها اثرى براى رفع ظلم ندارد.
مسأله 2900 :
اگر ورود بعضى علماى اَعلام در دستگاه ظَلَمه موجب شود که از مفسدهها و منکراتى جلوگيرى شود واجب است تصدّى آن امر، مگر آن که مفسده اهمّى در آن باشد، مثل آن که تصدّى آنها باعث سستى عقايد مردم شود يا سلب اعتماد آنها به علما گردد، در اين صورت جايز نيست.
مراتب امر به معروف و نهى از منکر
مسأله 2901 :
کراهت قلبى در مورد انجام منکرات از علامتهاى ايمان است، امّا اجراى امر به معروف و نهى از منکر منوط به وجود شرايطى است که در مسائل آينده بيان مىشود.
مسأله 2902 :
براى امر به معروف و نهى از منکر مراتبى است، و جايز نيست با احتمال حاصل شدن مقصود از مرتبه پايين، به مراتب ديگر عمل شود.
مسأله 2903 :
مرتبه اوّل آن که با شخص معصيت کار طورى عمل شود که بفهمد براى ارتکاب معصيت، اين نحو عمل با او شده است، مثل اين که از او رو برگرداند، يا با چهره عبوس با او ملاقات کند، يا ترک مراوده با او کند و از او اعراض کند به نحوى که معلوم شود اين امور براى آن است که او ترک معصيت کند.
مسأله 2904 :
اگر در اين مرتبه درجاتى باشد لازم است با احتمال تأثير درجه خفيف تر، به همان اکتفا کند، مثلاً اگر احتمال مىدهد که با ترک تکلّم با او، مقصود حاصل مىشود، به همان اکتفا کند و به درجه بالاتر، عمل نکند، خصوصاً اگر طرف، شخصى است که اين نحو عمل موجب هتک او مىشود.
مسأله 2905 :
اگر اعراض نمودن و ترک معاشرت با معصيت کار موجب تخفيف معصيت مىشود يا احتمال بدهد که موجب تخفيف مىشود، واجب است اگرچه بداند موجب ترک به کلّى نمىشود و اين امر در صورتى است که با مراتب ديگر، نتواند از معصيت جلوگيرى کند.
مسأله 2906 :
اگر علماى اَعلام احتمال بدهند که اعراض از ظَلَمه و سلاطين جور، موجب تخفيف ظلم آنها مىشود، واجب است اعراض کنند از آنها، و به ملّت مسلمان بفهمانند اعراض خود را.
مسأله 2907 :
اگر مراوده و معاشرت علماى اَعلام با ظَلَمه و سلاطين جور، موجب تخفيف ظلم آنها شود، بايد ملاحظه کنند که آيا ترک معاشرت اهم است - زيرا ممکن است معاشرت موجب سستى عقايد مردم و موجب هتک اسلام و مراجع اسلام شود - يا تخفيف ظلم، پس هر کدام اهم است به آن عمل کنند.
مسأله 2908 :
اگر معاشرت علماى اَعلام با ظالمان خالى از مصلحت راجحه ملزمه باشد نبايد معاشرت کنند.
مسأله 2909 :
اگر ارتباط علماى اَعلام با ظَلَمه، موجب تقويت آنها شود يا موجب تبرئه آنها پيش افراد بى اطّلاع شود، يا موجب جرأت آنها گردد، يا موجب هتک مقام علم شود، واجب است ترک آن.
مسأله 2910 :
کسانى که ترويج مقاصد ظلمه را مىکنند و کمک به جشنها و معاصى و ظلم آنها مىکنند از قبيل بعض تجّار و کسبه، لازم است بر مسلمانان که آنها را نهى کنند، و اگر تأثير نکرد، از آنها اعراض کنند و با آنها معاشرت و معامله نکنند.
مسأله 2911 :
مرتبه دوم از امر به معروف و نهى از منکر، امر و نهى به زبان است، پس با احتمال تأثير و حصول ساير شرايط گذشته، واجب است اهل معصيت را نهى کنند، و تارک واجب را امر کنند به آوردن واجب.
مسأله 2912 :
اگر احتمال بدهد که با موعظه و نصيحت، معصيت کار ترک مىکند معصيت را، لازم است اکتفا به آن و نبايد از آن تجاوز کند.
مسأله 2913 :
اگر مىداند که نصيحت تأثير ندارد، واجب است با احتمال تأثير، امر و نهى الزامى کند و اگر تأثير نمىکند مگر با تشديد در گفتار و تهديد بر مخالفت، لازم است لکن بايد از دروغ و معصيت ديگر احتراز شود.
مسأله 2914 :
جايز نيست براى جلوگيرى از معصيت، ارتکاب معصيت مثل فحش و دروغ و اهانت، مگر آن که معصيت، از چيزهايى باشد که مورد اهتمام شارع مقدّس باشد و راضى نباشد به آن به هيچ وجه، مثل قتل نفس محترمه، در اين صورت بايد جلوگيرى کند به هر نحو ممکن است.
مسأله 2915 :
اگر عاصى ترک معصيت نمىکند مگر به جمع مابين مرتبه اولىو ثانيه از انکار، واجب است جمع به اين که هم از او اعراض کند، و ترک معاشرت نمايد و با چهره عبوس با او ملاقات کند، و هم او را امر به معروف کند لفظاً و نهى کند لفظاً.
مسأله 2916 :
مرتبه سوم توسّل به زور و جبر است، پس اگر بداند يا اطمينان داشته باشد که ترک منکر نمىکند يا واجب را بجا نمىآورد مگر با اعمال زور و جبر، واجب است لکن بايد تجاوز از قدر لازم نکند.
مسأله 2917 :
اگر ممکن شود جلوگيرى از معصيت به اين که بين شخص و معصيت حايل شود و با اين نحو مانع از معصيت شود، لازم است اقتصار به آن اگر محذور آن کمتر از چيزهاى ديگر باشد.
مسأله 2918 :
اگر جلوگيرى از معصيت متوقّف باشد بر اين که دست معصيت کار را بگيرد يا او را از محل معصيت بيرون کند يا در آنچه که با آن معصيت مىکند تصرّف کند، جايز است، بلکه واجب است عمل کند.
مسأله 2919 :
جايز نيست اموال محترمه معصيت کار را تلف کند مگر آن که لازمه جلوگيرى از معصيت باشد، در اين صورت اگر تلف کند ضامن نيست ظاهراً و در غير اين صورت، ضامن و معصيت کار است.
مسأله 2920 :
اگر جلوگيرى از معصيت متوقّف باشد بر حبس نمودن معصيت کار، در محلّى يا منع نمودن از اين که به محلّى وارد شود، واجب است، با مراعات مقدار لازم و تجاوز ننمودن از آن.
مسأله 2921 :
اگر توقّف داشته باشد جلوگيرى از معصيت، بر کتک زدن و سخت گرفتن بر شخص معصيت کار، و در مضيقه قرار دادن او جايز است، لکن لازم است مراعات شود که زياده روى نشود، و احتياط واجب آن است که در اين امر و نظير آن اجازه از مجتهد جامع الشّرايط گرفته شود.
مسأله 2922 :
اگر جلوگيرى از منکرات و اقامه واجبات موقوف باشد بر جرح و قتل، جايز نيست مگر به اذن مجتهد جامع الشّرايط با حصول شرايط آن.
مسأله 2923 :
اگر منکر از امورى است که شارع اقدس به آن اهتمام دارد و راضى نيست به وقوع آن به هيچ وجه، جايز است دفع آن به هر نحو ممکن باشد، مثلاً اگر کسى خواست يک شخصى را که جايز القتل نيست، بکُشد، بايد از او جلوگيرى کرد، و اگر ممکن نيست دفاع از قتل مظلوم مگر به قتل ظالم، جايز است بلکه واجب است، و لازم نيست از مجتهد اذن حاصل نمايد. لکن بايد مراعات شود که در صورت امکان جلوگيرى به نحو ديگرى که به قتل منجر نشود، به آن نحو عمل کند، و اگر از حدّ لازم تجاوز کند، معصيت کار و احکام متعدّى بر او جارى خواهد شد.