احکام اموات
سوال 200 :
ـ نظر مبارک حضرت عالى در مورد تعريف فقهى مرگ چيست؟
جواب :
تعريف فقهى مرگ با تعريف عرفى آن تفاوتى ندارد.
سوال 201 :
ـ اگر با کمک معاينات و آزمايشات مخصوص، مرگ مغزى فردى محرز و مسلم باشد، آيا زندگى وى خاتمه يافته تلقى مى گردد؟
جواب :
خير، از لحاظ فقهى و عرفى ميت نمى باشد.
سوال 202 :
ـ شخصى ضربه مغزى شده يا سکته کرده است، پزشک گفته است، فوت کرده، آيا مى توان به گفته او اعتماد کرد و شخص را تجهيز و تدفين کرد؟
جواب :
بايد يقين يا اطمينان به موت حاصل شود، پس اگر از گفته پزشک يقين يا اطمينان به موت حاصل شد، تجهيز و دفن کنند والا بايد صبر کنند تا يقين به موت حاصل شود.
سوال 203 :
ـ در توضيح المسائل فرموده ايد: براى غسل و کفن و دفن ميت بايد از ولى او اجازه بگيرند; حال اگر ولى ميت غايب باشد، وظيفه چيست؟
جواب :
چنانچه معلوم باشد و شاهد حال بر اذن و رضايت ولى وجود داشته
----------
(صفحه114)
باشد، مى توانند کارهاى ميت را انجام دهند و او را دفن کنند والا بايد صبر کنند، تا ولى حاضر شود. بلى، چنانچه تأخير در دفن، موجب هتک و متعفن شدن ميت شود، بنابر احتياط واجب بايد از حاکم شرع يا نماينده او اجازه بگيرند و کارهاى ميت را انجام دهند و اگر اجازه گرفتن ممکن نباشد; اجازه و اذن ساقط است.
سوال 204 :
ـ در رساله فرموده ايد: براى غسل، کفن، نماز و دفن ميت بايد از ولىّ او اجازه بگيرند، آيا اجازه بايد شفاهى باشد يا علم به رضايت ولى کفايت مى کند؟
جواب :
اجازه شفاهى لازم نيست و چنانچه از قرائن فهميده شود که رضايت دارد، کفايت مى کند.
سوال 205 :
ـ در يک حادثه آتش سوزى چند نفر مسلمان و بهايى و ارمنى سوخته اند و امکان تشخيص و شناسايى هر يک نيست، وظيفه نسبت به غسل و دفن آنها چيست؟ و در همين فرض اگر خانمى بين آنهاست و قابل شناسايى نيست وظيفه چيست؟
جواب :
در فرض سوال که شناسايى مسلمان ممکن نيست، براى اينکه يقين کنند، نسبت به مسلمانِ موجودِ بين آنها، به وظيفه شرعى عمل شده، بايد همه افراد را غسل دهند و کفن کنند و حنوط کنند و به آنها ولو به نحو مجموع و يکجا، يک نماز به نيت مسلمان در بين، بخوانند و آنها را طبق دستور اسلام دفن کنند و بر فرض اين که خانمى بين آنهاست بايد شوهر آن خانم آنها را غسل دهد و اگر شوهر و مردِ محرم نباشد، بايد مردى آنها را با دست کش، از زير لباس غسل دهد و زنى هم آنها را با دست کش و از زير لباس غسل دهد تا يقين حاصل شود که به وظيفه عمل شده است.
----------
(صفحه115)
سوال 206 :
ـ شخصى خودکشى کرده است، آيا احکام مربوطه به ميت نسبت به او جارى است؟
جواب :
بلى، تمام احکام اموات، بر او جارى است.
سوال 207 :
ـ حکم مرتدّى که پس از توبه مرده باشد چيست؟ و آيا فرقى بين مرتد ملى و فطرى وجود دارد؟
جواب :
با توبه حکم مسلمان را پيدا مى کند و غسل او واجب مى شود و از اين جهت فرقى بين مرتد فطرى و ملّى وجود ندارد.
غسل ميت
سوال 208 :
ـ استخوانهاى ميّتى، پس از چند سال به دست آمده است، آيا غسل و کفن و نماز واجب است؟
جواب :
چنانچه جميع استخوانهاى ميت به دست آمده است، واجب است جميع اعمال مربوطه به ميت را انجام دهند، يعنى سه غسل دهند و او را در قطعات سه گانه، کفن کنند و پس از حنوط و نماز، دفن کنند.
سوال 209 :
ـ جنينى بيش از چهارماه داشته و به ناچار او را قطعه قطعه کرده، از رحم خارج کرده اند، وظيفه نسبت به غسل و دفن او چيست؟
جواب :
قسمتى را که سينه و قلب دارد بايد غسل دهند و کفن کنند و دفن کنند و قطعاتى که استخوان دارد و جاهاى حنوط در آنها موجود است، بايد غسل دهند و حنوط کنند و در پارچه اى بپيچند و دفن کنند و آنچه استخوان ندارد در پارچه اى ديگر بپيچند و دفن کنند و اگر ممکن باشد مى توانند آنها را مجتمعاً غسل دهند و پس از کفن و حنوط دفن کنند.
سوال 210 :
ـ قطعه اى از بدن شخص زنده، جدا شده است، آيا حکم ميت را دارد؟
----------
(صفحه116)
جواب :
بلى اگر آن قطعه، مشتمل بر استخوان باشد احتياطاً آن را غسل ميّت دهند و در پارچه اى بپيچند و اگر از مواضع حنوط است، حنوط کنند و دفن کنند، امّا اگر مشتمل بر استخوان نباشد غسل لازم نيست، بلکه آن را در پارچه اى بپيچند و دفن کنند.
سوال 211 :
ـ براى غسل ميت چه مقدار آب لازم است؟
جواب :
مستحب است آبِ سه غسل ميّت، به مقدار شش مشک آب باشد و اين مقدار آب براى مصرف تمام مستحبات و واجبات سه غسل است نه واجبات تنها.
سوال 212 :
ـ آيا بايد چرک بدن ميت را قبل از غسل بگيرند و بدن را دست و کيسه بکشند؟
جواب :
گرفتن چرک بدن ميت و دست و کيسه کشيدن لازم نيست و چنانچه بر بدن او نجاست و مانعى از رسيدن آب نباشد، مى توانند آب سدر و کافور و آب خالص را به قصد غسل، روى سر و گردن و طرف راست و چپ ميت بريزند، بطورى که آب به تمام بدن او برسد، بلى مستحب است هنگام غسل دادن، آهسته و ملايم دست به بدن بکشند تا مطمئن شوند که آب به تمام بدن ميت رسيده است.
سوال 213 :
ـ اگر آب باشد ولى سدر و کافور نباشد، وظيفه چيست؟
جواب :
در اين فرض، بايد سه غسل با آب خالص داده شود و غسل اول را به نيت غسل بدل از آب سدر و دوم را بدل از آب کافور، انجام دهند.
سوال 214 :
ـ اگر در اثناء غسل يا بعد از غسلها، بدن ميت نجس شود يا خون يا بول و نجاستى از او خارج شود، آيا اعاده غسلها لازم است؟
جواب :
اعاده لازم نيست، بلى مستحب است اعاده کنند.
----------
(صفحه117)
سوال 215 :
ـ اگر بعد از غسلها و قبل از دفن، بدن ميت، به واسطه خروج خون يا بول و نجاستِ خود ميت، نجس و آلوده شود، وظيفه چيست؟
جواب :
واجب است نجاست را ازاله و بدن را تطهير کنند، بلى چنانچه ازاله و تطهير، مشقت دارد يا موجب هتک ميت مى شود، ازاله و تطهير لازم نيست و مى توانند ميّت را بدون تطهير دفن کنند.
سوال 216 :
ـ بدن ميت زخم و جراحت دارد و خون بند نمى آيد، آيا بايد غسل جبيره اى داد يا تيمم؟
جواب :
در غسل ميت جبيره ذکر نشده و اصلاً معنى ندارد، لذا در فرض سوال بايد صبر کنند تا خون بند بيايد و اگر تأخير در غسل موجب هتک ميت مى شود، به هر وسيله ممکن خون را مسدود کنند و غسل دهند يا با آب سدر و کافور که متصل به آب لوله و کر است، غسل دهند (به طورى که در جلد اول جامع المسائل بيان شده است) و اگر ممکن نشد تيمم دهند.
سوال 217 :
ـ جسد ميّتى، پس از چند روز پيدا و متعفن شده و طورى است که اگر بخواهند او را غسل دهند اوّلاً از بوى تعفن آن غسل دهنده اذيت مى شود و ثانياً ممکن است بدن متلاشى شود، وظيفه چيست؟
جواب :
در صورت امکان، جهت جلوگيرى از تعفّن و بو، بايد با مواد ضدعفونى، بدن را ضدعفونى کنند و چنانچه با ريختن آب سدر و کافور و آب خالص به بدن، بدون دست کشيدن، جسد متلاشى نمى شود بايد به اين طريق او را غسل دهند والاّ او را تيمم دهند و دفن کنند.
سوال 218 :
ـ شخصى فوت کرده و جهت غسل، آب در دسترس نيست، وظيفه چيست؟
جواب :
اگر تأخير غسل تا تهيه آب، يا رساندن ميت به محلى که آب باشد،
----------
(صفحه118)
مستلزم هتک و متعفن شدن ميت باشد، بايد با تيمم دفن شود و بنابر احتياط واجب عوض هر غسل، تيمم جداگانه بدهند و يک تيمم هم به نيت همه اغسال داده شود.
سوال 219 :
ـ ميت را بايد تيمم دهند ولى مواضع تيمم نجس و خون آلود است و امکان تطهير نيست، يا نمى توان جلوى خون را گرفت، وظيفه چيست؟
جواب :
اگر ممکن است عين خون را برطرف کنند والا پارچه يا پلاستيک روى آن بکشند و روى آن تيمم دهند.
سوال 220 :
ـ شخصى در اثر حادثه اى فوت کرده و اگر بخواهند غسلش دهند، بدن متلاشى مى شود و تمام مواضع تيمم هم از بين رفته است، وظيفه چيست؟
جواب :
در فرض سوال غسل و تيمم ساقط است هر چند احتياط اين است که جنازه را داخل پلاستيک گذاشته و روى پلاستيک را اغسال سه گانه ميت بدهند.
سوال 221 :
ـ جنينى چهارماهه سقط شده است، آيا علاوه بر غسل و کفن، حنوط هم لازم است؟
جواب :
بلى حنوط هم لازم است.
نماز ميت
سوال 222 :
ـ شخص بى نماز و گناهکارى فوت کرده است، آيا جايز و صحيح است در نماز بر جنازه او، بعد از تکبير چهارم، گفته شود: «اللّهم انّا لانعلم منه الاخيراً» يا بايد دعاى ديگرى خوانده شود؟
----------
(صفحه119)
جواب :
گفتن اين جمله، مانعى ندارد و صحيح است.(1)
----------
1 ـ ظاهراً مراد از «خير» در جمله فوق، «اسلام» و «اهل قبله بودن» است. (در مقابل کفر و کافر) و نمازگزار در مقام دعا و طلب آمرزش مى گويد: خداوندا من از اين ميت جز «خير» که «اسلام» و «اهل قبله بودن» او مى باشد، چيزى نمى دانم; يعنى مى دانم مسلمان است و کافر نيست.
وجوه ديگرى نيز گفته شده است ولى اين وجه، بهترين وجه مى باشد، و شاهد آن ادعيه اى است که در تلقين محتضر و ميت وارد شده است. (رجوع شود به وسايل الشيعه، ج 2، ص 662 و 842 و 862) و نيز از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: صلّ على من مات من اهل القبلة و حسابه على الله (وسايل الشيعه، ج 2، ص814) بنابراين گفتن اين جمله نسبت به همه مؤمنين بى اشکال است، هر چند که نمازگزار بداند که ميّت فاسق بوده است. علاوه بر اينکه باب توبه باز و رحمت الهى واسع است و «ان الله يغفر الذنوب جميعاً».
و همچنين از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود:«اِنّ محبّى آل محمد لايموتون الاتائبين... دوستان آل محمد(ص) بدون توبه نمى ميرند». خصوصاً که نمازگزار درمقام دعا و تقاضاى عفو براى ميت است و همين مقدار که احتمال توبه او داده شود، کفايت مى کند که بگويد: «انا لانعلم منه الاخيراً»: قال العلامة المدقّق، حجة الاسلام الشفتى قدس سره فى «مطالع الانوار»، ج 6،ص 243 بعد بيان کيفية صلاة الميّت و شرح بعض جملاتها ماهذا نصّه: «ثم لايخفى الاشکال فى الحصر المستفاد من قول «انّا لانعلم منه الاخيرا» لعدم استقامة ذلک فى اغلب الاشخاص للقطع بعدم اجتناب غالب النفوس عن جميع المعاصى... و يدفع المحذور بارادة التقييد بان ينوى انّه لايعلم منه فى هذا الوقت الذى يُصَلّى عليه، الاخيراً; بناءً على فتح باب التوبة و سعة عفوالله تعالى لأنّه تعالى «يغفر الذنوب جميعا» و انّه تعالى« لايغفر ان يشرک به و يغفر ما دون ذلک لمن يشاء» فيحتمل أن من علمنا من الشرّ توسّل فى حاضر حيوته بباب سعة عفوه، تعالى مع الانابة و التوبة او صدر منه المحاسن; «انّ الحسنات يذهبن السّيئات» و مع هذا الاحتمال ليس لنا فى هذا الوقت الا انّه ممّن آمن باللّه و رسوله و حججه عليهم السلام... و حکى المولى الفقيه المعتمد المعروف بالفاضل الهندى فى شرحه على قصيدة الحميرى عن عباد بن صهيب انّه قال کنت عند جعفر بن محمد(ع) فاتاه نعش السيّد فدعا له و ترحم عليه فقال له الرجل: «يابن رسول الله و هو يشرب الخمر و يؤمن بالرّجعة» فقال: حدثنى ابى عن جدّى: انّ محبّى آل محمد(ص) لايموتون الاتائبين... انتهى ما اردت نقله من مطالع الأنوار ملخصّاً.
و قال المولى محمد تقى المجلسى قدس سره الشريف فى «روضة المتقين»، ج 1، ص 424 فى شرح «اللهم انّا لانعلم منه الاخيراً» ما هذا نصه: «قد يستشکل قرائة هذا الدّعا، للفساق المعلوم منهم الشرّ، والحق الجواز; اما تعبّداً لأن يقبل الله شهادتهم کما روى فى الأخبار الکثيرة و سيجيئ فى صحيحة عمر بن يزيد (و امّا) لأنّ شرّهم غيرمعلوم لاحتمال توبتهم او شمول عفوالله او الشفاعة لهم مع معلومية ايمانهم ظاهرا...
و قال العلامة شيخ المولى محمد باقرالمجلسى قدس سرّه فى مرآة العقول الجزء 14، ص 54، ماهذا نصّه: «قوله عليه السلام: «لااعلم منه الاّ خيراً». اقول: ربّما يستشکل ههنا بانّ هذه کيفيّة للصلّوة على المؤمن برّاً کان او فاجراً، فکيف يجوز لنا هذا القول فيمن نعلم منه الشرور و الفسوق؟ و يمکن ان يجاب عنه بوجوه: الاوّل: ان يقال يجوز ان يکون هذا ايضاً ممّا استثنى من الکذب سوّغه الله لنا رحمة منه على الموتى ليصير سبباً لغفرانهم کما سوّغه الله فى الاصلاح بين الناس بل نقول هذا ايضاً کذب فى الصلاح، و قد ورد فى الخبر انّ الله يحبّ الکذب في الصّلاح و يبغض الصدّق فى الفساد.
----------
(صفحه120)