کشتن حيوانات و شکار
مسأله :
سر بريدن حيوان پنج شرط دارد:
اوّل: چهار رگ گردن را (دو رگ بزرگ و راه غذا و راه تنفس) از پايين برآمدگى زير گلو به طور کامل ببرند، اگر بعضى از چهار رگ را ببرند و صبر کنند تا حيوان بميرد بعد بقيّه را ببرند، يا مثلاً گرگ ، بعضى از چهار رگ را کنده باشد فايده ندارد، ولى اگر نشود چهار رگ را بريد نظير اينکه حيوان سرکش شده باشد يا در چاه افتاده باشد اگر چيز تيزى بر آن بزنند و جان دهد حلال مىشود.
دوّم: کسى که سر حيوان را مىبرد مسلمان باشد گرچه شيعه نباشد، ولى بايد ناصبى نباشد و فرقى نيست که مرد باشد يا زن، بالغ باشد يا غير بالغ.
سوّم: بنابر احتياط سر حيوان را با چيزى ببرند که از آهن باشد (کاردهاى استيل و مانند آن از آهن است) ولى اگر از روى ندانستن يا فراموشى يا نداشتن آهن سر حيوان را به واسطه چيز تيزى ببرند کفايت مىکند.
چهارم: موقع سر بريدن، بدن حيوان رو به قبله باشد (اگر ايستاده است جلوى بدن او و اگر خوابيده يا آويزان است شکم و سينه او رو به قبله باشد) ولى اگر فراموش کند يا مسأله را نداند يا نداند قبله از کدام طرف است يا نتواند حيوان را رو به قبله کند اشکال ندارد.
پنجم: وقتى مىخواهد سر حيوان را ببرد نام خدا را ببرد و همين قدر که بگويد بسم اللَّه، يا به نام خدا، و مانند اينها کافى است، ولى اگر از روى ندانستن يا فراموشى نام خدا را نبرد اشکال ندارد.
مسأله :
شتر را به جاى ذبح بايد نحر کرد، يعنى کارد را در گودى پايين گردنش فرو کنند و فرق نمىکند که ايستاده باشد يا زانوها را به زمين زده باشد يا خوابيده باشد ولى بهتر است که ايستاده باشد و آنچه در ذبح گفته شد در نحر هم بايد مراعات شود.
مسأله :
اگر به جاى اينکه شتر را نحر کنند سر آن را ببرند، و يا به جاى اينکه غير شتر را ذبح کنند آن را نحر کنند فايده ندارد.
مسأله :
ذبح بايد روى حيوان زنده واقع شود و اگر معلوم نيست زنده است يا مرده بايد در موقع سر بريدن حرکتى داشته باشد گرچه چشم يا دم خود را حرکتدهد، و اگر حرکتى نداشت گرچه خون فراوانى هم از او برودحلالنيست.
مسأله :
اگر حيوانى را شکار کنند يا سر ببرند و بچه مردهاى از شکمش بيرون آورند چنانچه خلقت آن بچه کامل باشد و مو يا پشم در بدنش روييده باشد پاک و حلال است.
مسأله :
سر بريدن حيوانات به وسيله دستگاههاى ماشينى، اگر شرايط گذشته در آن رعايت شود جايز است، گرچه سر حيوان را از قفا ببرد و يا يک مرتبه قطع کند و اگر چند مرغ يا حيوان را با هم سر ببرد يک بسم اللَّه براى همه آنها کافى است ولى اگر يک يک سر مىبرد بايد براى هر کدام نام خدا تکرار شود.
مسأله :
اگر حيوان را قبل از ذبح شوک دهند تا کمى بىحس شود و بعد سر او را به واسطه دست يا دستگاه ببرند اشکال ندارد.
مسأله :
گوشتها، مرغها و ماهيهايى که در بازار مسلمانها موجود است اگر شک کنيم که حلال است يا نه، محکوم به حلّيّت است و اگر بدانيم از بلاد کفر آوردهاند و احتمال بدهيم که بررسى کردهاند نيز محکوم به حلّيّت است، اگر بدانيم بررسى نکردهاند پاک است ولى خوردن آن حرام است، و چنانچه بدانيم ذبح شرعى نشده است علاوه بر اينکه خوردن آن حرام است نجس هم مىباشد.
مسأله :
چهار کار در سر بريدن حيوانات مستحب است:
اوّل: موقع سر بريدن گوسفند دو دست و يک پاى آن را ببندند و پاى ديگرش را باز بگذارند، و موقع سربريدن گاو چهار دست و پايش را ببندند و دم آن را باز بگذارند، و موقع کشتن شتر دو دست آن را از پايين تا زانو، يا تا زير بغل به يکديگر ببندند و پاهايش را باز بگذارند، و مستحب است مرغ را بعد از سر بريدن رها کنند تا پر و بال بزند.
دوّم: کسى که حيوان را مىکشد رو به قبله باشد.
سوّم: پيش از کشتن حيوان آب جلوى آن بگذارد.
چهارم: کارى کنند که حيوان کمتر اذيت شود مثلاً کارد را خوب تيز کنند و با عجله سر حيوان را ببرند.
مسأله :
هفت کار در کشتن حيوانات مکروه است:
اوّل: آنکه کارد را پشت حلقوم فرو کنند و به طرف جلو بياورند که حلقوم از پشت بريده شود، يا سر را از قفا ببرند.
دوّم: در جايى حيوان را بکشند که حيوان ديگر آن را ببيند.
سوّم: در شب يا پيش از ظهر روز جمعه سر حيوان را ببرند، ولى در صورت احتياج عيبى ندارد.
چهارم: خود انسان چهارپايى را که پرورش داده است بکشد.
پنجم: پيش از بيرون آمدن روح پوست حيوان را بکنند.
ششم: پيش از بيرون آمدن روح مغز حرام را که در تيره پشت است ببرند.
هفتم: پيش از بيرون آمدن روح سر حيوان را از بدنش جدا کنند.
مسأله :
هرگاه حيوان وحشى را با اسلحه شکار کنند با پنج شرط پاک است و اگر حلال گوشت باشد، حلال نيز مىشود.
اوّل: آنکه با اسلحه برنده مانند کارد و شمشير، يا نيزه و تفنگ باشد، به طورى که بدن حيوان را پاره کند و از او خون جارى گردد.
دوّم: آنکه شکار کننده مسلمان باشد خواه زن باشد يا مرد، بالغ باشد يا غيربالغ، شيعه باشد يا سنى، ولى بايد ناصبى نباشد.
سوّم: اسلحه را براى شکار کردن حيوان به کار برد و اگر مثلاً جايى را نشان کند و اتفاقاً حيوانى را بکشد خوردن گوشت آن حرام است.
چهارم: در وقت به کار بردن اسلحه نام خدا را ببرد ولى اگر فراموش کند يا مسأله را نداند اشکال ندارد.
پنجم: وقتى به حيوان برسد که مرده باشد و چنانچه وقتى برسد که حيوان جان دارد بايد آن را ذبح کند.
مسأله :
اگر دو نفر حيوانى را شکار کنند، و يکى از آنان مسلمان و ديگرى کافر باشد، يا يکى از آن دو نام خدا را نبرد آن حيوان حلال نيست.
مسأله :
اگر بعد از آنکه حيوانى را تير زدند، مثلاً از کوه پرت شود يا در آب بيفتد و انسان بداند که حيوان به واسطه تير و پرت شدن از کوه يا افتادن در آب جان داده، حلال نيست.
مسأله :
اگر به واسطه شکار کردن حيوان دو نيم شود، چنانچه وقتى برسد که حيوان جان داده است هر دو قسمت حلال است امّا اگر حيوان زنده است چنانچه وقت براى سر بريدن دارد آن قسمتى که در آن سر نيست حرام است و آن قسمت ديگر حلال است اگر آن را ذبح کند.
مسأله :
اگر سگ شکارى حيوان وحشى را شکار کند، با شش شرط پاک است و اگر حلال گوشت باشد حلال نيز مىشود.
اوّل: سگ را براى شکار تربيت کرده باشند.
دوّم: کسى او را براى شکار بفرستد و اگر از خودش برود فايده ندارد.
سوّم: فرستنده مسلمان باشد خواه زن باشد يا مرد، بالغ باشد يا غيربالغ، شيعه باشد يا سنى، ولى بايد ناصبى نباشد.
چهارم: وقت فرستادن سگ، نام خدا را ببرد ولى اگر از روى فراموشى يا ندانستن مسأله آن را ترک کند اشکال ندارد، و اگر وقت فرستادن سگ، نام خدا را نبرد و پيش از آنکه سگ به شکار برسد نام خدا را ببرد حلال است.
پنجم: شکار به واسطه زخمى که از دندان سگ پيدا کرده بميرد، پس اگر سگ شکار را خفه کند يا شکار از دويدن يا ترس بميرد حلال نيست.
ششم: کسى که سگ را فرستاده وقتى برسد که شکار جان داده باشد امّا اگر وقتى برسد که شکار جان دارد بايد آن را ذبح کند.
مسأله :
هرگاه چند سگ را براى شکار حيوانى بفرستد، اگر شرايطى که گفته شد در همه آنها مراعات شود شکار حلال است، و اگر همه را با هم بفرستد يک بسماللَّه براى همه آنها کافى است، و اگر در بعضى از آنها شرايط مراعات نشود شکار حرام است، و اگر چند نفر يک سگ يا سگهايى را بفرستند بايد همه مسلمان باشند و در وقت فرستادن نام خدا را ببرند.
مسأله :
اگر سگ را براى شکار حيوانى بفرستد و آن سگ حيوان ديگرى را شکار کند آن شکار حلال است، و نيز اگر آن حيوان را با حيوان ديگرى شکار کند هر دوى آنها حلال مىباشند.
مسأله :
اگر با سگ گلّه يا باز يا حيوان ديگرى غير از سگ شکارى، حيوانى را شکار کند آن شکار حلال نيست.
مسأله :
ماهى اگر فلس داشته باشد خواه فلس آن کم باشد يا زياد، حتّى اگر چند فلس بيشتر نداشته باشد، کوچک باشد يا بزرگ، حتّى فلسهاى ذرهبينى و مانند آن که به حسب ظاهر ديده نمىشود، محکم باشد يا سست، حتّى ماهيانى که فلس آنها به اندازهاى سست است که در دام و مانند آن مىريزد، اگر کسى مسلمان باشد يا غير مسلمان، آن را از آب بگيرد خوردن آن حلال است، در خارج آب بميرد يا در داخل آب، بنابراين اگر تور ماهيگيرى را در آب بيندازند و بعضى از ماهيها در تور يا هنگام خارج کردن از تور بميرند حلال است ولى اگر ماهى از آب بيرون بيفتد يا موج آن را بيرون بيندازد يا آب فرو رود و ماهى در خشکى بماند و بميرد پاک است ولى خوردن آن حرام است.
مسأله :
کنسرو ماهى که از بلاد کفر مىآورند، حلال و خوردن آن مانعى ندارد.
مسأله :
خوردن ماهى زنده اشکال ندارد همانگونه که اگر پيش از جان دادن او را بکشند يا بريان کنند مانعى ندارد.
مسأله :
اگر ملخ را چه بيابانى و چه دريايى با دست يا به وسيله ديگرى زنده بگيرند بعد از جان دادن خوردن آن حلال است و لازم نيست کسى که آن را مىگيرد مسلمان باشد و در موقع گرفتن نام خدا را ببرد، ولى اگر ملخ به خودى خود مرده باشد يا هنوز بال در نياورده باشد و کسى آن را بگيرد خوردن آن حراماست.