ضابطه و مقياس فلسفه احکام
سوال: چگونه فلسفه احکام را بررسى کنيم؟
پاسخ: منطق قرآن و روش پيشوايان اسلام همه گواه بر اين است که هر مسلمان حق دارد به بحث و بررسى درباره اسرار و فلسفه احکام بپردازد و در اين زمينه تفکر و بررسى و سوال کند (که قبلا شرح داديم).
اما اين سخن به اين معنى نيست که ما بدون هيچ ضابطه و مقياسى هر چه مىخواهد دل تنگمان بگوييم و هر کس هر چه به فکرش رسيد به نام فلسفه احکام بازگو کند.
چه اين که فلسفه بافيهاى نادرست، به اندازه تعبدهاى خشک و ممنوع ساختن از سوال و جواب، زيانبخش و خطرناک و غير منطقى است.
پس اين بحث را چگونه و در چه حدود و تحت چه برنامه هايى بايد آغاز و دنبال کنيم؟
قبلا يادآورى اين نکته لازم است که اجراى دستورات و قوانين دينى همان طور که مىدانيم نه بر جلال و کبريايى خدا چيزى مىافرايد و نه مخالفت با آنها از عظمت و مقام او مىکاهد، همان طور که امير مؤمنان على (ع) نيز مىفرمايد: «لاتضره معصية من عصاه و لاتنفعه طاعة من اطاعه؛ نه عصيان گنهکاران به او زيانى مىرساند و نه طاعت فرمانبرداران سودى به حال او دارد.»
او درياى بى پايان هستى است. ما و همه آفريدهها هر چه داريم از اوست. او چيزى کم ندارد که ما برايش سازيم و نه ما چيزى داريم که او نداشته باشد و به او بدهيم، آنچه به ما مىرسد خزانه اصلىاش پيش اوست و به اندازه معينى که صلاح مىداند به ما مىدهد: «و ان من شىء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم؛ و خزاين همه چيز تنها نزد ماست؛ ولى ما جز به اندازه معين آن را نازل نمىکنيم.» [1]
آيا يک قطره آب که از درياى بيکرانى مايه گرفته، مىتواند چيزى به دريا ببخشد و يا آينه کوچکى که در برابر آفتاب قرار گرفته، مىتواند به آن نور بدهد. همه ما انسانها هر قدر پر قدرت باشيم حکم آن قطره کوچک يا آن آينه را داريم.
بنابراين، اگر فايده و نتيجهاى در اين احکام و مقررات وجود دارد مخصوص ما و مربوط به ماست.
از سوى ديگر، ما نه تنها جسميم که هر دستورى از طرف خدا آمده است براى تربيت جسم و پرورش اندام ما و مزاياى بهداشتى باشد و نه تنها روحيم که همه به خاطر آثار معنوى آنها تشريع گردد.
بلکه مجموعهاى هستيم از جسم و جان و روح و تن و طبعا دستورات آسمانى ما جامع ماده و معنى و براى تکميل هر دو جنبه است.
بنابراين، هم آنها که براى همه دستورهاى اسلام تنها در جستجوى فوايد طبى و بهداشتى و يا منافع اقتصادى و مادى هستند و حتى نمازها و نيايشها و راز و نياز با خدا را تنها به خاطر اثرات مفيد «روان تنى» و وسيلهاى براى تسکين آلام روحى و دردها و اضطرابها مىدانند و جز اينها نتيجهاى براى آن نمىجويند گمراهند و هم آنها که حتى استحباب پوشيدن لباس نظيف و گرفتن ناخن و زدودن تار عنکبوت و نخوردن آب از کوزه شکسته و پرهيز از آبى که خودش يا ديگرى در آن غسل کرده است را مربوط به آثار اخلافى و معنوى و روحانى مخصوصى که هنوز سرپنجه علم و دانش آن را نگشوده است مىپندارند در اشتباهند؛ بلکه قسمتى از دستورات اسلام بيشتر به خاطر پرورش اخلاق و تکامل روحى تشريع شده و قسمتى براى نظام زندگى و بسيارى از آن هر دو جنبه را دارد.
اکنون برگرديم به اصل سخن و ببينيم بررسى اسرار و فلسفه احکام بايد تحت چه ضابطهاى انجام پذيرد.
بايد گفت قوانين و احکام دينى روى هم رفته از چهار دسته بيرون نيست:
1- احکامى که از همان آغاز بعثت پيامبر(ص) فلسفه آن بر همه آشکار بوده و مردم به تناسب فکر و معلومات خود هرکدام چيزى از آن را درک مىکردند؛ منتها براى اين که مردم را بطور عموم موظف به انجام آنها کنند شکل قانونى به آن بخشيدند؛ مانند تحريم دروغ، خيانت، تهمت، قتل نفس، سرقت، ظلم و ستم، کم فروشى و تقلب؛ و امر به عدالت، پاکى، درستى، کمک به ستمديدگان، کوشش و کار، نيکى به پدر و مادر و بستگان و همسايگان و مانند اينها که هر کس در هر پايه از معلومات باشد، فلسفه و سر اين احکام را در مىيابد، گو اين که هر قدر به ميزان دانش و آگاهى انسان نسبت به مسائل زندگى افزوده شود اهميت و اثر اين دستورها را بهتر درک مىکند.
2- احکامى که فلسفه آن بر توده مردم - وگاهى بر دانشمندان آن زمان نيز - روشن نبوده، و در متن قرآن يا سخنان پيشوايان دين اشاراتى به اسرار آنها رفته است؛ مثلا، شايد مردم آن عصر از فلسفه سه گانه (اخلاقى، اجتماعى، بهداشتى) روزه بى خبر بودند؛ لذا يک جا قرآن اشاره به تاثير تربيتى و اخلاقى آن کرده و مىگويد: «لعلکم تتقون» و در جاى ديگر امام صادق (ع) اشاره به تاثير اجتماعى آن کرده و مىگويد: «ليستوى به الفقير و الغنى؛ تا ثروتمندان و مستمندان يکسان زندگى مىکنند و ثروتمندان از حال گرسنگان آگاه شوند و به کمک آنها بشتابند» و در مورد ديگر پيغمبر اکرم (ص) مىفرمايد: «صوموا تصحوا؛ روزه بگيريد تا تن شما سالم گردد (و مواد مزاحم مصرف نشده و توليد عفونت کننده بسوزد و از بين برود).»
نظير اين احکام فراوان است که در متون آيات و احاديث پيغمبر اکرم (ص) و اهل بيت (ع) به اسرار آنها اشاره شده است و همان طور که گفتيم کتابى نيز بر اساس جمع آورى اين دسته از احاديث به نام «علل الشرايع» به وسيله يکى از بزرگترين محدثان ما (شيخ صدوق) نگاشته شده است؛ و محدث معروف شيخ حر عاملى در کتاب وسائل الشيعه در آغاز هر فصل، غالبا بابى براى بيان فلسفه احکام ذکر کرده است.
ولى توجه به اين نکته لازم است که ذکر اين اسرار و منافع، با توجه به اين که متناسب با سطح افکار مردم بوده نه به معنى انحصار و محدود بودن فلسفههاى حکم در آنچه ذکر شده مىباشد و نه مانع از به کار انداختن انديشه براى درک بيشتر خواهد بود.
3- احکامى که با گذشت زمان و پيشرفت آگاهى بشر پرده از روى اسرار آنها برداشته شده و چهره آنها نمايان گشته است و ما مىتوانيم آنها را سندهاى زندهاى بر عظمت و اصالت اين احکام آسمانى بدانيم.
مثلا اثرات زيانبار جسمى و روحى و اجتماعى مشروبات الکلى و حتى اثر گذاردن آن روى ژنها و جنينها که امروز از زبان آمار مىتوان شنيد؛ و يا هيجانات عصبى و مرگ و ميرهاى ناشى از آن به خاطر جلسات قمار؛ و يا خطراتى که بر اثر تقسيم غير عادلانه ثروت دامنگير اجتماعات مىگردد؛ و يا زيانهاى غير قابل انکار اقتصادى و اخلاقى رباخوارى که همه رابا ارقام رياضى مىتوان روى کاغذ منعکس نمود؛ و يا مضرات غذاها، آبها و امکان آلوده که در اسلام بشدت از آن نهى شده؛ همه و همه از اين دسته از احکام است که گذشت زمان و بالا رفتن سطح فکر بشر پرده از روى فلسفه آنها کنار زده است و ما مىتوانيم بطور حسى آنها را درک کنيم.
ولى توجه به يک موضوع نهايت ضرورت را دارد و آن اين که هر گونه افراط و تندروى و پيش داوريهاى غلط و کوتاه نظريها و بينشهاى کاذب و از همه مهمتر فرضيههاى ثابت نشده علمى را به حساب قوانين علمى گذاردن، ما را در اين قسمت فرسنگها از حقيقت دور مىسازد و به جاى اين که به اسرار و فلسفه احکام آشنا کند، در بيراهههاى خطرناکى سرگردان مىنمايد؛ بنابراين تا زمانى که علم چيزى را بطور قطع و مسلم اثبات نکند و صورت حسى به خود نگيرد، نبايد اساس بحث در توضيح فلسفه حکم قرار گيرد.
در آنجا که چيزى نداريم بگوييم اصرار به فلسفه چينى نداشته باشيم و در آنجا هم که چيزى داريم، هرگز فلسفه حکم را منحصر و محدود در آن معرفى نکنيم.
4- آخرين دسته از احکام آنهاست که نه از آغاز روشن و بديهى بوده ونه در لابه لاى متون اسلامى به اسرار آن اشاره شده و نه تاکنون با گذشت زمان به آن دسترسى يافتهايم.
امورى مانند تعداد رکعات نمازها، يا حد نصاب اجناس نه گانه زکات و يا بعضى از مناسک حج در اين سرى قرار دارند.
آيا آيندگان بايد با پيشرفتهاى جديد علم و دانش پرده از روى اينها بردارند؟
آيا آخرين وصى پيامبر (ص) مامور توضيح و تفسير آنهاست؟
آيا اينها جنبه انضباطى دارد؟
آيا از اسرارى است که نارسايى علم و دانش بشر شايد در آينده هم توان پرده بردارى کامل از روى فلسفه آنها نداشته باشد؟ هيچ کدام بر ما معلوم نيست؛ همين قدر مىدانيم که دسته چهارم از احکام، به اندازه سه دسته پيشين براى ما قابل احترام و لازم الاجراست چه اين که همه از يک منبع سرچشمه گرفته و مأموريت آورنده آنها با دلايل قطعى بر ما ثابت شده است. [2]
پىنوشتها
-----------------
[1]. سوره حجر، آيه 21.
[2]. پاسخ به پرسشهاى مذهبى - نويسندگان: آيات عظام ناصر مکارم شيرازى و جعفر سبحانى