عوامل جنگ
قرآن کريم :
1 - )أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ(372)).
"به کسانى که جنگ بر آنان تحميل گرديده، اجازه جهاد داده شده است چرا کهمورد ستم قرار گرفتهاند و خدا بر يارى آنها تواناست."
2 - )وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُالْمُعْتَدِينَ(373)).
"و در راه خدا با کسانيکه با شما مىجنگند، نبرد کنيد و از حدّ تجاوز نکنيد که خداتعدّى کنندگان را دوست نمىدارد."
3 - )وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِوَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَنَا مِن لَدُنْکَوَلِيّاً وَاجْعَلْ لَنَا مِن لَدُنکَ نَصِيراً(374)).
"چرا در راه خدا و مردان و زنان و کودکانى که تضعيف شدهاند پيکار نمىکنيد؟همان افرادى که مىگويند: پروردگارا! ما را از اين شهر که اهلش ستمگرند بيرونببر، و از طرف خود براى ما سرپرستى قرار ده و از جانب خود يار و ياورى براى ماتعيين فرما."
4 - )وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَىالْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِوَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ(375)).
"و هرگاه دو گروه از مؤمنان باهم به نزاع و جنگ بپردازند آنها را آشتى دهيد، واگر يکى از آن دو بر ديگرى تجاوز کند با گروه متجاوز پيکار کنيد تا به فرمان خدا بازگردد، و هرگاه بازگشت، در ميان آن دو به عدالت، صلح برقرار سازيد و عدالت پيشهکنيد که خداوند عدالت پيشگان را دوست مىدارد."
5 - )وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلاَنِ هذَامِن شِيعَتِهِ وَهذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّه فَوَکَزَهُ مُوسَىفَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌ مُبِينٌ(376)).
"او به هنگامى که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد، ناگهان دو مرد را ديدکه به جنگ و نزاع مشغولند،يکى از پيروان او بود و ديگرى از دشمنانش. آنکه ازپيروانش بود در برابر دشمنش از وى تقاضاى کمک نمود. موسى مشت محکمى برسينه او زد وکار او را ساخت. موسى گفت: اين از عمل شيطان بود که او دشمنوگمراه کننده آشکارى است."
6 - )قَاتِلُوا الَّذِينَ لاَيُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَيُحَرِّمُونَ مَاحَرَّمَ اللَّهُوَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْکِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍوَهُمْ صَاغِرُونَ(377)).
"با کسانى از اهل کتاب که نه به خداوند، و نه به روز جزا ايمان دارند و نه آنچه راخدا و رسولش تحريم کرده حرام مىشمرند و نه آيين حق رامى پذيرند، پيکار کنيد تازمانى که با خضوع و تسليم، جزيه را به دست خود بپردازند."
حديث شريف :
1 - فضيل بن عياض مىگويد: از امام صادقعليه السلام پرسيدم که جهادواجب است يا سنّت؟ امامعليه السلام فرمود:
"الجهاد على أربعة أوجه، فجهادان فرض، وجهاد سنّة لا تقام إلّا مع الفرض، وجهادسنّة.
فأمّا أحد الفرضين فمجاهدة الرجل نفسه عن معاصي اللَّه عزّ وجلّ وهو من أعظمالجهاد، ومجاهدة الذين يلونکم من الکفّار فرض.
وأمّا الجهاد الذي هو سنّة لا يقام إلّا مع فرض فإنّ مجاهدة العدوّ فرض على جميع الاُمّةولو ترکوا الجهاد لأتاهم العذاب، وهذا هو من عذاب الاُمّة، وهو سنّة على الإمام وحده أنيأتي العدوّ مع الاُمّة فيجاهدهم.
وأمّا الجهاد الذي هو سنّة فکلّ سنّة أقامها الرجل، وجاهد في إقامتها وبلوغهاوإحيائها، فالعمل والسعي فيها من أفضل الأعمال؛ لأ"ّها إحياء سنّة، وقد قال رسولاللَّهصلى الله عليه وآله: من سنّ سنّة حسنة فله أجرها وأجر من عمل بها إلى يوم القيامة من غير أنينقص من اُجورهم شيء"(378).
"جهاد بر چهار قسم است: دو قسم آن واجب و قسم سوّم آن سنّت است امّا جز درکنار واجب، انجام نمىشود و قسم چهارم سنّت است. امّا دو قسم واجب عبارتنداز:مبارزه با نفس در برابر گناهان و معصيت خداوند، و پيکار با کفّارى که به شما نزديکهستند. امّا جهادى که سنّت است ولى جز با واجب برپا نمىشود، اين است که جهاد بادشمن بر همه امّت واجب است و اگر همگى ترک کنند، عذاب الهى دامنگير همه آنانمىشود، امّا در همين مورد براى امام سنّت است که همراه امّت به ميدان جنگ برودوبا دشمن نبرد کند. امّا جهاد سنّت، هر سنّتى )کار نيکى( است که انسان آن را برپادارد و در راه احيا و برپاداشتن آن مجاهدت نمايد، زيرا کار و کوشش دراين راه ازبهترين اعمال و موجب احياى سنّت است. پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله فرمود: کسى کهسنّت حسنهاى را ايجاد و برپا دارد، براى اوست پاداش آن سنّت و پاداش همهکسانيکه بدان عمل مىکنند بدون اينکه از پاداش خود آنان، چيزى کم شود."
تفصيل احکام :
1 - جهاد يک فريضه ايمانى و دينى است که در جنگهاى زير تجلّىمىيابد:
الف - هنگاميکه انسان به خداى يگانه ايمان مىآورد و در راه او آزارمىبيند واز کشور و سرزمينش اخراج مىگردد وا واره مىشود و بعدازمهاجرت، مىخواهد به کشورش برگردد، دراين جا خداوند به اواجازهمىدهد که در راه او به نبرد برخيزد.
خداوند متعال فرموده است:
)أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ(379)).
"به کسانى که جنگ بر آنان تحميل گرديده، اجازه جهاد داده شده است چرا کهمورد ستم قرار گرفتهاند و خدا بر يارى آنها تواناست."
ب - هنگاميکه دولت اسلامى در سرزمينى تشکيل مىشود و مسلماناندر آنجا مورد تهاجم نظامى قرار مىگيرند، بر آنان است که براى دفاع ازدين، سرزمين، خانواده و اموال خود پيکار نمايند، زيرا خداوند سبحانفرموده است:
)وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُالْمُعْتَدِينَ(380)).
"و در راه خدا با کسانيکه با شما مىجنگند، نبرد کنيد و از حدّ، تجاوز نکنيد کهخدا تعدّى کنندگان را دوست نمىدارد."
ج - موقعى که مسلمانان در برخى از کشورها مورد تعرّض دشمن واقعشوند و از نظر دينى يا دنيوى در ضعف و ناتوانى قرار گيرند، بر سايرمسلمانان واجب است که براى دفاع از آنان به جنگ بپردازند، زيرا خداوندمىفرمايد:
)وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَنَا مِن لَدُنْکَ وَلِيّاًوَاجْعَلْ لَنَا مِن لَدُنکَ نَصِيراً(381))
"چرا در راه خدا و مردان و زنان و کودکانى که تضعيف شدهاند پيکار نمىکنيد؟همان افرادى که مىگويند: پروردگارا! ما را از اين شهر که اهلش ستمگرند بيرونببر، و از طرف خود براى ما سرپرستى قرار ده و از جانب خود يار و ياورى براى ماتعيين فرما."
د - جنگ با باغيان، يعنى کسانيکه بر ضدّ دولت اسلامى، قيام مسلّحانهمىکنند، واجب است و کسانيکه از پرداخت زکات خوددارى مىکنند،حکم باغى را دارند و اقوا اين است که هر نوع تمرّد مسلّحانه به "بغى"ملحق مىشود و از همين قبيل است جنگ با کسانيکه بعداز برقرارى صلحبه بغى و تجاوز مىپردازند، زيرا خداوند فرموده است:
)وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَىالْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِوَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ(382)).
"و هرگاه دو گروه از مؤمنان باهم به نزاع و جنگ بپردازند آنها را آشتى دهيد و اگريکى از آن دو بر ديگرى تجاوز کند با گروه متجاوز پيکار کنيد تا به فرمان خدا بازگردد، و هرگاه بازگشت، در ميان آن دو به عدالت، صلح برقرار سازيد و عدالت پيشهکنيد که خداوند عدالت پيشگان را دوست مىدارد."
ه - زمانى که فرد -هر فردى- مورد تهديد واقع شود و جان او يا دين ياشرف يا مال او مورد تجاوز قرار گيرد، براى او جايز است که براى دفاع ازخود وارد جنگ شود، زيرا رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود:
"مَن قُتِلَ دُونَ مَظْلَمَتِهِ فَهُوَ شَهِيدٌ"(383).
"کسى که مورد ظلم واقع شده و در دفاع از خود کشته شود، شهيد است."
از مصداقهاى همين نوع جنگ است، جنگ در زير پرچم ظالم ولىبراى دفاع از خود نه براى اطاعت از اوامر ظالم يا دفاع از سلطه و حاکميتاو. در حديث منقول از امام صادقعليه السلام آمده است: راوى مىگويد: ازامامعليه السلام پرسيدم درباره مردى که براساس "امان نامه"، وارد سرزمين"دارالحرب" )سرزمين کفّار( شده و گروه ديگرى بر ضد اين گروهى کهاو بر آنها وارد شده و در ميان آنان زندگى مىکند، وارد جنگ شده است،تکليف او چيست؟ امامعليه السلام فرمود:
"على المسلم أن يمنع نفسه ويقاتل عن حکم اللَّه وحکم رسوله، وأمّا أن يقاتلالکفّار على حکم الجور وسنّتهم فلا يحلّ له ذلک"(384).
"بر مسلمان است که از خود دفاع کند و براساس اطاعت از حکم خدا و پيامبر خدابجنگد، امّا اينکه او براساس حکومت جور و سنّتهاى آنان با کفّار بجنگد، جايزنيست."
بدين ترتيب روشن مىگردد که دفاع واجب است چه دفاع از خود بهصورت فردى باشد، يا دفاع از سرزمينش باشد در صورتيکه مورد تجاوزقرار گرفته و او بايد با ساير اهالى کشور با دشمن بجنگد.
و - بسيارى از فقها گفتهاند: پيامبرصلى الله عليه وآله و اوصياى معصوم اوعليهم السلام مردمرابه ايمان دعوت مىکنند، پس اگر از ايمان امتناع ورزيدند، با آنانمىجنگند تا ايمان بياورند يا اهل کتابِ آنها جزيه بدهند. اين نوع جهاد،"جهاد دعوت" ناميده مىشود. و گفتهاند: اين فرض، امروز ساقط شدهوواجب نيست، ولى برخى از فقها هم گفتهاند: اين نوع جهاد هم با وجودفقيه عادل واجب است.
2 - هر جنگ مشروع، جهاد در راه خدا محسوب مىشود و احکامجهاد بر آن جارى مىگردد مگر مواردى که استثنا شده است، ولى برخىگفتهاند: جهاد تنها همان جهاد دعوت يا جهاد ابتدائى است.
3 - اقوا اين است که صيانت دارالاسلام )يعنى حفظ وطن و سرزمينمسلمين( در مقابل خطرها واجب است، و اين صيانت امکان ندارد مگر باآماده کردن نيروى نظامى که دشمنان را بترساند و آنان را از فکر هجوم برديار مسلمين باز دارد، و از همين باب است مسلّح شدن به وسايل دفاعىپيشرفته، تمرين و آموزش سربازان در سطح بالا، حفر خندقها، ايجادموانع و خاکريزها، مراقبت دشمن، ديدبانى در مرزها، عملياتاطّلاعاتى، مطالعه وضعيت جنگى دشمن و بدست آوردن اهداف، نيّات،طرحها و برنامههاى او، همچنين عدم برانگيختن آنها، و گاهى نيز با تأمينمنافع مشروع آنان.
خلاصه کلام اينکه محافظت و پاسدارى از حرمت و حقوق مسلمين بههر وسيله ممکن واجب است )واللَّه العالم(.