ازدواج با کنیزان غیر مسلمان

ازدواج با کنیزان غیر مسلمان

ازدواج با کنيزان غير مسلمان

در خلال بررسى آيات قرآن گفتيم که بسيارى از فقهاى اهل سنت معتقدند که ازدواج با کنيزان غـيـر مسلمان ـ اعم از اهل کتاب وغير اهل کتاب ـ جايز نيست , در حالى که همه فقهاى اهل سنت وشيعه , همخوابى باآنان را از طريق مالکيت جايز دانسته اند.

دلـيـل فـقـهـاى اهـل سنت بر ممنوعيت , گذشته از آياتى که به صورت کلى , ازدواج با مشرکان وکافران را ممنوع دانسته , آياتى است که مى فرمايد: ومن لم يستطع منکم طولا ان ينکح المحصنات المومنات فمن ما ملکت ايمانکم من فتياتکم المومناتب ذلک لمن خشي العنت منکم وان تصبروا خير لکم ((97)) .

چه اين که اين آيات , ازدواج با کنيزان مسلمان را تنها در صورت عدم قدرت بر ازدواج با زنان آزاد واحـتـمـال ايـن که بر اثر نداشتن همسر به حرام افتد, جايز دانسته است , بنابراين به حکم مفهوم شرط در اين آيات , ازدواج با کنيزان غير مسلمان جايز نيست .

و امـا از اسـتـدلال به آيه پنجم سوره مائده که مى فرمايد: والمحصنات من الذين اوتوا الکتاب من قبلکم چـنـيـن پـاسخ داده اند که واژه محصنات در اين آيه شريفه , به معناى زنان آزاده است ولذا شامل کـنـيـزان نـمى شود وقهرا ازدواج باکنيزان مشمول حکمى است که قبل از نزول اين آيه , زنان آزاد مـشـمـول آن بوده اند, يعنى به حکم آيات سوره بقره وممتحنه , ازدواج با همه زنان غير مسلمان براى مسلمانان ممنوع بوده وبه حکم آيه سوره مائده , تنها زنان آزاد از اين حکم استثنا شده اند.

پـاسـخ ايـن کـه اولا: آيات سوره بقره وممتحنه , تنها زنان مشرکه را شامل مى شود واهل کتاب در اصـطـلاح قـرآنـى مـشـرک نـيستند, ثانيا: آيه پنجم سوره مائده , تنها ازدواج با زنان آزاد را مباح نـدانـسـتـه , بـلـکـه هـمه زنان اهل کتاب ـ اعم از کنيز وآزادـ را در بر مى گيرد, چه اين که واژه محصنات در اين آيه به معناى عفيفات است , نه به معناى زنان آزاد, به عبارت ديگر, ادعاى بعضى از فـقـهـاى اهـل سـنـت کـه محصنات را به معناى زنان آزاد گرفته اند صحيح نيست , زيرا واژه مـحـصـنـات در قرآن کريم به چهار معنا آمده است که تنها بايد از قرائن موجود براى فهم معناى مقصود استفاده کنيم .

يـکـى از معانى محصنات در قرآن , به معناى زنان شوهردار است , چنان که در سوره نور (آيه 23) مى فرمايد: ان الذين يرمون المحصنات الغافلات, همانا کسانى که زنان شوهردار مسلمان را متهم مى سازند.

چنان که آيه 24 از سوره نساء نيز که مى فرمايد: والمحصنهات من النساء ا ما ملکت ايمهانکم به اجماع مفسران به معناى زنان شوهردار است .

مـعـنـاى ديـگر محصنات , عبارت است از عفيفات که در بعضى از آيات قرآن , همين معنا منظور اسـت , چنان که در سوره نساء (آيه 25) مى فرمايد: محصنهات غير مسافحات ولامتخذات اخدان که اصولا سفاح به معناى زناست وقهرا احصان که در برابر آن قرار گرفته , به معناى عفيفات است که هم ناظر به زنان آزاد وهم ناظر به کنيزان است ((98)).

و معناى ديگر واژه محصنات , زنان آزاد است , چنان که در سوره نساء (آيه25 ) مى فرمايد: فـان اتين بفاحشةفعليهن نصف ما على المحصنهات من العذاب, [کنيزان ] اگر مرتکب فحشا شدند, پس بر آنان نيمى از عذاب زنان آزاد است .

و چـهـارمـيـن مـعناى محصنات , مسلمات است , چنان که در همين آيه درباره ازدواج با کنيزان مى فرمايد: فانکحوهن باذن اهلهن ب فاذا احصن فان اتين بفاحشةفعليـهن نصف ما على المحصنات .

يعنى با کنيزان مومنه بـا اجـازه صـاحبان آنها ازدواج کنيدب وهنگامى که اين کنيزان اسلام اختيار کردند و سپس مرتکب گناهى شدند, مجازات آنها نصف مجازات زنان آنها خواهد بود.

فـخـر رازى در تـفـسير کبير مى نويسد: احصان در همه اين چهار مورد, در معناى اصلى مشترک اسـت , چـه اين که واژه احصان از حصن گرفته شده که به معناى ديوار شهر است , وفردى که در احصان واقع مى شود, تا حدودى از خطرها مصونيت پيدا مى کند ودر دسترس ديگران نخواهد بود, بنابراين , اسلام خود حصارى در برابر گناه به شمار مى آيد, چنان که شوهردار بودن زن نيز چنين است وعفيفه بودن وآزاد بودن نيز بى ارتباط با اين معنا نخواهد بود.

حـال اگـر در آيه پنجم سوره مائده دقت کنيم , خواهيم ديد که احصان در اين جا تنها مى تواند به مـعناى عفيف بوده باشد, زيرا قبل از اين که درباره محصنات از زنان اهل کتاب سخن گفته شود, قرآن مى فرمايد: الـمحصنهات من المومنات, يعنى خداوند از امروز همه طيبات را بر شما حلال گردانيد وطعام افراد اهـل کـتـاب بر شما حلال وطعام وغذاى شما بر آنان حلال است , وزنان پاک دامن اززنان مومن بر شـمـا حـلالـنـد, چنان که زنان پاکدامن از اهل کتاب نيز بر شما حلال مى باشند, بنابراين , معناى مـحصنات در مورد زنان مسلمان وزنان اهل کتاب يکسان است وترديدى نيست که قرآن نمى گويد زنـان مـومن به شرط اين که آزاده باشند بر شما حلالند, زيرا ازدواج با زن مسلمان ـاعم از اين که آزاد بـاشـد يا برده ـ جايز است پس در مورد زنان اهل کتاب نيز مقصود آزادگان نيست , بلکه زنان عـفـيـف مراد است , يعنى زنان با عفت ـ چه از مسلمانان وچه از اهل کتاب ـ از امروز بر شما حلال گرديد.

واما استدلال اين دسته از فقهاى اهل سنت به آيات سوره نساء نيز استوار وکامل نيست , چه اين که در سوره نساء مقصود اين نيست که کنيزان مسلمان تنها در صورتى که شما قدرت بر ازدواج با زنان آزاد را نـداريـد وبيم آن است که بر اثر محروميت از ازدواج , به حرام بيفتيد, بر شما حلال هستند, بـلـکه خداوند در اين آيه , تنها به صورت ارشادى مى فرمايد: اشباع غريزه جنسى از دو طريق حلال ممکن است حاصل آيد: يـکـى ازدواج بـا زنان آزاد که راه ومصداق برتر آن است , وديگر ازدواج با بردگان , که مصداق غير عالى آن است ودر عين حال , هيچ منع قانونى ندارد, هر چند که اگر براى خود از زنان آزاد همسر بـگـيريد بهتر است ,زيرا معمولا بردگان از طبقات محروم جامعه بوده ودر بسيارى از موارد براثر هـمـيـن مـحروميت ها دچار عقده حقارت مى شده اند وقهرا براى فرزندان شخص , مادرانى لايق نـبـوده انـد وبـه همين جهت , در عين تصريح قرآن به جواز ازدواج باآنان , ترک آن را بهتر دانسته است . حـاصـل ـ ايـن که ازدواج با کنيزان براساس آيات قرآن وروايات , مطلقا جايز است , چه انسان قدرت برازدواج با زنان آزاد داشته باشد يا نداشته باشد, وچه بر اثر عدم ازدواج , خطر وقوع در حرام براى او مـطـرح بـاشد يا نباشد وتنها نکته اى که از اين آيه استفاده مى شود, همان برترى ازدواج با زنان آزاد نـسـبـت بـه ازدواج بـا کنيزان مى باشد, که برترى آن هم بر کسى پوشيده نيست , چه اين که کنيزان مذکور در اين آيه , کنيزانى هستند که مالک ديگرى غير از شوهر خود دارند وچنين زنانى به حکم بردگى نمى توانند وظايف همسرى خويش را نسبت به شوهرانشان به خوبى ايفا کنند.

بـر هـمـيـن اساس , ملاحظه مى شود ازدواج با کنيزان از نظر فقهاى شيعه , مطلقا بى اشکال بوده وهمان گونه که پيش از اين در سخنان مرحوم مقدس اردبيلى ومرحوم صاحب جواهر اشاره رفت , حـلـيت ازدواج با اهل کتاب از هر جهت عام است , يعنى اعم از اين که زن کتابى , آزاد باشد يا برده , واعـم از ايـن که مردمسلمان , قدرت ازدواج با زنان مسلمان را داشته باشد يا نداشته باشد واعم از ايـن کـه بـالفعل نيز همسرانى مسلمان در اختيار او باشند يا نباشند, چه اين که آيه شريفه به طور مطلق , اين ازدواج را مباح دانسته است .

تنها محدوديتى که در اين گونه ازدواج ذکر شده , همان اسـت کـه شيخ طوسى (ره ) در کتاب المبسوط آورده , که از اختصاصات پيامبراکرم(ص)يکى اين بوده که آن حضرت , شرعا حق نداشته با زنان غير مسلمان به طور رسمى ازدواج نمايد, هر چند تمتع از آنـان از طريق مالکيت جايز بوده است وبه همين جهت , پيامبر(ص)در جنگ خيبر, صفيه را که در آغاز بـه آيين يهود بود, به بردگى گرفت وبا او هم بستر شد وبعد به هنگامى که صفيه به شرف اسلام نايل آمد, او را آزاد ساخت وبه همسرى برگزيد ((99)) .

و به عبارت ديگر, ازدواج با زنان اهل کتاب ونيز با بردگان , تنها براى پيامبر(ص)جايز نبوده , ولى براى ديگر مسلمانان بدون کم ترين تفصيلى مباح وجايز است .

ميبدى در تفسير کشف الاسرار (ج2 , ص 476) ذيل آيه وان تصبروا خير لکم ((100)) مى نويسد: اين به جهت احتمال به رقيت کشيده شدن فرزند است , چه اين که ازدواج با کنيزان با اجازه مالک آنـهـا بـه اعـتـقاد بعضى از فقها موجب مى شود که فرزند, متعلق به صاحب کنيز شود, زيرا کنيز متعلق به اوست وهمچنين است فرزند کنيز, جز اين که پدرش او را از مالک کنيز خريدارى نمايد واين هم با فرض عدم استطاعت مالى ممکن نيست .

آنگاه از ابن عباس روايت مى کند که : من ملک ثلاثمائةدرهم وجب عليه الحج وحرم عليه تزويج الاماء.

Powered by TayaCMS