محرّمات احرام

محرّمات احرام

محرّمات احرام

اول - شکار صحرايى که وحشى باشد، مگر در صورتى که ترس داشته باشد از آزار آن.

«304» م - خوردن گوشت شکار بر محرم حرام است اگرچه شکارش پيش از احرام باشد. چه خودش شکار کند يا غير خودش، چه محرم شکار کند يا غيرمحرم.

«305» م - نشان دادن شکار را به شکارچى حرام است و همينطور اعانت او به هر نحوى حرام است.

«306» م - اگر محرمى صيد را ذبح کند در حکم ميته خواهد بود و خوردنش بر محرم و محل حرام است و همچنين است شکارى را که محل او را در حرم ذبح نموده.

«307» م - شکار دريايى مانع ندارد و مقصود از دريايى آن است که فقط در آب زندگى کند و امّا حيوانيکه در صحرا و دريا هر دو زندگى کند ملحق به صحرايى مى‌باشد.

«308» م - ذبح و خوردن حيوانات اهلى مثل مرغ خانگى و گاو و گوسفند و شتر مانع ندارد.

«309» م - پرندگان، جزء شکار صحرايى مى‌باشند و ملخ نيز در حکم شکار صحرايى است.

«310» م - احتياط واجب آن است که زنبور را نشکد اگر قصد اذيت او را نداشته باشد.

«311» م - نگاه داشتن صيد حرام است چه خودش شکارش کرده يا ديگرى چه در حرم صورت گرفته باشد يا در بيرون.

«312» م - اگر پرنده‌اى که نزد او است »پر« در نياورده يا پر او را چيده‌اند واجب است آن را حفظ کند تا پر درآوردن و آن را رها کند بلکه بعيد نيست که واجب باشد حفظ بچه صيد را، مثل آهو تا بزرگ شود و رها کند آن را.

«313» م - هر شکارى که حرام است، جوجه و تخم آن نيز حرام است.

بدان که در شکار احکام بسيارى است و چون محل حاجت چندان نيست از بيان آنها خوددارى شد.

دوم - جماع کردن با زن، و بوسيدن و دست بازى کردن و نگاه بشهوت. بنابر اظخر تلذذ از صدا و سخن گفتن با او اشکال ندارد گرچه احوط ترک آن است.

«314» م - اگر کسى در احرام عمره، تمتع از روى علم و عمد با زن چه در قبل و چه در دبر و يا با مرد جماع کند چنانچه پس از فراغت از سعى باشد عمره‌اش باطل نمى‌شود و کفاره بر او واجب است بلکه چنين است اگر پيش از سعى باشد زيرا بطلان عمره‌اش محل اشکال است و احتياط واجب آن است که اگر اين عمل پيش از سعى واقع شد عمره را تمام کندو آنرا دو مرتبه بجا آورد، و اگر وقت تنگ است حج افراد بجا آورد و بعداز آن عمره مفرده بجا آورد، و احتياط واجب آن است که سال ديگر حج را اعاده کند.

«315» م - اگر در عمره تمتع اين عمل را از روى علم وعمد پس از سعى مرتکب شود کفاره بر او واجب مى‌شود و کفاره بنابر احتياط واجب يک شتر است. درصورت عجز يک گاو و در صورت عجز يک گوسفند است ولى اگر اين عمل در عمره مفرده قبل از سعى واقع شده عمره باطل مى‌شود و احتياطاً آن را تمام کند و واجب است تا يک ماه در مکه توقف نمايد سپس به يکى از مواقيت رفته و از آن جا براى عمره دوم محرم شود ولى اگر اين عمل در عمره بعد از سعى باشد و عمره فاسد نمى‌شود و فقط کفاره دارد که اشاره شد.

«316» م - اگر در احرام حج اين عمل را از روى علم وعمد بجا آورد اگر قبل از وقوف به عرفات بوده حج او فاسداست مسلماً واگر بعد از وقوف به عرفات و قبل از وقوف به مشعر الحرام بوده حج او فاسد است بنابر اقوى. اگر هر دو راضى به اين عمل بودند و الاّ اگر زن مجبور بوده حجش صحيح و بر مرد کفاره واجب مى‌شود و کفاره يک شتر است در صورت تمکن و قدرت و الاّ يک گاو و اگر عاجز است يک گوسفند براى هرکدام و واجب است بين آن مرد و آن زن از جاى وقوع اين عمل در اين حج و حجى که بعداً اعاده خواهند کرد جدايى باشد تا آنکه پس از وقوفين به آن محل برسند.

«317» م - در اين دو صورت که حج فاسد شد بايد حج را تمام کند و در سال ديگر نيز حج بجا آورد.

«318» م - اگر اين عمل بعد از وقوف به عرفات و مشعر واقع شد دو صورت دارد:

يکى آنکه قبل از تجاوز از نصف طوف نساء مرتکب شده در اين صورت حج او صحيح است و فقط بايد کفاره بدهد.

دوم آنکه بعد از تجاوز از نصف طواف نساء مرتکب شده يعنى بعد از شروع به دور پنجم باشد پس حج او صحيح است و کفاره هم ندارد ول احوط دادن کفاره است.

«319» م - اگر زنى را از روى شهوت ببوسد و منى از او خارج شود کفاره آن يک شتر است و همچنين است بنابر احتياط واجب اگر منى از او خارج نشود و اگر بدون شهوت ببوسد کفاره آن يک گوسفند است.

«320» م - اگر عمداً نگاه کند بغير زن خود و انزالش شود اقوى آن است که اگر مى‌تواند يک شتر کفاره بدهد و اگر نمى‌تواند يک گاه و اگر آن را هم نمى‌تواند يک گوسفند کفاره بدهد.

«321» م - اگر محرم نگاه کند به زن خود از روى شهوت وانزالش شود اقوى آن است که يک شتر کفاره بدهد ولى اگر از روى شهوت نباشد يا با شهوت باشد ولى منى بيرون نيايد کفاره ندارد.

«322» م - اگر کسى با شهوت زن خود را لمس کند و انزالش نشود يک گوسفند کفاره آن است و اگر انزالش شود اقوى آن است که يک شتر کفاره بدهد اگرچه کفايت گوسفند، خالى از قوت نيست.

«323» م - هر يک از اين امور که موجب کفاره است اگر با جهل به مسأله يا از روى غفلت يا از روى نسيان واقع شود به عمره و حج او ضرر نمى‌رساند و بر شخص کفاره نيست.

«324» م - اگر مردى با زن خود که محرم است از روى اجبار جماع کند بر زن چيزى نيست و مرد بايد علاوه بر کفاره خود کفاره زن را هم بدهد، واگر زن از روى رضايت جماع دهد کفاره بر خود اوست، و مرد بايد کفاره خودش را بدهد و کفاره‌اى که بايد بدهند گذشت.

سوم - عقد کردن زن از براى خود يا غير، چه آن غير، احرام بسته باشد يا نبسته باشد و محل باشد.

«325» م - جايز نيست شخص محرم شاهد شود از براى عقد گرچه آن عقد براى غير محرم باشد.

«326» م - احتياط واجب آن است که شهادت ندهد بر عقد اگرچه شاهد عقد شده باشد، در حال محرم نبودن اگرچه جايز بودن آن خالى از قوت نيست.

«327» م - اقوى آن است که خواستگارى کردن در حال احرام جايز است و احتياط واجب در ترک است.

«328» م - رجوع کردن به زنى که طلاق رجعى داده است مانع ندارد.

«329» م - اگر زنى را در حال احرام براى خود عقد کند با علم به مسأله، آن زن بر او حرام دائمى مى‌شود.

«330» م - اگر زنى را با جهل به مسأله براى خود عقد کند عقدى که کرده است باطل است، لکن حرام دائمى نمى‌شود، ولى احتياط واجب آن است که آن زن را نگيرد اگر با او نزديکى کرده باشد.

«331» م - ظاهراً فرقى بين زن عقدى و صيغه‌اى نيست در احکامى که ذکر شد.

«332» م - احتياط آن است که زن اگر احرام بسته باشد و مرد محرم نباشد و عقد کند او را، با او نزديکى نکند و طالق دهد او را، و در صورت علم به مسأله او را طلاق دهد و با او هيچ وقت ازدواج نکند.

«333» م - اگر کسى عقد کند زنى را براى محرمى و محرم دخول کند پس اگر هر سه عالم به حکم باشند بر هر يک از آنها يک شتر کفاره است، واگر دخول نکند کفاره نيست، و در اين حکم فرق نيست بين آنکه زن عاقد محل باشند يا محرم، واگر بعضى از آنها حکم را مى‌دانند و بعضى نمى‌دانند بر آنکه مى‌داند کفاره است.

«334» م - چهارم - استمناء يعنى طلب بيرون آمدن منى با دست يا غير آن هرچند بخيال باشد يا ببازى کردن يا زن خود يا کس ديگرى بهر نحو باشد، پس اگر منى خارج شود کفاره آن يک شتر است و در جايى که جماع موجب بطلان است استمناء با دست که موجب انزال شود حکم او را دارد در فساد حج و عمره که تفصيلش در جماع گذشت ولى در استمناء به غير دست و بازى اعاده حج و عمره بنابر احتياط واجب است.

پنجم - استعمال عطريات است از قبيل مشک و رعفران و کافور و عود و عنبر، بلکه مطلق عطر هر قسم که باشد و احوط اجتناب از هر بوى خوشى است.

«335» م - ماليدن عطر بر بدن و لباس جايز نيست و همينطور پوشيدن لباسى که بوى عطر مى‌دهد اگرچه قبلاً به آن عطر ماليده شده باشد.

«336» م - خوردن چيزى که در آن چيز است که بوى خوش مى‌دهد مثل زعفران جايز نيست.

«337» م - اگر به پوشيدن لباس يا خوردن غذايى که بوى خوش مى‌دهد، اضطرار پيدا کند احتياط واجب آن است دماغ خود را بگيرد که بوى خوش به آن نرسد.

«338» م - از گلها يا سبزيهايى که بوى خوش مى‌دهند بايد از تمام آنها اجتناب کند.

«339» م - اقوى آن است که از »دارچينى« و »زنجبيل« و »هل« و امثال آنها اجتناب کند.

«340» م - از ميوه‌هاى خوشبو از قبيل سيب و به اجتناب لازم نيست و خوردن آنها مانع ندارد، لکن احتياط واجب آن است که بوئيدن آنها را ترک کند.

«341» م - اقوى حرمت گرفتن دماغ است از بوى بد، لکن فرار کردن از بوى بد به تند رفتن عيب ندارد.

«342» م - خريد و فروش عطريات اشکال ندارد لکن نبايد آنها را براى امتحان بو کند يا استعمال کند.

«343» م - کفاره خوردن چيزهايى که بوى خوش مى‌دهد يک گوسفند است احتياط واجب آن است که براى استعمال بوى خوش هم يک گوسفند کفاره بدهد.

«344» م - مشهور آن است که استعمال خلوق کعبه و آن چيزى است که کعبه را به آن خوش بو مى‌کنند حرام نيست، لکن چون معلوم نيست که خلوق چيست احتياط مستحب آن است که اجتناب کند از بوى خوشى که در کعبه است.

«345» م - اگر بوى خوش را مکرر استعمال کرد وقت واحد بعيد نيست يک گوسفند کفايت کند، لکن احتياط واجب تعدد است، و اگر در اوقات متعدده استعمال کرد احتياط ترک نشود، و اگر بعد از استعمال کفاره داد و باز استعمال کرد واجب است که باز کفاره بدهد.

ششم - پوشيدن چيز دوخته مثل پيراهن و زيرجامه و قبا و امثال آنها.

«346» م - چيزهايى که شبيه به دوخته است مثل پيراهنهايى که با چرخ يا با دست مى‌بافند يا چيزهايى را که با نمد به شکل بالاپوش مى‌مالند مثل کليجه و پستک و کلاه و غير آن پوشيدن آنها بنابر احتياط واجب جايز نيست.

«347» م - احوط اجتناب از مطلق دوخته است هرچند کم باشد، مثل کمربند دوخته و شب کلاه.

«348» م - هميانى را که در آن پول مى‌گذارند اشکال ندارد به کمر ببندد هرچند دوخته باشد، و بهتر آن است که قسمى کند که بى‌گره باشد.

«349» م - فتق‌بند اگر دوخته باشد براى ضرورت جايز است ببندد، لکن احتياط آن است که کفاره بدهد.

«350» م - اگر به لباس دوخته احتياج پيدا کرد جايز است بپوشد، ولى بنابر احتياط واجب کفاره بايد بدهد.

«351» م - جايز است گره زدن لباس احرام را ولى احتياط واجب در گره نزدن است، و احتياط واجب آن است که لنگ را بگردن گره نزنند.

«352» م - جايز است که لباس احرام را اگر رداء باشد با سوزن يا چيز ديگر بعضى را ببعضى وصل کند گرچه احتياط در ترک است. ولى در لنگ احوط ترک است.

«353» م - از براى زنها جايز است لباس دوخته هرقدر مى‌خواهند بپوشند و کفاره ندارد، بلى جايز نيست از براى آنها پوشيدن »قفازين« و آن چيزى بوده که زنهاى عرب در آن پنبه مى‌گذاشتند و دست مى‌کردند براى حفظ از سرما.

«354» م - کفاره پوشيدن لباس دوخته، يک گوسفند است.

«355» م - اگر محرم چند قسم لباس دوخته بپوشد مثل پيراهن و قبا و عبا براى هر يک بايد کفاره بدهد و احتياط واجب آن است که اگر آنها را توى هم کرد و يک دفعه پوشيد باز براى هريک کفاره بدهد.

«356» م - اگر از روى اضطرار لباسهاى متعدد پوشيد کفاره ساقط نمى‌شود.

«357» م - اگر يک قسم لباس بپوشد مثل پيراهن و کفاره بدهد و باز پيراهن ديگر بپوشد يا آن را که پوشيده بکند و باز بپوشد بايد براى دفعه ديگر نيز کفاره بدهد.

«358» م - احتياط واجب آن است که اگر چند لباس از يک نوع بپوشد مثل چند قبا يا چند پيراهن چه در مجلس واحد يا در مجالس عديده براى هر يک يک کفاره بدهد.

«359» م - هفتم - سرمه کشيدن، به سياهى که در آن زينت باشد و بنابر احتياط واجب هرچند قصد زينت نکند اجتناب شود و احتياط واجب اجتناب از مطق سرمه است که در آن زينت باشد و قصد زينت هم بکند بلکه اگر بوى خوش داشته باشد بنابر اقوى حرام است.

«360» م - حرام بودن سرمه کشيدن، به زن اختصاص ندارد و براى مرد نيز حرام است.

«361» م - در سرمه کشيدن کفاره بنابر احتياط واجب يک گوسفند است و در صورت داشتن بوى خوش کفاره ديگرى که آنهم يک گوسفند است لازم است.

«362» م - در صورتى که احتياج داشته باشد و به سرمه کشيدن مانعى ندارد.

هشتم - نگاه کردن در آينه.

«363» م - در اين حکم فرقى بين زن و مرد نيست. اگر به جهت زينت باشد ولى نگاه کردن جهت ديدن راه مثل شوقر و غير آن اشکالى ندارد.

«364» م - نگاه کردن به اجسام صاف صيقل داده شده که عکس در آن پيداست و نگاه کردن در آب صاف اشکال ندارد.

«365» م - عينک زدن اگر زينت نباشد اشکال ندارد ولى اگر زينت محسوب شود جايز نيست.

«366» م - در نظر کردن به آينه کفاره نيست لکن مستحب است که بعد از نگاه کرده لبيک بگويد.

«367» م - اگر در اطاقى که ساکن است آينه باشد و بداند که گاهى چشم او سهواً به آينه مى‌افتد اشکال ندارد، لکن احتياط آن است که آن را بردارد يا چيزى روى آن بيندازد.

«368» م - احتياط مستحب آن است که به آينه نگاه نکند اگرچه براى زينت نباشد.

نهم - پوشيدن موزه و چکمه و گيوه و جوراب و هرچه تمام روى پا را مى‌گيرد.

«369» م - اين حکم اختصاص به مردان دارد و براى زن مانع ندارد.

«370» م - اگر مرد محتاج شود به پوشيدن چيزى که روى پا را مى‌گيرد احتياط واجب آن است که روى آن شکاف دهد.

«371» م - در پوشيدن آنچه روى پا را مى‌گيرد. بنابر احتياط واجب کفاره‌اش يک گوسفند است.

دهم - فسوق است.

«372» م - فسوق اختصاص به دروغ گفتن ندارد بلکه فحش دادن و فخر به ديگران در صورتيکه مشتمل بر اهانت و توهين به آنها باشد نيز فسوق است، و از براى فسوق کفاره نيست، فقط بايد استغفار کند، و مستحب است چيزى کفاره بدهد و اگر گاو ذبح کند بهتر است.

يازدهم - جدال است و آن گفتن »لا والله« و »بلى والله« است.

«373» م - آنکه گفتن کلمه »لا« و کلمه »بلى« و در ساير لغات مرداف آ مثل »نه« و »آرى« دخالتى در جدال ندارد، بلکه قسَم خوردن در مقام اثبات مطلب يا رد غير، جدال است.

«374» م - قسَم اگر به لفظ »اللّه« باشد يا مرادف آن مثل »خدا« در زبان فارسى جدال است و اما قسَم بغير خدا به هرکس ملحق به جدال نيست.

«375» م - احتياط واجل الحاق ساير اسماءالله است به فقط جلاله، پس اگر کسى قسَم بخورد به رحمان و رحيم و خالق سموات وارض، جدال محسوب مى‌شود به احتياط واجب.

«376» م - در ميقات ضرورت براى اثبات حقى با ابطال يا اظهار محبت و تعظيم جايز است قسَم بخورد به جلاله و غير آن. به قسم خوردن بيهوده مثل اينکه بگويد ترا بخدا اين کار را نکن.

«377» م - اگر در جدال راستگو باشد در کمتر از سه مرتبه چيزى بر او نيست مگر استغفار، و در سه مرتبه کفاره بايد بدهد، و کفاره آن يک گوسفند است.

«378» م - اگر در جدال دروغگو باشد واجب است در يک مرتبه يک گوسفند کفاره بدهد و در دو مرتبه يک گاو و در سه مرتبه يک شتر بلکه خالى از قوت نيست.

«379» م - اگر در جدال به دروغ در دفعه اول يک گوسفند کفاره ذبح کرد اگر بعد از آن جدال کند به دروغ بايد در مرتبه دوم کفاره گاو کفار بدهد.

«380» م - اگر در جدال، به دروغ دو مرتبه جدال کرد و يک گاو ذبح کرد براى کفاره، و بعد يک مرتبه ديگر جدال کرد به دروغ. احتياطاً يک شتر کفاره است. و اگر بعد از ذبح شتر دوبار دروغ گفت و جدال کرد احتياطاً يک شتر و يک گوسفند کفاره آن است.

«381» م - اگر به راست جدال کرد بيشتر از سه مرتبه هرچند باشد يک گوسفند کفاره است مگر آنکه بعد از سه مرتبه کفاره بدهد، در اين صورت اگر سه مرتبه ديگر جدال کند به راست بايد يک گوسفند ذبح کند.

«382» م - اگر به دروغ ده مرتبه يا بيشتر جدال کند بعيد نيست در هر سه کفاره به ترتيب تکرار شود پس از مرتبه يا زيادتر کفاره را ذبح کند که در اين صورت در دفعه اول گوسفند و در دفعه دوم گاو و در دفعه سوم شتر است.

دوازدهم - کشتن جانورانى که در بدن يا لباس ساکن مى‌شوند مثل شپش و کبک و کنه که در بدن حيوان است.

«383» م - جايز نيست انداختن شپش و کک را از بدن.

«384» م - جايز نيست نقل کردن آن را از مکانى که محفوظ است به جايى که از آن ساقط شود و بيفتد و واجب است که به محلى که در معرض آن است که بيفتد نقل ندهد.

«385» م - احتياط واجب آن است که آن را از محلى به محل ديگر از بدن نقل ندهند اگر مکان اول محفوظتر باشد.

«386» م - براى کشتن يا انتقال دادن حيوانات ساکن در بدن به احتياط واجب يک کف از طعام صدقه به فقير است.

سيزدهم - انگشتر بدست کردن به جهت زينت و ا گر براى استحباب باشد مانع ندارد.

«387» م - اگر انگشتر بدست کند نه براى زينت و نه براى استحباب مثل آنکه براى خاصيتى بدست کند اشکال ندارد.

«388» م - واجب آن است که محرم »حنا« ببندد اگر به آن زينت گفته شود و لو بقصد زينت هم نکرده باشد.

«389» م - اگر قبل از احرام »حنا« ببندد چه بقصد زينت باشد يا نباشد و چه اثرش تا زمان احرام بماند يا نماند مانع ندارد، ولى احتياط خوب است.

«390» م - انگشتر به دست کردن و حنا بستن کفاره آن بنابر احتياط يک گوسفند است.

چهاردهم - پوشيدن زيور است براى زن بجهت زينت.

«391» م - اگر زيور زينت باشد پوشيدن آن براى بانوان محترم محرم حرام است. هرچند قصد تزيين نداشته باشد.

«392» م - زيورهايى را که عادت داشته به پوشيدن آن قبل از احرام لازم نيست براى احرام بيرون بياورد.

«393» م - زيورهايى را که عادت داشته به پوشيدن آن نبايد به مرد نشان دهد حتى به شوهر خود.

«394» م - پوشيدن زيور حرام است ولى کفاره ندارد.

پانزدهم - زوغن ماليدن است به بدن .

«395» م - روغن ماليدن به بدن براى محرم حرام است اگرچه بوى خوش در آن نباشد.

«396» م - جايز نيست روغنى که بوى خوش در آن است استعمال کند پيش از احرام اگر

«397» م - اگر از روى اضطرار و احتياج روغن بمالد عيبى ندارد.

«398» م - خوردن روغن مانع ندارد اگر در آن بوى خوش مثل زعفران نباشد.

«399» م - اگر در روغن بوى خوش نباشد ماليدن آن کفاره دارد و کفاره آن در صورت علم و عهد يک گوسفند و در صورت جهل اطعام يک فقير است ولى اگر از روى اضطرار مجبور شود که بدن خود را روغن مال کند واجب است يک گوسفند کفاره بدهد.

«400» م - اگر در روغن بوى خوش باشد کفاره آن يک گوسفند است اگرچه از روى اضطرار باشد.

شانزدهم - ازاله مو است از بدن خود يا غير چه محرم باشد چه محلّ.

«401» م - در حرمت ازاله مو فرقى نيست ميا کم و زياد بلکه ازاله يک مو نيز حرام است.

«402» م - ازاله مو اگر از روى ضرورت باشد عيب ندارد. مثل زيادى شپش و درد سر و موى چشم که اذيت مى‌کند.

«403» م - اگر در وقت غسل يا وضو مويى بدون قصد کنده شود اشکال ندارد.

«404» م - در ازاله مو فرقى نيست بين تراشيدن يا نوره ماليدن يا کندن يا قيچى کردن و غير آن.

«405» م - کفاره سر تراشيدن اگر بجهت ضرورت باشد دوازده »مُدّ« طعام است که بايد به شش مسکين بدهد، يه سه روز، روزه بگيرد، يا يک گوسفند قربانى کند. و»مد« يک چارک )ده سير( است تقريباً.

«406» م - اگر تراشيدن از روى ضرورت نباشد واجب است که يک گوسفند کفاره بدهد بلکه تعيّن گوسفند در اين صورت بعيد نيست.

«407» م -اگر از زير هر دو بغل خود ازاله مو کند بايد يک گوسفند ذبح کند براى کفاره بلکه احتياط آن است که اگر از زر يک بغل هم ازاله مو کند يک گوسفند کفاره بدهد.

«408» م - واجب است اگر موى سر يا ريش را بکند يک مشت طعام به فقير بدهد.

«409» م - اگر دست بکشد به سر يا ريش خود و يک مو يابيشتر بيفتدبايد يک مشت طعام صدقه بدهد.

«410» م - پوشانيدن مرد است سرخود را به هر چه او را بپوشاند.

«411» م - واجب است که سر را بچيزهايى غير پوششى هم نپوشاند، مثل گل و حنا و دوا و پوشال و غير اينها.

«412» م - احتياط واجب آن است که چيزى بر سر نگذارد مثل بار براى حمل که سر به آن پوشيده شود.

«413» م - جايز است ببعض بدن خود، سر را بپوشاند، مثل آنکه دستها را روى سر بگذارد، احتياط در ترک آن است.

«414» م - جايز نيست بنا بر احتياط سر را زيرآب کند و همچنين زير مايع ديگرى مثل گلاب و سرکه و غير آن.

«415» م - در حکم سر است بعض سر، پس نبايد بعض سر را هم بپوشاند و نه زير آب يا مايع ديگرى کند.

«416» م - گوشها ظاهرا از سر محسوب است پس نبايد آنها را پوشاند.

«417» م - پوشانيدن رو براى مردان مانع ندارد و از سر محسوب نيست، پس در وقت خواب مانعى از پوشاندن آن نيست.

«418» م - گذاشتن بند خيک آب بر سر از حکم پوشش استثناء شده و مانع ندارد.

«419» م - دستمالى را که براى سر درد بسر مى‌بندد عيب ندارد.

«420» م - گذاشتن سر روى بالش براى خوابيدن مانع ندارد.

«421» م - اگر پارچه‌اى را روى کمانى بيندازند بنحوى که بالاى سر باشد و سر را زير آن کند براى حفظ از پشه مانع ندارد، و همچنين رفتن در پشه بند اشکال ندارد.

«422» م - زير دوش حمام رفتن براى محرم مانع ندارد، لکن زير آبشارى که سر را فرو گيرد جايز نيست.

«423» م - اگر سر را شست نبايد با حوله و دستمال خشک کند و بعض سر هم در حکم همه است.

«424» م - در وقت خوابيدن مرد نبايد سر خود را بپوشاند، بايد فورا آن را باز کند، و همينطور اگر از روى فراموشى پوشانيد واجب است فورا سر را باز کند، و مستحب است تليه بگويد بلکه احوط است گفتن آن.

«425» م - اگر سر را بپوشاند به نحوى از انحا، کفاره آن بنابر احتياط يک گوسفند است، و احتياط واجب کفاره است براى پوشانده بعض سر.

)م - احتياط واجب آن است که اگر مکرر سر را پوشانيد مکرر کفاره بدهد، يعنى براى هر دفعه يک گوسفند کفاره است،خصوصا اگر مجلس متعدد باشد.

«426» م - اگر سر را پوشانيد و گوسفند را براى کفاره ذبح کرد و باز سر را پوشانيداحتياط واجب کفاره دادن دوباره است.

«427» م - کفاره در صورتى واجب است که از روى علم به مسأله و عمد سر را بپوشاند، پس اگر از روى ندانستن مسأله يا غفلت و سهو و نسيان بپوشاند کفاره ندارد.

هيجدهم - پوشانيدن زن است روى خود را به نقاب و روبند و برقع

«428» م - پوشانيدن رو را به هر چيز اگر چه چيزهاى غير متعارف باشد مثل پوشال و گل و چيزهاى ديگر،حرام است و هم چنين است با بادبزن و غير آن روى خود را بپوشاند.

«429» م - بعض رو در حکم تمام آن است بنابر احتياط نبايد آن را بپوشاند.

«430» م - اگردستهاى خود را روى صورت بگذارد مانع ندارد.

«431» م - اگر روى خود را براى خوابيدن روى بالش بگذارد مانع ندارد.

«432» م - واجب است براى نماز سر را بپوشاند،و مقدمتا براى پوشانيدن سر کمى از اطراف رو را بپوشاند، لکن واجب آن است که بعد از نماز فورا آن را باز کند.

«433» م - جايز است براى رو گرفتن از نامحرم چادر يا جامه را که به سر فکنده پائين بيندازد تا محاذى بينى، بلکه چانه بلکه در صورت احتياج تا گردن و چيزى بر او نيست.

«434» م - بهتر آن است که آن چيز را که در موقع حاجت از سر پائين مى‌اندازد با دست يا چيز ديگر دور از رو نگه دارد که به صورت نچسبد، بلکه اين کار احوط است.

«435» م - براى دور نگه نداشتن جامه از صورت به احتياط واجب کفاره لازم است.

«436» م - در نقاب انداختن و پوشاندن رو به هر نحو که باشد به احتياط واجب کفاره لازم است.

نوزدهم - سايه قراردادن مرد است بالاى سر خود.

«437» م - سايه قراردادن جايز نيست از براى مردان و براى زنها و بچه‌ها جايز است و کفاره هم ندارد.

«438» م - حرام بودن سايه قرار دادن بالاى سر مختص بحال منزل طى کردن است و اما در حالى که در محلى منزل کرد در منى باشد يا غير آن زير سايه رفتن مانع ندارد، و با چتر و مثل آن سايه بر سر قرار دادن مانع ندارد اگر چه در حال راه رفتن باشد پس مانع ندارد که در منى از چادر خود تا محلى که ذبح مى‌کنند يا در محلى که رمى جمرات مى‌کنند با چتر برود گر چه احتياط مستحب ترک است در حال راه رفتن.

«439» م - فرق نيست در حرام بودن سايه قراردادن در وقت طى کردن منزل بين آنکه در محملى باشد که روپوش دارد يا در اتومبيل سر پوشيده باشد يا در هواپيما باشد يا زير سقف کشتى باشد.

«440» م - احوط بلکه اظهر آن است که در وقت طى منزل به پهلوى محمل يا هر چيزيکه بالاى سر او نباشد استظلال نکند.

«441» م - کسانى که از تهران يا جاى ديگر مى‌خواهند به مکه مشرف شوند با هواپيما اگر نذر کنند براى احرام بستن از تهران نذر آنها صحيح است و بايد محرم شوند، و اگر راه ديگرى نباشد جز هواپيما بايد بروند به حج، لکن براى زير سقف بودن در حال طى منزل بايد کفاره بدهند.

«442» م - کسى که نذر کرد از تهران يا جاى ديگر محرم شود بايد محرم شود، و حتى الامکان بايد از راهى برود که زير سايه در طى منزل قرار نگيرد، و اگر راهى نباشد که زير سقف قرار نگيرد بايد جهت آنکه زير سقف قرار مى‌گيرد کفاره بدهد و از جهت نذر معصيت کار نيست.

«443» م - کسانى که مى‌خواهند با هواپيما به مکه بروند لازم است با هواپيما به مدينه بروند و از آنجا در مسجد شجره محرم شوند و با اتومبيلى که سقف ندارد به مکه بروند و يا آنکه بروند جده بقصد رفتن به جحفه و در صورت امکان بروند به جحفه و از آنجا محرم شوند و با اتومبيل بى روپوش بروند به مکه معظمه و اگر رفتن به ميقات امکان نداشت با نذر محرم شوند.

«444» م - نشستن در زير سقف در حال طى منزل در شب با احتياط واجب ترک گردد.

«445» م - جايز نيست سايه بالاى سر قرار دادن براى شخص پياده و همينطور بنابر احتياط براى سواره.

«446» م - کسانى که کشتى سوار مى‌شوند در حال احرام زير سقف آن نبايد بروند، لکن در کنار ديوار کشتى که سايه است ظاهرا نشستن جايز است.

«447» م - استظلال در وقت طى منزل براى عذرى مثل شدت گرما يا شدت سرما يا بارندگى جايز است، لکن بايد کفاره بدهد.

«448» م - کفاره سايه قرار دادن در حال طى منزل يک گوسفند است چه با عذر سايه افکنده باشد چه با اختيار.

«449» م - اقوى کفايت يک گوسفند است در احرام عمره هر چند بيش از يک مرتبه سايه قرار داده باشد، و يک گوسفند است در احرام حج هر چند بيش از يک مرتبه استظلال کرده باشد،اگر چه احوط در تکرار اين است که عوض هر روز يک کفاره بدهد.

بيستم - بيرون آوردن خون است از بدن خود.

«450» م - بيرون آوردن خون از بدن ديگرى مثل حجامت کردن او يا دندان او را کشيدن حرام نيست.

«451» م - جايز نيست به مثل خراشيدن بدن خون از آن بيرون آورد، و همينطور بنا بر احتياط به مسواک نمودن خون از بن دندانهابيرون آورد.

«452» م - جايز است در حال احتياج خون بگيرد به حجامت و غير آن، و همينطور خون دمل را بيرون آوردن در حال احتياج و جرب را خاريدن در صورتى که موجب آزار است، اگر چه از آن خون درآيد.

«453» م - خون از بدن در آوردن بنابر احتياط يک گوسفند است.

بيست و يکم -ناخن گرفتن.

«454» م - جايز نيست بعض ناخن را هم بگيرد مگرآنکه موجب آزار شود، مثل آنکه بعض آن افتاده باشد و بعض ديگر موجب آزار او باشد.

«455» م - جايز نيست ناخن پا را هم بگيرد چنانچه جايز نيست ناخن دست را بگيرد.

«456» م - فرقى نيست بين آلات ناخن‌گيرى قيچى باشد يا چاقو يا ناخن گيرو يا با دندان يا سوهان يا غيره ازاله ناخن کند، واجب آن است که ازاله ناخن نکند بهيچ وجه حتى به سوهان و دندان.

«457» م - اگر انگشت زيادى داشته باشد جايز نيست ناخن آن را بگيرد احتياطا واجب و همچنين اگر دست زيادى داشته باشد احتياط آن است که ناخن آن را نگيرد.

«458» م - اگر يک ناخن از دست يا پا بگيرد يک مد طعام بايد کفاره بدهد، و براى هر ناخن دست تا به ده نرسيده بايد يک مد طعام بدهد، و همچنين در ناخنهاى پا.

«459» م - اگر تمام ناخن دستها و پاها را در يک مجلس بگيرد يک گوسفند کفاره آن است.

«460» م - اگر ناخن دستها را تماما بگيرد در يک مجلس يا چند مجلس و در محل ديگر يا چند محل ديگر ناخن پاها را بگيرد دو گوسفند کفاره آن است.

«461» م - اگر تمام ناخن دستها را بگيرد و ناخن پاها را کمتر از ده ناخن بگيرد يک گوسفند براى ناخن دست و براى هر يک از ناخنهاى پا يک مد طعام بايد بدهد و همچنين اگر ناخن پاها را بگيرد تماما و ناخن دستها را کمتر از ده بگيرد.

«462» م - اگر پنج ناخن از پا بگيرد و پنج ناخن از دست براى هر يک بايد يک مد طعام کفاره بدهد، و همچنين است اگر کمتر از ده در هر يک از دست و پا بگيرد براى هر يک بارد کفاره بدهد.

«463» م - اگر بيشتر از ده ناخن داشته باشد پس اگر تمام را بگيرد بايد يک گوسفند بدهد، و احتياط واجب آن است که براى ناخن زيادى از ده تا کفاره بدهد براى هر يک، يک مد .

«464» م - اگر کسى که بيشتر از ده ناخن دارد ده ناخن اصلى را بگيرد، واجب آن است که يک گوسفند بدهد، و اگر بعضى از ناخنهاى اصلى را و بعضى از ناخنهاى زيادى را بگيرد براى ناخنهاى اصلى يک مد بدهد و براى زياديها احتياط واجب آن است که کفاره بدهد.

«465» م - اگر تمام ناخنهاى دست را گرفت و کفاره آن را داد و بعد در همان مجلس ناخنهاى پا را تماما گرفت بايد يک گوسفند ديگر کفاره بدهد.

«466» م - اگر کسى کمتر از ده ناخن داشت و تمام آن را گرفت براى هر يک، يک مد طعام بايد بدهد، و احتياط واجب آن است که يک گوسفند ذبح کند.

«467» م - اگر محتاج شد به گرفتن ناخن، احتياط واجب آن است که کفاره به همان نحو که ذکر شد بدهد.

«468» م - احتياط مستحب آن است که دندان را نکند هر چند خون نيايد و احتياط مستحب آن است که يک گوسفند کفاره بدهد.

بيست و دوم - کندن درخت يا گياهى و يا بريدن آنها که در حرم روئيده باشد.

«469» م - اگر گياهى يا درختى در منزل محرم روئيده شده باشد بعد از آنکه منزل او شده پس اگر آن را خودش کاشته باشد جايز است آن را بکند.

«470» م - اگر درختى در منزل او روئيده بعد از آنکه منزل او شده لکن خودش آن را نکاشته باشد احتياط واجب آن است که آن را قطع نکند.

«471» م - اگر گياهى که در منزل او روئيده بعد از آنکه منزل او شده و خودش آن را نکاشته باشد احتياط واجب آن است که آن را قطع نکند.

«472» م - اگر منزلى خريده باشد که داراى درخت و گياه است نبايد آن را قطع کند.

«473» م - درختهاى ميوه و درخت خرما از اين حکم بيرون است و مى‌تواند آنها را قطع کند، و در گياهها )اذخر( که گياه معروفى است از حکم مستثنى است و قطع آن مانع ندارد.

«474» م - اگر درختى را که جايز نيست کندنش بکند احتياط آن است که اگر بزرگ باشد يک گاو کفاره بدهد و اگر کوچک باشد يک گوسفند.

«475» م - اگر بعض درخت را قطع کند اقوى آن است که قيمت آن را کفاره بدهد.

«476» م - در قطع گياهها کفاره نيست بجز استغفار.

«477» م - جايز است که شتر خود را بگذارد که علف بخورد، ولى خودش براى او قطع نکند.

«478» م - آنچه ذکر شد از قطع درخت و گياه حرم مختص به محرم نيست بلکه براى همه کس ثابت است

«479» م - اگر بنحو متعارف راه برود و گياهى از راه رفتن او قطع شود اشکالى ندارد.

بيست و سوم - سلاح برداشتن .

«480» م - حرام است حمل سلاح مثل شمشير و نيزه و تفنگ و هر چه از آلات جنگ باشد مگر براى ضرورت بلکه حمل آلات دفاع مثل کلاه خود و زره و سپر که بعضى‌ها آنرا سلاح گفته‌اند ترک حمل آن مطابق احتياط است و مکروه است سلاح را همراه بردارد در صورتى که به تن او نباشد اگر ظاهر باشد و احوط ترک آن است.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

نظر سایر مراجع

No image

محرّمات احرام

No image

محرّمات احرام

No image

محرّمات احرام

پر بازدیدترین ها

No image

آداب و مستحبات طواف

No image

واجبات منى

No image

مستحبات دخول مکه معظمه

No image

محرّمات احرام

No image

واجبات طواف

Powered by TayaCMS