فصل چهارم : حجّ اِفراد

فصل چهارم : حجّ اِفراد

فصل چهارم : حجّ اِفراد

کيفيّت حج افراد

صورت حج افراد براى [ شخص ] مختار اين است که احرام از ميقات در ماههاى حج اگر ميقات، اقرب به مکّه از منزل او باشد، يا از آن محلى که جايز است براى او احرام از آنجا به حج مىنمايد، که عبارت از منزلِ اقربِ از ميقات به مکّه باشد يا غير آن، اگر چه به سبب عذر از نسيان يا غير آن باشد که عود به ميقات ممکن نشود؛ پس از احرام مى رود به عرفات و وقوف آنجا را انجام مى دهد؛ پس از آن مىرود به مشعر و وقوف آنجا را انجام مى دهد؛ پس مىرود به منى و مناسک منى را انجام مى دهد؛ پس از آن مىآيد به مکّه يا تأخير مى اندازد تا آخر ذى الحجّه و طواف بيت را انجام مىدهد و دو رکعت طواف را به جا مى آورد و سعى بين صفا و مروه مى نمايد و طواف نساء را به جا مىآورد و دو رکعت آن را به جا مىآورد. و کلام در تقديم طواف و سعى بر وقوفين، مذکور خواهد شد.

عمره مفرده و رابطه آن با حج افراد

و بعد از احلال از حج، بر او است عمره مفرده به شرطى که مذکور مىشود. و احرام عمره را از ادنى الحل و اقرب به مکّه، يا از ميقات، به جا مىآورد، و خصوصيّات ديگر آن مذکور مى شود، ان شاء اللّه تعالى.و حج افرادى در وجوب به استطاعت يا نذر، و در صورت مندوب بودن، ارتباط با عمره مفرده ندارد، پس در وجوب يا استحباب از هم مفترق مى شوند.

و عمره مفرده در صورت وجوب آن بعد از حج افرادىِ واجب، موقّت به ماههاى حج نيست، و اين مستلزم صحّت است در غير اشهر حج، و ملازم عدم وجوبِ مبادرت به آن نيست.

اگر احرام عمره را در غير محل به جا آورد، پس از آن رفت به محل احرام عمره، بايد استيناف احرام نمايد.

ميزان وجوب حج قران و افراد

و افراد و قران، فريضه کسانى است که از اهل مکّه باشند و کسانى که بين ايشان و مکّه کمتر از مسافت فرض تمتّع که «12 ميل» از هر طرف يا «48 ميل» باشد، بر حسب دو قولى که مختار از آنها در محلش مذکور است.

عدول از حج افراد به عمره تمتّع

در جواز عدول از حج افراد به عمره تمتّع، براى کسى که هر دو يعنى حج افراد و عمره مفرده بر او واجب شده باشد، در حال اختيار، تأمّل است. و هم چنين تحقّقِ اضطرارِ مسوِّغِ عدولِ مذکور، مورد تأمّل است.و احوط عدم تقديم عمره مفرده بر حج افرادى است در حال اختيار.

و هم چنين در جواز تمتّع براى غير نائى که موظّف به تمتّع در حجّةالاسلام نيست، و در عدول از حج افراد که موظّف به آن است به تمتّع، تأمّل است. و هم چنين در لزوم هدى بر او بر تقدير تمتّع جايز. و در محل خودش مذکور مى شود ان شاء اللّه تعالى.و در حج افراد، لازم است نيّت به نحو مذکور در حج تمتّع؛ و لازم است وقوع آن تماما در ماههاى حج، و اينکه عقد احرام از ميقات خودش که بر آن عبور مى نمايد در صورتى که اقربيّت ميقات نمايد يا از منزل اهل خودش اگر اقرب از ميقات باشد. و در ملاحظه اقربيّت به مکّه يا عرفات، تأمّل است و در محلش مذکور مى شود ان شاء اللّه تعالى.

و در صورت فوت حج از مُحرم به حج افرادى در همان سال، پس حکم انقلابِ حج به عمره، يا قلب آن، يا بطلان، استفاده مى شود از آنچه ذکر خواهد شد ان شاء اللّه تعالى.

و احرام اهل مکّه، از مکّه براى حج و از ادنى الحل براى عمره است.

فرق قران با افراد

اظهر در افتراق قران از افراد، امتياز آن به سوق هدى است؛ و اينکه احرام حج قران، حاصل مىشود به هر کدام از تلبيه و اشعار و تقليد، و منحصر به تلبيه ـ مثل دو قسم ديگر از احرام حج ـ نيست.اگر تلبيه کرد در محل احرام، مستحب است اشعار يا تقليد؛ و دور نيست استحباب تلبيه بعد از احرام با اشعار يا تقليد؛ و اظهر عدم وجوب زايدِ بر آنچه با آن، احرام منعقد مى شود است.

نحوه اِشعار

و کيفيّت «اشعار»، اين است که بعد از بستن پاى شتر، آن را بخواباند بر پاها در حالى که رو به قبله خوابيده باشد، و بشکافد کوهان آن را با آهنى از طرف راست آن و آن طرف را آلوده به خونش نمايد. و در صورت کثرت شترها، داخل شود بين دو عدد از آنها و از طرف راست اوّلى و چپ دوّمى بشکافد بنا بر احوط در ترتيب مذکور.

نحوه تقليد

و «تقليد» اين است که آويخته نمايد نعلى را که تازه نباشد و در آن نماز خوانده باشد، به گردن شتر؛ و اين تقليد مختصّ به گاو و گوسفند است که در آنها اشعار نيست، و مشترک بين آنها و شتر است.

فروض جواز تقديم طواف بر وقوفها

جايز است براى مفرد و قارن، به جا آوردن طواف مندوب قبل از وقوفها؛ بلکه جايز است تقديمِ طوافِ واجب بر وقوفها در حال اختيار. و جايز نيست براى متمتّع در حج تمتّع تقديم طوافْ بدون عذر، بر رفتن به سوى منى؛ و جايز است با عذرى که مثل خوف حيض يا کبر سن و عجز باشد. و هم چنين جايز است تقديم طواف نساء با عذر، بر خروج به سوى منى.

و احوط براى حاجّْ در افراد و قران در صورت تقديم طواف مندوب يا واجب بر وقوفها، تجديد تلبيه است بعد از صلاه طواف؛ و در صورت اراده تمتّع در صورت جواز آن از مفرد و قارن، [ نيز احوط ] اتمام ساير اعمال عمره است و تحلّل به تقصير بعد از سعى است. و در صورت احتمال عدم صحّت تمتّعْ از قارن، احوط اتيان به عمره مفرده بعد از حج است و عدم اکتفاء به آنچه سابق بر حج به جا آورده شده است. و هر چه به جا آورد به عنوان احتياط، قصد عمل به وظيفه فعليّه نمايد.

عدول از حجّ افراد به عمره مفرده

جايز است در حال اختيار، عدول از حج افراد به عمره مفرده براى کسى که در ابتداءْ تمتّع براى او، جايز و مشروع باشد، مثل آفاقى يا قريب در غير حج واجب. و اظهر اقتصار بر صورت عدمِ قصدِ فسخ است در ابتداى احرام حج؛ و احوط عدم عدول است بعد از تلبيه مسبوقه به طواف به نحو متقدّم.

جواز عدول از حج افرادى به عمره مفرده در حال اختيار، و از عمره مفرده در ماههاى حج به عمره تمتّع، محل تأمّل و احتياط است.

جايز نيست براى قارن، عدول از حج به عمره تمتّع در حال اختيار، و در صورت هلاکِ هدى قبل از مکّه و عدم ابدال، جواز آن محتمل است.

مفترقات تمتع از افراد و قران

عمره و حج تمتّع، مفترق هستند از افراد و قران: به ارتباط بين حج و عمره و عدم انفکاک بين آنها در تمتّع به خلاف آن دو؛ پس جايز است انفکاک در مندوب و در واجب با اختصاص موجب از استطاعت يا نذر يا استيجار، بخصوص يکى از عمره و حج افراد يا قران؛و به تقدّم عمره در تمتّع بر حج، و تأخّر آن از حج در افراد و قران؛

و به اعتبار وقوع عمره تمتّع در ماههاى حج، و عدم اعتبار توقيتى در دو قسم ديگر اگر چه واجب فورى باشد بعد از اتمام حج؛

و به اعتبار ايقاع حج با عمره تمتّع در يک سال، به خلاف دو قسم ديگر که غير فوريّت عمره در عمرةالاسلام بعد از انجام حج در آنها نيست مگر آنکه از قِبل مکلّف لازم بشود ايقاع در يک سال. و در غير واجب، ترک عمره جايز است، و حج تمتّع واجب مى شود با شروع در عمره تمتّع اگر چه مندوب باشد؛

و به عدم جواز خروج متمتّع از مکّه مگر با احرام، مگر با خروج قبل از يک ماه. و در اينکه حرام يا مکروه است خروج مذکور، خلاف است؛ و جايز است براى غير متمتّع، خروج، بدون تحريم يا کراهت.و به اينکه محل احرام حج براى متمتّع، مکّه است، و براى مفرد و قارن، ميقات يا منزل ايشان است به نحوى که در محلش مذکور شد، مگر آنکه از اهل مکّه باشند که احرام از مکّه مى نمايند مثل متمتّع بر نحو مذکور؛

و به اينکه احرام عمره متمتّع، از ميقات است؛ و احرام عمره مُفرِد، ميقات است در صورت مرور به آن؛ و اگر در حرم بود، احرام از ادنى الحل مى نمايد اگر چه از اهل آنجا نباشد؛ و خروج براى احرامِ به ميقات واجب نيست بر حسب نقل اجماع؛

و به اينکه متمتّع، قطع تلبيه مى نمايد در عمره در وقت مشاهده بيوت مکّه، و مفرِد قطع تلبيه مى نمايد در وقتى که مشاهده کعبه بنمايد اگر از مکّه براى احرام خارج شده بوده؛ و گرنه در صورت دخول حرم، قطع مى نمايد تلبيه را. و تفصيل آن مذکور مى شود ان شاء اللّه تعالى.

و به اينکه طواف نساء، مکرّر نيست در تمتّع، بلکه در حجِ آن، فقط واجب است مگر بنا بر قولى؛ و در قران و افراد، مشهورْ ثبوت طواف نساء در هر يک از حج و عمره آنها است؛

و به اينکه مفرد و قارن مىتوانند در حال اختيار، تقديم نمايند طواف و سعى حج را بر وقوفها بنا بر مشهور بر وجه مقدّم؛ و متمتّع نمى تواند تقديم نمايد، چنانچه گذشت؛

و به اينکه براى مفرد و قارن، تأخير دو طواف و سعى بين آنها را از يوم نحر و نفرْ و اتيان به آنها در تمام ذى الحجّه جايز است، و در متمتّع دو قول است در تحريم و کراهت؛

و [ به اينکه ] جايز است براى مفرد و قارن، طواف ندبى بعد از دخول مکّه؛ و براى متمتّع بعد از احرام حج، دو قول است؛

و به اينکه عقد احرام براى متمتّع، منعقد نمى شود بدون تلبيه؛ و در غير او، منعقد مى شود به هر يک از اشعار و تقليد؛ پس اگر به يکى از اينها يا به تلبيه، عقد احرام نمود و سوق هدى نمود، قارن است، و گرنه مفرد است.و به اينکه هدى بر متمتّع واجب است، و در غير [ آن ]، واجب نيست حتى اينکه هدىِ قران، واجب بالاصل نيست و به اشعار يا تقليد متعيّن مى شود براى ذبح. و در قران، معتبراست سياق و جايز نيست ابدال، و اکل و قسمت در آن واجب نيست؛ و اگر گم شد، مجزى است از قارن، و اين امور در [ هدى ] تمتّع نيست؛

و به اينکه عدول به تمتّع جايز است و از تمتّع اختيارا جايز نيست، به خلاف افراد که عدول از آن مى شود و به آن نمى شود، و در قران، مطلقِ دو قسم عدول نيست.

وفرق است بين قران و افراد در عقد احرام و در هدى و در عدول، و بين دو نوع از عمره در موضع احرام و در موضع قطع تلبيه و در طواف نساء. و تفصيل مذکورات در فروق با بيان مختار، در محل انسب به هر کدام از آنها مذکور مى شود ان شاء اللّه تعالى.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS