احکام غصب
1/2553 - غـصـب آن اسـت کـه انسان از روى ظلم , بر مال يا حق کسى مسلط شود و اين يکى از گناهان بـزرگ است که اگر کسى انجام دهد , در قيامت به عذاب سخت گرفتار مى شود , از حضرت پيغمبر اکرم صلى اللّه عليه وآله روايت شده است که هر کس يک وجب زمين از ديگرى غصب کند در قيامت آن زمين را از هفت طبقه آن مثل طوق به گردن او مى اندازند.
مسأله 2554 :
اگـر انـسـان نـگـذارد مردم از مسجد و مدرسه و پل و جاهاى ديگرى که براى عموم ساخته شده اسـتـفـاده کنند , حق آنان را غصب نموده و هم چنين است اگر کسى در مسجد جايى را براى خود بگيرد چنانچه ديگرى او را از آنجا بيرون کند , و نگذارد که از آنجا استفاده نمايد , گناه کرده است .
مسأله 2555 :
اگر گرو دهنده و گرو گيرنده قرار بگذارند که چيزى را که گرو گذاشته شده به دست گرو گـيـرنـده يا به دست شخص سومى باشد گرو دهنده نمى تواند آن چيز را پيش از آن که طلب او را بدهد پس بگيرد و چنانچه بگيرد بايد فورا برگرداند.
مسأله 2556 :
مـالـى را کـه نـزد کـسى گرو گذاشته اند , اگر ديگرى غصب کند هر يک از صاحب مال و گرو گيرنده مى توانند چيزى را که غصب کرده از او مطالبه نمايند و چنانچه آن چيز را از او بگيرند , باز هم در گرو است و اگر آن چيز از بين برود و عوض آن را بگيرند , آن عوض هم مثل خود آن چيز گرو مى باشد.
مسأله 2557 :
اگـر انـسـان چيزى را غصب کند , بايد به صاحبش برگرداند و اگر آن چيز از بين برود و قيمت داشته باشد , بايد عوض آن را به او بدهد.
مسأله 2558 :
اگر از چيزى که غصب کرده منفعتى به دست آيد , مثلا از گوسفندى که غصب کرده بره اى پيدا شـود , مـال صاحب مال است و نيز کسى که مثلا خانه اى را غصب کرده , اگر چه در آن ننشيند بايد اجاره آن را بدهد.
مسأله 2559 :
اگـر از بـچـه يا ديوانه چيزى را که مال او است غصب کند بايد آن را به ولى او بدهد و اگر از بين رفته , بايد عوض آن را بدهد.
مسأله 2560 :
هـرگـاه دو نفر با هم چيزى را غصب کنند , چنانچه هر دو بر تمام آن چيز تسلط داشته باشند , هر کدام از آنان ضامن تمام آن چيز است اگر چه هر يک به تنهايى نمى توانسته آن را غصب نمايد.
مسأله 2561 :
اگـر چـيـزى را که غصب کرده با چيز ديگرى مخلوط کند , مثلا گندمى را که غصب کرده با جو مـخـلـوط نـمـايـد , چـنانچه جدا کردن آنها ممکن است , اگر چه زحمت داشته باشد , بايد جدا کند و به صاحبش برگرداند.
مسأله 2562 :
اگر شخصى قطعه طلاى ساخته شده اى را غصب کند مثل گوشواره و آن را آب نمايد بايد آن را با تفاوت قيمتش پيش از آب کردن و پس از آن به صاحبش بدهد و چنانچه براى اين که تفاوت قيمت را ندهد بگويد , آن را مثل اولش مى سازم , مالک مجبور نيست قبول نمايد.
و نيز مالک نمى تواند او را مجبور کند که آن را مثل اولش بسازد.
مسأله 2563 :
اگـر چيزى را که غصب کرده به طورى تغيير دهد که از اولش بهتر شود مثلا طلايى را که غصب کرده گوشواره بسازد , چنانچه صاحب مال بگويد مال را به همين صورت بده , بايد به او بدهد و نمى تواند براى زحمتى که کشيده مزد بگيرد , و هچنين بدون اجازه مالک حق ندارد , آن را به صورت اولش در آورد ولى اگر بدون اجازه او آن چيز را مثل اولش يا به شکلى ديگر کند , معلوم نيست ضامن تفاوت قيمت ميان دو حالت باشد.
مسأله 2564 :
اگر چيزى را که غصب کرده به طورى تغيير دهد که از اولش بهتر شود , و صاحب مال بگويد بايد آن را به صورت اول در آورى واجب است آن را به صورت اولش در آورد و چنانچه قيمت آن به واسطه تغيير دادن از اولش کمتر شود , بايد تفاوت آن را به صاحبش بدهد , پس طلايى را که غصب کرده اگر گوشواره بسازد و صاحب آن بگويد بايد به صورت اولش در آورى , در صورتى که بعد از آب کردن , قيمت آن از پيش از گوشواره ساختن کمتر شود , بايد تفاوت آن را بدهد.
مسأله 2565 :
اگـر در زمينى که غصب کرده زراعت کند , يا درخت بنشاند زراعت و درخت و ميوه آن مال خود او است و چنانچه صاحب زمين راضى نباشد , که زراعت و درخت در زمين او بماند , کسى که غصب کرده بـايـد فورا زراعت يا درخت خود را اگر چه ضرر نمايد از زمين بکند , و نيز بايد اجاره زمين را در مدتى که زراعت و درخت در آن بوده به صاحب زمين بدهد و خرابيهايى را که در زمين پيدا شده درست کند , مثلا جاى درختها را پر نمايد , و اگر به واسطه اينها قيمت زمين از اولش کمتر شود , بايد تفاوت آن را هم بدهد , و نـمـى تـوانـد صـاحب زمين را مجبور کند که زمين را به او بفروشد , يا اجاره بدهد , و نيز صاحب زمين نمى تواند او را مجبور کند که درخت يا زراعت را به او بفروشد.
مسأله 2566 :
اگـر صاحب زمين راضى شود که زراعت و درخت در زمين او بماند , کسى که آن را غصب کرده , لازم نيست درخت و زراعت را بکند , ولى بايد اجاره آن زمين را از وقتى که غصب کرده تا وقتى که صاحب زمين راضى شده بدهد.
مسأله 2567 :
اگـر چـيـزى کـه غصب کرده از بين برود , در صورتى که مثل گاو و گوسفند باشد که از جهت خـصـوصـيـات شـخـصى قيمت آن در نظر عقلاء با قيمت فرد ديگرى فرق دارد , بايد قيمت آن را بدهد و چـنـانچه قيمت بازار آن به واسطه اختلاف عرضه و تقاضا فرق کرده باشد بايد قيمت وقتى را که تلف شده بدهد , و احتياط مستحب آن است که بالاترين قيمتى را که از زمان غصب تا زمان تلف داشته بدهد.
مسأله 2568 :
اگـر چـيـزى را که غصب کرده و از بين رفته مانند گندم و جو باشد که قيمت افرادش از جهت خـصـوصـيات شخصيه با هم فرق ندارد , بايد مثل همان چيزى را که غصب کرده بدهد , ولى چيزى را که مى دهد بايد خصوصيات نوعى و سنخيش مانند چيزى باشد که آن را غصب کرده و از بين رفته است .
مثلا اگر از قسم اعلاى برنج غصب کرده نمى تواند از قسم پست تر بدهد.
مسأله 2569 :
اگر چيزى را که مثل گوسفند است غصب نمايد و از بين برود چنانچه قيمت بازار آن فرق نکرده باشد ولى در مدتى که پيش او بوده مثلا چاق شده , سپس تلف شده باشد , بايد قيمت وقتى را که چاق بوده بدهد.
مسأله 2570 :
اگـر چيزى را که غصب کرده ديگرى از او غصب نمايد , و از بين برود , صاحب مال مى تواند عوض آن را از هر يک از آنان بگيرد , يا از هر کدام آنان مقدارى از عوض آن را مطالبه نمايد , و چنانچه عوض مالى را از اولى بگيرد , اولى مى تواند آنچه را داده از دومى بگيرد , ولى اگر از دومى بگيرد , او نمى تواند آنچه را که داده از اولى مطالبه نمايد.
مسأله 2571 :
اگر چيزى را که مى فروشند , يکى از شرطهاى معامله در آن نباشد , مثلا چيزى را که بايد با وزن خريد و فروش کنند بدون وزن معامله نمايند , معامله باطل است .
و چـنـانـچـه فروشنده و خريدار با قطع نظر از معامله راضى باشند که در مال يکديگر تصرف کنند اشکال ندارد , و گرنه چيزى را که از يکديگر گرفته اند مثل مال غصبى است , و بايد آن را به ديگرى برگردانند , و در صـورتى که مال هر يک در دست ديگرى تلف شود , چه بداند معامله باطل است چه نداند , بايد عوض آن را بدهد.
مسأله 2572 :
هـر گاه مالى را از فروشنده بگيرد که آن را ببيند يا مدتى نزد خود نگهدارد تا اگر پسنديد بخرد , در صورتى که آن مال تلف شود , بنابر مشهور بايد عوض آن را به صاحبش بدهد.