طـلاق خــلع
مسأله 2536 :
طلاق زنى را که به شوهرش مايل نيست و مهر يا مال ديگر خود را به او مى بخشد که طلاقش دهد، طلاق خلع گويند، و در بعض احاديث است که جايز نيست طلاق خلع و گرفتن مهر يا مال ديگرى از زن مگر در صورتى که زن اظهار کراهت شديد و اشمئزاز از شوهر نمايد به حدى که بترسند که مرتکب محرمات شود و بگويد به شوهر که اطاعت تو در هيچ امرى نخواهم کرد، چه تفسير بنمايد کلام خود را و چه به اجمال واگذارد.
مسأله 2537 :
اگر شوهر بخواهد صيغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد مى گويد: زَوْجَتى فاطِمَةُ خالَعْتُها (يا خَلَعْتُها) عَلى ما بَذَلَتْ و گفتن: هِىَ طالِق بهتر است.
مسأله 2538 :
اگر زنى کسى را وکيل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر همان کس را وکيل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد، وکيل صيغه طلاق را اينطور مى خواند: عَنْ مُوَکِّلَتى فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکِّلى مُحَمَّد لِيَخْلَعَها عَلَيْه، پس از آن بدون فاصله مى گويد: زَوْجَةُ مُوَکِّلى خالَعْتُها يا(خَلَعْتُها) عَلى ما بَذَلَتْ هِىَ طالِق، و اگر زنى کسى را وکيل کند که غير از مهر چيز ديگرى را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد وکيل بايد بجاى کلمه (مهرها) آن چيز را بگويد مثلاً اگر صد تومان داده بايد بگويد: بَذَلْتُ مِأَةَ تُومان.