احکام طـلاق
مسأله 2648 :
مردى که زن خود را طلاق مى دهد، بايد عاقل و بنابر احتياط واجب بالغ باشد، و به اختيار خود طلاق دهد، و اگر او را مجبور کنند که زنش را طلاق دهد طلاق باطل است، و نيز بايد قصد طلاق داشته باشد، پس اگر صيغه طلاق را به شوخى بگويد صحيح نيست.
مسأله 2649 :
زن بايد در وقت طلاق از خون حيض و نفاس پاک باشد و شوهرش در آن پاکى با او نزديکى نکرده باشد و اگر در حال نفاس يا حيض که پيش از اين پاکى بوده با او نزديکى نموده باشد بنابر احتياط واجب طلاق کافى نيست بلکه بايد دوباره عادت شود و پاک گردد و تفصيل اين دو شرط در مسائل آينده گفته مى شود.
مسأله 2650 :
طلاق دادن زن در حال حيض يا نفاس در سه صورت صحيح است:
اوّل: آن که شوهرش بعد از ازدواج با او نزديکى نکرده باشد.
دوّم: آبستن باشد، و اگر معلوم نباشد که آبستن است و شوهر در حال حيض طلاقش بدهد، بعد بفهمد آبستن بوده، اشکال ندارد.
سوّم: مرد بواسطه غايب بودن و مانند آن نتواند پاک بودن زن را بفهمد.
مسأله 2651 :
اگر زن را از خون حيض پاک بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود
[444]
که موقع طلاق در حال حيض بوده، طلاق او باطل است و اگر او را در حيض بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود پاک بوده طلاق او صحيح است.
مسأله 2652 :
کسى که مى داند زنش در حال حيض يا نفاس است، اگر غايب شود مثلا مسافرت کند و بخواهد او را طلاق دهد، و نتواند از حالش با خبر شود بايد تا مدتى که معمولا زنها از حيض يا نفاس پاک مى شوند صبر کند.
مسأله 2653 :
اگر مردى که غايب است بخواهد زن خود را طلاق دهد چنانچه بتواند اطلاع پيدا کند که زن او در حال حيض يا نفاس است يا نه، اگر چه اطلاع او از روى عادت حيض زن، يا نشانه هاى ديگرى باشد که در شرع معين شده بايد حال او را استعلام کند و اگر نتواند، بايد تا مدتى که معمولا زنها از حيض يا نفاس پاک مى شوند صبر کند و احتياط واجب آنستکه تا يک ماه صبر کند.
مسأله 2654 :
اگر با عيالش که از خون حيض و نفاس پاک است نزديکى کند و بخواهد طلاقش دهد، بايد صبر کند تا دوباره حيض ببيند و پاک شود و همچنين اگر در حال حيض يا نفاس با او نزديکى کند بنابر احتياط واجب نمى تواند در پاکى بعد از آن حيض يا نفاس او را طلاق دهد اگر چه در آن پاکى با او نزديکى نکرده باشد، ولى زنى را که نه سالش تمام نشده، يا آبستن است، اگر بعد از نزديکى طلاق دهند، اشکال ندارد، و همچنين است اگر يائسه باشد يعنى اگر سيّده است بيشتر از شصت سال قمرى و اگر سيّده نيست بيشتر از پنجاه سال قمرى داشته باشد.
مسأله 2655 :
هر گاه با زنى که از خون حيض و نفاس پاک است نزديکى کند و در همـان پاکى طلاقش دهد اگر بعد معلوم شود که موقع طلاق آبستن بوده اشکال ندارد.
مسأله 2656 :
اگر با زنى که از خون حيض و نفاس پاک است نزديکى کند و مسافرت نمايد، چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد و نتواند حال او را در سفر استعلام کند، بايد بقدرى که زن معمولا بعد از آن پاکى، خون مى بيند و دوباره پاک مى شود صبر کند. و احتياط واجب آنستکه آن مدّت کمتر از يک ماه نباشد.
مسأله 2657 :
اگر مرد بخواهد زن خود را که بواسطه اصل خلقتش يا مرض يا بواسطه خوردن قرص که زنان براى جلوگيرى از خون حيض مى خورند و حيض نمى بيند طلاق دهد. بايد از وقتى که با او نزديکى کرده تا سه ماه از جماع با او خود دارى نمايد و بعد او را طلاق دهد.
[445]
مسأله 2658 :
طلاق بايد به صيغه عربى صحيح و بنابر احتياط واجب به کلمه «طالق» خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد بايد بگويد: «زَوْجَتى فاطِمَة طالقٌ»; يعنى: زن من فاطمه رها است و اگر ديگرى را وکيل کند آن وکيل بايد بگويد: «زَوْجَةُ مُوکِّلِى فاطِمَةُ طالِقٌ».
مسأله 2659 :
زنى که صيغه شده، مثلا يک ماهه يا يک ساله او را عقد کرده اند طلاق ندارد، و رها شدن او به اين است که مدتش تمام شود، يا مرد مدت را به او ببخشد به اين ترتيب که بگويد: مدت را به تو بخشيدم و شاهد گرفتن و پاک بودن زن از حيض لازم نيست.
[446]