مصرف زکات
مسأله :
زکات را خوب است در اين زمان به مجتهد جامع الشرايط يا وکيل او بدهند تا صرف فقرا و تقويت اسلام و مصالح مسلمين بنمايد ولى خود زکات دهنده هم مىتواند در همان موارد صرف نمايد.
مسأله :
فقير نبايد بيشتر از مخارج سال خود و عيالاتش را از زکات بگيرد و اگر مقدارى پول يا جنس دارد، فقط به اندازه کسرى مخارج يک سالش زکات بگيرد ولى مىتواند براى چيزى که قيمتش بيش از مخارج سال اوست نظير خانه در صورت نياز زکات بگيرد.
مسأله :
کسى که درآمد او از مخارج سالش کمتر است مىتواند براى کسرى مخارجش زکات بگيرد و لازم نيست ابزار کار يا خانه يا سرمايه خود را به صرف مخارج برساند.
مسأله :
فقيرى که ياد گرفتن صنعت براى او مشکل نيست بايد ياد بگيرد و با گرفتن زکات زندگى نکند، ولى تا وقتى مشغول ياد گرفتن است، مىتواند زکاتبگيرد.
مسأله :
چيزى را که انسان بابت زکات به فقير مىدهد لازم نيست به او بگويد که زکات است، بلکه اگر فقير خجالت بکشد مستحب است به اسم هديه بدهد ولى بايد قصد زکات نمايد.
مسأله :
اگر زکات را به کسى بدهد و بعد بفهمد فقير نبوده، مىتواند چيزى را که به او داده پس بگيرد و بايد دوباره زکات مالش را به مستحق بدهد.
مسأله :
کسى که بدهکار است و نمىتواند بدهى خود را بدهد گرچه مخارج سال خود را داشته باشد، مىتواند براى دادن قرض خود زکات بگيرد.
مسأله :
مسافرى که در سفر درمانده شده، چنانچه سفر او سفر معصيت نباشد و يا از معصيت توبه کرده باشد و نتواند با قرض کردن و مانند آن خود را به مقصد برساند گرچه در وطن خود فقير نباشد، مىتواند زکات بگيرد.
مسأله :
مسافرى که در سفر درمانده شده و زکات گرفته بعد از آنکه به وطنش رسيد، اگر چيزى از زکات زياد آمده باشد لازم نيست آن را برگرداند.
مسأله :
کسى که زکات مىگيرد بايد فقير و شيعه و غير سيّد باشد و نفقه او بر زکات دهنده واجب نباشد (پدر زکات دهنده، مادر، زن و فرزند او نباشد) و آشکارا معصيت نکند.
مسأله :
اگر طفل يا ديوانهاى فقير باشد، انسان مىتواند خودش يا به واسطه ولىّ آنها يا يک نفر امين زکات را به مصرف آنها برساند.
مسأله :
کسى که واجب النفقه ديگرى است (پدر، مادر، زن، فرزند) نمىتواند از او زکات بگيرد مگر اينکه زکات را براى مخارج غيرضرورى نظير زيارت، خريدن کتاب، گرفتن زن، اداى دين و مانند اينها بگيرد.
مسأله :
زن مىتواند به شوهر فقير خود زکات بدهد، گرچه شوهر زکات را صرف مخارج خود آن زن نمايد.
مسأله :
سيّد مىتواند از سيّد زکات بگيرد ولى نمىتواند از غير سيّد زکات بگيرد، مگر آنکه خمس و ساير وجوهات کفايت مخارج او را نکند و از گرفتن زکات ناچار باشد.
مسأله :
به کسى که معلوم نيست سيّد است يا نه، مىشود زکات داد.
مسأله :
اگر کسى بگويد فقيرم نمىشود به او زکات داد مگر اينکه ثقهاى خبر دهد يا طورى در بين مردم مشهور باشد که اطمينان به فقر او پيدا شود.
مسأله :
انسان بايد زکات را براى انجام فرمان خداوند عالم بدهد پس اگر ريا کند يعنى براى نشان دادن به مردم زکات بدهد بايد دوباره زکات را بدهد، خواه فقط براى مردم باشد و خواه خدا و مردم هر دو را در نظر بگيرد.
مسأله :
کسى که زکات چند مال بر او واجب شده، اگر مقدارى زکات بدهد و نيّت هيچ کدام آنها را نکند، چنانچه چيزى را که داده هم جنس يکى از آنها باشد زکات همان جنس حساب مىشود، و اگر هم جنس هيچ کدام آنها نباشد به همه آنها قسمت مىشود.
مسأله :
اگر کسى را وکيل کند که زکات مال او را بدهد، وکيل وقتى که زکات را به فقير مىدهد، بايد از طرف مالک نيّت زکات کند.
مسأله :
اگر مالک يا وکيل او بدون قصد قربت زکات را به فقير بدهد و پيش از آنکه آن مال از بين برود، خود مالک نيّت زکات کند، زکات حساب مىشود.
مسأله :
انسان مىتواند زکات را از مال خود جدا کند و لازم نيست آن را فوراً به مستحق بدهد، پس اگر منتظر فقير معيّنى باشد يا بخواهد به فقيرى بدهد که از جهتى برترى دارد مىتواند زکات را نگاه دارد، و اگر از بين برود ضامن نيست مگر اينکه در نگهدارى آن کوتاهى کرده باشد.
مسأله :
اگر زکات را از مال جدا نکند نمىتواند در مال تصرّف کند ولى اگر زکات را از خود مال کنار بگذارد مىتواند در بقيه آن تصرّف کند و همچنين اگر پول آن را کنار بگذارد مىتواند در تمام مال تصرّف نمايد.
مسأله :
انسان نمىتواند زکاتى را که کنار گذاشته براى خود بردارد و چيز ديگرى به جاى آن بگذارد.
مسأله :
اگر از زکاتى که کنار گذاشته منفعتى ببرد مثلاً گوسفندى که براى زکات گذاشته بره بياورد، مال فقير است.
مسأله :
اگر بدون اجازه حاکم شرع با مالى که براى زکات کنار گذاشته تجارت کند و ضرر نمايد، نبايد چيزى از زکات کم کند، ولى اگر منفعت ببرد بايد آن را به حقّ بدهد.
مسأله :
اگر پيش از آنکه زکات بر او واجب شود، چيزى بابت زکات به فقير بدهد، زکات حساب نمىشود مگر اينکه به عنوان قرض بدهد.
مسأله :
انسان نمىتواند زکات مال را از چيز ديگرى بدهد مثلاً کسى که گندم و جو بدهکار است نمىتواند پارچه يا قند و مانند اينها بدهد ولى اگر پول آنها را بدهد مانعى ندارد.
مسأله :
اگر انسان مالى را که زکات در آن است بخرد و بداند فروشنده زکات آن را نداده است معامله مقدارى که بايد از بابت زکات داده شود، باطل است.
مسأله :
کسى که زکات بر او واجب است اگر در مقدارى از سال ديوانه، يا بىهوش باشد زکات از او ساقط نمىشود.
مسأله :
اگر طلا و نقره يا چيز ديگرى را که زکات آن واجب مىشود، بخرد يا قرض کند و يک سال نزد او بماند، بايد زکات آن را بدهد و بر کسى که قرض داده چيزى واجب نيست، ولى اگر آن چيز گندم، جو، خرما يا کشمش باشد، زکات آن واجب نمىشود.
مسأله :
گندم يا چيز ديگرى را که به عنوان زکات مىدهد، بايد به جنس ديگرى يا خاک مخلوط نباشد، يا اگر مخلوط است چيزى که مخلوط شده به قدرى کم باشد که قابل اعتنا نباشد.
مسأله :
مستحب است در دادن زکات، خويشان خود را بر ديگران، و اهل علم و کمال را بر غير آنان و کسانى را که اهل سوال نيستند بر اهل سوال مقدم بدارد.
مسأله :
بهتر است زکات را آشکار و صدقه مستحبّى را مخفى بدهند.
مسأله :
اگر در شهر مستحقّى نباشد و يا مصرف بهترى در نظر دارد مىتواند زکات را به شهر ديگرى ببرد و اگر زکات تلف شود ضامن نيست، مگر آنکه در نگهدارى آن کوتاهى کرده باشد.
مسأله :
مکروه است انسان از مستحق درخواست کند که زکاتى را که از او گرفته به او بفروشد، مگر اينکه خود مستحق درخواست فروش کند.
مسأله :
اگر شک کند زکاتى را که بر او واجب بوده داده يا نه، بايد زکات را بدهد.
مسأله :
فقير نمىتواند زکات را به کمتر از مقدار آن صلح کند يا چيزى را گرانتر از قيمت آن بابت زکات قبول نمايد، يا زکات را از مالک بگيرد و به او ببخشد، ولى کسى که زکات زيادى بدهکار است و فقير شده و نمىتواند زکات را بدهد فقير مىتواند زکات را به او ببخشد.
مسأله :
اسان مىتواند براى رفتن به حجّ و زيارت و مانند اينها از سهم سبيلاللَّه زکات بگيرد، گرچه فقير نباشد يا اينکه به مقدار خرج سالش زکات گرفته باشد.
مسأله :
اگر مالک، فقيرى را وکيل کند که زکات مال او را بدهد، مىتواند براى خود نيز بردارد.
مسأله :
اگر فقير چيزى را بابت زکات بگيرد، گرچه شرطهايى که براى واجب شدن زکات گفته شد در آنها جمع شود، دادن زکات آنها واجب نيست.
مسأله :
اگر دو نفر در مالى که زکات آن واجب شده با هم شريک باشند، و يکى از آنان زکات قسمت خود را بدهد، چنانچه بداند شريکش زکات سهم خود را نداده تصرّف او در سهم خودش هم جايز نيست، مگر اينکه از اوّل زکات را از آن مال جدا کنند.
مسأله :
کسى که خمس يا زکات بدهکار است و قرض هم دارد، چنانچه نتواند همه آنها را بدهد، اگر مالى که خمس يا زکات آن واجب شده، از بين نرفته باشد، بايد خمس و زکات را بدهد، و اگر از بين رفته باشد بايد مال را به خمس يا زکات و قرض قسمت نمايد، و همچنين است اگر بميرد و مال او براى همه آنها کافىنباشد.
مسأله :
کسى که مشغول تحصيل علم است و اگر تحصيل نکند مىتواند براى معاش خود کسب کند گرچه آن علم، علم دينى نباشد، مىشود به او زکات داد.