احکام دیه (آیت الله میرزا جواد تبریزی (ره))

احکام دیه (آیت الله میرزا جواد تبریزی (ره))

احکام ديه

مسأله 2806 :

اگـر کسى که بالغ و عاقل است عمدا و به ناحق ديگرى را بکشد, در صورتى که مـقـتـول , مرد ومسلمان باشد, ولى کشته مى تواندقاتل را عفو کند يا بکشد.

ولى اگر مقتول کافر بـاشـد, قـاتـل او را کـه مسلمان است نمى توان کشت , و اگر مقتول زن و مسلمان باشد مى شود قاتل مسلمان او را کشت , لکن اگر قاتل مرد باشد بايد نصف ديه او را به ولى او بدهند, و اگر قاتل ديـوانـه يا نابالغ باشد مطلقا ديه بايد بدهند و ديه آن بر عاقله است که معناى آن خواهد آمد, و نيز ولى مى تواند به مقدارى که طرفين راضى شوند از قاتل ديه بگيرد.

و در صورتى که رضايت آنهابه ديه اى باشد که در شرع معين شده است چون تقديرات شرعى در ديه مختلف است , اختيار تعيين آن بـا قـاتل است , و مى تواند هر کدام که براى او آسانتر است اختيار نمايد.

بنابر اين مى تواند قيمت نقره را که از سائر اقسام ديه کمتر است بدهد, و آن به حساب قران قديم ايرانى که يک مثقال بوده پـانـصـد و بيست و پنج تومان مى شود, و اعتبار آن به قران قديم است نه به ريال رائج امروزى .

اما اگـر از روى خـطـاى مـحـض بکشد, مثلا براى حيوانى تير بيندازد و اشتباها کسى را بکشد, ولى کشته حق ندارد او را بکشد, اما مى تواند از عاقله ( يعنى قوم و خويشان پدرى قاتل ) به تفصيلى که در کتب مفصله مذکور است ديه بگيرد.

و اگر از روى خطاى شبيه به عمد بکشد به اين معنى که شخصى کسى را باآلتى برنده که عادتا کشنده نيست و قصد کشتن هم نداشته باشد و اتفاقا بکشد, در اين فرض خود قاتل بايد ديه بدهد و ولى مقتول حق کشتن او را ندارد.

مسأله 2807 :

ديه اى که قاتل بايد بدهد در صورتى که مقتول مرد و مسلمان و آزاد باشد يکى از شش چيز است : اول در قـتـل عـمدى صد شتر که داخل سال ششم شده باشند.

و در قتل خطاى محض و شبه عمد, سن شترها کمتر از اين است .

دوم دويست گاو.

سوم هزار گوسفند.

چهارم دويست حله , و هر حله دو پارچه اى است که در يمن مى بافند.

پنجم هزار مثقال شرعى طلا که هر مثقال 18 نخود است .

ششم ده هزار درهم که هر درهمى 6/12 نخود نقره سکه دار است .

و اگر مقتول , زن و مسلمان و آزاد باشد, ديه او در هر يک از اين شش چيز نصف ديه مرد است .

و اگر مقتول کافر ذمى باشد, در صورتى که مرد باشد ديه او هشتصد درهم , و در صورتى که زن باشد ديه او چهارصددرهم است , و اگـر کافر غير ذمى باشد ديه ندارد.

و ديه مقتولى که غلام يا کنيز باشد, قيمت او است در صورتى کـه بـيـشـتر از ديه آزاد نباشد, ودر صورتى که قتل عمدى هم باشد نمى شود قاتل آزاد را براى او کشت .

مسأله 2808 :

ديه چند چيز مثل ديه کشتن است که مقدار آن در مسأله پيش گفته شد.

اول آنـکه دو چشم کسى را کور کند, يا چهار پلک چشم او را از بين ببرد, و اگر يک چشم او را کور کند, بايد نصف ديه کشتن رابدهد.

دوم دو گـوش کسى را ببرد, يا کارى کند که هر دو گوش او کر شود, و اگر يک گوش او را ببرد يا کر کند, بايد نصف ديه کشتن را بدهد, و اگرنرمه گوش او را ببرد احوط اين است که با او صلح نمايد.

سوم تمام بينى يا نرمه بينى کسى را ببرد.

چـهـارم زبان کسى را از بيخ ببرد, و اگر مقدارى از آن را ببرد بايد به نسبت , ديه بدهد, و بنابر احـتياط واجب بايد مخارج حروفى که به جهت قطع زبان از بين رفته است ملاحظه نمايند, و ديه تـمـام را نـسـبـت بـه مـخـارج حـروف تـقـسـيـم کـنند, و نسبت آن مقدار را با مقدارى که در مـلاحـظـه مساحت يعنى نصف يا ثلث يا ربع و مانند اينها واجب مى شود ملاحظه نموده , هر کدام بيشتر است آن را بدهد.

پـنـجـم تمام دندانهاى کسى را از بين ببرد, و در صورتى که بعضى از دندانها را از بين ببرد در صورتى که صاحب دندان مرد باشد بايد براى هردندانى پانصد درهم ديه بدهد, و اگر زن باشد ديه آن تـا به مقدارى که به ثلث ديه برسد, با ديه مرد مساوى است , و در صورتى که از ثلث بگذرد ديه دندانهاى او نصف دندانهاى مرد است .

شـشـم هر دو دست کسى را از بند جدا کند, و اگر يک دست را از بند جدا کند, بايد نصف ديه کشتن مثل او را بدهد.

هـفـتـم ده انگشت کسى را ببرد و ديه هر انگشت در مرد يک دهم ديه کشتن است , و در زن تا ثلث ديه با مرد مساوى است , و در بيشتر ازثلث , نصف ديه انگشتان مرد است .

هشتم هر دو پستان زنى را ببرد, و اگر يکى از آنها را ببرد, بايد نصف ديه کشتن مثل او را بدهد.

نـهـم هـر دو پاى کسى را تا مفصل , يا همه ده انگشت پا را ببرد, و ديه هر انگشت , يک دهم ديه کشتن مثل او است .

دهم تخمهاى مردى را از بين ببرد.

يـازدهـم طـورى بـه کـسى آسيب برساند که عقل او از بين برود.

و اگر پشت کسى را طورى بشکند که ديگر درست نشود, احوط اين است که رجوع به صلح شود.

مسأله 2809 :

اگر اشتباها کسى را بکشد, بايد علاوه بر ديه که در مسأله ( 2806 ) گفته شد خود قاتل يک بنده آزاد کند, و اگر نتواند بنده آزاد کند, دو ماه پى در پى روزه بگيرد, و اگر اين را هم نتواند, شصت فقير را سير کند.

و اگر عمدا و به ناحق بکشد, در صورت عفو يا گرفتن ديه بايد دو ماه روزه بگيرد و شصت فقير را سير کند و يک بنده را آزاد نمايد.

مسأله 2810 :

کسى که سوار حيوان است , اگر کارى کند که آن حيوان به کسى آسيب برساند, ضـامن است .

و نيز اگر ديگرى کارى کند که حيوان به سوار خود, يا به کسى ديگر صدمه بزند, آن کننده کار ضامن مى باشد.

مسأله 2811 :

اگر انسان کارى کند که زن حامله سقط کند, و آن سقط آزاد و محکوم به اسلام بـاشد, چنانچه چيزى که سقط شده نطفه باشد,ديه اش بيست مثقال شرعى طلاى سکه دار است , کـه هـر مثقال آن 18 نخود مى باشد.

و اگر علقه يعنى خون بسته باشد, چهل مثقال .

و اگرمضغه يـعنى پاره گوشت باشد, شصت مثقال .

و اگر استخوان شده باشد, هشتاد مثقال .

و اگر گوشت آورده ولـى هـنـوز روح در او دميده نشده ,صد مثقال .

و اگر روح در او دميده شده , چنانچه پسر بـاشـد, ديه او هزار مثقال , و اگر دختر باشد, ديه او پانصد مثقال شرعى طلاى سکه داراست .

و در جميع اين صور اگر عوض هر يک مثقال طلا ده درهم نقره بدهد کافى است .

مسأله 2812 :

اگر زن حامله کارى کند که بچه اش سقط شود, بايد ديه آن را به تفصيلى که در مسأله پيش گفته شد, به وارث بچه بدهد, و به خود زن چيزى از آن نمى رسد.

مسأله 2813 :

اگر کسى زن حامله را بکشد, بايد ديه زن و بچه را بدهد.

مسأله 2814 :

اگر پوست سر يا صورت مردى را پاره کند, بايد يک صدم ديه انسان را که در مسأله ( 2807 ) گـفـتـه شد به او بدهد, و اگر به گوشت برسد و قدرى از آن را هم ببرد, بايد دو صدم بدهد, و اگر خيلى از گوشت را پاره کند بايد سه صدم بدهد, و اگر به پرده نازک استخوان برسد چهار صدم , و اگر استخوان نمايان شود پنج صدم , و اگر استخوان بشکند ده صدم , و اگر بعضى از ريـزه هـاى استخوان از جاى خود بيرون آيد پانزده صدم , و اگر به پرده مغز سر برسد بايد سى و سه صدم بدهد.

مسأله 2815 :

اگر به صورت کسى سيلى يا چيز ديگر بزند به طورى که صورت او سرخ شود, بايد يـک مـثقال و نيم شرعى طلاى سکه دارکه هر مثقالى 18 نخود است بدهد.

و اگر کبود شود, سه مـثـقال .

و اگر سياه شود, بايد شش مثقال شرعى طلاى سکه دار بدهد, ولى اگر جاى ديگر بدن کسى را بواسطه زدن سرخ يا کبود يا سياه کند, بايد نصف آنچه را که گفته شد بدهد.

مسأله 2816 :

اگر به حيوان حلال گوشت کسى زخم بزند يا چيزى از بدن آن را ببرد, بايد تفاوت قيمت سالم و معيوب آن را به صاحبش بدهد.

مسأله 2817 :

اگر انسان سگ شکارى کسى را يا سگى که نگهدارى خانه را مى کند, يا سگ گله کـسـى را, يا سگى که پاسبانى زراعت رامى کند بکشد, بنابر احتياط واجب با صاحب سگ در تمام اين اقسامى که ذکر شد صلح نمايد.

مسأله 2818 :

اگر حيوان , زراعت يا مال کسى را از بين ببرد, چنانچه صاحب حيوان در نگهدارى آن کوتاهى کرده باشد, بايد مقدارى راکه ضرر زده به صاحب مال يا زراعت بدهد.

مسأله 2819 :

اگـر بـچه يکى از گناهان کبيره را انجام دهد, ولى يا مثلا معلم او با اجازه ولى مى تواند به قدرى که ادب شود و ديه واجب نشوداو را بزند.

مسأله 2820 :

اگر کسى بچه اى را طورى بزند که ديه واجب شود, ديه مال طفل است , و اگر مـرده بـايـد بـه ورثه او بدهد, و چنانچه مثلا پدربچه به قدرى او را بزند که بميرد, ديه او را ورثه ديگرش مى برند و به خود پدر از ديه چيزى نمى رسد.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS