مسائل متفرقه زکوة
مسأله 1959 :
موقعى که گندم وجو را از کاه جدا مى کنند وموقع خشک شدن خرما وکشمش انسان بايد زکوة را به فقير بدهد ، يا مال خود جدا کند ، زکوة طلا ونقره وگاو ووسفند وشتر را بعد از تمام شدن ماه يازدهم بايد به فقير فقيرى بدهد که از جهتى برترى دارد نمى تواند زکوة را جدا نکند بلکه مى تواند با جدا کردن منتظر باشد .
مسأله 1960 :
بعد از جدا کردن زکوة لازم نيست فورا آن را به مستحق بدهد
مسأله 1961 :
کسى که مى تواند زکوة را به مستحق برساند ، اگر ندهد وبه واسطه کوتاهى او از بين برود ، بايد عوض آن را بدهد .
مسأله 1962 :
کسى که مى تواند زکاة را به مستحق برساند ، اگر زکوة را ندهد وبدون آنکه در نگهدارى آن کوتاهى کند از بين برود چنانچه دادن زکوة را بقدرى تإخير انداخته که نمى گويند فورا داده است ، بايد عوض آن را بدهد . واگر به اين مقدار تأخير نينداخته مثلا دو سه ساعت تأخير انداخته ودر همان دو ساعت تلف شده ، در صورتى که مستحق حاضر نبوده ، چيزى بر او واجب نيست واگر مستحق حاضر بوده بنابر احتياط واجب بايد عوض آن را بدهد . / صفحة 337 /
مسأله 1963 :
اگر زکوة را از خود مال کنار بگذارد ، مى تواند در بقيه آن تصرف کند واگر از مال ديگرش کنار بگذارد ، مى تواند در تمام مال تصرف نمايد .
مسأله 1964 :
انسان نمى تواند زکوتى را که کنار گذاشته براى خود بر دارد وچيز ديگرى بجاى آن بگذارد .
مسأله 1965 :
اگر از زکوتى که کنار گذاشته منفعتى ببرد مثلا گوسفندى که براى زکوة گذاشته بره بياورد ، مال فقير است .
مسأله 1966 :
اگر موقعى که زکوة را کنار مى گذارد مستحقى حاضر باشد ، بهتر است زکوة را بدهد . مگر کسى را در نظر داشته باشد که دادن زکوة ره او از جهتى بهتر باشد .
مسأله 1967 :
اگر بدون اجازه حاکم شرع با مالى که براى زکوة کنار گذاشته تجارت کند وضرر نمايد نبايد چيزى از زکوة کم کند ، ولى اگر منفعت کند ، بايد آن را به مستحق بدهد .
مسأله 1968 :
اگر پيش از آنکه زکوة بر او واجب شود ، چيزى بابت زکوة به فقير بدهد ، زکوة حساب نمى شود وبعد از آنکه زکوة بر او واجب شد ، اگر چيزى را که به فقير داده از بين نرفته باشد وآن فقير هم به فقر خود باقى باشد ، مى تواند چيزى را که به او داده بابت زکوة حساب کند .
مسأله 1969 :
فقيرى که مى داند زکوة بر انسان واجب نشده ، اگر چيزى بابت زکوة بگيرد وپيش او تلف شود ضامن است پس موقعى که زکوة بر انسان واجب ميشود . اگر آن فقير به فقر خود باقى باشد ، مى تواند عوض چيزى را که به او داده بابت زکوة حساب کند .
مسأله 1970 :
فقيرى که نمى داود زکوة بر انسان واجب نشده ، اگر چيزى بابت زکوة بگيرد وپيش او تلف شود ، ضامن نيست وانسان نمى تواند عوض آن را بابت زکوة حساب کند . / صفحة 338 /
مسأله 1971 :
مستحب است زکوة گاو وگوسفند وشتر را به فقير هاى آبرومند بدهد ودر دادن زکوة ، خويشان خود را بر ديگران ، واهل علم وکمال را بر غير آنان وکسانى را که اهل سوال نيستند بر اهل سوال مقدم بدارد ، ولى اگر دادن زکوة به فقيرى از جهت ديگرى بهتر باشد ، مستحب است زکوة را به او بدهد .
مسأله 1972 :
بهتر است زکوة را آشکارا وصدقه مستحبى را مخفى بدهند .
مسأله 1973 :
اگر در شهر کسى که مى خواهد زکوة بدهد مستحقى نباشد ونتواند زکوة را به مصرف ديگرى هم که براى آن معين شده برساند ، وچنانچه اميد نداشته باشد که بعدا مستحق پيدا کند بايد زکوة را به شهر ديگر ببرد وبه مصرف زکوة برساند ومى تواند مخارج بردن به آن شهر را از زکوة بردارد واگر زکوة تلف شود ضامن نيست .
مسأله 1974 :
اگر در شهر خودش مستحق پيدا شود ، مى تواند زکوة را به شهر ديگر ببد . ولى مخارج بدردن به آن شهر را بايد از خودش بدهد واگر زکوة تلف شود ضامن است ، مگر آنکه به امر حاکم شرع برده باشد .
مسأله 1975 :
اجرت وزن کردن وپيمانه نمودن گندم وجو وکشمش وخرمايى را که براى زکوة مى دهد با خود اوست .
مسأله 1976 :
کسى که 2 مثقال و 15 نخود نقره يا بيشتر از بابت زکوة بدهکار است بنا بر احتياط واجب بايد کمتر از 2 مثقال و 15 نخود نقره به يک فقير ندهد واگر غير نقره چيز ديگرى مثل گندم وجو بدهکار باشد وقيمت آن به 2 مثقال و 15 نخود نقره برسد مى تواند به يک فقير کمتر از آن بدهد ولى بهتر است که به يک فقير کمتر از آن ندهد . مسأهل 19777 - مکروه است انسان از مستحق در خواست کند که زکوتى را که از او گرفته به او بفروشد ولى اگر مستحق بخواهد چيزى را که گرفته بفروشد بعد از آنکه به قيمت رساند کسى که زکوة را به او داده در خريدن آن بر ديگران مقدم / صفحة 339 /
مسأله 1978 :
اگر شک کند زکوتى را که بر او واجب بوده داده يا نه ، بايد زکوة را بدهد هر چند شک او براى زکوة سالهاى پيش باشد .
مسأله 1979 :
فقير نمى تواند زکوة را به کمتر از مقدار آن صلح کند ، يا چيزى را گرانتر از قيمت آن بابت زکوة قبول نمايد ، يا زکوة را از مالک بگيرد وبه او ببخشد . ول کسى که زکوة زيادى بدهکار است وفقير شده ونمى تواند زکوة را بدهد ، چنانچه بخواهد توبه کند ، فقير مى تواند زکوة را از او بگيرد وبه او ببخشد .
مسأله 1980 :
انسان مى تواند از زکوة ، قرآن يا کتاب دينى يا کتاب دعا بخرد ووقف نمايد ، اگر چه بر اولاد وبر کسانى وقف کند که خرج آنان بر او واجب است ونيز مى تواند توليت وقف را براى خود يا اولاد خود قرار دهد .
مسأله 1981 :
بنابر احتياط واجب انسان نمى تواند از زکوة ملک بخرد وبر اولاد خود يا بر کسانى که مخارج خود برسانند .
مسأله 1982 :
فقير مى تواند براى رفتن به حج وزيارت ومانند اينها زکوة بگيرد .
مسأله 1983 :
اگر مالک فقيرى را وکيل کند که زکوة مال او را بدهد ، چنانچه آن فقير احتمال دهد که قصد مالک اين بوده که خود آن فقير از زکوة بر ندارد ، نمى تواند چيزى از آن را براى خودش بردارد ، واگر يقين داشته باشد که قصد مالک اين نبوده ، براى خودش هم مى تواند بردارد .
مسأله 1984 :
اگر فقير شتر وگاو وگوسفند وطال ونقره را بابت زکوة بگيرد ، چنانچه شرطهايى را که براى واجب شدن زکوة گفته شد در آنها جمع شود ، بايد زکوة آنها را بدهد .
مسأله 1985 :
اگر دو نفر در مالى که زکاة آن واجب شده باهم شريک باشند ويکى از آنان زکاة قسمت خود را بدهد وبعد مال را تقسيم کنند . ولو بداند شريکش زکاة سهم خود را نداده ، تصرف او در سهم خودش اشکال ندارد . / صفحة 340 /
مسأله 1986 :
کسى که خمس يا زکاة بدهکار است وکفاره ونذر ومانند اينها هم بر او واجب است وقرض هم دارد چنانچه نتواند همه آنها را بدهد ، اگر مالى که خمس يا زکوة آن واجب شده ، از بين نرفته باشد ، بايد خمس وزکاة را بدهد ، واگر از بين رفته باشد مى تواند خمس يا زکاة را بدهد ، يا کفاره ونذر وقرض ومانند اينها را اداء نمايد .
مسأله 1987 :
کسى که خمس يا زکوة بدهکار است ونذر ومانند اينها هم بر او واجب است وقرض هم دارد ، اگر بميرد ومال او براى همه آنها کافى نباشد ، چنانچه مالى که خمس وزکوة آن واجب شده از بين نرفته باشد ، بايد خمس يا زکاة را بدهند وبقيه مال او را به چيزهاى ديگرى که بر او واجب است قسمت کنند واگر مالى که خمس وزکاة آن واجب شده از بين رفته باشد ، بايد مال او را به خمس وزکاة وقرض ونذر ومانند اينها قسمت نمايند مثلا اگر چهل تومان خمس بر او واجب است وبيست تومان بابت خس وده تومان بدنى او بدهند . مسأهل 1988 - کسى که مشغول تحصيل علم است واگر تحصيل نکند مى تواند براى معاش خود کسب چنانچه تحصيل آن علم واجب يا مستحب باشد ، مى شود به او زکاة داد . واگر تحصيل آن علم واجب يا مستحب نباشد ، وزکاة دادن به او جايز نيست .