شرايط عقد
مسأله 2459 :
عقد ازدواج چند شرط دارد:
اوّل: آن که به عربى صحيح خوانده شود به احتياط واجب، و اگر خود مرد و زن نتوانند صيغه را به عربى صحيح بخوانند، به هر لفظى که صيغه را بخوانند صحيح است و لازم هم نيست که وکيل بگيرند، امّا بايد لفظى بگويند که معنى«زَوَّجتُ» و «قَبِلتُ» را بفهماند.
دوم: مرد و زن يا وکيل آنها که صيغه را مىخوانند قصد انشاء داشته باشند يعنى اگر خود مرد و زن صيغه را مىخوانند، زن به گفتن «زَوَّجتُکَ نَفسى» قصدش اين باشد که خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن «قَبِلتُ التَّزويج» زن بودن او را براى خود قبول نمايد و اگر وکيل مرد و زن صيغه را مىخوانند، به گفتن «زَوَّجتُ و قَبِلتُ» قصدشان اين باشد که مرد و زنى که آنان را وکيل کردهاند، زن و شوهر نمايند.
سوم: کسى که صيغه را مىخواند عاقل باشد، چه براى خودش بخواند يا از طرف ديگرى وکيل شده باشد.
چهارم: اگر وکيل زن و شوهر يا ولىّ آنها صيغه را مىخوانند، در عقد، زن و شوهر را معيّن کنند مثلاً اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره نمايند. پس کسى که چند دختر دارد، اگر به مردى بگويد «زَوَّجتُکَ إِحدى بَناتِى» (يعنى زن تو نمودم يکى از دخترانم را) و او بگويد «قَبِلتُ» يعنى قبول کردم، چون در موقع عقد، دختر را معيّن نکردهاند عقد باطل است.
پنجم: زن و مرد به ازدواج راضى باشند، ولى اگر زن ظاهراً به کراهت اذن دهد و معلوم باشد قلباً راضى است عقد صحيح است.
مسأله 2460 :
اگر در عقد يک حرف غلط خوانده شود که معنى آن را عوض کند عقد باطل است.
مسأله 2461 :
کسى که دستور زبان عربى را نمىداند، اگر قرائتش صحيح باشد يا اجمالاً بداند چه مىخواند و معنا را قصد کند کافى است.
مسأله 2462 :
اگر زنى را براى مردى بدون اجازه آنان عقد کنند و بعداً زن و مرد بگويند به آن عقد راضى هستيم، عقد صحيح است.
مسأله 2463 :
اگر زن و مرد يا يکى از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند و بعد از خواندن عقد راضى شوند و بگويند به آن عقد راضى هستيم، عقد صحيح است، امّا اگر با تهديد باشد عقد صحيح نيست.
مسأله 2464 :
پدر و جدّ پدرى مىتوانند براى فرزند نابالغ يا ديوانه خود که به حال ديوانگى بالغ شده است همسر بگيرند. و بعد از آن که آن طفل بالغ شد يا ديوانه عاقل گرديد، اگر آن ازدواج مفسدهاى نداشته، نمىتواند آن را به هم بزند بلکه اگر مفسده هم داشته باشد به احتياط واجب نمىتواند آن را به هم بزند و بايد طلاق بدهد.
مسأله 2465 :
دخترى که به حدّ بلوغ رسيده و رشيده است، يعنى مصلحت خود را تشخيص مىدهد، اگر بخواهد شوهر کند، چنانچه باکره باشد، بنابر احتياط از پدر يا جدّ پدرى خود اجازه بگيرد ولى اجازه مادر و برادر لازم نيست.
مسأله 2466 :
اگر پدر و جدّ پدرى غايب باشند، به طورى که نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتياج به شوهر کردن داشته باشد لازم نيست از پدر و جدّ پدرى اجازه بگيرد. و نيز اگر دختر باکره نباشد در صورتى که بکارتش بوسيله شوهر کردن از بين رفته باشد، اجازه پدر و جدّ لازم نيست. ولى اگر بواسطه وطى به شُبهه يا زنا از بين رفته باشد، احتياط مستحب آن است که اجازه بگيرند.
مسأله 2467 :
اگر پدر و جدّ پدرى مسلمان نباشند ولى دختر باکره و رشيده و مسلمان باشد اجازه آنها در ازدواج او لازم نيست.
مسأله 2468 :
اگر پدر، يا جدّ پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرد پسر بعد از رسيدن به سنّ بلوغ بايد خرج زن را در صورتى که از او تمکين داشته باشد بدهد.
مسأله 2469 :
اگر پدر يا جدّ پدرى براى پسر نابالغ خود، زن بگيرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالى داشته، مديون مهر زن است و اگر در موقع عقد مالىنداشته، پدر يا جدّ او بايد مهر زن را بدهند.