احکام دیه (آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی)

احکام دیه (آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی)

احکام ديه

مسأله 2807 :

اگر شخص بالغ و عاقل عمدا و به ناحق مسلمانى را بکشد, ولى کشته مى تواند قاتل را عـفـو کـند يا با رعايت شرايط قصاص در قاتل و مقتول او رابکشد يا با مصالحه طرفين مالى که بمقدار ديه يا کمتر يا بيشتر از آن باشد از اوبگيرد.

اما اگر از روى خطا يا شبه عمد بکشد مثلا براى حيوانى تير بيندازد و اشتباهاکسى را بکشد يا کسى را به چيزى که نوعا نمى کشد بزند و به آن زدن کشته شود دراين دو صورت ولى کشته حق ندارد او را بکشد اما مى تواند ديه بگيرد.

مسأله 2808 :

ديه کشتن مرد مسلمان آزاد يکى از شش چيز است به اين تفصيل که در قتل شبه عـمد:اول - سى نفر شتر داخل در سال سوم و سى نفر داخل در سال چهارم و چهل نفر داخل سال شـشم شده و حمل داشته باشند.

دوم - دويست گاو.

سوم - هزار گوسفند.

چهارم - دويست حله وهـر حـلـه دو پـارچـه است و احتياطاين است اگر يافت شود از نوع يمنى آن باشد.

پنجم - هزار مثقال شرعى طلا که هرمثقال آن 18 نخود سکه دار است .

ششم - ده هزار درهم که هر درهمى 6 / 12نخود نقره سکه دار است .

و در قتل خطا بيست نفر شتر داخل در سال دوم و بيست نفر شتر نر و سى نفر شتر ماده داخل در سال سوم و سى نفر که داخل در سال چهارم شده باشند و در پنج مورد ذکر شده ديگر تفاوت ندارند و در همه اينها ديه زن مسلمان آزاد نصف هر يک است .

و در قتل عمد مـصـالـحـه طـرفـين بمقدار ديه يا کمتريا بيشتر چنانچه در مسأله قبل بيان شد جايز است و در مـواردى که در قتل عمدحکم قصاص نيست ديه قتل عمد نيز چنانچه گفته شد شش چيز است فقط در شترصد شترى است که داخل در سال ششم شده باشد.

مسأله 2809 :

ديه چند چيز مثل ديه کشتن است که مقدار آن در مسأله پيش گفته شد: اول - آن کـه دو چـشم کسى را کور کند, يا چهار پلک چشم او را از بين ببرد و اگر يک چشم او را کور کند, بايد نصف ديه کشتن را بدهد.

دوم - دو گـوش کـسى را ببرد يا کارى کند که هر دو گوش او کر شود و اميد خوب شدن در آن نباشد و اگر يک گوش او را ببرد يا کر کند, بايد نصف ديه کشتن را بدهدو اگر نرمه گوش او را ببرد, بايد ثلث ديه کشتن را بدهد.

سوم - تمام بينى يا نرمه بينى کسى را ببرد.

چـهـارم - زبان کسى را که لال نيست از بيخ ببرد و اگر مقدارى از آن را ببرد بايد به نسبت نقص حروف بيست وهشتگانه ديه بدهد که اگر يک حرف نتواند بگويد يک بيست وهشتم ديه و اگر دو حـرف نـتواند دو بيست وهشتم , و اگر تمام زبان کسى که لال باشد ببرد, ثلث ديه را بايد بدهد و اگـر مـقدارى از زبان لال را ببرد, بايد به نسبت نقص زبان ديه بدهد, يعنى در نصف نصف ثلث , و در ربع ثلث ديه را بدهد.

پـنـجـم - تمام دندانهاى کسى را از بين ببرد وديه هر کدام از دوازده دندان جلوى دهان که شش عـدد بـالا و شـش عـدد پايين مى باشد, پنجاه مثقال شرعى طلا است وهر مثقال شرعى 18 نخود اسـت و اگـر يـکى از شانزده دندان عقب را که هشت عددآنها بالا وهشت عدد پايين است از بين بـبرد بايد بيست وپنج مثقال شرعى طلابدهد و اگر زن باشد تا به مقدارى که به ثلث ديه نرسد با ديه مرد مساوى است و درصورتى که به ثلث برسد ديه دندانهاى او نصف ديه مرد است .

شـشـم - هـر دو دسـت کـسى را از بند جداکند و اگر يک دست را از بند جدا کند, بايدنصف ديه کـشـتـن مـثل او را بدهد.

هفتم - ده انگشت کسى را ببرد و در ديه هر انگشت دو قول است : قول ارجـح ايـنستکه ديه هر انگشت ده يک ديه کشتن است و قول ديگراينستکه ديه انگشت ابهام ثلث ديه دست و ديه ساير انگشتها هر کدام يک ششم آن است و احتياط رعايت تفاوت بين دو قول است کـه در ديـه ابهام به قول دوم و در سايرانگشتان بقول اول عمل شود و بهرحال ديه در زن اگر به ثـلث برسد نصف ديه مرد است و اگر بخواهند به احتياط عمل کنند.

تفاوت بين دو قول را نسبت به رسيدن به ثلث بنابرهر دو قول ملاحظه نمايند.

هشتم - پشت کسى را طورى بشکند که نتواند بنشيند وديگر درست نشود.

نهم - هر دو پستان زنى را ببرد و اگر يکى از آنها را ببرد بايد نصف ديه کشتن رابدهد.

دهـم - هـر دو پـاى کسى را تا مفصل , يا همه ده انگشت پا را ببرد وديه هر انگشت پامثل ديه آن از انگشت دست است .

يازدهم - تخم هاى مردى را از بين ببرد.

دوازدهم - طورى به کسى آسيب برساند که عقل او از بين برود.

سيزدهم - به کسى صدمه اى بزند که عقلش زايل شود.

چهاردهم - آنکه پشت کسى را طورى بشکند که ديگر درست نشود و اگر به کسى صدمه بزند که ديـگـر بـوى خوب وبد را نفهمد و يا به کسى صدمه اى بزند که منى ازاو خارج نشود, بنابر احتياط واجب ديه کامله بدهد.

مسأله 2810 :

اگر انسان کسى را عمدا و بناحق بکشد و ولى مقتول عفو کند يا ديه از او بگيرد بايد دو مـاه روزه بگيرد و شصت فقير را سير کند و يک بنده آزاد نمايد واگر او را بکشند احتياط لازم آن اسـت کـه کبار از ورثه کفاره را بنحوى که ذکر شد ازسهم الارث خود بدهند ولى اگر اشتباها بـکشد عاقله يعنى قوم وخويش پدرى قاتل مانند پدر و عمو وبرادر بلکه پسران واجداد پدرى قاتل بـطـورى کـه در کتب مفصله بيان شده بايد ديه او را بدهند و خود قاتل يک بنده آزاد کند و اگر نتواند بنده آزادکند, دو ماه روزه بگيرد و اگر اين را هم نتواند, شصت فقير را سير کند.

مسأله 2811 :

کسى که سوار حيوان است , اگر کارى کند که آن حيوان به کسى آسيب برساند, ضـامن است و نيز اگر ديگرى کارى کند که حيوان به سوار خود يابکس ديگر صدمه بزند, ضامن مى باشد.

مسأله 2812 :

اگر انسان کارى کند که زن حامله سقط کند وسقط شده محکوم به اسلام وحريت بـاشد چنانچه چيزى که سقط شده نطفه باشد, ديه اش بيست مثقال شرعى طلاى سکه دار است , کـه هـر مثقال آن 18 نخود مى باشد.

و اگر علقه يعنى خون بسته باشد, چهل مثقال .

و اگر مضغه يـعـنى پاره گوشت باشد, شصت مثقال .

واگر استخوان شده باشد, هشتاد مثقال .

و اگر گوشت آورده ولـى هـنـوز روح در اودميده نشده , صد مثقال .

و اگر روح در او دميده شده , چنانچه پسر بـاشـد, ديـه اوهـزار مـثـقال و اگر دختر باشد, ديه او پانصد مثقال شرعى طلا است و در جميع اين فروع اگر بجاى يک دينار طلا ده درهم بدهد کافى است .

مسأله 2813 :

اگر زن حامله کارى کند که بچه اش سقط شود, بايد ديه آن را به تفصيلى که در مسأله پيش گفته شد به وارث بچه بدهد وبه خود زن چيزى از آن نمى رسد.

مسأله 2814 :

اگر کسى زن حامله را بکشد, بايد ديه زن وبچه را بدهد.

مسأله 2815 :

اگـر پـوسـت سر يا صورت مردى را پاره کند, بايد يک شتر به او بدهدو اگر به گوشت برسد وقدرى از آن را هم ببرد, بايد دو شتر بدهد.

و اگر خيلى ازگوشت را پاره کند, بايد سـه شـتـر بدهد.

و اگر به پرده نازک استخوان برسد, چهار شترو اگر استخوان نمايان شود, پنج شـتـر و اگـر استخوان بشکند, ده شتر و اگر بعضى ازريزه هاى استخوان از جاى خود بيرون آيد, پانزده شتر.

و اگر به پرده مغز سر برسد,بايد سى وسه شتر بدهد.

مسأله 2816 :

اگر بصورت کسى سيلى يا چيز ديگر بزند بطوريکه صورت او سرخ ‌شود, بايد يک مثقال ونيم شرعى طلاى سکه دار که هر مثقالى 18 نخود است بدهد و اگر کبود شود, سه مثقال و اگر سياه شود بايد شش مثقال شرعى طلا بدهدولى اگر جاى ديگر بدن کسى را بواسطه زدن , سرخ يا کبود يا سياه کند, بايد نصف آنچه را که گفته شد بدهد.

مسأله 2817 :

اگر به حيوان حلال گوشت يا حرام گوشت که ملک او باشد کسى زخم بزند يا چيزى از بدن آن را ببرد بايد تفاوت قيمت سالم و معيوب آن را به صاحبش بدهد.

مسأله 2818 :

اگـرانـسـان سگ شکارى کسى را بکشد, بايد بيست و يک مثقال معمولى نقره سـکـه دار بـه او بدهد.

و اگر سگى که نگهدارى خانه را مى کند يا سگ گله کسى را تلف نمايد, و قـيـمـت آن از ده مـثقال ونيم نقره سکه دار کمتر باشد بنابراحتياط همين مقدار را بدهد و اگر سـگى که پاسبانى زراعت را مى کند بکشد وقيمتش از نه من ونيم وسه سير وچهارده مثقال ونيم گـندم که تقريبا 29 کيلو و75 گرم مى شود کمتر باشد همين مقدار را بنابر احتياط بدهد و اگر قـيـمـت سگهاى نوع دوم وسوم و چهارم بيشتر از مقادير مذکوره در مازاد بر اين مقادير هم بنابر احتياطمصالحه نمايند بلکه در سگ شکارى نيز سزاوار است مراعات اين احتياطبشود.

مسأله 2819 :

اگر حيوان , زراعت يا مال کسى را از بين ببرد, چنانچه صاحب حيوان در نگهدارى آن کوتاهى کرده باشد, بايد مقدارى را که ضرر زده به صاحب مال يا زراعت بدهد.

مسأله 2820 :

اگر بچه يکى از گناهان کبيره را انجام دهد, ولى يا ديگرى به اذن ولى او مى تواند بقدرى که ادب شود و ديه واجب نشود او را بزند.

مسأله 2821 :

اگـر کسى بچه اى را طورى بزند که ديه واجب شود, ديه مال طفل است و اگر مرده , بايد به ورثه او بدهد وچنانچه مثلا پدر بچه بقدرى او را بزند که بميرد ديه او را ورثه ديگرش مى برند و به خود پدر از ديه چيزى نمى رسد.

مسأله 2822 :

ديه اعضا و جراحات وارده بر زن تا به مقدار ثلث ديه مرد نرسيده بامرد مساوى است و به مقدار ثلث ديه مرد که رسيد ديه زن نصف ديه مرد است .

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS