28. احکام طلاق (آیت الله جعفر سبحانی)

28. احکام طلاق (آیت الله جعفر سبحانی)

28. احکام طلاق

مسأله 2139 :

مردى که زن خود را طلاق مى دهد، بايد عاقل و بالغ باشد و به اختيار خود طلاق دهد و اگر او را مجبور کنند که زنش را طلاق دهد، طلاق باطل است و نيز بايد قصد طلاق داشته باشد; پس اگر صيغه طلاق را به شوخى بگويد، صحيح نيست.

مسأله 2140 :

زن بايد در وقت طلاق از خون حيض و نفاس پاک باشد و شوهرش در آن پاکى يا در حال نفاس يا حيض که پيش از اين پاکى بود با او نزديکى نکرده باشد و تفصيل اين دو شرط در مسائل آينده گفته مى شود.

مسأله 2141 :

طلاق دادن زن در حال حيض يا نفاس در سه صورت صحيح است:

اول آن که شوهرش بعد از ازدواج با او نزديکى نکرده باشد.

دوم آبستن باشد و اگر معلوم نباشد که آبستن است و شوهر در حال حيض طلاقش بدهد، بعد بفهمد آبستن بوده، اشکال ندارد.

سوم مرد به واسطه غائب و يا محبوس بودن نتواند يا برايش مشکل باشد که پاک بودن زن را بفهمد.

مسأله 2142 :

اگر زن را از خون حيض پاک بداند طلاقش دهد بعد معلوم شود که موقع طلاق در حال حيض بوده، طلاق او باطل است و اگر او را در حيض بداند و جدّاً او را طلاق دهد بعد معلوم شود پاک بوده، طلاق او صحيح است.

مسأله 2143 :

کسى که مى داند زنش در حال حيض يا نفاس است، اگر غائب شود مثلاً مسافرت کند و بخواهد او را طلاق دهد، اگر استعلام ممکن نباشد بايد تا مدتى که معمولاً

صفحه 467

زن ها از حيض يا نفاس پاک مى شوند، صبر کند.

مسأله 2144 :

اگر مردى که غائب است بخواهد زن خود را طلاق دهد چنانچه بتواند اطلاع پيدا کند که زن او در حال حيض يا نفاس است يا نه، اگرچه اطلاع او از روى عادت حيض زن; يا نشانه هاى ديگرى باشد که در شرع معين شده، بايدتا مدتى که معمولاً زن ها از حيض يا نفاس پاک مى شوند، صبر کند.

مسأله 2145 :

اگر با عيالش که از خون حيض و نفاس پاک است، نزديکى کند و بخواهد طلاقش دهد، بايد صبر کند تا دوباره حيض ببيند و پاک شود. ولى زنى را که نه سالش تمام نشده، يا آبستن است; اگر بعد از نزديکى طلاق دهد، اشکال ندارد و همچنين است اگر يائسه باشد يعنى اگر سيّده است، بيشتر از شصت سال و اگر سيده نيست، بيشتر از پنجاه سال داشته باشد.

مسأله 2146 :

هر گاه با زنى که از خون حيض و نفاس پاک است نزديکى کند و در همان پاکى جدّاً طلاقش دهد اگر بعد معلوم شود که موقع طلاق آبستن بوده، اشکال ندارد.

مسأله 2147 :

اگر با زنى که از خون حيض و نفاس پاک است نزديکى کند و مسافرت نمايد چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد، اگر استعلام ممکن نباشد بايد به قدرى که زن معمولاً بعد از آن پاکى خون مى بيند و دوباره پاک مى شود، صبر کند و بهتر اين است که يک ماه صبر نمايد.

مسأله 2148 :

اگر مرد بخواهد زن خود را که به واسطه مرضى که حيض نمى بيند يا در آفرينش چنين است طلاق دهد، بايد از وقتى که با او نزديکى کرده تا سه ماه از نزديکى با او خوددارى نمايد و بعد او را طلاق دهد.

مسأله 2149 :

طلاق بايد به صيغه عربى صحيح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، بايد بگويد: زَوْجَتِى فاطِمَهُ طالِق يعنى زن من فاطمه رها است و اگر ديگرى را وکيل کند آن وکيل بايد بگويد: زَوْجَةُ مَوَکِّلِى فاطِمَةُ طالِق.

صفحه 468

مسأله 2150 :

زنى که صيغه شده، مثلاً يک ماهه يا يکساله او را عقد کرده اند طلاق ندارد و رها شدن او به اين است که مدتش تمام شود، يا مرد مدت را به او ببخشد به اين ترتيب که بگويد: مدت را به تو بخشيدم و شاهد گرفتن و پاک بودن زن از حيض لازم نيست.

عدّه طلاق

مسأله 2151 :

زن يائسه عده ندارد; اگرچه شوهرش با او نزديکى کرده باشد و بعد از طلاق مى تواند فوراً شوهر کند و زنى که نه سالش تمام نشده نيز عده ندارد.

مسأله 2152 :

زنى که نه سالش تمام شده و يائسه نيست اگر شوهرش با او نزديکى کند و طلاقش دهد، بعداز طلاق بايد عده نگهدارد يعنى بعد از آن که در پاکى طلاقش داد، به قدرى صبر کند که دوبار حيض ببيند و پاک شود و همينکه حيض سوم را ديد، عده او تمام مى شود و مى تواند شوهر کند. ولى اگر پيش از نزديکى کردن با او طلاقش بدهد عده ندارد، يعنى مى تواند بعد از طلاق فوراً شوهر کند.

مسأله 2153 :

زنى که حيض نمى بيند اگر در سن زنهائى باشد که حيض مى بينند، چنانچه شوهرش بعد از نزديکى کردن او را طلاق دهد، بايد بعد از طلاق تا سه ماه يعنى نود روز تمام عده نگاه دارد.

مسأله 2154 :

اگر زن آبستن را طلاق دهند، عده آن يا دنيا آمدن، يا سقط شدن بچه او است، بنابر اين اگر مثلاً يک ساعت بعد از طلاق بچه او به دنيا آيد، عده اش تمام مى شود.

مسأله 2155 :

عده ازدواج موقت پس از تمام شدن و يا بخشيدن باقى مانده مدت، دو حيض است و اگر حيض نمى بيند، چهل و پنج روز بايد از شوهر کردن خوددارى نمايد.

مسأله 2156 :

ابتداى عده طلاق از موقعى است که خواندن صيغه طلاق تمام مى شود، چه زن بداند طلاقش داده اند، يا نداند پس اگر بعد از تمام شدن عده بفهمد که او را طلاق داده اند; لازم نيست دوباره عده نگهدارد.

صفحه 469

عده زنى که شوهرش مرده

مسأله 2157 :

زنى که شوهرش مرده اگر آبستن نباشد، بايد تا چهار ماه و ده روز عده نگهدارد اگرچه يائسه يا صيغه باشد، يا شوهرش با او نزديکى نکرده باشد و اگر آبستن باشد، بايد تا موقع زائيدن عده نگهدارد، ولى اگر پيش از گذشتن چهار ماه و ده روز، بچه اش به دنيا بيايد بايد تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرش صبر کند و اين عده را عده وفات مى گويند.

مسأله 2158 :

زنى که در عده وفات مى باشد حرام است لباسى که در عرف زينت حساب مى شود بپوشد و سرمه بکشد و همچنين کارهاى ديگرى که زينت حساب شود بر او حرام مى باشد.

مسأله 2159 :

اگر زن يقين کند که شوهرش مرده و بعد از تمام شدن عده وفات، شوهر کند چنانچه معلوم شود شوهر او بعداً مرده است، بايد از شوهر دوم جدا شود و در صورتى که آبستن باشد، به مقدارى که در عده طلاق گفته شد مسأله 2153، براى شوهر دوم عده طلاق و بعد براى شوهر اول عده وفات نگهدارد; و اگر آبستن نباشد، براى شوهر اول عده وفات و بعد براى شوهر دوم عده طلاق نگهدارد.

مسأله 2160 :

ابتداى عده وفات از موقعى است که زن از مرگ شوهر مطلع شود.

مسأله 2161 :

اگر زن بگويد عده ام تمام شده، با دو شرط از او قبول مى شود:

اول: آن که مورد تهمت نباشد.

دوم: از طلاق يا مردن شوهرش به قدرى گذشته باشد که در آن مدت تمام شدن عده ممکن باشد.

صفحه 470

طلاق بائن و طلاق رجعى

مسأله 2162 :

طلاق بائن آن است که بعد از طلاق، مرد حق ندارد به زن خود رجوع کند، يعنى بدون عقد او را به زنى قبول نمايد و آن بر پنج قسمت است:

اول: طلاق زنى که نه سالش تمام نشده باشد.

دوم: طلاق زنى که يائسه باشد يعنى اگر سيده است، بيشتر از شصت سال و اگر سيده نيست بيشتر از پنجاه سال داشته باشد.

سوم: طلاق زنى که شوهرش بعد از عقد با او نزديکى نکرده باشد.

چهارم: طلاق زنى که او را سه دفعه طلاق داده اند.

پنجم: طلاق خُلع و مُبارات. و احکام اينها بعداً گفته خواهد شد. و غير اينها طلاق رجعى است که بعد از طلاق تا وقتى زن در عده است، مرد مى تواند به او رجوع نمايد.

مسأله 2163 :

کسى که زنش را طلاق رجعى داده، حرام است او را از خانه اى که موقع طلاق در آن خانه بوده، بيرون کند. ولى در بعضى از مواقع که در کتاب هاى مفصل گفته شده. بيرون کردن او اشکال ندارد و نيز حرام است زن براى کارهاى غيرلازم از آن خانه بيرون رود.

احکام رجوع کردن

مسأله 2164 :

در طلاق رجعى مرد به دو قسم مى تواند به زن خود رجوع کند:

اول: حرفى بزند که معنايش اين باشد که او را دوباره زن خود قرار داده است.

دوم: کارى کند که از آن بفهمند رجوع کرده است و در هر دو مورد در باطن قصد رجوع کند.

مسأله 2165 :

براى رجوع کردن لازم نيست مرد شاهد بگيرد، يا به زن خبر دهد، بلکه اگر بدون اين که کسى بفهمد، بگويد به زنم رجوع کردم، صحيح است.

صفحه 471

مسأله 2166 :

مردى که زن خود را طلاق رجعى داده، اگر حق رجوع خود را در برابر مبلغى مصالحه کند، مصالحه صحيح و ديگر حق رجوع نخواهد داشت.

مسأله 2167 :

اگر زنى را دو بار طلاق دهد و بعد از هر طلاقى به او رجوع کند، يا دو بار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق عقدش کند، بعد از طلاق سوم آن زن بر او حرام است، ولى اگر بعد از طلاق سوم به ديگرى شوهر کند، با چهار شرط به شوهر اول حلال مى شود، يعنى مى تواند آن زن را دوباره عقد نمايد:

اوّل: آن که عقد شوهر دوم هميشگى باشد و اگر مثلاً يک ماهه يا يک ساله او را صيغه کند، بعد از آن که از او جدا شد، شوهر اول نمى تواند او را عقد کند.

دوم: شوهر دوم با او نزديکى کند.

سوم: شوهر دوم طلاقش دهد يا بميرد.

چهارم: عدّه طلاق يا عدّه وفات شوهر دوم تمام شود.

طلاق خُلع

مسأله 2168 :

طلاق زنى را که به شوهرش مايل نيست و مهر يا مال ديگر خود را به او مى بخشد که طلاقش دهد طلاق خلع گويند.

مسأله 2169 :

اگر شوهر بخواهد صيغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد مى گويد: زَوْجَتِى فاطِمَةُ خلعتها عَلى ما بَذَلَتْ هِىَ طالِق (يعنى زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).

مسأله 2170 :

اگر زنى کسى را وکيل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر همان کس را وکيل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکيل، صيغه طلاق را اين طور مى خواند:

عَنْ مُوَکِّلَتِى فاطِمَة بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکِّلِى مُحَمَّد لِيَخْلَعَها عَلَيْهِ پس از آن بدون فاصله مى گويد: زَوجَةُ مَوَکِّلِى خلعتها عَلى ما بَذَلَتْ هِىَ طالِق و اگر زنى کسى را وکيل کند که غير از

صفحه 472

مهر چيز ديگرى را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد وکيل بايد به جاى کلمه (مهرها) آن چيز را بگويد مثلاً اگر صدهزار تومان داده، بايد بگويد: بَذَلْتُ مِأَةَ الف تُومان. سپس از طرف شوهر قبول کند و بگويد قبلت ذلک بعداً بگويد زوجة موکّلى خلعتها على ما بذلت هي طالق.

طلاق مُبارات

مسأله 2171 :

اگر زن و شوهر يکديگر را نخواهند و زن مالى به مرد بدهد که او را طلاق دهد آن طلاق را مبارات گويند.

مسأله 2172 :

اگر شوهر بخواهد صيغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، بايد بگويد: بارَأْتُ زَوْجَتِى فاطِمَةَ عَلى مَهْرِها فَهِىَ طالِق. يعنى از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر ديگرى را وکيل کند وکيل بايد بگويد: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِى فاطِمَةَ عَلى مَهْرِها فَهِىَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جاى کلمه (على مهرها) «لمهرها» بگويد، اشکال ندارد.

مسأله 2173 :

صيغه طلاق خلع و مبارات بايد به عربى صحيح خوانده شود ولى اگر زن براى آن که مال خود را به شوهر ببخشد مثلاً به فارسى بگويد براى طلاق، فلان مال را به تو بخشيدم اشکال ندارد.

مسأله 2174 :

اگر زن در بين عده طلاق خلع، يا مبارات از بخشش خود برگردد، شوهر مى تواند رجوع کند و بدون عقد دوباره او را زن خود قرار دهد.

مسأله 2175 :

مالى را که شوهر براى طلاق مبارات مى گيرد، بايد بيشتر از مهر نباشد، ولى در طلاق خلع اگر بيشتر باشد، اشکال ندارد.

احکام متفرّقه طلاق

مسأله 2176 :

اگر با زن نامحرمى به گمان اين که عيال خود او است، نزديکى کند، چه زن بداند که او شوهرش نيست، يا گمان کند شوهرش مى باشد، بايد عده نگهدارد.

صفحه 473

مسأله 2177 :

اگر با زنى که مى داند عيالش نيست زنا کند، چنانچه زن گمان کند که شوهر او است، بنابر احتياط واجب بايد عده نگهدارد.

مسأله 2178 :

اگر مرد; زنى را گول بزند که از شوهرش طلاق بگيرد و زن او شود طلاق و عقد آن زن صحيح است ولى هر دو معصيت بزرگى کرده اند.

مسأله 2179 :

هر گاه زن در ضمن عقد با شوهر شرط کند که اگر شوهر مسافرت نمايد، يا مثلاً شش ماه به او خرجى ندهد، اختيار طلاق با او باشد، اين شرط باطل است و چنانچه شرط کند که اگر مرد مسافرت کند. يا مثلاً تا شش ماه خرجى ندهد، از همين حالا از طرف شوهر وکيل باشد خود را طلاق دهد چنانچه پس از مسافرتِ مَرد، يا خرجى ندادن شش ماه، خود را طلاق دهد، صحيح است.

مسأله 2180 :

زنى که شوهرش گم شده; اگر بخواهد به ديگرى شوهر کند، بايد نزد مجتهد عادل برود و به راهنمايى او عمل نمايد.

مسأله 2181 :

پدر و جد پدرى ديوانه اگر مصلحت باشد مى توانند زن او را طلاق بدهند.

مسأله 2182 :

اگر پدر يا جد پدرى براى طفل خود ـ در صورت مصلحت ـ زنى را صيغه کند; اگرچه مقدارى از زمان تکليف بچه جزء مدت صيغه باشد، مثلاً براى پسر چهارده ساله خودش زنى را دو ساله صيغه کند، چنانچه صلاح بچه باشد، مى تواند مدت آن زن را ببخشد ولى زن دائمى او را نمى تواند طلاق دهد.

مسأله 2183 :

اگر از روى علاماتى که در شرع معين شده، مرد دو نفر را عادل بداند و زن خود را پيش آنان طلاق دهد، ديگرى که آنان را عادل نمى داند بنابر احتياط واجب نبايد آن زن را براى کس ديگر عقد کند.

صفحه 474

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS