احکام ديه
مسأله 2791 :
اگر کسى عمدا وبه ناحق ديگرى را بکشد ، ولى کشته مى تواند قاتل را عفو کند يا بکشد ، يا مقدارى که در
مسأله بعد گفته مى شود از او ديه بگيرد ، ولى جواز کشتن قاتل مشروط به شروطى است : 1 - آنکه اگر مقتو لکافر است او مسلمان نباشد . 2 - اگرمقتول زن است قاتل مرد نباشد يا نصف ديه را به ولى قاتل بدهند . 3 - آنکه ملکف وعاقل وبالغ باشد اما اگر از روى خطا بکشد مثلا براى حيوانى تير بيندازد واشتباها کسى را بکشد ، ولى کشته حق ندارد او را بکشد ، اما مى تواند ديه بگيرد با شروطى که بعد گفته خواهد شد .
مسأله 2792 :
ديه از که قاتل مرد مسلمان آزاد ، بدهد يکى از شش چيز / صفحة 488 / است : اول - صد شتر که داخل سال ششم شده باشند ودر صورتى که قتل عمدى نباشد سن شترها کمتر از اين است . دوم - ديست گاو . سوم - هزار گوسفند . چهارم - دويست حله وهر حله دو پارچه ايست که در يمن مى بافند . پنجم - هزار مثقال شرعى طلا که هر مثقال ان 18 نخود است . ششم - ده هزار درهم که هر درهمى 6 / 12 نخود نقره سکه دار است .
مسأله 2793 :
ديه چند چيز مثل ديه کشتن است که مقدار آن در
مسأله پيش بيان شد : او ل - آنکه دو چشم کسى را کور کند ، واگر يک چشم او را کور کند ، بايد نصف ديه کشتن را بدهد مگر آنکه بيش از يک چشم نداشته باشد ، خلقتا يا به سببى از طرف خدا که در اين صورت بايد ديه تمام بدهد . دوم - دو گوش کسى را ببرد ، يا کارى کند که هر دو گوش او کر شود ، واگر يک گوش او را ببرد يا کر کند ، بايد نصف ديه کشتن را بدهد واگر نرمه گوش او را ببرد ، بايد ثلث ديه کشتن را بدهد . سوم - تمام بينى يا نرمه بينى کسى را ببرد . چهارم زبان کسى را که لال نيست از بيخ ببرد ، واگر مقدارى ز آن را ببرد بايد به نسبت حروفى که به جهت قطع آن مقدار از زبان از بين رفته وبه نسبت مساحت ديه بدهد - مثلا اگر نصف زبان کسى را قطع وبه واسطه آن نصف حروف از بين برود ، بايد نصف ديه کشتن را بدهد ، ود رصورت اختلاف بايد مصالحه نمايند مثلا اگر نصف زبان کسى را ببرند وبه واسطه آن دو ثلث حروف از بين برود نصف ديه را بايد بدهد ، ودر زيادى تا دو ثلث ديگر بايد مصالحه شود ، واگر زبان کسى را که لال است از بيخ ببرد سه يک ديه را بايد بدهد . پنجم - تمام دندانهاى مردى را از بين ببرد وديه هر کدام از دوازده دندان جلوى دهان که شش عدد بالا وشش عدد پايين مى باشد پنجاه مثقال . / صفحة 489 / شرعى طلا است وهر مثقال شرعى 18 نخود است واگر يکى از شانزده دندان عقب را که هشت عدد آنها بالا وهشت عدد پايين است از بين ببرد بايد بيست وپنج مثقال شرعى طلا بدهد - واگر دندانهاى زنى را از بين ببرد ، تا ثلث مساوى با مرد است واز ثلث که بگذرد ديه دندانهاى آن نصف ديه دندانهاى مرد است . ششم - هر دو دست سالم کسى را از بند جدا کند واگر يک دست را از بند جدا کند بايد نصف ديه کشتن را بدهد ، واگر شل باشد در دو دست او دو سوم ديه کشتن ودر يکى ثلث ديه کشتن ثابت است . هفتم - ده اگشت اصلى مردى را ببرد وديه هر انگشت ده يک ديه کشتن است وچنانچه انگشت زيادى باشد ثلث ديه انگشت اصلى را دارد ، واگر انگشت زنى را ببرد تا موقعى که به سه يک برسد مساوى مرد است واگر از سه يک گذشت نصف ديه انگشتان مرد است ، مثلا اگر سه انگشت زن را ببرد سى شتر بايد بدهد واگر چهار انگشت او را ببرد بيست شتر بايد بدهد . هشتم - پشت کسى را طورى بکشند که ديگر درست نشود . نهم - هر دو پستان زنى را ببرد واگر يکى از آنها را ببرد ، بايد نصف ديه کشتن را بدهد . دهم - ه ردو پاى کسى را تا مفصل يا همه ده انگشت پا را ببرد وديه هر انگشت ، ده يک ديه کشتن است . يازدهم - تخمهاى مردى را از بين ببرد . دوازدهم - طورى به کسى آسيب برساند که عقل او از بين برود . سيزدهم - به کسى صدمه اى بزند که ديگر بوى خوب وبد را نفهمد .
مسأله 2794 :
اگر انسان کسى را عمدا وبه ناحق بکشد ، بايد دو ماه روزه بگيرد وشصت فقير را سير کند ويک بنده آزاد نمايد ، ولى اگر اشتباها بکشد ، بايد ديه او را بدهد . اگر خطاى باشد ديه را اقوام پدرى او بايد بدهند ويک بنده / صفحة 490 / آزاد کند واگر نتواند بنده آزاد کند ، دو ماه روزه بگيرد واگر اين را هم نتواند ، شصت فقير را سير کند .
مسأله 2795 :
کسى که سوار حيوان است ، اگر کارى کند که آن حيوان به کسى آسيب برساند ، ضامن است . ونيز اگر ديگرى کارى کند که حيوان به سوار خود ، يا به کس ديگر صدمه بزند ، ضامن مى باشد . مسأهل 2796 - اگر انسان کارى کند که زن حامله سقط کند وآن زن محکوم به اسلام وآزاد باشد ، چنانچه چيزى که سقط شده نطفه باشد ، ديه اش بيست مثقال شرعى طلا است که هر مثقال آن 18 نخود مى باشد . واگر علقه يعنى خون بسته باشد ، چهل مثقال ، واگر مضغه يعنى پاره گوشت باشد شصت مثقال ، واگر استخوان شده باشد ، هشتاد مثقال واگر گوشت آورده ولى هنوز روح در او دميده نشده ، صد مثقال ، واگر دختر باشد ، ديه او پانصد مثقال شرعى طلا است .
مسأله 2797 :
اگر زن حامله کارى کند که بچه اش سقط شود ، بايد ديه آن را به تفصيلى که در
مسأله پيش بيان شد ، به وارث بچه بدهد وبه خود زن چيزى از آن نمى رسد .
مسأله 2798 :
اگر کسى زن حامله از را بکشد وبچه او هم بميرد ، بايد ديه زن وبچه را بدهد چنانچه پسر بودن يا ختر بودن بچه معلوم باشد ديه او معلوم است واگر معلوم نباشد نصف ديه پسر ونصف ديه دختر را بايد بدهد .
مسأله 2799 :
اگر پوست سر ، يا صورت مردى را پاره کند ، بايد يک صدم ديه انسان را به او بدهد ، واگر به گوشت برسد وقدرى از آن را هم ببرد ، بايد دو صدم بدهد ، واگر خيلى از گوشت را پاره کند ، بايد سه صدم بدهد ، واگر به پرده نازک استخوان برسد ، چهار صدم ، واگر استخوان نمايان شود ، / صفحة 491 / پنج صدم ، واگر استخوان بشکند ، ده صدم ، واگر بعضى از ريزهاى استخوان از جاى خود بيرون آيد ، پانزده صدم ، واگر به پرده مغز سر برسد ، بايد سى وسه صدم بدهد .
مسأله 2800 :
اگر به صورت کسى سيلى يا چيزى ديگر بزند به طورى که صورت او سرخ شود 7 بايد يک مثقال ونيم شرعى طلاى سکه دار که هر مثقالى 18 نخود است بدهد ، واگر کبود شود ، سه مثقال ، واگر سياه شود ، بايد شش مثقال شرعى بدهد ، ولى اگر جاى ديگر بدن کسى را به واسطه زدن ، سرخ يا کبود يا سياه کند ، بايد نصف آنچه را که گفته شد بدهد .
مسأله 2801 :
اگر به حيوان حلال گوشت کسى زخم بزند ، يا چيزى از بدن آن را ببرد ، بايد تفاوت قيمت سالم ومعيوب آ را به صاحبش بدهد .
مسأله 2802 :
اگر انسان سگ شکارى کسى را بکشد ، بايد بيست ويک مثال معمولى نقره سکه دار به او بدهد . واگر سگ گله کسى را تلف نمايد ، بايد ده مثقال ونيم نقره سکه دار به او بدهد . واگر سگى را که پاسبانى زراعت را مکند ويا سگى که نگهدارى باغ وخانه را مى کند بکشد قيمت آن را بايد به صاحبش بدهد .
مسأله 2803 :
اگر حيوان ، زراعت يا مال کسى را از بين ببرد چنانچه صاحب حيوان در نگهدارى آن کوتاهى کرده باشد ، بايد مقدارى را که ضرر زده به صاحب مال ، يا زراعت بدهد .
مسأله 2804 :
اگر بچه يکى از گناهان کبيره را انجام دهد ، ولى يا معلم او مى تواند به قدرى که ادب شود وديه واجب نشود او را بزند .
مسأله 2805 :
اگر کسى بچه اى را طورى بزند که ديه واجب شود ، ديه مال طفل است ، واگر مرده بايد به ورثه او بدهد ، وچنانچه مثلا پدر بچه به قدرى او را بزند که بميرد ، ديه اور ا ورثه ديگرش مى برند ، وبه خود پدر از ديه چيزى / صفحة 492 /